بِرّ، اصطلاحى قرآنى و پر كاربرد در فرهنگ اسلامى كه از آن نيكوكاري و
احسان اراده شده است. اين واژه اشتقاقى است از واژة «بَرّ» به معناي
خشكى كه متضاد بحر است و در آن وسعت و گستردگى وجود دارد (نك: راغب، 40). از
اينرو، به كارهاي نيك چون در وجود انسان محدود نمىشود، گسترش مىيابد، به
ديگران مىرسد و ديگران از آن بهرهمند مىشوند، نيز برّ مىگويند. فعل اين
ريشه در زبانهاي آشوري1 و عبري2 به معناي نيكوكار شدن، راستگو شدن و
برگزيده شدن، سابقة كاربرد دارد (گزنيوس، .(140-141
از سويى كسانى كه اهل برّند، نيز داراي وسعت و بسط روحى و معنويند، و
وجودشان بىكران و گسترده است، چنانكه بَرّ بيابان وسيع و بىانتهاست (نك:
راغب، همانجا)؛ ابرار (جمع بَرّ يا بارّ)، كسانى هستند كه بِرّ براي آنان
ملكه شده است و به يك صفت و حالتى روحى كه باعث گستردگى و بسط است،
نائل شدهاند.
در روايات اسلامى صفت و ملكه شدن برّ در وجود ابرار، و تبديل نيكى به يك
خوي و خصلت در آنان مطرح، و نشانههاي آن معرفى شده است (آمدي، 3/90).
پس مقام ابرار برّ قلبى است و نيكيهاي آنان، نتيجة همين خصلت آنان است،
يعنى صفت آنان متكى بر عمل نيست؛ در حالى كه بَرَره (جمع بارّ، فرشتگان
اهل برّ) (عبس/80/16) برّ فعلى دارند (طباطبايى، 20/202)، نه قلبى و
اعتقادي؛ و به اعتبار احسان فعلى و عملشان برره خوانده شدهاند. البته
برخى صاحب نظران برره را جمع بَرّ دانسته و با يادآوري اين نكته كه بَرّ
بليغتر از بارّ است، برآنند كه اين، نشانة ثبوت بيشتر صفت برّ در فرشتگان
نسبت به ابرار است (راغب، همانجا)؛ اگرچه ابرار در مسير رشد و طى مراحل
كمال به اين جايگاه دست يافتهاند و فرشتگان تكويناً در آن جايگاه قرار
گرفتهاند، و رابطة خاصى را كه ابرار در مسير رشدشان با خدا برقرار كردهاند،
ندارند.
در سورة دهر (76) در 18 آيه ابرار كه در بسط روحى و معنوي بيكران و وسيعى به
سر مىبرند، وصف شدهاند و در مقابل آنان گروهى كفارند كه در تنگنا و جاي
محدود - كه از آن به سلاسل و اغلال و سعير (زنجيرها، قفلها و آتش) تعبير شده
است - مىزيند و از آنجا كه جاي تنگ و محدود ديدنى نيست و آنچنان كوچك است
كه با يك نگاه همة زوايايش معلوم مىشود و شرح و توصيف فراوان ندارد،
جايگاه كفار فقط در يك آيه وصف شده است. در مقابل جاي وسيع و بيكران
ابرار بسيار ديدنى است و مناظر متفاوت و گوناگون دارد، پس وصف آن نيز قابل
تفصيل است. قرآن براي ابرار 3 رتبه از نوشيدن بيان مىكند كه هريك نابتر
و برگزيدهتر از ديگري است و ابرار در وسعت ميدان حركتشان اين نوشيدنيها را
دريافت مىكنند و اين خود حاكى از گسترش وجودي روزافزون آنان است (براي
تفصيل دربارة جايگاه ابرار در قرآن و فرهنگ اسلامى، نك: ه د، 2/401-403).
