بَدْرُالدّينِ دَمامينى، محمد بن ابى بكر بن عمر (763- شعبان 827ق/ 1362- ژوئية 1424م)، معروف به ابن دمامينى، اديب و شاعر مالكى مذهب مصري. او در اسكندريه زاده شد و در همانجا دانشآموزي را آغاز كرد. نحو و فنون خط و نگارش و شعر را به خوبى فراگرفت و نيز از فقه و ديگر علوم بهره برد (نك: ابن حجر، انباء...، 8/92؛ سخاوي، الضوء...، 7/185؛ سيوطى، 1/66؛ باباتنبكتى، 489). دمامينى در زادگاه خود از درسهاي بهاءالدين ابن دمامينى، عبدالوهاب قروي و ابن عرفه، در قاهره از ابن ملقّن و مجدالدين اسماعيل حنفى، و در مكه از قاضى ابوالفضل نويري و جز آنان علم آموخت (سخاوي، همانجا؛ باباتنبكتى، 490)؛ همچنين از مجلس درس ابن بلقينى و جمالالدين اُميوطى دانش اندوخت (همانجا). او از كمالالدين دميري نيز به عنوان شيخ خود ياد كرده است (نك: حاجىخليفه، 1/696؛ عبدالحى، 3/127). دمامينى نخست در مدارس اسكندريه به تدريس پرداخت و نيابت حكم قاضى ناصرالدين ابن تنسى (د 801ق/1399م) را كه با وي پيوند خويشاوندي داشت، برعهده گرفت (ابن حجر، همانجا، نيز ذيل...، 304، رفع...، 1/107؛ سخاوي، همانجا)؛ سپس چون ابن تنسى در 794ق/1392م به قاهره رفت و قضاي مالكيان را عهدهدار گرديد، وي را با خود برد و به نيابت خويش برگماشت. دمامينى در اين دوره، در الازهر نيز به تدريس نحو پرداخت و شهرتى فراهم آورد (ابن حجر، انباء، نيز سخاوي، سيوطى، همانجاها؛ باباتنبكتى، 489). دمامينى چندي بعد به اسكندريه بازگشت و به تدريس مشغول شد. او علاوه بر نيابت حكم، از راه تجارت روزگار مىگذرانيد (ابن حجر، سيوطى، باباتنبكتى، همانجاها)، اما دوباره قصد قاهره كرد (سيوطى، بابا تنبكتى، همانجاها؛ عبدالحى، 3/126). سپس در 800ق به دمشق رفت و از آنجا آهنگ گزاردن حج كرد (سخاوي، سيوطى، همانجاها؛ غزولى، 1/115). آنگاه در 801ق/1399م به اسكندريه بازگشت (همو، 1/23، 2/14). دمامينى اين بار روي از قضا برتافت و خطابت مسجد جامع را برگزيد و كارگاه حريربافى بزرگى نيز برپا كرد و به كسب پرداخت؛ اما پس از چندي به علت آتش سوزي، مبالغ بسياري مديون شد و به ناحية صعيد گريخت. طلبكاران وي را تعقيب كردند و به خواري به قاهره بردند. او به پشتيبانى ابن حجة حموي و ناصرالدين بارزي از گرفتاري رَست و سمت قضاي مالكيان را نيز برعهده گرفت (سخاوي، سيوطى، باباتنبكتى، همانجاها). با اينهمه، بر شيوة سلوك دمامينى ايرادهايى وارد آمد كه به عزلش انجاميد. نسبت به نوع رفتار او - كه در گزارشهاي موجود به ابهام سخن رفته است (نك: سخاوي، همان، 7/185، 186؛ علىخان مدنى، سلوة...، 182) - چيزي به روشنى نمىتوان دريافت؛ اما تمايل شخصى وي به پرداختن به مباحث ادبى و عدم اعتناي لازم به علم فقه را نيز نبايد از نظر دور داشت. بر اين مقصود، هجوية بدرالدين بشتكى را مىتوان گواه گرفت (نك: سخاوي، همان، 6/278). بدرالدين دمامينى، در اين زمان، به بارگاه مؤيد، شيخ بن عبدالله محمودي (حك 815 -824ق/1412-1421م) راه يافت (ابن حجر، ذيل، همانجا). او در 819ق/1416م حج گزارد و سال بعد به يمن رفت. يك چند نيز در مسجد جامع شهر زبيد تدريس نمود. اما درس وي رونقى نيافت (همو، انباء، همانجا؛ سخاوي، همان، 7/185). آنگاه از طريق دريا راه هند در پيش گرفت و در همان سال قدم به گجرات نهاد. در آنجا شاگردان بسيار بر او گرد آمدند و ثروتى هنگفت و مقامى بلند يافت (ابن حجر، سخاوي، همانجاها؛ عبدالحى، 3/126-127). وي با بزرگانى چون مقريزي، ابن خلدون و ابن حجر عسقلانى مراودت و مصاحبت داشته است (سخاوي، همان، 7/186، 187؛ غزولى، 2/14، 45؛ ابن حجر، رفع، همانجا)؛ از آن جمله اينان را نيز مىتوان نام برد: قاضى محبالدين ابنشحنه (د 815ق/412م) كه تقريظى از وي بر كتاب نزول الغيث، و نيز پاسخى كه بر سؤال دمامينى از دو موضع كشاف زمخشري نگاشته، به دست آمده است (نك: سخاوي، الذيل...