responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4843
بزغش‌شيرازي‌
جلد: 12
     
شماره مقاله:4843


بُزْغُش‌ِ شيرازي‌، خاندانى‌از عالمان‌وعارفان‌سلسلةسهرورديه‌كه‌در فاصلة سده‌هاي‌-0ق‌/3-6م‌در شيراز مى‌زيسته‌اند و طريقت‌عرفانى‌بزغشيه‌، از شعبه‌هاي‌طريقة سهرورديه‌به‌آنان‌منسوب‌است‌. نسبت‌اين‌خاندان‌به‌شخصى‌به‌نام‌بزغش‌بزغوش‌، و به‌گفتة فصيح‌خوافى‌/47 بزغش‌بن‌عبدالله‌قس‌: ابن‌حجر، /1، كه‌لقب‌او را رومى‌و كنيه‌اش‌را ابومنصور آورده‌است‌مى‌رسد. بزغش‌نامى‌است‌تركى‌و ظاهراً مركب‌از بوز، يعنى‌خاكستري‌و قوش‌به‌معنى‌پرنده‌يا باز نك: سامى‌، 11، 100-101.
. نجيب‌الدين‌على‌بن‌بزغش‌د 78ق‌/279م‌، عالم‌و عارف‌مشهور طريقت‌سهرورديه‌. از او با القاب‌و عناوينى‌چون‌«شيخ‌الشيوخ‌المحققين‌»، «كهف‌الواصلين‌» و «امام‌ائمة دهر» ياد كرده‌اند وصاف‌، 93؛ احمد زركوب‌، 77. اصل‌وي‌از شام‌، و پدرش‌بزغش‌از تجار و ثروتمندان‌بزرگ‌آن‌ديار بود كه‌ظاهراً در اواخر سدة ق‌به‌شيراز آمد، در آنجا اقامت‌گزيد و با دختر قاضى‌شرف‌الدين‌محمدحسنى‌حسينى‌د 41ق‌/243م‌ازدواج‌كرد. ثمرة اين‌ازدواج‌نجيب‌الدين‌على‌، سرسلسلة عارفان‌بزغشيه‌بود جنيد، شد الازار، 34- 35، هزار مزار، 72-73؛ جامى‌، 74؛ براي‌اطلاع‌دربارة قاضى‌شرف‌الدين‌، نك: احمد زركوب‌، 02؛ جنيد، شد الازار، 92- 93. تاريخ‌ولادت‌او را تنها احمدزركوب‌در 94ق‌/198م‌ذكر كرده‌است‌ص‌78.
جنيد شيرازي‌همان‌، 35، هزار مزار، همانجا و به‌تبع‌او ديگران‌، گفته‌اند كه‌پيش‌از ولادت‌وي‌اميرالمؤمنين‌على‌ع‌در خواب‌به‌پدرش‌بشارت‌فرزندي‌نجيب‌و صالح‌داد و به‌همين‌سبب‌، پدرش‌او را على‌نام‌نهاد و به‌نجيب‌الدين‌ملقبش‌ساخت‌جامى‌، همانجا؛ رازي‌، /84.
