بُرْغوثيّه، يكى از فرقههاي جبريه منتسب به محمد بن عيسى ملقب به
برغوث، كه گاه در منابع از او با لقب كاتب (ابن حزم، 3/33) و كنية ابوعيسى
(ابن تيميه، 1/206) نيز ياد شده است.
دربارة زندگى و كوششهاي علمى محمدبن عيسى و سبب ناميده شدن او به برغوث
آگاهى چندانى در دست نيست، جز اينكه مىدانيم وي معاصر ابوالهذيل علاف (ه
م) متكلم مشهور معتزلى بوده، و برخوردي نامتعارف و غيردوستانه ميان ايشان
گزارش شده است (قاضى عبدالجبار، 57؛ ابن مرتضى، 150) و نيز اينكه 6 ماه پس
از مرگ اسكافى (240ق/ 854م) ديگر متكلم معتزلى - كه كتابى در رد عقايد
برغوث و ساير جبرگرايان نوشته بود - در گذشته است (ابن نديم، 213). با توجه
به گزارش ابن نديم سال مرگ برغوث 240 يا 241ق خواهد بود. بر پاية گزارشى
از ابن تيميه (همانجا) محمدبن عيسى در ماجراي محنه براي مناظره با احمد بن
حنبل فراخوانده شده بود.
محمد بن عيسى از پيروان حسين بن محمد نجار بوده، و برغوثيه از شاخههاي
فرقة نجاريه محسوب مىشده است (بغدادي، 20، 126- 127؛ قس: فخرالدين، 104-
105). نجاريه و شاخههاي منشعب از آن، از جمله برغوثيه كه بيشتر در منطقة
ري و اطراف آن مىزيستند و شمار فرق آنان افزون بر 10 بود (نك: بغدادي، 20؛
ابن مرتضى، 33؛ شهرستانى، 1/88)، در مواردي مثل مسألة صفات الهى و خلق
قرآن و نفى رؤيت خداوند با معتزله همداستان بودند، اما در مسألة خلق اعمال و
استطاعت، از ايشان جدا شده، و به جبرگرايان پيوسته بودند (بغدادي، 20،
126-127؛ شهرستانى، 1/88 -89؛ فخرالدين، همانجا).
شهرستانى (1/90) برغوث، حسين بن محمد نجار و بشر بن غياث مريسى را متقارب
المذهب دانسته است و اين باور مشترك را كه ارادة خداوند به هر آنچه از پيش
علم به حادث شدن آن دارد، تعلق مىگيرد، به هر سه نسبت مىدهد. اعتقاد به
اِرجاء (اشعري، 285) به عنوان صفت عمومى فرق جبرگرا (ابن مرتضى، 24) - كه
احتمالاً آميخته باباورهاي حنفى نيز بوده (وات، «دورة شكل گيري 1...»، -
مىتوانسته است قدر مشترك برغوث و بشر بن غياث باشد. بدينگونه، محمدبن
عيسى برغوث و ديگر فرق نجاريه در بستري از انديشههايى باليدند كه در عين
باور به جبرگرايى، متضمن رگههايى از اعتزال و ارجاء بود و در عين حال
مىتوانست در چهار چوب انديشههاي جهميه نيز جايگاه خود را حفظ كند (نك:
اشعري، 284- 285، كه بسياري از عقايد نجار و برغوث را ذيل باورهاي جهميه
آورده است). از اينرو، اگر چه به باور برخى برغوث در ايجاد يك منظومة فكري
منسجم و هماهنگ چندان موفق نبود، اما بدون شك نقش او و همفكرانش را در
توسعه و بسط نظريات كلامى به طور اعم و در شكل گيري عقايد اشعري و
پيروانش، و نهايتاً آنچه به عنوان اعتقادات عمومى اهل سنت و جماعت تثبيت
گرديد، نمىتوان ناديده گرفت (وات، «اختيار...2»، .(111-112
مخالفت محمد بن عيسى با نجار در دو موضوع كلامى، وي را از جملة پيروان نجار
متمايز مىساخت. نخست در قضية كسب كه وي برخلاف نجار اعتقادي بدان نداشت و
با وجود باور به استطاعت همراه با فعل (ابن حزم، همانجا؛ ابن فورك، 334-
335)، از فاعل ناميدن مكتسب اجتناب مىورزيد (بغدادي، 127) و نظرية كسب را
