بَدْرُالدّينِ بْنِ مالِك، ابوعبدالله محمدبن محمدبن عبدالله بن مالك، مشهور به ابن ناظم و ابن مصنف (ح 640 - 686ق/1242- 1287م)، اديب، نحوي و لغوي عرب. بدرالدين كه فرزند ابن مالك (ه م) نحوي و لغوي مشهور است، در دمشق زاده شد، نزد پدر به تحصيل پرداخت، همة دانشهاي پدر را كسب كرد و در زبان عربى استاد شد، چنانكه او را شيخ العربيه ناميدند (ذهبى، 3/363؛ ابن عماد، 5/398). افزون بر آن، وي در ديگر دانشهاي ادبى روزگار خود نيز توانا شد و گفتهاند كه در معانى و بيان، عروض و بديع صاحب نظر و پيشواي زمان خود بود (صفدي، 1/204). بدرالدين از منطق و همچنين فقه و اصول نيز آگاهى داشت و تقريباً همة نويسندگان شرح حال وي هوش، ذكاوت و خوش فهمى او را ستودهاند (همانجاها؛ ابن قاضى شهبه، طبقات الشافعية، 1/199؛ دلجى، 96؛ يافعى، 4/203؛ اسنوي، 2/455). وي شعر را نيك مىفهميد و گاه در شرح نكات چند بيت رسالهاي مىنگاشت (صفدي، همانجا؛ ابن شاكر، 1/61)؛ با اين حال، از توان نظم پردازي پدرش، بهرهاي نداشت؛ چندان كه در پاسخ دوستى كه نامهاي منظوم برايش فرستاده بود، از سرودن حتى يك بيت عاجز ماند و از همسايه ياري خواست (صفدي، همانجا؛ نك: سيوطى، 1/225؛ ابن قاضى مكناسى، 1/313). بدرالدين به رغم جنبههاي علمى خود، نتوانسته بود از طرب و اسباب آن رو بر تابد. از آنچه دربارة او گفتهاند، همچنين استنباط مىشود كه وي مردي شوخ طبع، خوش مشرب و عشرت دوست بوده، و شايد در رفتارهايش پروايى از مقام علمى خود نيز نداشته است، زيرا گفتهاند كه بزرگترين عيب وي معاشرت با افراد ناباب بوده است (صفدي، اسنوي، همانجاها). به دليلهايى كه روشن نيست - شايد به سبب همين رفتارها كه با شهرت و وقار علمى ابن مالك (قس: اسنوي، همانجا) مناسبتى نداشت و حتى موجب ترديد ديگران در زهد و علم خود او نيز مىگرديد (نك: يافعى، 4/203-204) - ميان بدرالدين و پدرش نقاري پديد آمد كه به اقامت وي در بعلبك انجاميد. اين امر احتمالاً در اوج شهرت و اعتبار علمى او نيز بود؛ چه، در بعلبك مجلس درس و تعليم بر پا مىداشت و گروهى نزد وي درس مىخواندند (صفدي، سيوطى، همانجاها). از شاگردان وي ابنوكيل (شيخ شافعيه) و چند تن از نحويان از جمله بدرالدين ابن جماعه و كمال الدين ابن زملكانى را مىتوان نام برد (نعيمى، 1/27- 28؛ ابن قاضى شهبه، طبقات النحاة...، 247؛ ابنعماد، همانجا). پس از مرگ ابنمالك در672ق/1273م ازبدرالدين برايبازگشت به دمشق دعوت شد و او تا 14سال پس از آن، بر جايگاه پدر تكيه زد (نك: صفدي، همانجا) و در46سالگى، ظاهراً بهبيماري قولنجدرگذشت (ذهبى، همانجا؛ صفدي، 1/205؛ سبكى، 8/98؛ ابن عماد، 5/399). آثار: بدرالدين بن مالك در شاخههاي گوناگون ادب عرب تأليفاتى داشته كه اغلب آنها همچون ديگر آثار دورة او شرحهايى بر نوشتههاي ديگران است. سيوطى فهرست كاملى از نوشتههاي او را ارائه كرده است (همانجا). الف - چاپى: 1. شرح الفية. مشهورترين و شايد مهم ترين اثر بدرالدين شرحى است كه بر الفية پدرش نگاشته است. اين كتاب كه صفدي آن را شرحى منقى و منقح خوانده (همانجا)، و در شمار بهترين شرحهاي الفيه معرفى شده است (ابن قاضى شبهه، همانجا). اين اثر به عنوان شرح ابنالمصنف و شرح ابن الناظم نيز شهرت دارد؛ اما عنوان اصلى آن الدرة المضيئة فى