بُسْرِ بْنِ اَبى اَرْطاة، ابوعبدالرحمان، از سرداران معاوية بن ابى سفيان. نام بسر معمولاً به نيايش ابوارطاة اضافه شده است، اما از آنجا كه پدرش ارطاة نام داشت ابن حزم، 70؛ ابن عبدالبر، /57، در برخى از منابع، نام وي به گونة بسر بن ارطاة نيز آمده است همانجاها؛ نيزنك: ابن اعثم، /32. وي قريشى بود و از بنى مَعيص بن عامر بن لُؤَي شمرده مىشد بلاذري، انساب...، 1/7؛ ابن حزم، همانجا. بسياري از تاريخنگاران و رجالشناسان تأكيد كردهاند كه بسر در زمان وفات رسول اكرمص آن اندازه خردسال بود كه نمىتوانست حديثى از آن حضرت استماع كند بلاذري، همانجا، فتوح...، 28؛ ابن عساكر، /96؛ ذهبى، سير...، /10؛ ابن حجر، /48 و به قول يحيى بن مَعين، اهل مدينه صحابى بودنِ او را نمىپذيرفتهاند /8. با اينهمه، به سبب آنكه دستكم دو حديث نبوي از قول او نقل شده احمد ابن حنبل، /81، موضوع صحابى بودن او مورد بحث و مناقشه بوده؛ البته ممكن است كه بسر اين احاديث را خود به طور مستقيم از پيامبر اكرمص روايت نكرده باشد، اما اصحاب حديث در شام، بنا به برخى عقايد خود، به اينكه نام او را ميان اصحاب بنهند، تمايل داشتهاند؛ همچون ذهبى كه خود اقوالى در رد صحابى بودن او نقل كرده است همانجا، سرانجام، او را از صحابيانى دانسته است كه با معاويه همراهى مىكردهاند العبر،/1-2. بنابر روايتهايى، بسر از جملة كسانى بود كه در زمان خلافت ابوبكر، تحت فرماندهى خالدبن وليد در شام خدمتمىكردند طبري، /07، ولى با توجه به تاريخ تولد بسر، موضوع شركت او در پيكارهاي اين دوره نيز سخت ترديد برانگيز به نظر مىرسد نك: بلاذري، همانجا. همچنين گفتهاند كه او به هنگام فتح مصر، همراه عمروعاص بوده يعقوبى، /56؛ ابن عساكر، /95؛ ابن حجر، همانجا، و در 7 يا 9ق نيز در فتوح شمال افريقا، در لشكر عبدالله بن سعد بن ابى سَرح، شركت جسته است بلاذري، همان، 26. در زمان خلافت اميرالمؤمنين علىع، بسر به معاويه پيوست و از اين پس، يكى از كارگزاران مهم او به شمار مىرفت. در طول پيكار صفين، بسر يكى از معتمدان معاويه بود نصر بن مزاحم، 4، 27. وقتى ياران معاويه، در صفين آب بر سپاهيان امام علىع بستند، بسر از جملة سركردگان لشكر معاويه بود همو، 57 و در طول جنگ نيز گرچه از رويارويى مستقيم با اميرالمؤمنين علىع مىهراسيد، اما سرانجام وقتى ناچار به مقابله با آن حضرت شد، در حركتى مشابه عمروعاص، به حيلة زشتى خود را از مرگ رهانيد همو، 60-61. پس از نبرد صفين، وقتى معاويه مصمم شد كه قلمرو خلافت را به ناامنى بكشاند، به بسر فرمان داد تا به ناحية حجاز و يمن لشكر كشد و مردمان را به خلافت معاويه متمايل گرداند و هر كه را كه در طاعت امام علىع ديد، به قتل رساند بلاذري، انساب، /11-12؛ ابراهيم بن محمد، 09. وي با لشكري كه گفتهاند خود افراد آن را برگزيده بود، به مدينه و مكه در آمد و در همهجا به بهانة خونخواهى عثمان، به تهديد و آزار مسلمانان پرداخت و در موارد بسياري تيغ بر مردمان، به ويژه دوستداران اميرالمؤمنين علىع كشيد همو، 13-14؛ طبري، /39. بسر بر سر راه خود به يمن، به دو پسر عبيدالله بن عباس عامل امام علىع بر يمن، دست يافت و ايشان را به بدترين گونهاي كشت بلاذري، همان، /13-14؛ ابراهيم بن محمد، 20؛ نيز نك: طبري، /39-40؛ ابوالفرج، 6/66. بسر در ادامة راه به طايف و آنگاه صنعا در يمن رفت و تا آنجا كه مىتوانست از قتل و غارت باز نايستاد بلاذري، همانجا؛ ابراهيم بن محمد، 23-24، تا آنكه سرانجام، جارية بن قدامة سعدي به امر امام علىع فتنة بسر را فرو نشاند طبري، /40. وي پس از شهادت امام علىع پيش قراول لشكريان معاويه در نبرد با امام حسنع بود بلاذري، همان، /84 و پس از ماجراي صلح، به فرمانداري بصره رسيد ابراهيم بن محمد، 43- 45؛ طبري، /67- 68. وي در بصره به منبر رفت و زبان ناسزا بر امام علىع گشود، اما مدت امارتش از ماه فراتر نرفت همو، /68. بنابر روايتى كه صحت آن جاي ترديد بسيار دارد، واپسين فعاليت نظامى بسر، لشكركشيهاي او به سوي قسطنطنيه است كه ظاهراً از 3ق تا 2ق ادامه داشته است طبري، /81، 12، 34، 87. از اين پس، از احوال او اطلاع ديگري در دست نيست، جز آنكه گفتهاند: وي در اواخر عمر به جنون مبتلا شده بود نك: ابراهيم بن محمد، 42؛ بلاذري، همان، /16، 1/8. در باب تاريخ مرگ او نيز در منابع اختلاف است و آن را از زمان معاويه تا عهد عبدالملك گفتهاند و برخى بر حيات او در عهد عبدالملك تأكيد كردهاند بلاذري، همان، 1/7؛ ابن عبدالبر، /66؛ ابن اثير، /80؛ ابن حجر، /48. مآخذ: ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، به كوشش عبدالزهرا حسينى، بيروت، 407ق/987م؛ ابن اثير، على، اسدالغابة، قاهره، 280ق؛ ابن اعثم كوفى، احمد، الفتوح، حيدرآباد دكن، 389ق؛ ابنحجر عسقلانى، احمد، الاصابة، قاهره،328ق؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، قاهره، 982م؛ ابن عبدالبر، يوسف، الاستيعاب، به كوشش على محمد بجاوي، قاهره، 380ق/960م؛ ابن عساكر، على، تاريخ مدينة دمشق، عمّان، دارالبشير؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، قاهره، دارالكتب المصريه؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 313ق؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، به كوشش سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، 417ق/996م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش دخويه، ليدن، 865م؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، بهكوشش شعيبارنؤوط و ديگران، بيروت، 405ق؛ همو، العبر، بهكوشش صلاحالدين منجد، كويت، 984م؛ طبري، تاريخ؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفين، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 382ق؛ يحيى بن معين، التاريخ، به كوشش احمد محمد نورسيف، مكه، 399ق؛ يعقوبى، احمد، التاريخ، بيروت، دارصادر. احمدرضا خضري