كه ضراربن عمرو و نجار، براي خروج از برخى بن بستهاي جبرگرايى در طرح و
بسط آن كوشيدند، نمىپذيرفت. ديگر آنكه در مسأله متولدات قائل بود كه خداوند
در طبيعت اشياء اموري را به وديعت نهاده است كه باعث مىشود آثار توليد
شده از آنها غير مستقيم به خداوند منتسب باشد؛ به عنوان مثال به هنگام
پرتاب سنگ، حركت سنگ در هوا، ايجاب طبيعت سنگ است و لذا حركت سنگ در هوا
به هنگام پرتاب فعل خداوند است (همانجا؛ نيز نك: وات، همان، .(110
وات (همان، محمد بن عيسى برغوث و محمد بن حرب - يكى از خوارج مذكور در
مقالات اشعري - را به دلايلى يكى دانسته، و تريتون (نك: 2 محمد بن عيسى
مذكور در مقالات اشعري (ص552) را همان برغوث دانسته است (قس: زرياب، 129،
كه اين احتمال را بعيد مىداند). وي همچنين برخى آراء كلامى را كه برغوث
از ديگران نقل كرده، و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (3/227، 228)
بدانها اشاره كرده، آراء خود برغوث دانسته است.
از برغوث اثري بر جاي نمانده، و تنها برخى آراء كلامى وي به طور پراكنده
در منابع ذكر شده است (مثلاً نك: خياط، 133-134؛ اشعري، 330-331، 540 -541)، از
جمله اينكه وي همچون معتزله، به نفى رؤيت خداوند با چشم ظاهر در هر دو
جهان قائل بوده است، اما بر اين باور بوده كه خداوند قادر است چشم را به
دل تبديل كند و به چشم توانايىِ دل ببخشد و در اين صورت انسان خداوند را
با چشم دل ببيند (همو، 285). همچنين گفته شده كه وي صفات جواد و متكلم را
درخداوند صفات ثبوتى نمىدانسته است، بدين معنى كه جواد به معناي نفى
بخل، و متكلم به معنى ناتوان نبودن از تكلم است (همو، 284). نيز اعتقاد به
اينكه خداوند با ذاتش تكلم مىكند، به او نسبت داده شده است ( 2 ؛ EIپيترز،
341 .(283,
مآخذ: ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم، قاهره، 1379ق/1959م؛ ابن تيميه، احمد، منهاج السنة النبوية،
بيروت، دارالفكر؛ ابن حزم، على، الفصل، به كوشش محمد ابراهيم نصر و
عبدالرحمان عميره، حجاز، 1402ق؛ ابن فورك، محمد، مجرد مقالات الشيخ ابى
الحسن الاشعري، به كوشش دانيل ژيماريه، بيروت، دارالمشرق؛ ابن مرتضى،
احمد، المنية و الامل، به كوشش محمد جواد مشكور، دارالفكر، 1399ق/1979م؛ ابن
نديم، الفهرست؛ اشعري، على، مقالات الاسلاميين، به كوشش هلموت ريتر،
ويسبادن، 1400ق/1980م؛ بغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، به كوشش محمد
زاهد كوثري، قاهره 1367ق/ 1948م؛ خياط، عبدالرحيم، الانتصار، به كوشش
نيبرگ، قاهره، 1344ق/ 1925م؛ زرياب، عباس، «برغوثيه»، دانشنامة جهان
اسلام، تهران، 1376ش، ج 3؛ شهرستانى، محمد، الملل و النحل، به كوشش
عبدالعزيز محمد وكيل، قاهره، 1387ق/1968م؛ فخرالدين رازي، اعتقادات فرق
المسلمين و المشركين، به كوشش على سامى نشار، قاهره، 1398ق/1978م؛ قاضى
عبدالجبار، فرق و طبقات المعتزلة، به كوشش على سامى نشار و عصام الدين
محمدعلى، قاهره، 1972م؛ نيز:
EI 2 ; Peters, J. R. T. M., God's Created Speech, Leiden, 1976; Watt, W. M., The
Formative Period of Islamic Thought, Edinburgh, 1973; id., Free Will and
Predestination in Early Islam, London, 1948.
مسعود حبيبى مظاهري