، 418-424)؛ امينالدين محمد بن محمد انصاري و فضلالله بن عبدالرحمان بن مَكانس و قاضى صدرالدين ابن آدمى و عيسى بن حجاج، ملقب به العاليه كه پارهاي از اخبار و مكاتبات آنان با بدرالدين را غزولى در مطالع البدور آورده است (1/22، 97، 2/78، 83، 84، 122-124)؛ و سرانجام ابن حجة حموي كه رسالة بحرية خود را براي دمامينى نگاشته است (نك: علىخان مدنى، همان، 124-126). از شاگردان بدرالدين دمامينى اينان را مىتوان نام برد: قاضى بدرالدين ابوالمحاسن جمالالدين محمد شافعى، زينالدين عبادة بن على انصاري، عبدالقادر مكى، قاضى عزالدين ابوالبركات، على بن عبدالله غزولى و يحيى بن عبدالرحمان عجيسى. او همچنين به قاضى شرفالدين مُناوي و ابن حجر عسقلانى و فرزندانش اجازة روايت داده است (سخاوي، همان، 18-19، 350، 444، الضوء، 1/205، 4/17، 284، 5/154، جم ، نيز نك: الجواهر...، 1/175؛ بابا تنبكتى، 490). وي سرانجام در گلبرگه (در ايالت دكن هندوستان) وفات يافت (سخاوي، الضوء، 7/185؛ عبدالحى، 3/130، 131؛ قس: مقريزي، 2(4)/702؛ ابن حجر، انباء، 8/92). دمامينى استعدادي فراوان و سَري پر سودا داشت. برخى روايات حكايت از آن دارد كه وي با سم به قتل رسيده است (سخاوي، همانجا؛ سيوطى، 1/67؛ باباتنبكتى، 489) و ممكن است تعبير «مرگ ناگهانى» در برخى گزارشها را ناظر به همين نكته دانست (مثلاً نك: ابن حجر، همانجا). اشعار: از سرودههاي بدرالدين اشعاري برجاي مانده كه بيشتر در قالب رباعى است و توجه شاعر به صنايع لفظىِ بديعى و ميل به تفنن در مضامين، در آنها هويداست. بيشترين سرودههاي وي در تغزل است (نك: غزولى، 2/293؛ ابن حجر، همانجا، نيز رفع، 1/107؛ سخاوي، همان، 7/186، الجواهر، 1/83؛ سيوطى، همانجا؛ خفاجى، 2/110؛ علىخان مدنى، انوار...، 2/56، 3/89، سلوة، 185؛ عبدالحى، 3/130). آثار: بدرالدين بيشتر آثار خود را دربارة قواعد و مباحث ادبيات عرب نگاشته است: الف - چاپى: 1. تحفة الغريب فى حاشية مغنى اللبيب. بدرالدين دمامينى چند بار به تحشيه و شرح كتاب مغنى اللبيب ابن هشام پرداخت. وي نخستين حاشية خود را در يمن (سخاوي، الضوء، 7/185) و به قولى در مصر (شُمُنّى، 2) نگاشت و بعد در هند از آن چشم پوشيد و از نو به تأليفى ديگر پرداخت (بابا تنبكتى، همانجا) و آن را در 824ق در شهر نهرواله از ايالت گجرات به پايان برد (نك: لوث، شم .(967 تقىالدين احمد شمنى حاشيهاي نگاشت و آن را المنصف من الكلام على مغنى ابن هشام نام كرد و در مقام نقد دمامينى برآمد. كتاب بدرالدين دمامينى در 1305ق/1988م در مصر، در حاشية شرح شمنى چاپ شده است. 2. العيون الفاخرة الغامزة على خبايا الرامزة، شرحى است بر منظومة الرامزة خزرجى در عروض و قافيه كه در 817ق در صعيد مصر نوشته شده است (بدرالدين دمامينى، 101). اين كتاب بارها در مصر و تركيه به چاپ رسيده، از جمله در قاهره (1973م) و به كوشش حسانى حسن عبدالله منتشر شده است. ب - خطى: 1. الاستدلال بالاحاديث النبوية على الاحكام النحوية. از اين اثر تنها يك نسخه از سرآغاز كلام آن، در دست است. اين نسخه در مجموعهاي (شم 353) در كتابخانة آمبروزيانا نگهداري مىشود (نك: آمبروزيانا، .(I/196 2. اظهار التعليل المغلق لوجوب حذف عامل المفعول المطلق. نسخهاي از اين رساله كه به يك مسألة نحوي مىپردازد، در ليدن محفوظ است ( ورهووه، .(145 3. تعليق الفرائد على تسهيل الفوائد، شرحى است بر تسهيل الفوائد و تكميل المقاصد اثر معروف ابن مالك كه دمامينى در فاصلة سالهاي 821 و 825ق آن را نوشت و به احمدشاه، فرمانرواي گجرات (814 - 845ق/1411-1441م) تقديم كرد. از اين كتاب نسخههاي متعددي در ظاهرية دمشق و اينديا آفيس موجود است (نك: ظاهريه، نحو، 100- 106؛ I/522 S, GAL, I/359; .(GAL, 4. جواهر البحور فى العروض (نك: سخاوي، همان، 7/185؛ براي نسخ خطى، نك: II/33 .(GAL, 5. الحلاوة السكرية فى شرح الفواكه البدرية، شرحى است كه بدرالدين بر كتاب الفواكه البدرية خود نگاشته است. از اين كتاب يك نسخه در كتابخانة ظاهريه وجود دارد (نك: ظاهريه، نحو، 171-172). 6. شمس المغرب فى المرقص المطرب. نسخهاي از اين كتاب در كتابخانة برلين نگهداري مىشود ( آلوارت، شم .(8643 7. عين الحياة، اختصاري است از كتاب حياة الحيوان دميري كه بهزعم بدرالدين دمامينى با وجود محاسنى كه داشت، پر طول و تفصيل بود. او در 823ق كار تلخيص كتاب را به پايان برد و آن را به احمدشاه هديه كرد (حاجى خليفه، 1/696 -697؛ عبدالحى، 3/130). البته از ديدگاه برخى، او در اين تلخيص، راه افراط پيموده، و به اصل اثر خلل وارد نموده است (علىخان مدنى، سلوة، 183). از اين كتاب نسخههايى بر جاي مانده است (نك: II/171 S, GAL, II/172; .(GAL, 8. الفتح الربانى فى الرد على البنبانى. اين اثر پاسخى است به بنبانى كه بر تعليقات بدرالدين بر صحيح بخاري (نك: مصابيح در همين مقاله) اعتراضاتى نموده بود. نسخهاي از اين نوشته در كتابخانة دانشگاه ليدن (شم موجود است (نك: ورهووه، .(80 9. القوافى، نسخههايى از آن همراه با شرح محمد بن عثمان بلخى يافت مىشود (نك: لوث، شم 973 ,972 ؛ II/33 .(GAL, 10. مصابيح الجامع، شرحى است بر كتاب الجامع الصحيح (يا صحيح بخاري) كه با عنايت به الفاظ غريب و مباحث اعرابى آن نگاشته شده است. اين اثر كه در هند نوشته شده (حاجى خليفه، 1/549)، با عنوانهاي المصابيح فى شرح الجامع الصحيح (بغدادي، هديه، 2/185، ايضاح، 2/162-163) و مصابيح الجامع الصحيح (كحاله، 613) نيز ياد شده است. نسخههاي متعدد اين كتاب را مىتوان در اطراف و اكناف سراغ گرفت (نك: زركلى، 6/57؛ نورعثمانيه، 50؛ حتى، .(411 11. منشآت و رسائل كوتاه. غزولى به برخى از اين نامهها اشاره كرده است (نك: 1/23، 97-99، جم ) و برخى ديگر را مىتوان در كتابخانة برلين سراغ گرفت (نك: آلوارت، شم 8645(14b) .(3958(4), 12. المنهل الصافى، شرحى است به شيوة مزجى بر كتاب الوافى فى النحو محمد بن عثمان بلخى كه بدرالدين دمامينى در 826ق در هند نگاشته، و به احمدشاه پيشكش كرده است. از اين كتاب نسخههايى به صورت كامل در برخى كتابخانهها (نك: ظاهريه، نحو، 510 -511؛ لوث، شم 972 ؛ ورهووه، و نيز تلخيصى در ليدن (نك: ويتكم موجود است. 13. نزول الغيث، اثري است انتقادي بر شرح صلاحالدين صفدي بر منظومة لامية العجم با عنوان الغيث الذي انسجم . اين كتاب كه در حدود سال 794ق در مصر تأليف شده است، با اقبال و تمجيد علما از جمله قاضى محبالدين ابن شحنه و شمسالدين محمد بن محمد غماري مواجه شد (سخاوي، الضوء، 9/149، الذيل، 418-419). علاءالدين على بن محمد اقبرسى (د 862ق/1458م) رديهاي بر اين كتاب با عنوان تحكيم العقول بافول البدر بالنزول نگاشته است (نك: عواد، 202؛ سيد، 1/145). از اين اثر نسخ خطى بسياري در كتابخانه هاي دمشق، قاهره، ليدن، آمبروزيانا، اسكوريال و چستربيتى برجاي مانده است (ظاهريه، ادب، 2/344-346، نيز شعر، 406-407؛ عواد، همانجا؛ سيد، 3/160؛ II/21 S, ؛ GAL, ، GAL همانجا). ج آثار يافت نشده: 1. تقريظ بر منظومة سيرة المؤيّدِ ابن ناهض حلبى (سخاوي، الضوء، 7/185). 2. ديوان شعر (نك: بغدادي، هديه، همانجا). 3. الفاكهة البدرية، اثري است به نظم و نثر كه بدرالدين گزيدهاي از نوشتهها و سرودههاي خويش را در آن آورده، و در 790ق آن را به پايان برده است (حاجى خليفه، 2/1215-1216). 4. لمحة البدر، «مقامه»اي است مختصر (نك: همو، 2/1561؛ بغدادي، هديه، همانجا). 5. معدن الجواهر، شرحى است بر كتاب جواهر البحور از آن خود مؤلف (نك: حاجى خليفه، 1/613؛ قس: باباتنبكتى، 489) . 6. مقاطعالشرب، اثري است كه بدرالدين دمامينى قطعاتى منتخب از خمريات را در آن گردآورده است (غزولى، 1/164؛ نيز نك: سخاوي، همانجا). مآخذ: ابن حجر عسقلانى، احمد، انباء الغمر، حيدرآباد دكن، 1395ق/1975م؛ همو، ذيل الدرر الكامنة، به كوشش عدنان درويش، قاهره، 1412ق/1992م؛ همو، رفع الاصر، به كوشش حامد عبدالمجيد و ديگران، قاهره، 1957م؛ باباتنبكتى، احمد، نيل الابتهاج، به كوشش عبدالحميد عبدالله هرامه، طرابلس، 1409ق/1989م؛ بدرالدين دمامينى، محمد، العيون الفاخره، قاهره، 1412ق/1992م؛ بغدادي، ايضاح؛ همو، هديه؛ حاجى خليفه، كشف؛ خفاجى، احمد، ريحانة الالباء، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1386ق/1967م؛ زركلى، اعلام؛ سخاوي، محمد، الجواهر و الدرر، به كوشش حامد عبدالمجيد و طه زينى، قاهره، 1406ق/1986م؛ همو، الذيل على رفعالاصر، به كوشش جوده هلال و محمد محمود صبح، قاهره، 1966م؛ همو، الضوء اللامع، قاهره، 1354ق؛ سيد، خطى؛ سيوطى، بغية الوعاة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق/1964م؛ شمنى، احمد، المنصف من الكلام على مغنى ابن هشام، تهران، مكتبة الحوزه؛ ظاهريه، خطى؛ عبدالحى، نزهة الخواطر، حيدرآباد دكن، 1371ق/1951م؛ علىخان مدنى، انوار الربيع فى انواع البديع، به كوشش شاكر هادي شكر، كربلا، 1389ق/1969م؛ همو، سلوة الغريب، به كوشش شاكر هادي شكر، بيروت، عالم الكتب؛ عواد، كوركيس، «ذخائر التراث العربى فى مكتبة چستربيتى»، المورد، بغداد، 1398ق/1978م، ج 7، شم 1؛ غزولى، على، مطالع البدور، قاهره، 1299ق؛ كحاله، عمررضا، المستدرك على معجم المؤلفين، بيروت، 1406ق/ 1985م؛ مقريزي، احمد، السلوك، به كوشش سعيد عبدالفتاح عاشور، قاهره، 1972م؛ نور عثمانيه كتبخانه سنده محفوظ كتب موجوده نين دفتري، استانبول، 1303ق؛ نيز: Ahlwardt; Ambrosiana; GAL; GAL,S; Hitti, Ph. K. et al., Descriptive Catalog of the Garrett Collection of Arabic Manuscripts, Princeton, 1938; Loth, O., A Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Library of the India Office, Osnabr O ck, 1975; Voorhoeve; Witkam, J.J., Catalogue of Arabic Manuscripts in the Library of the University of Leiden, Leiden, 1986. عبدالامير جابريزاده