بَرْساوُش (معربپرسئوس2،نيز بهصورتهايبرشاوش،برشوش، فرساوش)، يا حامل رأس
الغول (بَرندة سر ديو) (بيرونى، التفهيم، 92؛ بتانى، 250)، يازدهمين صورت از
صورتهاي فلكى نيم كرة شمالى آسمان در نظام نجومى كهن، داراي 29 ستاره از
قدرهاي دوم تا پنجم. به گفتة صوفى، همة ستارگان برساوش ميان دو صورت فلكى
ثريا (خوشة پروين) و ذات الكرسى قرار دارند (ص 106).
براساس اسطورههاي يونانى، پرسئوس كه مىبايست سر عفريتهاي را براي
پوليدِكْتِس بياورد، با ياري گرفتن از آتنه و هِرْمِس به جنگ مِدوسا3 (در
منابع اسلامى: غول) رفت و توانست او را - كه نگاهش دشمنان را سنگ مىكرد -
با بهرهگيري از سپري صيقلى، از پاي درآورد و سرش را از تن جدا كند. وي
هنگام بازگشت شاهزاده آندرومدا4 (امرأة المسلسله = زن به زنجير كشيده) را
نيز كه به عنوان قربانى قِيطُس5 (هيولاي دريا)، در كرانههاي اتيوپى به
زنجير كشيده شده بود، نجات داد (برنهام، ؛ III/1404-1405 آلن، .(329-330
بيرونى نيز آورده است كه برساوش «در بيابان مردم را بيراه كند» (همانجا).
در روزگار باستان برساوش را به صورت مردي تصور كردهاند «بر پاي چپ ايستاده
و پاي راست برداشته و دست راست بالاي سر برده، و به دست چپ سرِ غولى»
(صوفى، همانجا، نيز ترجمه، 75؛ بيرونى، همانجا). گويا اعراب دورة جاهلى
برساوش را به عنوان يك صورت فلكى مستقل نمىشناختهاند و معمولاً چندين
ستارة اين صورت را به همراه ستارگان ذات الكرسى به صورت دستى كشيده از
ثريا در نظر مىگرفتند (نك: صوفى، 101، 111، نيز ترجمه، 72، 78-79).
بطلميوس ستارگان برساوش را 29 عدد دانسته كه 3 ستاره بيرون از صورت قرار
دارند. از ميان ستارگان داخل صورت، دو تا از قدر دوم، 5 تا از قدر سوم، 16 تا
از قدر چهارم و دو تا از قدر پنجم و دو ستارة نخستِ بيرون صورت نيز از قدر
پنجمند و آخري «مظلم» (خفى) است؛ اما صوفى در فهرستى كم و بيش مشابه، اين
ستاره را به همراه ستارة پنجم داخل صورت (كه بطلميوس از قدر چهارم
دانسته) از قدر پنجم ثبت كرده است. آرگلاندر (1214-1292ق/1799- 1875م)،
ستارهشناس مشهور آلمانى نيز آخرين ستارة بيرون از صورت را همچون صوفى از
قدر پنجم دانسته است (بطلميوس، 353 -352 ؛ صوفى، 115-116، نيز ترجمه، 80 -81؛
بيرونى، القانون...، 3/1036- 1038؛ شيلروپ، .(9 دو ستارة «جنبِ برساوش» و رأس
الغول كه بطلميوس و صوفى آنها را از قدر دوم دانستهاند (صوفى دومى را از
اصغرِ قدر دوم آورده)، درگذشته روي اسطرلابها ذكر مىشدند (صوفى، 107- 108).
نصيرالدين طوسى در ستونى كه به هنگام ترجمة صور الكواكب به جدولهاي صوفى
افزوده، مزاج جَنْب، رأس الغول و 21 ستارة ديگرِ برساوش را مزاج زحل و
زهره دانسته است (نك: صوفى، ترجمه، 80 - 81)؛ اما در ديگر آثار احكام نجوم
دورة اسلامى مزاج رأس الغول را مشتري، مريخ و عطارد (ابونصر، 51) يا مريخ و
عطارد (همو، 49؛ شهمردان، 440) نيز آوردهاند.
در ردهبندي امروزي، صورت فلكى برساوش 65 ستارة درخشانتر از قدر 5/5 دارد و
با صورتهاي امرأة المسلسله، حَمَل، عوا، زرافه، ذات الكرسى، ثور و مثلث هم
مرز است. اين صورت فلكى محدودة بُعد 1ساعت و 26 دقيقه تا 4 ساعت و 46 دقيقه
و ميل 31+ تا 59+، يعنى حدود 491/1% پهنة آسمان (615 درجة مربع) را مىپوشاند
(بكيچ، .(260 امروزه معلوم شده است كه «شىء» نخست اين صورت - كه
بطلميوس (ص و صوفى (ص 106، نيز ترجمه، 75) به ترتيب آن را سحابى و «لطخة
سحابى» كه «به پارة ميغ مانَد» دانستهاند - «خوشة ستارهاي دو تايى» است.