در شرح‌احوال‌نجيب‌الدين‌آمده‌است‌كه‌از اوايل‌عمر به‌زهد و تصوف‌ تمايل‌داشت‌و از تنعمات‌دنيوي‌دوري‌مى‌جست‌و به‌جاي‌لباسهاي‌فاخري‌كه‌پدرش‌براي‌او فراهم‌مى‌آورد، پشمينه‌مى‌پوشيد؛ سرانجام‌، دردِ طلب‌در او فزونى‌يافت‌و پس‌از مدتى‌گوشه‌نشينى‌، در پى‌رؤيايى‌صادقه‌، ارشاد و هدايت‌وي‌در طريق‌تصوف‌به‌شيخ‌شهاب‌الدين‌سهروردي‌د 32ق‌/235م‌واگذار شد احمد زركوب‌، 77؛ جنيد، شد الازار، 35-36؛ جامى‌، 74- 75؛ نيز نك: محمود ابن‌عثمان‌، 29-30 و او با كسب‌اجازه‌از پدر از طريق‌بغداد رهسپار حجاز گرديد. به‌گفتة جامى‌در اين‌سفر شيخ‌شمس‌الدين‌صفى‌نيز با او همراه‌بود ص‌81. از اين‌سخن‌جامى‌كه‌«وي‌شيخ‌شمس‌الدين‌صفى‌بر شيخ‌نجيب‌الدين‌قرآن‌خوانده‌، و شيخ‌نجيب‌الدين‌بر وي‌چيزي‌از فقه‌»، چنين‌برمى‌آيد كه‌او پيش‌از آغاز سلوك‌در طريق‌تصوف‌، علوم‌دينى‌، از جمله‌فقه‌را در زادگاه‌خود آموخته‌بود. نجيب‌الدين‌در بغداد با شيخ‌شهاب‌الدين‌سهروردي‌ملاقات‌كرد و به‌سلك‌مريدان‌او پيوست‌. وي‌چندين‌سال‌در خدمت‌شيخ‌شهاب‌الدين‌به‌سير و سلوك‌عرفانى‌پرداخت‌و از او خرقة ارادت‌دريافت‌. وي‌علاوه‌بر طى‌مراحل‌عملى‌سلوك‌، برخى‌از مصنفات‌شيخ‌از جمله‌عوارف‌المعارف‌، و نيز برخى‌آثار عرفانى‌ديگر را نزد او فراگرفت‌احمدزركوب‌، جنيد، همانجاها؛ جامى‌، 75؛ نيز نك: شرف‌الدين‌، 3؛ محمود بن‌عثمان‌، همانجا. پس‌از آن‌، با اجازة شيخ‌- به‌احتمال‌در دهة 20ق‌- به‌زادگاه‌خود بازگشت‌و در آنجا تأهل‌اختيار كرد. نجيب‌الدين‌خانقاهى‌در شيراز ساخت‌و به‌ارشاد و هدايت‌خلق‌و نيز تعليم‌علوم‌و معارف‌صوفيه‌پرداخت‌. وي‌علاوه‌بر پرداختن‌به‌مباحث‌تصوف‌، حديث‌نيز روايت‌مى‌كرد احمد زركوب‌، همانجا؛ جنيد، همان‌، 06، 36، هزار مزار، 73-74؛ جامى‌، همانجا.
نجيب‌الدين‌مريدان‌بسياري‌تربيت‌كرد كه‌برخى‌از آنان‌در شمار مشهورترين‌و بزرگ‌ترين‌عالمان‌و عارفان‌عصر خود بودند؛ از آن‌جمله‌مى‌توان‌به‌سعيدالدين‌محمد بن‌احمد فرغانى‌د 99ق‌/300م‌، علامه‌قطب‌الدين‌شيرازي‌د 10ق‌/310م‌و ظهيرالدين‌عبدالرحمان‌فرزند خود شيخ‌نجيب‌الدين‌اشاره‌كرد. فرغانى‌خود از شيخ‌نجيب‌الدين‌به‌عنوان‌شيخ‌خرقة خود ياد كرده‌است‌ص‌80-84؛ نيز نك: قطب‌الدين‌، 62-66؛ محمود بن‌عثمان‌، 29؛ احمد زركوب‌، 77- 78؛ جامى‌، 58 -60.