قرآن مجيد شرط دستيابى به برّ را انفاقِ آنچه دوست مىداريد، مىداند (آل
عمران/3/92). پس معلوم مىشود كه راز رسيدن به فضاي برّ، قطع تعلقات و
وابستگيهاست و اين نقطة مقابل تقيد و وابستگى كفار است كه در «سلاسل و
اغلالِ» تعلقات و وابستگيها اسيرند. با اين وصف، ابرار به خُلق «رحيم» كه
در قرآن با اسم بَرّ خداوند همراه شده است، متخلق گشتهاند و چون شرط تجلى
اسماء خدا - كه در وسعت و اطلاقند - مطلق شدن و وسيع شدن است، رسيدن به
اين همسنخى براي ابرار ضروري است. از همينروست كه مهمترين علامت و
خصوصيت ابرار، عمل كردن بدون انتظار پاداش و نفع است، سخن ابرار اين است
كه ما در مقابل نيكيمان، نه جزايى مىخواهيم نه سپاسى، ما براي رضاي خدا،
اطعام مىكنيم (دهر/76/ 9)؛ هر چند در برخى از روايات اين گرايش پيدا شده
است كه از مشوقهايى چون مشهور شدن، ازدياد عمر، نيكى ديدن متقابل و ... در
دعوت به برّ و نيكى استفاده كنند و به اين دليل بيان منفعت و سود، جاي
تأمل در مضامين اين دسته از احاديث را باز مىكند (آمدي، 5/336)؛ اما دستة
ديگري از احاديث، به آثار برّ و نيكوكاري در جاري ساختن رحمت الهى و همراه
بودن برّ با رحمت اشارت دارد (همو، 6/120) كه اين، با همراه شدن دو اسم
«بَرّ» و «رحيم» در آية 28 سورة طور (52) مناسبت دارد.
موارد استفادة لفظ برّ در قرآن ضمن معناي مشترك احسان و توسعه در نيكيها
معانى خاصتري نيز در هر آيه دارد كه مفسران متناسب با درك و برداشت خود،
آنها را عنوان كردهاند. به طور كلى در قرآن دو شرح از معناي برّ بيان شده
است (بقره/2/177، 189) و در دو جاي ديگر امر به تعاون بر برّ و تقوا در مقابل
اثم و عدوان (مائده/5/2) و نهى از نجوا براثم و عدوان دارد (مجادله/58/9)
كه بنا به نظر صاحب الميزان برّ در مقابل عدوان، و تقوا در مقابل اثم معنى
مىشود (طباطبايى، 19/187). در جاي ديگري از قرآن آنان كه ديگران را به برّ
توصيه مىكنند و خود را فراموش كردهاند، مورد سرزنش قرار گرفتهاند
(بقره/2/44).
برّ در آية 177 سورة بقره (2) - كه مفصلترين تعريف برّ و بيانِ خصوصيات و
اجزاء آن است - مىتواند شامل اين 3 بخش باشد: 1. اعتقادات (ايمان به خدا،
روزآخر، ملائكه، كتاب و پيامبران)، 2. اعمال (انفاق مال در عين علاقه به
آن، برپا داشتن نماز و زكات دادن). 3. اخلاق (وفاي به عهد و صبر در سختى و
بلا). بر هر يك از اين اجزاء در احاديثى از رسول اكرم (ص) و امامان
معصوم(ع) تأكيد شده است (نك: آمدي، 1/79، 148، 6/187؛ نيز سطور بعد). توجه
به اين 3 بخش به نص آيه باعث تحقق صدق و تقوا مىشود: «... همانا آنان
كسانيند كه راستى مىورزند و آنانند پرهيزگاران»؛ چه، وقتى اعتقاد، قول و
عمل مطابق هم باشند، صدق حاصل مىشود و چون برّ در اين 3 بُعد جامع همة
فضايل علمى و عملى است، پس تقوا بهترين وصف اين فضيلت جامع خواهد بود. در
حديثى از رسول اكرم(ص) آمده است كه «تمام برّ آن است كه آنچه در خلوت
انجامدهى، همان باشد كه در جلوت انجام دهى» (متقى هندي، 3/24). اين حديث
با وصف صدق دربارة ابرار همخوانى فراوان دارد. پس به بيان آيه، برّ
تقواست، نه روي گرداندن به مشرق و مغرب.
