بَديعِ اُسْطُرْلابى (يااصطرلابى)، بديع الزمان ابوالقاسم هبةالله ابن
حسين بن احمد (يا يوسف) بغدادي (د 534ق/1140م)، منجم، سازندة افزارهاي
نجومى و شاعر كه در علم حيل، رياضيات، فلسفه، كلام، پزشكى، احكام نجوم و
طلسمات نيز دست داشت (عماد الدين، 138؛ جزري، 423؛ ياقوت، 6/2770؛ ابن ابى
اصيبعه، 1/280-281؛ قفطى، 339؛ سبط ابن جوزي، 8(1)184؛ ذهبى، 20/53). وي به
سبب مهارت در ساخت اسطرلاب و ديگر افزارهاي نجومى به اسطرلابى شهرت يافت
(ياقوت، 6/2769؛ ابن ابى اصيبعه، 1/281).
اطلاعات ما دربارة احوال و آثار او اندك است. اگر مراد بيهقى از «بديع
الزمان طبيب» - كه ضمن شرح حال ابن تلميذ (ه م) از او نام برده است (ص
142) - بديع اسطرلابى نباشد، عمادالدين كاتب (ص 138-139) و جزري (همانجا)
نخستين كسانى هستند كه از او ياد كردهاند. مورخان بعدي (همچون ياقوت،
قفطى، همانجاها) او را بغدادي خواندهاند. عبارات حك شده بر روي افزار نجومى
بر جاي مانده از بديع نيز مؤيد همين مطلب است (نك: كينگ، .(109-110 پينگري
آورده است كه اجداد بديع از طبرستان بودند و خود او در اصفهان درگذشته است
(نك: ايرانيكا، .(II/856 اگر چه وي منبع خود را ذكر نكرده است، اما به نظر
مىرسد كه آنچه را ابن ابىاصيبعه (همانجا) دربارة يكى از معاصران بديع
آورده، به اشتباه مربوط به خود او دانسته است.
مىدانيم كه اسطرلابى در 510ق/1116م در اصفهان، و در 517ق/1123م در بغداد
بوده (همانجا؛ جزري، 423)، و در 524ق با حمايت سلطان محمود سلجوقى (حك: 511 -
525ق/1117-1131م) سرپرستى ارصادي را در همان شهر بر عهده داشته است (ابن
اثير، 10/666؛ ابوالفدا، 2/9). نيز گفتهاند كه وي در روزگار خلافت مسترشد
عباسى (حك 512 -529ق/1118- 1135م) با ساختن افزارهاي نجومى و طلسمات ثروت
بسيار اندوخت (عماد الدين، 139؛ ياقوت، 6/2770؛ قفطى، 340؛ سبط ابن جوزي،
همانجا).
بديع اسطرلابى در 534ق به مرض فالج درگذشت و در مقبرة الوردية بغداد به
خاك سپرده شد (ياقوت، همانجا؛ ابن خلكان، 6/52؛ ابن دمياطى، 417؛ قس: سبط
ابن جوزي، همانجا؛ ابن تغري بردي، 5/275؛ ابن شاكر، 12/348).
بسياري از محققان معاصر - نه هيچ يك از متقدمان - احوال و آثار بديع
اسطرلابى را با ابوالقاسم هبة الله بن حسين بن على، پزشك اصفهانى و معاصرِ
بديع (دربارة وي، نك: قفطى، 342؛ ابن عبري، 366) خلط كرده، يا اين دو را
يكى پنداشتهاند و به خطا، بديع را اصفهانى، و مرگ او را بر اثر سكته
دانستهاند (مثلاً نك: ووستنفلد، 94 ؛ لكلر، ؛ II/31-32 زوتر، 117 ؛ 1 .(EIظاهراً
مشابهت نام و كنية اين دو، و همعصري آنها و حضور بديع اسطرلابى در اصفهان و
نيز بىتوجهى به گزارش قفطى (ص 339- 346) سبب اصلى اين اشتباه بوده است؛
زيرا استناد همة اين مؤلفان، به متن موجود تاريخ مختصر الدول ابن عبري
(ص363- 366) است كه در آن، ضمن شرح احوال و آثار چند دانشمند با نام هبة
الله، عبارتى مانند «[هو] من اقران البديع الاسطرلابى» (نك: قفطى، 342) از
شرح حال پزشك اصفهانى ساقط شده، و موجب اين خلط گشته است؛ وانگهى نقل دو
بيت از بديع اسطرلابى ضمن شرح حال ابوالبركات بغدادي، نشان از آن دارد
كه خود ابن عبري ميان بديع و پزشك اصفهانى تمايز قائل بوده است (ص 365-
366).