برخى‌ديگر از مريدان‌و ارادتمندان‌وي‌اينانند: شهاب‌الدين‌زركوب‌شيرازي‌، پدر احمد زركوب‌شيرازي‌؛ شيخ‌بهاءالدين‌ابوبكر بن‌جمال‌الدين‌محمد باكالنجار باكاليجار ؟ د 12ق‌/312م‌؛ شيخ‌حسن‌بن‌عبدالله‌، معروف‌به‌تنككى‌؛ نورالدين‌عبدالصمد بن‌على‌اصفهانى‌؛ شيخ‌نورالدين‌عبدالقادر، معروف‌به‌حكيم‌د 98ق‌/ 299م‌؛ و ابن‌قنّاد احمد زركوب‌، 35؛ جنيد، شدالازار، 1 -3، 54، 06، 09، 92-94؛ جامى‌، 82.
علاوه‌بر اينها، بزرگان‌ديگري‌از جمله‌شيخ‌احمد بن‌عبدالله‌، معروف‌به‌شهره‌د 23ق‌/226م‌و شيخ‌ابوموسى‌محب‌الدين‌جعفر بن‌مكى‌بن‌جعفر موصلى‌د 11ق‌/311م‌نيز از مصاحبان‌و معاشران‌وي‌بوده‌اند جنيد، همان‌، 43- 45، 85؛ قزوينى‌، 85، حاشية .
نجيب‌الدين‌در شيراز از شهرت‌و اعتبار بسزايى‌برخوردار شد، تا آنجا كه‌آوازة او مشتاقان‌و طالبانى‌چون‌شيخ‌اوحدالدين‌عبدالله‌بليانى‌د 83 يا 86ق‌، تاج‌الدين‌دُزلقى‌و شيخ‌صفى‌الدين‌اردبيلى‌د 35ق‌را به‌شيراز كشانيد جامى‌، 65-66؛ ابن‌بزاز، 5-7، 25- 28. علاوه‌بر صوفيه‌، دولتمردان‌نيز ديدار شيخ‌را مغتنم‌مى‌شمردند، چنانكه‌اَنكيانو، امير مغول‌كه‌در 67ق‌/269م‌از طرف‌اباقاخان‌، پسر هولاكو به‌حكومت‌فارس‌منصوب‌شد، به‌ديدار شيخ‌رفت‌وصاف‌، 93-94.
شيخ‌نجيب‌الدين‌در شيراز درگذشت‌و جنازة او را در خانقاه‌خودش‌، در نزديكى‌محلة باغ‌قتلغ‌يا قطلغ‌به‌خاك‌سپردند احمد زركوب‌، 78؛ جنيد، همان‌، 37؛ فصيح‌، /47؛ جامى‌، 76؛ قس‌: غلام‌سرور، /8، كه‌مزار او را در بغداد دانسته‌است‌. قاضى‌سيدمجتبى‌عثمانى‌در رثاي‌او قصيده‌اي‌سروده‌كه‌ابياتى‌از آن‌در شدالازار جنيد شيرازي‌ص‌ 37- 38 آمده‌است‌. در سدة ق‌، به‌دستور ملك‌خاتون‌، دختر محمود شاه‌اينجو بر مزار شيخ‌گنبدي‌ساختند و در اطراف‌آن‌مدرسه‌و عمارتهاي‌ديگر بنا كردند احمد زركوب‌، همانجا.
هرچند نجيب‌الدين‌را صاحب‌سخنان‌لطيف‌و رساله‌ها و تصانيف‌عرفانى‌دانسته‌اند نك: جنيد، همان‌، 36؛ هزار مزار، 74؛ جامى‌، 75، اما بجز سخنان‌نغز و عرفانى‌او در پاسخ‌به‌پرسشهاي‌انكيانو، اثر ديگري‌از او به‌جاي‌نمانده‌است‌. وي‌در پاسخ‌به‌سؤال‌انكيانو دربارة حقيقت‌انسان‌، عوالم‌ملك‌و ملكوت‌را به‌صدفى‌تشبيه‌كرده‌كه‌وجود انسان‌گوهر اندرون‌آن‌است‌. باز در وجود انسان‌نيز دل‌، سپس‌عقل‌فياض‌و پس‌از آن‌، نور معرفت‌خداوند را نيز چون‌صدفهاي‌تو در تويى‌دانسته‌است‌كه‌از آن‌ميان‌، نور دل‌عارف‌چون‌اشعة آفتاب‌نورانى‌در مقابل‌چراغ‌و شمع‌و مشعل‌است‌وصاف‌، 93-94.