شرح الالفية است. اين كتاب نخستين بار در 1276ق در تهران چاپ سنگى شده (مشار، 542)، در 1312ق در بيروت به كوشش محمدبن سليم بابيدي،و در 1332ق در دمشق بهكوشش محمود ياسين منتشر گشته،و سپس در 1341ق در قاهره، و در 1342ق در نجف، به چاپ رسيده است. 2. شرح لامية الافعال. اين كتاب نيز شرحى بر كتاب لامية الافعال ابن مالك است كه خود تكملهاي بر كتاب الفيه در مباحث صرفى بوده است. عنوان اصلى اين كتاب نيز زبدالاقوال فى شرح قصيدة ابنية الافعال است كه در 1851م در فنلاند، و سپس در 1312ق در بيروت به چاپ رسيده است. 3. المصباح فى المعانى و البيان، كه خلاصهاي است از كتاب مفتاح العلوم سكاكى. زركلى اين كتاب را در شمار آثار چاپى او معرفى كرده است (7/31). ب - خطى: 1. شرح الكافية، كه شرحى بر منظومة الكافية الشافية پدرش در نحو است. نسخهاي از اين اثر در كتابخانة اسكوريال ( 2 ، ESCشم موجود است. 2. روض الاذهان فى علم المعانى و البيان، كه نسخهاي از آن در ليدن به شمارة 317 موجود است (نك: ورهووه، .(286 3. شرحىبر ملحةالاعراب حريريدر نحو، كهنسخهاي از آن در واتيكان موجود است (نك: I/488 S, .(GAL, 4. غايةالطلاب فى معرفة الانساب (نك: همان، .(I/527 ج - آثار يافت نشده: 1. تكملة شرح التسهيل، كه تكملهاي بر كتاب ناتمام پدرش با همين عنوان بوده است. 2. شرح الحاجبية (سيوطى، همانجا). 3. شرح بر غريب التصريف ابن حاجب (اسنوي، 2/455)، كه احتمالاً عنوان ديگري براي كتاب قبلى بوده است. 4. مقدمة فى العروض. 5. مقدمة فى المنطق (سيوطى، همانجا). كتاب تلخيص الشواهد و تلخيص الفوائد كه كحاله (ص 736) به وي نسبت داده، شرحى است كه عبدالله بن يوسف بن هشام انصاري بر كتاب شرح الفية بدرالدين نوشته است (نك: صالحى، 13). مآخذ: ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973م؛ ابن عماد، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ ابن قاضى شهبه، ابوبكر، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالعليم خان، بيروت، 1407ق/1987م؛ همو، طبقات النحاة و اللغويين، به كوشش محسن غياض، نجف، 1973-1974م؛ ابنقاضى مكناسى، احمد، درة الحجال فى اسماء الرجال، به كوشش محمد احمدي ابوالنور، قاهره، 1391ق/1971م؛ اسنوي، عبدالرحيم، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله جبوري، بغداد، 1391ق/1971م؛ دلجى، احمد، الفلاكة و المفلوكون، نجف/بغداد، 1385ق؛ ذهبى، محمد، العبر، به كوشش محمد سعيد بن بسيونى زغلول، بيروت، 1405ق/1985م؛ زركلى، اعلام؛ سبكى، عبدالوهاب، طبقات الشافعية الكبري، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحى، قاهره، 1384ق/ 1964م؛ سيوطى، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384ق/ 1964م؛ صالحى، عباس مصطفى، مقدمه بر تلخيص الشواهد و تلخيص الفوائد، بيروت، 1406ق/1986م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، ويسبادن، 1381ق/1962م؛ كحاله، عمررضا، المستدرك على معجم المؤلفين، بيروت، 1406ق/1985م؛ مشار، خانبابا، فهرست كتابهاي چاپى عربى، تهران، 1344ش؛ نعيمى، عبدالقادر، الدارس فى تاريخ المدارس، به كوشش جعفر حسنى، دمشق، 1367ق/1948م؛ يافعى، عبدالله، مرآة الجنان، حيدرآباد دكن، 1339ق؛ نيز: 2 ; GAL, S., Voorhoeve. محمد سيدي