responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4660
بديع‌الزمان‌ميرزا تيموري‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4660



بَديع‌ُالزَّمان‌ْ ميرْزا تِيْموري‌ (د 920ق‌/1514م‌)، از آخرين‌ پادشاهان‌ سلسلة تيموريان‌، فرزند ارشد سلطان‌ حسين‌ بايقرا كه‌ پس‌ از درگذشت‌ پدرش‌ در 911ق‌/1506م‌، مدت‌ كوتاهى‌ به‌ اتفاق‌ برادرش‌ مظفر حسين‌ ميرزا بر تخت‌ پادشاهى‌ نشست‌. مادر وي‌ مهد عليا بيگم‌ (يا بيگه‌ سلطان‌ بيگم‌، نك: خواندمير، 4/115)، دختر ميرزا معزالدين‌ سنجر از اميران‌ تيموري‌ (ميرخواند، 7/240-241)، و زنى‌ بدخو، تندزبان‌ و عصيانگر بود. عاقبت‌ سلطان‌ حسين‌ بايقرا وي‌ را طلاق‌ داد و او از نهايت‌ ناتوانى‌ و يأس‌ بيمار گرديد و در 893ق‌/1488م‌ در هرات‌ جان‌ سپرد و در مدرسة بديعيه‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (همو، 7/108؛ خواندمير، 4/182).
بديع‌الزمان‌ ميرزا ظاهراً از حوالى‌ سال‌ 875ق‌/1470م‌ با حكمرانى‌ استراباد، به‌ عرصة سياست‌ وارد شد (ميرخواند، 7/114) و چند بار به‌ حكومت‌ استراباد دست‌ يافت‌. گرچه‌ تاريخ‌ دقيق‌ پايان‌ دورة اول‌ فرمانروايى‌ او بر اين‌ شهر معلوم‌ نيست‌، ولى‌ به‌ طور مسلم‌ در 880ق‌/ 1475م‌ به‌ جاي‌ پدر در هرات‌ حكومت‌ داشته‌ است‌ (روملو، 553).
نوبت‌ بعدي‌ حكومت‌ بديع‌الزمان‌ بر استراباد مربوط به‌ سال‌ 896ق‌/1491م‌ است‌ كه‌ خواندمير از آن‌ ياد كرده‌ است‌. به‌ تصريح‌ وي‌ بديع‌الزمان‌ مدتى‌ به‌ دادگري‌ و عدالت‌ حكومت‌ كرد و صدارت‌ خود را به‌ سيدنظام‌الدين‌ سلطان‌ احمد داد. در همين‌ دوره‌ او در 899ق‌ به‌ تشويق‌ امراي‌ آذربايجان‌ آهنگ‌ تسخير آن‌ ايالت‌ كرد، اما كاري‌ از پيش‌ نبرد (خواندمير، 4/198-199). بديع‌الزمان‌ ميرزا در 902ق‌ از استراباد به‌ هرات‌ رفت‌ و به‌ دستور پدرش‌ حكومت‌ بلخ‌ و توابع‌ آن‌ از آب‌ آمويه‌ تا مرغاب‌ به‌ او واگذار شد (ميرخواند، 7/141-142).
بديع‌الزمان‌ پيش‌ از بازگشت‌ از استراباد فرزند خود - محمد مؤمن‌ ميرزا - را به‌ حكومت‌ آنجا گمارد (خواندمير، 4/201) و انتظار داشت‌ كه‌ پدرش‌ حكومت‌ وي‌ را تنفيذ كند؛ اما سلطان‌ حسين‌ بايقرا، فرزند ديگر خود، يعنى‌ مظفر حسين‌ ميرزا را نامزد فرمانروايى‌ آن‌ شهر كرد (همو، 4/207). بديع‌الزمان‌ به‌ فرزندش‌ دستور مقاومت‌ داد و خود نيز به‌ دشمنى‌ با پدر برخاست‌ و با اميرخسروشاه‌ و امير شجاع‌الدين‌ ذوالنون‌ برضد او پيمان‌ بست‌. وساطت‌ اميرعليشير نوايى‌ وزير دانشمند پدرش‌ هم‌ كه‌ به‌ بلخ‌ رفته‌ بود، تأثيري‌ نبخشيد و او بى‌كسب‌ نتيجه‌اي‌ به‌ هرات‌ بازگشت‌ (ميرخواند، 7/142-144؛ خواندمير، 4/208).
