بَديعيّه، قصيدهاي بلند در بحر بسيط، با رَويّ ميم و گاه غير آن كه غالباً در ستايش پيامبر اكرم(ص) سروده شده، و هر يك از ابيات آن شاهدي براي يك يا چند صنعت بديعى است. راست است كه ما مجموعة قصايد بديعيه را در مسير تاريخى مدايح حضرت پيامبر(ص) بررسىمىكنيم، امامىدانيم كه نخستينانگيزههاي پيدايش اين نوع شعر، تنها مدح نبوده، بلكه گرايش تند به آرايههاي لفظى، تظاهر به دانش فراگير در اين زمينه و نيز گردآوري همة اشكال بديع در يك قصيده، خود مىتواند از اسباب به وجودآمدن بديعيه باشد (قس: ابوزيد، 33). در ميان مدايح نبوي كه تاريخ آن با دالية اعشى آغاز مىگردد، بُردة (ه م) بوصيري (د 696ق/1297م) از اهميت خاصى برخوردار است، زيرا اين قصيده در ادب عربى تأثيري بسزا گذارد و الگوي بسياري از قصايدي كه پس از بوصيري در ستايش حضرت رسول(ص) سروده شد قرار گرفت و علاوه بر اين، عامل اساسى پيدايش بديعيات در سدة 7ق/13م گرديد (نك: مبارك، 215-226؛ اسكندري، 201؛ مطلوب، 213؛ موسى باشا، تاريخ...، 184، 194- 195، الادب...، 466- 468؛ امين، 266-267). دو سال پس از درگذشت بوصيري، ابن جابر اندلسى (د 780ق/ 1378م)، شاعر نابيناي عرب و نيز اديب هم عصر او صفىالدين حلى (د 750ق/1349م)، در ستايش پيامبر(ص) و معارضه با برده، قصايدي سرودند و از آنجا كه به كارگيري صنايع بديعى در آثار ادبى آن عصر رواج داشت، آنان در هر بيت از قصيدة خود به يكى از صنايع بديعى اشاره كردند و بدينسان، نخستين بديعيهها سروده شد كه از يكسو پديدهاي نوين در جهان شعر بود و از سوي ديگر نوعى تأليف در زمينة علم بديع به شمار مىرفت و اين امر سبب شد كه اين دانش تعميم يابد و اصول آن استوار گردد (امين، 267، 269؛ ضيف، البلاغة...، 360؛ موسى باشا، همان، 468؛ سلام، 110؛ ابوزيد، 252- 258). البته اينگونه شعر كه پايه و مايهاش را صنعت تشكيل مىدهد، از روح شاعرانه و اصالت هنري تهى است و حتى گاه لطافت مدح پيامبر(ص) نيز در آنها ضايع مىگردد. به همين سبب، گروهى معارضة اين شاعران را با بوصيري ناموفق، و بديعيات را اشعاري متكلف و سست خواندهاند (اسكندري، همانجا؛ قس: ضيف، عصر...، 185). نخستين كسى كه اصطلاح بديعيه را بر اين نوع از قصايد اطلاق كرد و پايههاي آن را استوار ساخت، صفىالدين حلى بود (ابوزيد، 40)، اما در اينكه نخستين بديعيه را چه كسى سرود، اختلاف نظر وجود دارد. برخى ابن جابر اندلسى، برخى صفىالدين حلى، و گروهى نيز على بن عثمان امينالدين اربلى (د 670ق/1272م) را كه بديعيهاش در ستايش حضرت محمد(ص) نيست، نخستين بديعيهسرا دانستهاند (همو، 55 - 69؛ ضيف، البلاغة، 360-361؛ اسكندري، همانجا؛ عكاوي، 258؛ فروخ، 3/773؛ مطلوب، 214- 215). پس از اين نيز بديعيهسرايى همچنان ادامه يافت و تا پايان سدة 14ق/20م با نام شاعران بسياري مىتوان آشنا شد كه به سرودن بديعيه پرداختهاند (نك: ابوزيد، 351- 358). فهرست مشهورترين بديعيهها از اين قرار است: 1. «الحلة السيرا فى مدح خير الوري»، معروف به بديعية «عميان»، اثر ابن جابر اندلسى در 177 بيت. ابوجعفر رعينى (د 779ق/1377م)، شرحى مطول با عنوان «طراز الحلة و شفاء الغلة» بر آن نگاشت (حاجى خليفه، 1/234؛ ابوزيد، 75، 77؛ ضيف، همان، 361). 2. «الكافية البديعية فى المدائح النبوية»، اثر صفىالدين حلى در 145 بيت، كه دربرگيرندة 150 نوع بديعى است. اين بديعيه چند بار شرح شده كه از جملة اين شروح، يكى «النتائج الالهية فى شرح الكافية البديعية» است كه شاعر خود فراهم آورده است (ابوزيد، 74؛ ضيف، همانجا). 