از سويى در آية 189 سورة بقره (2) هم آمده است كه برّ اتصاف به تقواست،
نه وارد شدن از پشت خانه به جاي درِ آن - چه، رسم عربها اين بود كه به
هنگام احرام از در خانه وارد نمىشدند - و اتصاف به تقوا، يعنى انتقال امر
الهى به همان وجهى كه تشريع شده است، نه به نحوي پر از بدعت و خالى از
حكمت. در حديثى از امام باقر(ع) وارد شدن به خانه از در رمزي براي وارد
شدن در هر كار از راه صحيح آن دانسته شده است (برقى، 224). از آنچه گذشت،
مىتوان دريافت برّ به عنوان خصلتى نيكو و حميده در بين مخاطبان آن زمانِ
قرآن شناخته مىشده است و آنان براي متصف شدن به آن، اعمالى انجام
مىدادهاند كه قرآن با ردّ آن اعمال اين ميلِ درست را در جهت صحيح آن،
يعنى تقوا، قرار داده است. همچنين است در دوران بعد و در اذهان مسلمانان
كه برّ را مطلق نيكويى و خير مىدانند و سعى در كسب آن دارند، تأكيد قرآن بر
تقوا در وصف برّ، اولاً آن را در رابطه با خدا، معنا دار مىسازد؛ چه تقوا
ارتباط خاصى است كه مؤمنان با خدا برقرار مىكنند و ثانياً جاي تأمل فراوان
در معنى واقعى برّ باقى مىگذارد.
در آيهاي از قرآن دربارة يحيى(ع) برّ نسبت به والدين (مريم/ 19/14)، و در
آيهاي ديگر از زبان عيسى(ع)، برّ نسبت به مادر مطرح شده است
(مريم/19/32) كه معناي احسان و نيكوكاري، اطاعت و اكرام از آن برمىآيد، با
وصف توسعه و گشادگى در احسان به آنان به توصية الهى (راغب، 40).
تشويق و تعليم براي رسيدن به فضاي برّ هم در قرآن و هم در احاديث چشمگير
است. مىتوان گفت: از آنجا كه خداوند خود متصف به برّ است، براي انسان نيز
چنين چيزي را پسنديده، و با استعدادي كه در وجودش قرار داده، او را به
تخلّق و تجلى آن اسم در وجودش راهنما بوده است.
روايات نيز در بيان مفهوم، روشن كردن فضا، تعيين حدود و تأكيد بر برخى
مصاديق خاص كه نقشى عمده براي ايجاد برّ داشتهاند، مطالبى دارند و
تمرينهايى را كه منجر به كسب اين فضيلت مىشود، در مراحل و سطحهاي گوناگون
بيان مىكنند.
رسول اكرم(ص) نيكوكار را داراي علامتهايى مىدانند كه به مفهوم سريان برّ
در تمام زواياي زندگى ابرار است: دوست داشتن، دشمن داشتن، رابطه برقرار
كردن، قطع رابطه، خشم و رضا براي خدا و عمل براي او، طلب كردن براي او،
خشوع در مقابل او و احسان كردن براي او (ابن شعبه، 21).
حضرت على(ع) «بِشر و خوشرويى» را اول برّ مىداند (آمدي، 1/79) و برترين برّ
را آن نيكى مىداند كه به اهل آن برسد؛ و در جايى ديگر اهل آن را «ابرار»
مىخواند (همو، 2/391). امام باقر(ع) پنهان داشتنِ نيازمندي و كتمان صدقه و
پوشاندن درد و رنج و مصيبت را گنجهاي برّ مىداند (ابن شعبه، 295) و در
حديثى سخاوت، خوش كلامى و صبر بر آزارها درهاي برّ شمرده شده است (همو، 8).