اين دو خوشة ستارهاي باز را امروزه با نام h 869) و 884) مىشناسند كه از
حدود 350 ستارة كم نور كهكشان ما تشكيل مىشوند (ريدپث، .(129 رأسالغول (
برساوش)، نخستين ستارة «متغير گرفتى» كشف شده است كه درخشندگى آن در طى
87/2 روز، از قدر 1/2 (يا 2/2) تا 4/3 (يا 5/3) تغيير مىكند. به همين مناسبت،
ستارگان متغير گرفتى دو يا چند تايى را كه دورة تغيير درخشش آنها ثابت (يا
غالباً ثابت) باشد، الگولى1 مىنامند. با آنكه تغيير درخشندگى رأس الغول به
سادگى به چشم مىآيد، اما در منابع كهن بهاين موضوع اشاره نشدهاست. تنها
صوفىدر توضيحى مختصر رأس الغول را سرخ رنگ دانسته است (ص 107- 108).
در 1080ق/1669م مونتاناري براي نخستينبار تغيير درخشندگى رأس الغول را
گزارش داد كه با رصدهاي مارالدي در 1105ق/1694م تأييد شد و سرانجام جان
گودريك در 1196ق/1782م دورة تناوب تغيير درخشندگى آن را به دقت اندازه
گرفت. امروزه مشخص شده كه رأس الغول مجموعهاي از 3 ستاره است كه دور
هم مىگردند و درخشندگى اين مجموعه نيز عمدتاً به سبب گذر دو ستارة اين
مجموعه از مقابل يكديگر و رخ دادن كسوف تغيير مىكند (ريدپث، 11 -10 ؛ آلن،
333 ؛ ميتون، .(9 برساوش كانون يكى از مهمترين بارشهاي شهابى سالانه،
موسوم به «بارش برساوشى» است كه در حدود 21 مرداد به اوج مىرسد و در
بهترين شرايط، حدود 80 تا 140 شهاب در ساعت در آن ديده مىشود (ريدپث، .(354
گفتنى است كه صورت تحريف شدة نام عربى ستارگان (يا به عبارت دقيقتر
اشياء) رديفهاي 1، 7، 12، 24 و 25 صورت برساوش (به ترتيب خوشة ستارهاي دو
تايى و h و ستارگان ، ، و o برساوش)، يعنى مِعْصَم، جنب برساوش يا مرفق
الثريا، رأس الغول، مِنكَب يا منكب الثريا و عاتِق (بتانى، 250، 276؛ صوفى،
107- 108، 111-112، نيز ترجمه، 76، 79) از حدود سدة 4ق/10م در اروپا رايج شد و
امروزه نيز آنها را به ترتيب ميسم2، الگنيب3 يا مرفيك4، الگول5، مِنكيب6 و
اَتيك7 مىنامند (كونيچ، 186 182, 176, 144, ,116 -113 ؛ همو و اسمارت، 49 -48 ؛
بكيچ، همانجا).
مآخذ: ابونصر قمى، حسن، المدخل الى علم احكام النجوم، ترجمة كهن فارسى،
به كوشش جليل اخوان زنجانى، تهران، 1375ش؛ بتانى، محمد، الزيج الصابى،
به كوشش ك. نالّينو، رم، 1899م؛ بيرونى، ابوريحان، التفهيم، به كوشش
جلالالدين همايى، تهران، 1351ش؛ همو، القانون المسعودي، حيدرآباد دكن،
1375ق/1956م؛ شهمردان بن ابى الخير، روضة المنجمين، چ تصويري، به كوشش
جليل اخوان زنجانى، تهران، 1409ق/1368ش؛ صوفى، عبدالرحمان، صور الكواكب،
چ تصويري، به كوشش فؤاد سزگين، فرانكفورت، 1986م؛ همو، همان، ترجمة
نصيرالدين طوسى، به كوشش معزالدين مهدوي، تهران، 1351ش؛ نيز:
Allen, R.H., Star Names, Their Lore and Meaning, New York, 1963; Bakich, M. E.,
The Cambridge Guide to the Constellations, Cambridge, 1995; Burnham, R.,
Celestial Handbook, New York, 1978, Kunitzch, P., Arabische Sternnamen in
Europa, Wiesbaden, 1959; id and T. Smart, Short Guide to Modern Star Names and
Their Derivations, Wiesbaden, 1986; Mitton, J., A Concise Dictionary of
Astronomy, Oxford etc., 1991; Ptolemy, Almagest, tr. and ed. G. J. Toomer,
London, 1984; Ridpath, I., A Dictionary of Astronomy, Oxford / New York , 1997 ;
Schjellerup , H. C. F. C., Description des etoiles Fixes, St. Petersburg, 1874.
حميدرضا گياهىيزدي