بَراقى، حسين بن احمد نجفى، يا سيد حسّون براقى (1261 يا 1262- 1332ق/1845
يا 1846- 1914م)، مورخ عراقى. نسب او به زيد، فرزند امام حسن مجتبى(ع)
مىرسد (آقابزرگ، طبقات...، 1(2)/523 -524؛ امين، 5/418). وي در بَراق يكى از
4 محلة معروف نجفاشرف ديدهبهجهان گشود (همانجا).نيايبزرگ او سيداسماعيل و
خانوادهاش كه به «حسنى» معروف و اهل علم و تقوا بودند، در اواخر سدة 12ق
از اطراف بغداد به نجف كوچيدند و در محلة براق سكنى گزيدند (تميمى،
2/168-169).
وي از دوران كودكى، به شوق تحصيل علم در مجالس عالمان و فاضلان نجف
اشرف شركت مىجست و از شيوخ علما و فضلا و سالخوردگان، حوادث مهم گذشته را
مىشنيد و جمع و ضبط مىكرد. براقى سراسر عمر خويش را در گردآوري و ثبت و ضبط
حوادث تاريخى گذراند و بيشتر اوقات به مطالعه و تحقيق پرداخت. وي به زبان
فارسى نيز تسلط كامل داشت و در آثار خويش به كتابها و آثار فارسى استناد
مىكرد. براقى كتابخانة نه چندان بزرگ، اما نفيسى از آثار و نوشتههاي نادر
تاريخى فراهم آورده بود و بسياري از نسخهها را نيز خود به خط خويش استنساخ
مىكرد (آقابزرگ، همان، 1(2)/524 - 525). وي در كنار مطالعة آثار و كتب، به
مسافرت و كاوشهاي علمى نيز مىپرداخت و در اين سفرها به مطالعه و بررسى
كتيبههاي كهن در مزارهاي اطراف دجله و فرات و ديگر نواحى عراق همت
مىگماشت (همان، 1(2)/525؛ امين، 5/419؛ تميمى، 2/173).
براقى در حدود سال 1320ق از نجف به قرية لهيبات از نواحى حيره، مهاجرت كرد
و تا پايان عمر در نهايت تنگدستى در آنجا به تتبع و تحقيق پرداخت و سرانجام
در همانجا ديده از جهان فرو بست و جنازة او را در نجف اشرف در خانة خودش به
خاك سپردند (امين، 5/418، 419؛ آقابزرگ، همانجا).
با آنكه كوشش براقى را در گردآوري منابع تاريخى و تاريخنگاري ستودهاند،
اما نثر او را متوسط و پارهاي داوريهاي تاريخى وي را نادرست و عاميانه
دانستهاند (تميمى، 2/171؛ زركلى، 2/233).
آثار: براقى آثار و تأليفات فراوانى داشته، اما بيشتر آنها پس از مرگ وي
پراكنده شده است (نك: امين، 5/419؛ تميمى، 2/175)؛ با اينهمه، پارهاي از
آثار وي به صورت خطى و چاپى در دست است:
الف آثار چاپى:
1. تاريخ الكوفة، يا عقد اللؤلؤ و المرجان فى تحديد ارض كوفان و من سكن فيها
من القبائل و العربان، از مهمترين و بهترين آثار او در تاريخ شهر كوفه
است. اين كتاب به كوشش محمد صادق آل بحرالعلوم در نجف (1356ق) منتشر شده
است.
2. الدرة البهية و الروضة المضية، در تاريخ كربلا كه در واقع تتمهاي است بر
كتاب ديگر او با عنوان الحسرة الدائمة (نك: خاقانى، 2/101). اين كتاب به
كوشش على هاشمى خطيب در نجف (1970م) انتشار يافته است.
3. قلائد الدر و المرجان فيما جري فى السنين من طوارق الحدثان.
ب - آثار خطى:
1. بهجة المؤمنين فى احوال الاولين و الا¸خرين، يك دوره تاريخ عمومى تا
عصر مؤلف در 4 مجلد (آقابزرگ، الذريعة، 3/164). نسخههايى از برخى مجلدات اين
اثر به طور پراكنده ديده شده است (نك: امين، همانجا).
2. الجوهرة الزاهرة، يا الجوهرة الشعشعانية و الثمرة الجنية، در فضائل كربلا
(براي نسخههاي آن، نك: آقابزرگ، همان، 5/293).
3. الدرة المضية فى تاريخ الحنانة و الثوية، كه به نامهاي تاريخ مسجد الحنانة
و نيز الحنانة و الثوية شهرت دارد (همان، 3/286، 7/93؛ براي نسخهاي از آن،
نك: خاقانى، 6/100).
4. السيرة البراقية فى الرد على النفحة العنبرية، در نقد و تصحيح و تعليقه بر
كتاب النفحة العنبرية اثر محمد بن كاظم، ملقب به صدر عالم (نك: آقابزرگ،
همان، 24/253-254؛ براي نسخة آن، نك: خاقانى، 6/109).
5. كشف الاستار فى اولاد خديجة من النبى المختار. نسخههايى از اين اثر در
كتابخانة كاشف الغطا در نجف و نيز كتابخانة مجمع العلمى العراقى موجود است
(همو، 6/110).
6. اللؤلؤ و المرجان، در ذكر امام زادگان كوفه و تعيين قبر مختار ثقفى در
زاوية مسجد كوفه (نك: آقابزرگ، همان، 18/389).
7. مختصر مقاتل الطالبيين (براي نسخهاي به خط مؤلف، نك: خاقانى،
2/105-106).
8. مختصر الحدائق الوردية (آقابزرگ، همان، 20/194- 195).
9. معدن الانوار فى نسب النبى و آله الاطهار (همان، 21/220).
10. المنتخب من تاريخ قم (همان، 3/277، 4/212، 22/440).
11. اليتيمة الغروية و التحفة النجفية، يا اليتيمة الغروية فى الارض المباركة
الزكية، در تاريخ نجف (نك: همان، 25/275).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ همو، طبقات اعلام الشيعة، قرن 14ق، نجف، 1375ق/
1956م؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن امين، بيروت، 1403ق/
1983م؛ تميمى، محمدعلى جعفر، مشهد الامام او مدينة النجف، نجف، 1374ق/
1955م؛ خاقانى، على، «الا¸ثار المخطوطة فى النجف»، الاقلام، بغداد، 1384ق/
1964- 1965م، س 1، شم 2، 6؛ زركلى، اعلام.
على رفيعى