. ظهيرالدين‌عبدالرحمان‌بن‌على‌بن‌بزغش‌د 14ق‌/314م‌، مكنى‌به‌ابوالنجاشى‌، عالم‌و عارف‌طريقة سهرورديه‌. وي‌در شيراز ولادت‌يافت‌. تولد او با توجه‌به‌گفتة جنيد شيرازي‌ شدالازار، 38 و به‌تبع‌او جامى‌ص‌76، دائر بر اينكه‌در زمان‌حاملگى‌مادرش‌، شيخ‌شهاب‌الدين‌سهروردي‌پاره‌اي‌ از خرقة خود را براي‌وي‌فرستاد، مى‌بايست‌در حيات‌سهروردي‌، يعنى‌پيش‌از 32ق‌بوده‌باشد.
ظهيرالدين‌نزد پدر علوم‌و معارف‌صوفيه‌را فرا گرفت‌و بيشتر عمر خود را در شيراز و در خدمت‌پدر گذراند و تنها يك‌بار در زمان‌حيات‌نجيب‌الدين‌به‌حج‌رفت‌جنيد، همان‌، 38-39، هزار مزار، 75؛ جامى‌، همانجا. وي‌علاوه‌بر پدر، نزد علما و بزرگان‌ديگر، از جمله‌شرف‌الدين‌عمر بن‌زكى‌بوشكانى‌د 80ق‌/281م‌نيز شاگردي‌كرد جنيد، شد الازار، 97- 98؛ قس‌: اوحدي‌، 33، كه‌نام‌او را عبدالله‌آورده‌است‌.
ظهيرالدين‌پس‌از وفات‌شيخ‌نجيب‌الدين‌، عهده‌دار مسند وي‌شد و به‌تعليم‌علوم‌دينى‌و معارف‌صوفيه‌همت‌گماشت‌. در حوزة درس‌و ارشاد او، مريدان‌بسياري‌گرد آمدند و علما و عارفان‌بزرگ‌و صاحب‌نامى‌چون‌عبدالرزاق‌كاشانى‌د 36ق‌/336م‌، عزالدين‌محمود بن‌على‌كاشانى‌د 35ق‌، ابوالبقاء عبدالله‌بن‌محمود بن‌حسن‌شيرازي‌د 72ق‌/370م‌، و نيز احمد زركوب‌شيرازي‌مؤلف‌شيرازنامه‌در شمار شاگردان‌و مريدان‌او بودند نك: عبدالرزاق‌، 41؛ احمد زركوب‌، 91؛ جنيد، همان‌، 0-1، 3، 4 - 5، 21-22، 70؛ جامى‌، 82، 87. احمد زركوب‌همانجا در 13ق‌نزد ظهيرالدين‌قسمتى‌از كتاب‌ عوارف‌المعارف‌سهروردي‌را خوانده‌، و از او اجازة تدريس‌آن‌را دريافت‌داشته‌است‌. عبدالرزاق‌كاشانى‌نيز در نامه‌اي‌كه‌به‌علاءالدولة سمنانى‌د 36ق‌نوشته‌همانجا، اشاره‌كرده‌است‌كه‌صحبت‌ظهيرالدين‌را درك‌كرده‌، و او را موافق‌با مسألة وحدت‌وجود ابن‌عربى‌يافته‌است‌. اما به‌گفتة ابن‌بزاز ص‌04، صفى‌الدين‌اردبيلى‌كه‌در پى‌يافتن‌پيري‌راهبر به‌شيراز سفر كرده‌بود، در ملاقات‌با ظهيرالدين‌او را ناتوان‌از حل‌مشكلات‌طريقتى‌خود يافت‌.