چنانكه از منابع بر مىآيد، بديع بسياري از مشاهير معاصر خود همچون ابن تلميذ
را مدح، و دانشمندانى چون ابوالبركات بغدادي را هجو كرده است. از ستايشهاي
ديگران دربارة اشعار او مىتوان دريافت كه وي در اين زمينه از شهرتى بسزا
برخوردار بوده است (مثلاً نك: عمادالدين، 139- 146؛ ياقوت، 6/2770-2771؛ ابن
ابى اصيبعه، 1/281- 283)؛ به ويژه آنكه اديبى نامدار همچون ابومحمد ابن
خشاب (ه م) از وي شعر روايت كرده است (ابن دمياطى، 416). ابن خلكان هرچند
بديع را از ادبا و فضلا بر شمرده، اما به ذكر تنها چند بيت از اشعار فراوان او
بسنده كرده است، زيرا به نظر وي بيشتر اشعار بديع به دشنام و پرده دري
آلوده است (6/50 -51).
بسياري از مورخان نزديك به عصر بديع، دربارة جايگاه علمى او قلم فرسايى
كرده، و از جمله آوردهاند كه او با تكميل آلت شاملة خجندي (ه م) - كه تنها
براي محاسبة يك عرض جغرافيايى تنظيم مىشد - آن را براي محاسبة عرضهاي
گوناگون قابل استفاده كرد؛ در حالى كه خود او دليلهايى براي ناممكن بودن
اين كار آورده بود (ياقوت، 6/2769؛ قفطى، 339). برخى پژوهشگران معاصر همچون
زوتر (همانجا) و سارتن علت اين ستايشها را كمى آگاهى اين مورخان از رياضيات
و نجوم دانستهاند. رزنتال ضمن بررسى رسالهاي مجهول المؤلف به نام العمل
بالكرة (دربارة اسطرلاب كروي)، بر آن است كه مؤلف فاضل اين رساله - كه
آلت شاملة خجندي را تكميل و عمر خيام نيز كار او را تأييد كرده - كسى جز
بديع اسطرلابى نيست (ص ff. .(556 اما ادلة ديگر رزنتال براي انتساب اين
رساله به او چندان پذيرفتنى به نظر نمىرسد؛ هر چند از آنجا كه انجام دادن
اين كار، تنها از منجمى چيره دست ساخته است. در صورت پذيرش درستى نظر
رزنتال، بايد گفت كه ستايشهاي مورخان دورة اسلامى چندان نابجا نبوده است.
آثار:
1. المعرب المحمودي يا زيج محمودي، كه به نام محمود سلجوقى نوشته شده
است (ابن ابى اصيبعه، 1/283). شايد اين زيج ثمرة ارصاد ناتمامى باشد كه در
524ق به سرپرستى بديع در بغداد آغاز شده بود (زوتر، 117 ؛ سارتن، نيز 1 ،
EIهمانجاها؛ سايلى، .(175 الگود بر آن است كه بديع اين اثر را هنگامى كه در
دربار سلطان محمود در اصفهان به سر مىبرده، به وي تقديم كرده است (ص
.(169 امروزه از اين زيج نشانهاي در دست نيست (كندي، 132 ؛ كينگ، .(109
2. ساخت ابزاري نجومى بر اساس زيج الصفائح ابوجعفر خازن (ه م). كينگ (ص
ff. به تفصيل دربارة اين ابزار سخن گفته است. اين وسيله در دهة 1920م در
مونيخ نگهداري مىشد، اما از آن پس اثري از آن يافت نشده، و تمامى آگاهيها
دربارة اين ابزار نجومى، بر اساس 3 عكسى است كه از دو طرف آن گرفته شده
است. تاريخ ساخت اين ابزار كه شباهت بسياري به اسطرلاب شمالى دارد، 513 و
514ق است. اما يك ديوارة عمودي دور اين ابزار و نيز ثبت اعدادي براي تسريع
در يافتن طول و عرض سيارهاي روي يكى از صفحات، آن را از اسطرلاب شمالى
متمايز مىسازد. پارامترهاي اين صفحه براي عرض جغرافيايى 33 و در نتيجه
احتمالاً براي شهر بغداد محاسبه شده است. از عبارات حك شده روي اين ابزار
چنين برمىآيد كه صفحات ديگري نيز داشته كه شايد براي عرضهاي ديگر تنظيم
شده بودهاند. احتمالاً ابزار نجومى مورد اشارة پينگري كه آن را موجود، و
ساختة بديع در 513ق دانسته ( ايرانيكا،)، II/856 همين وسيله است، هر چند وي
دربارة محل نگهداري اين وسيله سخنى نگفته است.