در شعبان‌ 902/آوريل‌1497 ميان‌ او و پدرش‌ سلطان‌ حسين‌ در حوالى‌ درة «پل‌ چراغ‌» جنگ‌ شد و كار به‌ شكست‌ بديع‌الزمان‌ انجاميد و وي‌ به‌ قندز گريخت‌ و در اول‌ رمضان‌ همان‌ سال‌ پسرش‌ محمد مؤمن‌ ميرزا هم‌ در استراباد مغلوب‌ و دستگير گرديد (ميرخواند، 7/144-147؛ خواندمير، 4/208-210) و در قلعة اختيارالدين‌ زندانى‌ شد و سپس‌ به‌ تحريك‌ مادر مظفر حسين‌ ميرزا به‌ قتل‌ رسيد (ميرخواند، 7/150-153؛ خواندمير، 4/212-214). پس‌ از اين‌ واقعه‌، بديع‌الزمان‌ ميرزا به‌ انتقام‌ خون‌ فرزند به‌ مخالفت‌ با پدر افزود و چند بار به‌ اردوي‌ او يورش‌ برد، اما نتيجه‌اي‌ نگرفت‌، تا در 25 شعبان‌ 903 پس‌ از شكست‌ سختى‌ كه‌ به‌ او وارد آمد، فرار كرد (ميرخواند، 7/161- 165).
بديع‌الزمان‌ ميرزا متعاقب‌ اين‌ حوادث‌ در شهر قندز پناه‌ گرفت‌ و باز در انديشة جنگ‌ بود تا عاقبت‌ سلطان‌ حسين‌ بايقرا خود به‌ قندز رفت‌ و فرزند را نواخت‌ و آشتى‌ برقرار شد (همو، 7/148-149؛ خواندمير، 4/210-212). در اوايل‌ سال‌ 904ق‌ بديع‌الزمان‌ از پدر فرمان‌ حكومت‌ بلخ‌ را درخواست‌ كرد، اما نتيجه‌اي‌ نگرفت‌ و در عوض‌ حكومت‌ سيستان‌ و فراه‌ بدو واگذار شد (ميرخواند، 7/167-169؛ خواندمير، 4/237- 238). حكومت‌ اين‌ دو شهر بديع‌الزمان‌ را خشنود نكرد و او با استفاده‌ از غيبت‌ پدر به‌ هرات‌ يورش‌ برد و لشكريان‌ هرات‌ را شكست‌ سختى‌ داد، تا عاقبت‌ سلطان‌ حسين‌ حكومت‌ بلخ‌ را از كنار آب‌ آمويه‌ تا مرغاب‌ بدو داد و نامش‌ در خطبه‌ها ذكر گرديد. بديع‌الزمان‌ در اين‌ منصب‌ از عهدة مقابله‌ با محمدخان‌ شيبانى‌ كه‌ قندهار را به‌ تصرف‌ درآورد بود، بر نيامد و به‌ هرات‌ عقب‌نشينى‌ كرد (ميرخواند، 7/184- 185، 204-207).
محمدخان‌ شيبانى‌ در 909ق‌/1503م‌ بار ديگر به‌ بلخ‌ آمد و آنجا را محاصره‌ كرد. سلطان‌ حسين‌ به‌ ياري‌ بديع‌الزمان‌ شتافت‌ و خان‌ شيبانى‌ عقب‌ نشست‌ (همو، 7/203-213؛ خواندمير، 4/293-296). حوادث‌ ديگر زندگى‌ بديع‌الزمان‌ در اين‌ دوره‌، جنگها و نبردهاي‌ مكرر او با امراي‌ تيموري‌ در شهرهاي‌ ديگر و گه‌گاه‌ با پدر بود. وي‌ سرانجام‌ در جمادي‌ الاول‌ 910/اكتبر 1504 وارد هرات‌ شد و موردعفو پدر قرار گرفت‌ (ميرخواند، 7/218، 223-226؛ خواندمير، 4/300-311، 313، 318).