وفات‌ظهيرالدين‌را برخى‌در 14ق‌/314م‌احمد زركوب‌، همانجا، و عده‌اي‌در 16ق‌جنيد، همان‌، 39؛ جامى‌، 76؛ داراشكوه‌، 14 ياد كرده‌اند؛ اما از آنجا كه‌احمد زركوب‌از شاگردان‌او بود، قول‌او درست‌تر به‌نظر مى‌رسد نيز نك: فصيح‌، /3، كه‌وفات‌او را در 5 رمضان‌14 دانسته‌است‌. مزار او در جوار پدرش‌در خانقاه‌محلة قتلغ‌واقع‌است‌احمد زركوب‌، همانجا.
تنها اثر او ترجمة عوارف‌المعارف‌سهروردي‌است‌كه‌نسخه‌اي‌از آن‌در كتابخانة برلين‌موجود است‌I/789 S, .GAL, اين‌ ترجمه‌ همراه‌ با تعليقات‌ و فصلى‌ جداگانه‌ در حل‌ مشكلات‌ عوارف‌ المعارف‌ است‌ كه‌ ظاهراً ظهيرالدين‌ خود موفق‌ به‌ تكميل‌ آن‌ نشد و نوه‌اش‌ شيخ‌ صدرالدين‌ جنيد آن‌ را به‌ اتمام‌ رسانيد آستان‌...، /19-20.
. صدرالدين‌ جنيد بن‌ فضل‌الله‌ بن‌ ظهيرالدين‌ عبدالرحمان‌ بن‌ على‌ بن‌ بزغش‌ د 91ق‌/389م‌،محدث‌ و عارف‌. جنيد شيرازي‌نك: شدالازار، 39- 41 از معاصران‌ وي‌ بوده‌، و او را «شيخ‌الاسلام‌» و «قدوةالانام‌» خوانده‌، و از او با عناوين‌ و القابى‌ چون‌ «مرشد كامل‌»، «مكمل‌ فاضل‌» و «جامع‌ ميان‌ علم‌ ظاهر و علم‌ باطن‌ و...» ياد كرده‌ است‌.
وي‌ از دوران‌ كودكى‌ به‌ كسب‌ علم‌ روي‌ آورد نك: آستان‌، /19 و سپس‌مدتى‌ در بغداد نزد شيخ‌جبريل‌ كردي‌ به‌ سير و سلوك‌ و خلوت‌ نشينى‌ پرداخت‌. پس‌ از آن‌ رهسپار مكة مكرمه‌ گرديد و چندي‌ نيز در آنجا اقامت‌ گزيد؛ سپس‌ به‌ شام‌ سفر كرد و نزد علماي‌ آن‌ ديار به‌ تحصيل‌ علم‌ حديث‌ پرداخت‌. برخى‌ از استادان‌ وي‌ كه‌ جملگى‌ از فقها و محدثان‌ مشهور شام‌ بوده‌اند، اينانند: شيخ‌ جمال‌الدين‌ ابراهيم‌ بن‌ ابى‌ البركات‌ حنبلى‌ بعلبكى‌، معروف‌ به‌ ابن‌ قرشيه‌ د 40ق‌/339م‌، شيخ‌ صلاح‌الدين‌ خليل‌ بن‌ كيكلدي‌ علايى‌ د 61ق‌/360م‌، شيخ‌ علاءالدين‌ على‌ بن‌ ايوب‌ مقدسى‌ د 48ق‌/347م‌ و زينب‌ بنت‌ احمد بن‌ عبدالرحيم‌، معروف‌ به‌ بنت‌ الكمال‌ د 40ق‌ جنيد، همان‌، 40- 41؛ قزوينى‌، 40-41. جنيد شيرازي‌ گويد كه‌ برخى‌ از كتابهاي‌ فقه‌ و حديث‌ را نزد او خوانده‌ است‌ همان‌، 41.
صدرالدين‌ در 91ق‌ وفات‌ يافت‌ و در جوار نياكانش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد همانجا. محمدنصير فرصت‌ از آرامگاهى‌ به‌ نام‌ مزار شيخ‌ جنيد واقع‌ در زاويه‌اي‌ در صحن‌ مسجد حاجى‌ باقر در محلة دزك‌، و نيز حمامى‌ در نزديكى‌ آن‌ مسجد، معروف‌ به‌ حمام‌ شيخ‌ جنيد ياد كرده‌، و به‌ سبب‌ از ميان‌ رفتن‌ خطوط روي‌ سنگ‌ مزار در انتساب‌ آن‌ به‌ جنيد ترديد كرده‌ است‌ ص‌ 64- 65.
آثار وي‌ اينهاست‌: . المعارف‌ فى‌ ترجمة العوارف‌، ذيلى‌ است‌ بر كتاب‌ عوارف‌ المعارف‌ كه‌ ظاهراً براي‌ تكميل‌ شرحى‌ كه‌ جدش‌ ظهيرالدين‌ به‌ اتمام‌ آن‌ توفيق‌ نيافته‌ بود، نوشته‌ شده‌ است‌ آستان‌، همانجا. از آنجا كه‌ صدرالدين‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ نام‌ شاه‌ شجاع‌ آل‌ مظفر د 86ق‌/384م‌ نوشت‌، تاريخ‌ تأليف‌ آن‌ را در حدود سال‌ 75ق‌ حدس‌ زده‌اند نك: همان‌، /19-20؛ منزوي‌، /154. از اين‌ اثر نسخه‌اي‌ در كيمبريج‌ ، GAL,S همانجا و نسخه‌اي‌ ديگر با عنوان‌ ذيل‌ عوارف‌ المعارف‌ شم 57 در كتابخانة آستان‌ قدس‌ رضوي‌ موجود است‌ آستان‌، همانجا. . نقاوة الاخبار من‌ النقلة الاخيار فى‌ شرح‌ احاديث‌ النبى‌ المختار، كه‌ از آن‌ با عنوان‌ شرح‌ احاديث‌ نبويّه‌ نيز ياد شده‌ است‌ نك: جنيد، همانجا؛ مدرس‌، /34. بغدادي‌ به‌ اشتباه‌، شد الازار تأليف‌ جنيد شيرازي‌ را به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌ /58.
. ابوسعيد بزغش‌، شاعر و عارف‌. دانسته‌هاي‌ ما دربارة ابوسعيد بسيار اندك‌ است‌. از آنجا كه‌ نويسندگان‌ پيش‌ از اوحدي‌ بليانى‌ از وي‌ نام‌ نبرده‌اند و اوحدي‌ نيز ص‌ 5 به‌ گونه‌اي‌ از او سخن‌ مى‌گويد كه‌ گويى‌ از هم‌ عصران‌ او بوده‌، مى‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ در سدة 0ق‌/6م‌ مى‌زيسته‌ است‌. علاوه‌ بر اين‌، صاحب‌ طرائق‌ الحقائق‌ معصوم‌عليشاه‌، /56 از شخصى‌ به‌ نام‌ شيخ‌ سعدالدين‌ ابوسعيد علوي‌ حسينى‌ بزغشى‌ ياد كرده‌ كه‌ مريد پير جمال‌الدين‌ اردستانى‌، از عارفان‌ سدة ق‌ نك: روملو، 03 بوده‌ است‌. اگر وي‌ همان‌ ابوسعيد بزغش‌ باشد، مى‌بايست‌ در فاصلة نيمة دوم‌ سدة ق‌ تا نيمه‌ اول‌ سدة 0ق‌ زنده‌ بوده‌ باشد. اوحدي‌ بليانى‌ او را «خوش‌ طبيعت‌، با مزه‌ سخن‌، نيكو قريحت‌» معرفى‌ نموده‌، و برخى‌ از اشعار او را نقل‌ كرده‌ است‌ همانجا؛ نيز قس‌: هدايت‌، 76.