برداشت مفهوم نيكوكاري از برّ و قرار گرفتن واژة «صله» در كنار آن، اصطلاح
مركب «البر و الصله» را در حوزة حديث پديد آورده كه در بردارندة گسترهاي
وسيع از تعاليم اخلاقى مربوط به سلوك انسان با خويشاوندان و عموم مردمان
است. افزون بر بخشى به عنوان «كتاب البر و الصله» كه در ضمن مجاميع
حديثى، از جمله كتابهايى چون صحيح مسلم (كتاب 45)، سنن ترمذي (كتاب 25)،
مستدرك حاكم نيشابوري (4/165) و صحيح ابن حبان (نك: ابن بلبان، 1/506 بب:
به صورتِ «البر و الاحسان») پيشبينى گرديده، آثار مستقلى نيز در اين باره
تأليف شده است. نخست بايد به كتاب البر و الصله از ابن مبارك مروزي (د
181ق/797م) اشاره كرد كه توسط شاگردش حسين بن حرب مروزي تكميل شده است
(به كوشش محمد سعيد بخاري، رياض، 1419ق). همچنين اثري با همين عنوان در
فهرست تأليفات محمد بن مسعود عياشى عالم نامدار امامى ياد شده است (نك:
ابن نديم، 245؛ نجاشى، 351).
افزون بر آنچه گفته شد، برخى آثار با زمينة محدودتر در موضوع رفتار نيكو با
والدين تدوين شده كه از آن ميان بايد از اين نوشتهها نام برد: برالوالدين
از محمد بن اسماعيل بخاري (د 356ق/967م) (براي مدارك، نك: ابن حجر، 38، 62؛
رودانى، 140؛ نيز حاجى خليفه، 1/238)، آثاري با همين عنوان از ابراهيم حربى
(د 285ق/898م) (نك: رودانى، 141؛ كتانى، 49)، ابوالشيخ اصفهانى (د
369ق/979م) (نك: سمعانى، 1/456، 2/14) و حسن بن محمد خلال بغدادي (د 439ق/
1047م) (نك: رافعى، 1/344) و كتاب البر و العقوق و شرح الكبائر از ابوبكر احمد
بن بدران حلوانى (د 507ق/1113م) (رودانى، 140؛ دربارة اثري از ابن سينا،
نك: آقابزرگ، 3/85).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ آمدي، عبدالواحد، «غرر الحكم و دررالكلم»، ضمن شرح
غرر آقاجمال خوانساري، به كوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران، 1366ش؛ ابن
بلبان، على، الاحسان فى تقريب صحيح ابن حبان، به كوشش شعيب ارنؤوط،
بيروت، 1414ق/1993م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، هدي الساري، مقدمة فتح
الباري، به كوشش محمدفؤاد عبدالباقى و محبالدين خطيب، بيروت، 1379ق؛ ابن
شعبه، حسن، تحف العقول، به كوشش علىاكبر غفاري، تهران، 1376ش؛ ابن
نديم، الفهرست؛ برقى، احمد، المحاسن، به كوشش جلالالدين محدث ارموي،
تهران، 1370ق/1330ش؛ ترمذي، محمد، سنن، بيروت، 1407ق/1987م؛ حاجى خليفه،
كشف؛ حاكم نيشابوري، محمد، المستدرك، حيدرآباد دكن، 1334ق؛ راغب اصفهانى،
حسين، المفردات، به كوشش محمد سيدكيلانى، بيروت، دارالمعرفه؛ رافعى
قزوينى، عبدالكريم، التدوين، به كوشش عزيزالله عطاردي، بيروت، دارالكتب
العلميه؛ رودانى، محمد، صلة الخلف، به كوشش محمد حجى، بيروت، 1408ق/1988م؛
سمعانى، عبدالكريم، التحبير، به كوشش منيره ناجى سالم، بغداد،
1395ق/1975م؛ طباطبايى، محمدحسين، الميزان، تهران، 1397ق؛ قرآن كريم؛
كتانى، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986م؛ متقى هندي، على، كنز
العمال، به كوشش بكري حيانى و صفوت سقا، بيروت، 1405ق/1985م؛ مسلم بن
حجاج، صحيح، قاهره، 1955م؛ نجاشى، احمد، رجال، به كوشش موسى شبيري
زنجانى، قم، 1407ق؛ نيز:
Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, tr. E.
Robinson, ed. F. Brown et al., Oxford, 1955.
مهدي مطيع