3. اصلاح و تكميل آلت شاملة خجندي و نگارش رسالهاي دربارة آن (ياقوت،
6/2769؛ قفطى ، همانجا). اگر رسالة مجهول المؤلف مورد نظر رزنتال را از آنِ
بديع بدانيم، بايد گفت كه وي چند دستگاه از اين ابزار ساخته بوده، و
سومين آنها را كه از جنس سرب بوده، به نزد عمرخيام برده است (نك: رزنتال،
.(558
4. اصلاح و تكميل يك وسيلة نجومى به نام «الكرة ذات الكرسى» (قفطى،
همانجا) و تصنيف رسالهاي دربارة آن. اين وسيله به نظر زوتر (همانجا) يك
گوي كروي، و به نظر كينگ (ص ظاهراً يك اسطرلاب كروي است. گويا رزنتال
الكرة ذات الكرسى و آلت شاملة خجندي را يكى دانسته است (ص .(556
5. نگارش مقالهاي دربارة نوعى نىزن خودكار. جزري (ه م) اينگونه دستگاهها
را «آلة الزمر الدائم» ناميده است. به گفتة همو در اين اثر كه در 517ق در
بغداد نوشته شده، نوآوريهايى وجود داشته است. از اين مقاله يا دستگاه وصف
شده در آن، امروزه نشانى در دست نيست، اما بر اساس توضيحات جزري مىتوان
دريافت كه شباهت بسياري ميان دستگاه او و دستگاه بديع وجود داشته است
(جزري، 422- 425؛ نيز نك: هيل، .(273 ساختمان و طرز كار اين دستگاه به طور
خلاصه چنين است: دستگاه از دو محفظة بسته كه هر يك داراي يك دريچة ورود
آب و يك نى يا سوتك است، تشكيل شده است. آب به نوبت از اين دريچهها
وارد اين دو محفظه مىشود. با پرشدن محفظه و رانده شدن هواي درون آن به
سمت نى، صدا توليد مىشود و اين كار تا پرشدن محفظة نخست ادامه مىيابد و پس
از آن آب به محفظة ديگر هدايت مىشود. ترتيبى اتخاذ شده است كه هر محفظه
پس از پر شدن، از راه دريچهاي در كف آن خالى، و براي پرشدن مجدد آماده
شود. با ادامة اين فرآيند، دستگاه به طور دائم صدا توليد مىكند.
6. ديوان اشعار (ياقوت، 6/2770؛ ابن خلكان، 6/52؛ ابن دمياطى، 417) كه در
دست نيست.
7. درة التاج من شعر ابن حجاج، برگزيدهاي است از اشعار ابن حجاج (ه م) در
141 باب كه هر باب به يكى از فنون شعر اختصاص دارد (همانجا؛ ابن ابى
اصيبعه، 1/283؛ ابن خلكان، همانجا؛ قس: ذهبى، 20/53). نسخهاي از اين اثر
به خط ابومحمد ابن خشاب با تاريخ كتابت 559ق در كتابخانة ملى پاريس محفوظ
است ( بلوشه، شم 5913 ؛ قس: ، I/130 ، S ؛ GAL نيز ه د، 3/316، 318). آقا بزرگ
نسخهاي از اين اثر را در بغداد ديده است (نك: 9(1)/19).
مآخذ: آقا بزرگ، الذريعة؛ ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، به كوشش
آوگوست مولر، قاهره، 1299ق/1882م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن تغري بردي،
النجوم؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن دمياطى، احمد، المستفاد من ذيل تاريخ
بغداد، بيروت، 1406ق/1986م؛ ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، بغداد،
1397ق/1977م؛ ابن عبري، غريغوريوس، تاريخ مختصر الدول، بيروت،
1403ق/1983م؛ ابوالفدا، المختصر فى اخبار البشر، بيروت، 1380ق/1960م؛ بيهقى،
على، تتمة صوان الحكمة، به كوشش محمد شفيع، لاهور، 1351ق؛ جزري، اسماعيل،
الجامع بين العلم و العمل، حلب، 1979م؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به
كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 1405ق/1985م؛ سبط ابن جوزي، يوسف، مرآة
الزمان، حيدر آباددكن، 1370ق/ 1951م؛ عماد الدين كاتب، خريدة القصر، به
كوشش محمد بهجت اثري، بغداد، 1978م؛ قفطى، على، تاريخ الحكماء، به كوشش
ليپرت، لايپزيگ، 1903م؛ ياقوت، معجم الادباء، به كوشش احسان عباس، بيروت،
1400ق؛ نيز:
Blochet; EI 1 ; Elgood, C., A Medical History of Persia, Amsterdam, 1979; GAL,
S; Hill, D. R., The Book of Knowledge of Ingenious Mechanical Devices, Boston,
1974; Iranica; Kennedy, E, S., X A Survey of Islamic Astronomical Tables n ,
Transactions of American Philosophical Society, Philadelphia, 1956, vol. XLVI
(2); King, D. A., X New Light on the Z / j al- W af ? 'i h of Ab = Ja q far Kh ?
zin n , Centaurus, Copenhagen, 1980; Leclerc, L., Histoire de La m E dicine
arabe, Paris, 1876; Rosenthal, F., X Al - As t url @ b Q and as-Samaw'al on
Scientific Progress n , Osiris, 1950, vol. IX; Sarton, G., Introduction to the
History of Science, Baltimore, 1931; Sayili, A., The Observatory in Islam,
Ankara, 1988; Suter, Die, Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke,
Leipzig, 1900; W O stenfeld, F., Geschichte der arabishcen Aerzte und
Naturforscher, New York 1978.
محمد حسين احمدي