مآخذ: آستان‌ قدس‌، فهرست‌؛ ابن‌ بزاز، توكل‌، صفوة الصفا، به‌ كوشش‌ غلامرضا طباطبايى‌ مجد، اردبيل‌، 373ش‌؛ ابن‌ حجر عسقلانى‌، احمد، لسان‌ الميزان‌، بيروت‌، 406ق‌/986م‌؛ احمد زركوب‌، شيرازنامه‌، به‌ كوشش‌ اسماعيل‌ واعظ جوادي‌، تهران‌، 350ش‌؛ اوحدي‌ بليانى‌، محمد، عرفات‌ العاشقين‌، نسخة خطى‌ كتابخانة ملى‌ ملك‌، شم 324؛ بغدادي‌، هديه‌؛ جامى‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، به‌ كوشش‌ محمود عابدي‌، تهران‌، 370ش‌؛ جنيد شيرازي‌، ابوالقاسم‌، شد الازار، به‌ كوشش‌ محمد قزوينى‌ و عباس‌ اقبال‌ آشتيانى‌، تهران‌، 328ش‌؛ همو، هزار مزار ترجمة شدالازار ، ترجمة عيسى‌ بن‌ جنيد شيرازي‌، به‌ كوشش‌ عبدالوهاب‌ نورانى‌ وصال‌، شيراز، 364ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفينة الاولياء، كانپور، 884م‌؛ رازي‌، امين‌احمد، هفت‌ اقليم‌، تهران‌، 340ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 349ش‌؛ سامى‌، شمس‌الدين‌، قاموس‌ تركى‌، به‌ كوشش‌ احمد جودت‌، استانبول‌، 317ق‌؛ شرف‌الدين‌ ابراهيم‌، «تحفة العرفان‌»، روزبهان‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ محمدتقى‌ دانش‌ پژوه‌، تهران‌، 347ش‌؛ عبدالرزاق‌ كاشانى‌، كمال‌الدين‌، «مكتوب‌»، مصنفات‌ فارسى‌ علاءالدولة سمنانى‌، به‌ كوشش‌ نجيب‌ مايل‌ هروي‌، تهران‌، 369ش‌؛ غلام‌ سرور لاهوري‌، خزينة الاصفيا، لكهنو، 290ق‌/873م‌؛ فرصت‌، محمدنصير، آثار عجم‌، تهران‌، 362ش‌؛ فرغانى‌، محمد، مناهج‌ العباد الى‌ المعاد، استانبول‌، 990م‌؛ فصيح‌ خوافى‌، احمد، مجمل‌ فصيحى‌، به‌ كوشش‌ محمود فرخ‌، مشهد، 339ش‌؛ قزوينى‌، محمد، حاشيه‌ بر شد الازار نك: هم ، جنيد شيرازي‌؛ قطب‌الدين‌ شيرازي‌، محمود، درة التاج‌، به‌ كوشش‌ ماهدخت‌ بانو همايى‌، تهران‌، 369ش‌؛ محمود ابن‌ عثمان‌، فردوس‌ المرشدية فى‌ اسرار الصمدية، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 333ش‌؛ مدرس‌، محمدعلى‌، ريحانة الادب‌، تبريز، چاپخانة شفق‌؛ معصوم‌عليشاه‌، محمدمعصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، 339- 345ش‌؛ منزوي‌، خطى‌؛ وصاف‌، تاريخ‌، بمبئى‌، 269ق‌؛ هدايت‌، رضاقلى‌، رياض‌ العارفين‌، به‌ كوشش‌ مهرعلى‌ گركانى‌، تهران‌، 344ش‌؛ نيز: S. GAL,
محمدجواد شمس‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 4843
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست