بُرْسى، رضىالدين حافظ رجب بن محمد بن رجب حلى (د پس از 813ق/1410م)، محدث، عارف و نويسندة آثاري چون مشارق الانوار . وي در معرفى خويش، خود را «رجب الحافظ» خوانده (مثلاً نك: ص 5، 14)، و در سرودههايش «حافظ برسى» يا «حافظ» تخلص كرده است (مثلاً ص 240، 246، 247، ملحقات) و اين نشان مىدهد كه حافظ را شهرتى براي خود، و نه لقبى ستايشآميز مىشمرده است. مشارق الانوار برسى از همان سدة 9ق/15م در برخى محافل اماميه كتابى شناخته شده بود، چنانكه نخستين نقلها از آن به حدود سال 895ق، يعنى به نوشتههاي كفعمى بازمىگردد (نك: المقام...، 24، المصباح، 176، 183، جم) و در سدههاي بعد نيز سيدولىالله رضوي در كنزالمطالب (تأليف:980-981ق) و فيضكاشانى (د 1090ق/1679م) در كلمات مكنونه از اين كتاب بهره گرفتهاند (نك: آقابزرگ، 18/166؛ فيض، 196) و در سدة 12ق، استفاده از آن گسترش بيشتري يافته است. با اينهمه، نام برسى تا 3 قرن پس از وفاتش به كتب رجال اماميه راه نيافت و نخستين توجهات رجال شناختى به او از سوي حر عاملى (د 1104ق/1693م) و افندي (د 1130ق/1718م)، بوده است. دربارة نسبت او به برس، بيشتر احتمال داده شده كه اشاره به برس قريهاي ميان كوفه و حله بوده است ( قاموس، ذيل برس)، اما گاه نيز آن را نسبت به روستايى در خراسان دانستهاند (قمى، الكنى...، 2/167؛ نيز نك: لغتنامه ...، ذيل برس). شيبى در تحقيق خود، تلاش داشته است تا با تمسك به قراينى، ايرانى تبار بودن او را تقويت كند (نك: 2/225-226). براساس بيتى از او (نك: امينى، 7/67)، گفته شده كه وي در برس ديده بهجهان گشود و روزگارش را در حله گذرانيد (افندي، 2/304؛ امين، 6/465). در شرحاحوالى كه حرعاملى ( امل...، 2/117) و افندي(همانجا) از وي به دست دادهاند، براساس برداشت از نوشتهها و سرودههايش، وي را محدث، فقيه، اديب و صوفى دانستهاند و شيخ حر به خصوص در يادكردهايش از وي در الجواهر (ص 15، 96، جم )، بارها او را «عارف» خوانده است. دربارة عرفان او بايد يادآور شد كه زمينهاي قوي از عرفان نظري در سراسر نوشتههايش وجود دارد؛ شيبى بر پاية تحليل مشارق الانوار، به مطالعة نسبتاً گستردهاي پرداخته، و پىجوي ارتباط انديشة او با شخصيتهايى چون سيدحيدر آملى و فضلالله حروفى و تأثر او از عارفان متقدم چون حلاج بوده است (نك: ص 2/224 بب). برسى بر علم اسرار حروف و اعداد نيز آگاهى داشت (نك: افندي، شيبى، همانجاها) و اين امر در سراسر آثارش، به خصوص مشارق، در شرح اخبار به ياريش آمده است. وي از ذوق ادبى نيز بهره داشت و افزون بر توانايى در نثر، در سرودن شعر نيز چيره دست بود (نك: حر عاملى، امل، 2/117- 118؛ امين، 6/466 بب). برسى در مرور كوتاه خود بر عقايد اماميه، پايبندي خود به اعتقادات مشهور اين مذهب را نشان داده است (نك: ص 214- 215) و ضمن معرفى دو گروه اهل افراط و تفريط ، خود را از «نمط اوسط» دانسته كه آنان را «عارفون» خوانده است (ص 198). برسى با اينكه بارها از غلات انتقاد كرده (مثلاً ص 213)، بازتاب برخى انديشهها در نوشتههاي وي موجب گمانهايى دربارة عقايد خاص مذهبى او شده است. بايد دانست كه او خود متوجه ويژگى توهم زاي كتابش بوده، و بارها اين نكته را كه برخى معاصرانش اين تعاليم را برنخواهند تافت، گوشزد كرده است (مثلاً ص 14، 41). به هر حال، حر عاملى بر وجود «افراط» در كتاب او صحه گذارده، و بدون اشاره به ناقدان، يادآور شده است كه برخى او را به «غلو» منتسب ساختهاند (همان، 2/117). مجلسى نيز در يادكردي از او، با تعبيري محتاطانه از وجود مطالبى «موهم خبط و خلط و ارتفاع» در كتاب وي سخن آورده است (نك: 1/10؛ براي تأييد آن، نك: افندي، 2/307؛ خوانساري، 3/324؛ براي شمردن او از غلات شيعه، نك: بغدادي، 1/365). در عين حال، برخى به صراحت او را از غلو بري دانسته، و مسألة او را در حد شذوذ و غرابت شمردهاند (مثلاً نك: بروجردي، 2/162؛ امينى، 7/33-34). همين انتقادها موجب گشته است تا در نقد رجالى، حر عاملى از عدم علم به وثوق برسى سخن به ميان آورد ( وسائل...، 30/159-160) و مجلسى رواياتى را كه وي بدان متفرد بوده است، در خور اعتماد نشمرد (1/10، 42/300-301). گفتنى است كه هم مذهب و هم وثاقت برسى در نقل، در آثار معاصران نيز موضوع بحث و گفت و گوست (مثلاً نك: حسنى، 292 بب). در واقع، آنچه از غرابت در آثار برسى، به خصوص مشارق ديده مىشود، بخشى ناشى از اخبار متفرد اوست كه در ديگر متون حديثى شيعه يافت نمىشود و بخشى ديگر ناشى از شروحى است كه وي بر اخبار گوناگون به دست داده است. دربارة تفرد او در نقل روايات، از جمله رواياتى بلند چون خطبة افتخار و خطبة تطنجيه، بايد توجه داشت كه وي به طيف درخور توجهى از منابع متقدم شيعه، از جمله الواحدة ابن جمهور دسترسى داشته است (مثلاً نك: ص 162؛ نيز كلبرگ، و دربارة شروح او بايد به مشربش در عرفان و اسرار حروف توجه داشت. دربارة سالهاي زندگى برسى، مىدانيم كه وي مشارقالانوار خود - ظاهراً تحرير نخست - را در 773ق تأليف كرده (نك: حر عاملى، امل، همانجا)، و مىتوان گفت كه در اين زمان به مرحلهاي از پختگى علمى رسيده بوده است؛ با اين حال، وي نزديك به 40سال پس از اين تاريخ نيز زنده بوده است و واپسين آگاهيهاي ما از زندگانى او به دهة 810ق بازمىگردد؛ چه، او در 811ق مشارق الامان را به پايان آورده (نك: افندي، 2/305؛ آقابزرگ، 2/299)، و در 813ق، تحرير مشارق الانوار - ظاهراً تحرير دوم آن - را به انجام رسانيده است (نك: افندي، 2/307؛ نيز فهرست...، 5/568؛ قس: مركزي، 12/2598 كه تاريخ تأليف در آن 815ق آمده است). نشانهاي در دست نيست كه سفر برسى در اواخر عمر به ايران را تأييد كند، اما برپاية اشارة معصوم عليشاه، وي در مشهد درگذشته، و در همانجا مدفون شده است (3/711). همچنين خوانساري (3/330) بقعة حافظ رجب در اردستان را از آن برسى دانسته است (قس: قمى، الفوائد...، 181). مهمترين اثر برسى كتاب مشارق الانوار اليقين فى حقائق اسرار اميرالمؤمنين، به صورت مجموعهاي از نقل و شرح در باب ولايت اميرالمؤمنين و ديگر ائمه (ع) است كه بارها، از جمله در بمبئى (1303 و 1318ق) و بيروت (1379ق)، و نيز به كوشش على عاشور در همانجا (1419ق) به چاپ رسيده است. گفتنى است كه برخى نسخههاي شناخته شده از كتاب، كاملتر از متن چاپى بوده است (مثلاً نسخة مكتوب در كاشان، نك: آقابزرگ، 21/34) و از همينروست كه شماري از احاديث منقول در كتب محدثان اماميه در نسخههاي چاپى دست نايافتنى است (مثلاً نك: بحرانى، حلية...، 2/128، مدينة...، 1/228، 230، 253، جم). تقىالدين عبدالله حلبى گزيدهاي از اين كتاب را با عنوان الدر الثمين فراهم آورده كه گاه به شخص برسى نسبت داده شده است (افندي، همانجا؛ آقابزرگ، 8/64؛ قس: بغدادي، همانجا؛ فهرست، 4/409). محمدزمان عارف متخلص به ساقى (د 1286ق/ 1869م) نيز خلاصهاي از مشارق را ساخته است (براي نسخة خطى آن، نك: آقابزرگ، 7/233). حسن خطيب كرمانى نيز در 1090ق ترجمهاي شرح گونه به فارسى بر كتاب با عنوان مطالع الاسرار به دستور شاه سليمان صفوي پرداخته است (همو، 9(2)/660، 14/65؛ 21/141؛ براي منتخبى از آن، نك: 661 II/204, ؛ GAL,S, نيز قصيدهاي در مدح مشارق از سنجاري، نك: آقابزرگ، 9(2)/472). برخى از نسخ موجود در كتابخانهها، با عناوينى چون اسرار الحروف، خفى الاسرار و نيز اسرار الائمة به چشم مىخورد كه ظاهراً همان مشارقالانوار است (نك: مركزي، 12/2826؛ ملى، 9/496؛ مرعشى، 16/159). از ديگر آثار اوست: 1. الالفين فى وصف سادة الكونين، كه در اختيار مجلسى قرار داشته (نك: 1/10)،و آقابزرگ تهرانى(2/299) به نسخهاي از آن اشاره كرده است (نيز نك: II/204 )؛ GAL,S, 2. تفسير سورة التوحيد ( فهرست، 1/127- 128؛ مركزي، 8/696)، رسالهاي كوچك كه به ضميمة وحدت از ديدگاه عارف و حكيم (تهران، 1362ش) به چاپ رسيده است؛ 3. لوامع انوار التمجيد و جوامع اسراره فى التوحيد، متنى است كوتاه مشتمل بر اعتقادات مؤلف كه به عنوان مقدمهاي بر مشارق بدان الحاق شده (نك: كنتوري، 481؛ آقابزرگ، 18/362)، و در نسخچاپى نيز در آغاز مشارق همو (ص 5 - 13) جاي گرفته است؛ 4. مشارق الامان فى لباب حقائق الايمان، با مضمونى نزديك به مشارق الانوار كه از آخرين نوشتههاي برسى است (نك: افندي، 2/305؛ قس: كنتوري، 521) و نسخى از آن برجايمانده است(آقابزرگ، 21/33؛مرعشى، 5/163؛ قس:آستان...، 11/682؛ براي عناوين آثار يافت نشده، نك: افندي، 2/305، 307- 308؛ حر عاملى، امل، 2/117). از سرودههاي برسى نيز قطعههايى برجاي مانده كه همگى در باب فضايل اهل بيت(ع) است (مثلاً نك: ديلمى، 446؛ امينى، 7/33 بب؛ خاقانى، 2/371 بب؛ نيز نك: برسى، 225-247، ملحقات). فخرالدين احمد بن محمد سبعى احسايى (د پس از 960ق)، قصيدهاي از وي در مدح امام على(ع) را تخميس كرده است (نك: قمى، الكنى، 2/306). مآخذ: آستان قدس، فهرست؛ آقابزرگ، الذريعة؛ افندي، عبدالله، رياض العلماء، قم، 1401ق؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، بيروت، 1403ق/1983م؛ امينى، عبدالحسين، الغدير، بيروت، 1387ق/1967م؛ بحرانى، هاشم، حلية الابرار، به كوشش غلامرضا مولانا بحرانى، قم، 1411ق؛ همو، مدينة معاجز، به كوشش عزتالله مولايى همدانى، قم، 1413ق؛ برسى، رجب، مشارق انوار اليقين، بيروت، 1379ق؛ بروجردي، على، طرائف المقال، به كوشش مهدي رجايى، قم، 1410ق؛ بغدادي، هديه؛ حر عاملى، محمد، امل الا¸مل، به كوشش احمد حسينى، بغداد، 1385ق/1965م؛ همو، الجواهر، قم، مكتبة المفيد؛ همو، وسائل الشيعة، به كوشش محمدرضا حسينى جلالى، قم، 1414ق؛ حسنى، هاشم معروف، الموضوعات فى الا¸ثار و الاخبار، بيروت، 1407ق/ 1987م؛ خاقانى، على، شعراء الحلة، نجف، 1372ق/1952م؛ خوانساري، محمدباقر، روضات الجنات، بيروت، 1411ق/1991م؛ ديلمى، حسن، ارشاد القلوب، بيروت، 1398ق/1978م؛ شيبى، كامل مصطفى، الصلة بين التصوف و التشيع، بيروت، 1982م؛ فهرست كتابخانة مدرسة عالى سپهسالار، به كوشش ابن يوسف شيرازي و ديگران، تهران، 1313ش بب؛ فيض كاشانى، محمدمحسن، كلمات مكنونة، تهران، 1342ش؛ قاموس؛ قمى، عباس، الفوائد الرضوية، تهران، 1327ش؛ همو، الكنى و الالقاب، تهران، 1397ق؛ كفعمى، ابراهيم، المصباح، تهران، 1321ق؛ همو، المقام الاسنى، قم، 1412ق؛ كنتوري، اعجاز حسين، كشف الحجب و الاستار، قم، 1409ق؛ لغتنامة دهخدا؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ مرعشى، خطى؛ مركزي، خطى؛ معصومعليشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1345ش؛ ملى، خطى؛ نيز: GAL , S ; Kohleberg , E . , A Medieval Muslim Scholar at Work : Ibn T ? w = s and his Library, Leiden, 1992. بخش فقه، علوم قرآنى و حديث