3. بديعية عزالدين موصلى (د 789ق/1387م) با عنوان «التوصل بالبديع الى التوسل بالشفيع» در 139 بيت كه در ضمن آنها به 144 نوع بديعى اشاره شده است (حاجى خليفه، ضيف، همانجاها؛ ابوزيد، 78؛ امين، 268). موصلى علاوه بر اين، بديعية ديگري سروده كه در آن رويّ را تغيير داده است (ابوزيد، 79). 4. «تقديم ابى بكر»، عنوان بديعية ابن حجة حموي (د 767ق/ 1366م) و شرح آن است كه بعدها خزانة الادب و غاية الارب خوانده شد و در زمرة آثار مهم ادب عربى قرار گرفت. اين بديعيه در معارضه با بديعية صفىالدين حلى و عزالدين موصلى سروده شده است (ابوزيد، 94- 95؛ ربداوي، 193-194؛ مطلوب، 220؛ قس: فروخ، 3/840؛ حاجى خليفه، 1/233؛ نيز نك: ضيف، همان، 362-363). 5. «نظم البديع فى مدح خير شفيع»، سرودة جلالالدين سيوطى (د 911ق/1505م) در 133 بيت و مشتمل بر 147 نوع بديعى كه خود به شرح آن پرداخته است (حاجى خليفه، 1/234؛ ابوزيد، 100-101؛ ضيف، همان، 363). 6. «بديع البديع فى مدح الشفيع»، اثر عايشه باعونى (د 922ق/ 1516م). اين شاعر بديعية ديگري نيز دارد با عنوان «الفتح المبين فى مدح الامين» (ابوزيد، 103-106؛ ضيف، همان، 363-364). 7. «نسمات الا´سحار فى مدح النبى المختار»، اثر عارف مشهور عبدالغنى نابلسى (د 1143ق/1730م) در 150 بيت كه متضمن 155 نوع بديعى است. وي بديعية ديگري نيز سروده است با عنوان «مليح البديع فى مدح الشفيع» (ابوزيد، 126- 128؛ مرادي، 3/36؛ سركيس، 1832-1834؛ ضيف، همان، 364- 365). همانطور كه پيشتر نيز اشاره گرديد، بديعيهها در ادب عربى سخت تأثير گذاردند و سبب، آن بود كه اين اشعار، به علت دشواري، نياز به شرح و توضيح داشتند. بدينسان، انبوهى كتاب در همين زمينه توسط دانشمندان گوناگون و حتى خود بديعيهسرايان پديد آمد. اينك مىتوان گفت كه تقريباً هيچ بديعيهاي بدون شرح و تفسير رها نشده است. از آنجا كه غالب شارحان اين نوع از قصايد، دانشمندانى توانمند و صاحب آثار متعدد بودند، شروحى كه مىنگاشتند، متضمن مباحثى عالمانه بود؛ خزانة الادب ابن حجة حموي نمونة بسيار خوبى براي اين مدعى است (نك: ابوزيد، 186- 195؛ مطلوب، همانجا). اين نكته در خور يادآوري است كه برخى بديعيهسرايان خود را ملزم مىكردند كه به صنعت ادبى در بيت به صورت توريه اشاره كنند. عزالدين موصلى نخستين كسى است كه در بديعية خود بدين كار پرداخت (ابوزيد، 78-79؛ عكاوي، 259؛ مطلوب، 218). گسترش چشمگير بديعيهسرايى سبب شد تا شاعران مسيحى نيز بدان تمايل نشان دهند و بديعيههايى را در ستايش حضرت مسيح(ع) بهنظم درآورند (نك: ابوزيد، 70). مآخذ: ابوزيد، على، البديعيات فى الادب العربى، بيروت، 1403ق/1983م؛ اسكندري، احمد و ديگران، المفصل فى تاريخ الادب العربى، قاهره، 1926م؛ امين، بكري شيخ، مطالعات فى الشعر المملوكى و العثمانى، بيروت، 1400ق/1980م؛ حاجى خليفه، كشف؛ ربداوي، محمود، ابن حجةالحموي شاعراً و ناقداً، دمشق، 1402ق/1982م؛ سركيس، يوسف اليان، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قاهره، 1346ق/1928م؛ سلام، محمد زغلول، الادب فى العصر المملوكى، قاهره، 1980م؛ ضيف، شوقى، البلاغة، تطور و تاريخ، قاهره، 1965م؛ همو، عصرالدول و الامارات، قاهره، 1990م؛ عكاوي، انعام فوال، المعجم المفصل فى علوم البلاغة، بيروت، 1417ق/1966م؛ فروخ، عمر، تاريخ الادب العربى، بيروت، 1989م؛ مبارك، زكى، المدائح النبوية فى الادب العربى، قاهره، 1391ق؛ مرادي، محمدخليل، سلك الدرر، بيروت، 1408ق/1988م؛ مطلوب، احمد، بحوث بلاغية، بغداد، 1417ق/1996م؛ موسى باشا، عمر، الادب فى بلاد الشام، بيروت / دمشق، 1409ق/1989م؛ همو، تاريخ الادب العربى (العصر المملوكى)، دمشق، 1409ق/1989م. بابك فرزانه