بُزاخه، چاهىدر سرزميننجد متعلقبهقبيلة طىيا بنىاسد كهبهسببرويدادهايتاريخىشهرتو اهميتيافتهاست. جغرافىنگارانمسلماندربارة موقعيتدرستاينمحلاطلاعدقيقىندادهاند، چنانكهبرخىآنرا ريگزاريدر راهكوفهدانستهاند نك: ياقوت، /01؛ ابوعبيد، /46-47؛ همدانى، 99؛ اما از گزارشهايتاريخىچنينبر مىآيد كهبزاخهبهناحيهايوسيعتر اطلاقمىشدهاست. همينمآخذ از دو رويداد مهمبا عنوان«يومبزاخه» ياد كردهاند. نخستينآنها، جنگو غارتبزرگىاستكهپيشازاسلامدر اينمحلبهقوعپيوستهاستابوعبيده، /63؛ قلقشندي، 15، و رويداد ديگر، پيروزيخالدبنوليد بر پيامبر دروغينطُلَيحَة بنخُوَيلِد است. طليحهكهبهگفتة ابنخلدوناز كاهناندورة جاهلىبود / 69 -70، در آغاز در شمار فرستادگانقبايلعربنزد پيامبرصبود و اسلامآورد، ولىپساز آنمرتد شد و ادعاينبوت كرد طبري، /56؛ مقدسى، /57- 58. پيامبر صسپاهىرا بهفرماندهىضِرار بناَزوَر بهجنگبا ويفرستاد طبري، /56-57، اما درستهنگامىكهضرار در آستانة پيروزيبود، خبر فوتپيامبر صاوضاعرا دگرگونكرد. در نتيجه، ضرار بهمدينهبازگشتو سپاهيانشپراكندهشدند؛ قبيلههاي، فَزاره، غَطَفانو هَوازِننيز بر طليحهگردآمدند، هر چند پيشاز آننيز قبيلة طىو نيز برخىاز افراد قبيلة بنىاسد بهاو گرويدهبودند طبري، /57؛ نيز نك: ابنخلدون، همانجا؛ ابناثير، /46. طليحهچونكارشبالا گرفت، سپاهىنيرومند فراهمساختكهتنها 00 تناز مردانقبيلة بنىفزارههمو، /47 در آنبودند و سپسدر بزاخهفرود آمد خليفه،/2؛ ابناثير،/46-47. ابوبكر كه در آنهنگامدر ذوالقَصّهدر نزديكىمدينهسرگرممبارزهبا مرتدانو ياغيانبود، شايد قصد داشتكهخود بهجنگباطليحهرود، اما ظاهراً بهدليلآشفتگىاوضاعمنصرفشد. پسخالدبنوليد را بهفرماندهىبيشاز هزار نفر مقدسى، /57 بهسويطليحهفرستاد و بهخالد توصيهكرد كهنبرد با ياغيانرا از طىآغاز كند ابناثير، /46 و برايآنكهدر دلدشمنهراسبيفكند، چنينوانمود كرد كهخود نيز قصد پيوستنبهخالد را دارد همانجا؛ طبري، /53. خالد پيشاز رسيدنبهبزاخهدو تناز فرماندهانشعُكاشة بنمِحصَنو ثابتبناَقرمرا بهعنوانپيشقراولبهبزاخهفرستاد، اما هر دو آنها بهدستسپاهيانطليحهكشتهشدند همو، /54؛ ابناثير، /47؛ مقدسى، /04؛ ابنسعد، /4، /6. در بزاخهجنگسختىميانسپاهيانطليحهو خالد درگرفتو طليحهكهتا آنهنگاماز سادهدلىبرخىاعراببدويبهرهبردهبود، در آستانة شكستبههمراههمسر خويشاز معركهگريختو بهشامرفتطبري، /56؛ ابناثير، /48؛ ابناعثم، /3-4. برخىقبايلعربكهدر انتظار پايانكار بودند، متفرقشدند و خالد دو تناز ياراننزديكطليحه، عُيَينة بنمالكو قُرّة بنهُبَيرهرا اسير كرد و نزد ابوبكر فرستاد. ابوبكر از ريختنخونآنها درگذشتخليفه، همانجا، اما خالد برخىاز مرتدانرا بهسختىمجازاتكرد نك: ابناثير، همانجا. شايد دليلپشيمانىابوبكر در پايانكار از فرستادنخالد همينبودهباشد نك: يعقوبى، /37. طليحهبعدها اسلامآورد و در زمانخليفة دومبهمدينهبازگشتو با ويبيعتكرد ابناثير، همانجا؛ ابناعثم، /8. مآخذ: ابناثير، الكامل؛ ابناعثمكوفى، احمد، الفتوح، بهكوششعلىشيري، بيروت، 411ق/991م؛ ابنخلدون، العبر؛ ابنسعد، محمد، كتابالطبقاتالكبير، بهكوششزاخاو، ليدن، 322ق؛ ابوعبيد بكري، عبدالله، معجمما استعجم، بهكوششمصطفىسقا، بيروت، 983م؛ ابوعبيده، معمر، ايامالعربقبلالاسلام، بهكوششعادلجاسمبياتى، بيروت، 407ق/987م؛ خليفة بنخياط، تاريخ، بهكوششسهيلزكار، دمشق، 387ق/967م؛ طبري، تاريخ؛ قلقشندي، احمد، نهاية الارب، بيروت، 405ق/984م؛ مقدسى، مطهر، البدء و التاريخ، بهكوششكلمانهوار، پاريس، 907م؛ همدانى، حسن، صفة جزيرة العرب، بهكوششمحمد اكوع، بيروت، 403ق/983م؛ ياقوت، بلدان؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت، 379ق/960م. محمد سيدي