بديع‌الزمان‌ ميرزا در رمضان‌ 910 با همراهى‌ مظفر حسين‌ ميرزا و اميرمحمد برندق‌ به‌ مقابله‌ با خان‌ شيبانى‌ برخاست‌، اما جنگى‌ رخ‌ نداد و او با همراهانش‌ به‌ سمت‌ قندهار رفت‌، تا از گسترش‌ قلمرو ظهيرالدين‌ بابر جلوگيري‌ كند. در آنجا هم‌ ميان‌ آن‌ دو صلح‌ اتفاق‌ افتاد و وي‌ زمستان‌ را در فراه‌ به‌ سر برد (ميرخواند، 7/228-232؛ خواندمير، 4/314). بديع‌الزمان‌ بار ديگر در اوايل‌ سال‌ 911ق‌ خود را از بلخ‌ به‌ هرات‌ رساند تا با گردآوري‌ نيرو يورشگران‌ِ فرستادة خان‌ شيبانى‌ را سركوب‌ كند. آنگاه‌ همراه‌ سلطان‌ حسين‌ روانة ماوراءالنهر گرديد، اما سلطان‌ حسين‌ در اين‌ سفر بيمار شد و در 11 ذيحجة 911 درگذشت‌.
پس‌ از فوت‌ سلطان‌ حسين‌ گرچه‌ شاهزادگان‌ و اميران‌ تيموري‌ خواستندبديع‌الزمان‌ را به‌تنهايى‌ جانشين‌ پدر سازند(ميرخواند،7/232- 239؛ خواندمير، 4/314-317)، اما بعداً مقرر شد كه‌ دو برادر به‌ اتفاق‌ بر اريكة سلطنت‌ تيموريان‌ تكيه‌ زنند. به‌ اين‌ ترتيب‌، در اواخر ذيحجة 911 خطبة سلطنت‌ در هرات‌ به‌ نام‌ بديع‌الزمان‌ و مظفر حسين‌ خوانده‌ شد. بديع‌الزمان‌ ميرزا در آغاز غياث‌الدين‌ جمشيد را به‌ صدارت‌ برگزيد، و مظفر حسين‌ كسان‌ ديگر را؛ اين‌ آغاز اختلاف‌ در كار آن‌ دو و منشأ سُستى‌ سلطنت‌ تيموريان‌ شد (سام‌ ميرزا، 16-17؛ ميرخواند، 7/304- 307).
محمدخان‌ شيبانى‌ از اختلاف‌ ميان‌ دو برادر سود برد و در محرم‌ 912/ژوئن‌ 1506 به‌ خراسان‌ يورش‌ برد، اما شكست‌ خورد (همو، 7/307- 313؛ خواندمير، 4/365-367). چندي‌ بعد بديع‌الزمان‌ با ظهيرالدين‌ بابر برضد ازبكان‌ متحد شد، اما در نبردي‌ كه‌ در آخر ذيحجة 912 در حوالى‌ بلخ‌ ميان‌ دو گروه‌ روي‌ داد، شكست‌ بر شاهزادگان‌ تيموري‌ افتاد و در آخرين‌ جنگ‌ كه‌ در محرم‌ 913 به‌ وقوع‌ پيوست‌، هرات‌ به‌ تصرف‌ محمدخان‌ شيبانى‌ درآمد و بديع‌الزمان‌ و كسانش‌ روي‌ به‌ گريز نهادند (سام‌ ميرزا، همانجا؛ ميرخواند، 7/313-327؛ خواندمير، 4/369-376).
بديع‌الزمان‌ ميرزا پس‌ از شكست‌ و فرار چندي‌ در قندهار به‌ سر برد و سپس‌ به‌ سمت‌ جرجان‌ و استراباد رفت‌ و در آنجا نيرويى‌ فراهم‌ آورد تا همراه‌ مظفر حسين‌ ميرزا به‌ مقابلة شيبانى‌ برود، اما مظفر حسين‌ در همان‌ زمان‌ درگذشت‌ و بديع‌الزمان‌ كه‌ قدرت‌ مقابله‌ با ازبكان‌ نداشت‌، به‌ آذربايجان‌ گريخت‌ (ميرخواند، 7/345- 348؛ خواندمير، 4/390-392؛ سام‌ ميرزا، 17).
