بَرْسْخان، نام قبيلهاي ترك و شهري در كرانة جنوبى درياچة ايسيغ كول در جمهوري قرقيزستان. گرديزي نام اين شهر را - بنا به روايتى افسانهگونه از فتوحات اسكندر - برگرفته از واژة پارسخان به معنى امير پارس مىداند (ص 265). كاشغري از اين شهر با نام برسغان - يكى از شهرهاي ناحية چِگل - نام برده، و دربارة وجه تسمية آن، دو روايت ياد كرده است III/417-418) :(I/393, به روايت اول، برسغان نام يكى از پسران افراسياب بوده كه اين شهر را بنا كرده، و نام خود را بر آن نهاده است؛ در روايت دوم نام اين شهر منسوب است به شخصى به همين نام كه رام كنندة اسبان يكى از پادشاهان ايغور بوده، و در اين جايگاه به سبب پاكيزگى هوايش اسبان پادشاه ايغور را رام مىكرده است. در پندنامة سبكتكين به پسرش محمود، برسخان نام قبيلهاي ترك در سرزمين تركان آمده كه سبكتكين از ميان آن قبيله برخاسته است و در يك جنگ قبيلهاي كه ميان برسخانيان و ديگر قبيلة ترك، يعنى بخسيان درگرفته، به اسارت درآمده، و به بردگى فروخته شده است. در اين پندنامه كوشش شده است تا ريشهاي فارسى براي برسخان معرفى شود (نك: شبانكارهاي، 36-37). ابن خردادبه (ص 28، 29، 30-31)، قدامةبن جعفر (ص 101-103، 105، 196) و ابن فقيه (ص 328) نام اين محل را در آثار خود به صورت نوشَجان ضبط كردهاند و از دو نوشجان بالا و پايين نام بردهاند. بارتولد به نقل از توماشك، نوشجان را تصحيف برسخان، و اين كلمه را با نام رود برسكائون - يكى از سرچشمههاي نارين - نزديك دانسته است ( گزيده...، 211، نيز نك: .(III/437-438 به گفتة قدامه، نوشجان بالا ناحيهاي با 4 شهر بزرگ و 5 شهر كوچكتر بوده، و در يكى از اين شهرها كه در كنار درياچة ايسيغ كول (ه م)واقع بوده، پادگانىوجود داشتهاست كه در آن 20هزار جنگجوي ترك مستقر بودهاند (ص 196). اين شهر همان شهر برسخان بوده است (نك: بارتولد، گزارش...، 99-100) كه مؤلف حدود العالم از آن با عنوان شهري آبادان و پر نعمت بر كنار درياچة ايسيغ كول ياد كرده است (ص 15، 83). برسخان مهمترين مركز و يكى از راههاي بازرگانى با چين بوده است (بارتولد، .(III/437-438 از كسانى كه در نخستين سدههاي اسلامى از برسخان گذشتند، ظاهراً عربى به نام سلام ترجمان بوده كه به دستور واثق خليفة عباسى در حدود سالهاي 227- 228ق/842 -843م از طريق برسخان، طراز و سمرقند به خراسان رفته است (كراچكوفسكى، .(IV/140 به نوشتة مؤلف حدود العالم (همانجا) حاكم اين شهر در سدة 4ق/10م از ايل خلخ بوده است، ولى مردم آن هواخواه تغزغزها بودهاند. اين شهر داراي بارويى ويران و مسجد جامع و بازار بوده است (نك: مقدسى، 275). در سدة 5ق برسخان در حاكميت قراخانيان بوده، و در 439ق/1047م اميرزادهاي به نام بينالتكين (ينال تكين) بر آن حكومت مىكرده است (ابن اثير، 9/299). در سدههاي 6 -7ق از برسخان ديگري كه در دو فرسنگى بخارا بوده، نيز ياد شده است (ياقوت، 1/565) و علمايى به آن شهر منسوبند كه ملقب به برسخى بودهاند، از آن جمله ابوبكر منصور برسخى صاحب كتاب تاريخ بخارا و پسرش ابورافع العلاء را كه از فقيهان شافعى مذهب بوده است، مىتوان نام برد (سمعانى، 1/321-322؛ ياقوت، همانجا). مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن خردادبه، عبيدالله، المسالك و الممالك، به كوشش دخويه، ليدن، 1306ق/1889م؛ ابن فقيه، احمد، مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخويه، ليدن، 1302ق/1885م؛ بارتولد، و.و.، گزارش سفر باستانشناسى به آسياي مركزي، ترجمة مريم جبهداري، تهران، 1379ش؛ همو، گزيدة مقالات تحقيقى، ترجمة كريم كشاورز، تهران، 1358ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر باوردي، بيروت، 1408ق/ 1988م؛ شبانكارهاي، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به كوشش محمدحسين زبيدي، بغداد، 1979م؛ گرديزي، عبدالحى، زين الاخبار، به كوشش عبدالحى حبيبى، تهران، 1347ش؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، به كوشش دخويه، ليدن، 1906م؛ ياقوت، بلدان؛ نيز: Barthold, W.W., Sochineniya, Moscow, 1965; Kashghari, M., Divan O - l C gat-it-t O rk, tr. B. Atalay, Ankara, 1986; Krachkovski o , I. Yu., Izbrannye sochineniya, Moscow/Leningrad 1957. علىكرم همدانى