بديع‌الزمان‌ ميرزا در سالهاي‌ آخر عمر سرگردان‌ بود و از آذربايجان‌ به‌ هند رفت‌ و مدتى‌ در شهر تته‌ اقامت‌ كرد. در 919ق‌/1513م‌ به‌ خراسان‌ بازگشت‌ و به‌ شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ پيوست‌ و همراه‌ او به‌ آذربايجان‌ رفت‌ و در شنب‌ غازان‌ متوطن‌ شد. در رجب‌ 920/سپتامبر 1514 كه‌ سلطان‌ سليم‌ عثمانى‌ بر شاه‌ اسماعيل‌ غلبه‌ كرد و مدتى‌ در تبريز ماند، چون‌ خواست‌ بازگردد، بديع‌الزمان‌ ميرزا را با خود به‌ استانبول‌ برد و او هم‌ اميد داشت‌ كه‌ با ياري‌ سلطان‌ عثمانى‌ تاج‌ و تخت‌ِ از دست‌ رفته‌ را باز يابد؛ اما از ورود او به‌ پايتخت‌ عثمانيها اندكى‌ نگذشته‌ بود كه‌ به‌ بيماري‌ طاعون‌ گرفتار شد و درگذشت‌ (عليشير، 316؛ ميرخواند، 7/350-352؛ سام‌ ميرزا، همانجا).
بديع‌الزمان‌ چند همسر و چند فرزند داشت‌. يكى‌ از زنان‌ او خانم‌بيگم‌ دختر سلطان‌ ابوسعيد (روملو، 560؛ خواندمير، 4/167)، و همسر ديگر او دختر الغ‌بيك‌ بود (ميرخواند، 7/227). همچنين‌ نام‌ دو تن‌ از پسرانش‌ در منابع‌ مذكور است‌: نخست‌ محمدمؤمن‌ ميرزا كه‌ در حيات‌ پدر به‌ تحريك‌ مادر مظفر حسين‌ ميرزا به‌ هلاكت‌ رسيد و ديگر محمدزمان‌ ميرزا كه‌ گزارش‌ كارهايش‌ را ميرخواند (7/352 بب) به‌ دست‌ داده‌ است‌.
صدارت‌ بديع‌الزمان‌ ميرزا را در دورة حيات‌ پدر و در دوران‌ پادشاهيش‌ چند تن‌ از جمله‌ اميركمال‌الدين‌ حسين‌ عهده‌دار بودند (همو، 7/254- 255؛ خواندمير، 4/105، 616).
بديع‌الزمان‌ ميرزا ظاهري‌ آراسته‌ و دل‌پسند و طبعى‌ بخشنده‌ داشت‌ و بسيار شجاع‌ و با جلادت‌ بود و در ميدان‌ رزم‌ از خود دلاوري‌ و بى‌باكى‌ نشان‌ مى‌داد (عليشير، 317) و اگر سالهاي‌ زيادي‌ را به‌ جنگهاي‌ بى‌حاصل‌ نگذرانده‌ بود و اقبال‌ با او ياري‌ مى‌كرد، مى‌توانست‌ امپراتوري‌ِ در حال‌ اضمحلال‌ تيموريان‌ را جانى‌ نو بخشد. گذشته‌ از اينها، بديع‌الزمان‌ ميرزا شاهزاده‌اي‌ هنرمند و دانشمند بود. ذوق‌ شعرگويى‌ و شعرشناسى‌ داشت‌، چنانكه‌ بيشتر تذكره‌نويسان‌ آن‌ روزگار نام‌ او را درعداد شعرا و سرايندگان‌ عصر آورده‌، و ابياتى‌ از وي‌ نقل‌ كرده‌اند (عليشير، 127- 128؛ سام‌ ميرزا، 16-17). از اشعار دلپذير او قطعه‌اي‌ است‌ كه‌ در واقعة قتل‌ پسرش‌ سروده‌ است‌ (عليشير، 128). بديع‌الزمان‌ ميرزا هنرمندان‌ و شاعران‌ عصر خود را مى‌نواخت‌، چنانكه‌ هاتفى‌ خرجردي‌ شاعر مشهور آن‌ روزگار به‌ دستور او شاهنامة مفصل‌ منظومى‌ به‌ نام‌ تَمُرنامه‌ به‌ نظم‌ درآورد (فخرالزمانى‌، 114- 115).
مآخذ: خواندمير، غياث‌الدين‌، حبيب‌ السير، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1362ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 1349ش‌؛ سام‌ ميرزا صفوي‌، تحفة سامى‌، به‌ كوشش‌ ركن‌الدين‌ همايونفرخ‌، تهران‌، 1347ش‌؛ عليشير نوايى‌، مجالس‌ النفائس‌، به‌ كوشش‌ على‌اصغر حكمت‌، تهران‌، 1364ش‌؛ فخرالزمانى‌، عبدالنبى‌، تذكرة ميخانه‌، به‌ كوشش‌ احمد گلچين‌ معانى‌، تهران‌، 1340ش‌؛ ميرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران‌، 1339ش‌.
على‌ آل‌داود

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4660
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست