بَدْر، پير بدرالدين بهاري (د 27 رجب 844ق/22 دسامبر 1440م)، معروف به پير
بدر و بدر عالم، از صوفيان مشهور در بهار و بنگال. وي فرزند شيخ فخرالدين
ثانى و نوة شيخ شهاب الدين حق گوي بود (عبدالحى، 3/36). نياي او، شيخ
فخرالدين زاهدي - كه از معاصران قطب الدين بختيار اوشى كاكى بود - در ميروت
اقامت داشت و در همانجا مدفون گشت (غوثى، 36). جد او، شهاب الدين حق گوي
در زمان حكومت محمد شاه، فرزند تغلق شاه به دهلى رفت و در آنجا سكنى گزيد،
اما به سبب انتقاد از سلطان مورد خشم قرار گرفت و به قتل رسيد و از همين
روي لقب «حق گوي» يافت (دهلوي، 137؛ غوثى، 37- 38؛ كشميري، 91-92). پدر
بدرالدين، شيخ فخرالدين ثانى در دهلى اقامت داشت و در همان شهر نيز درگذشت
و به خاك سپرده شد (دهلوي، همانجا، حاشيه؛ غوثى، 47؛ كشميري، 95).
هنگامى كه سيد جلال مخدوم جهانيان براي ملاقات با فيروزشاه از آچه به
دهلى آمده بود، به خانقاه فخرالدين ثانى رفت و با او ملاقات كرد. در اين
ديدار فخرالدين نزد مخدوم جهانيان از بسياري فرزندان و سختى معيشت شكوه كرد.
سيد جلال مخدوم جهانيان او را مورد تفقد قرار داد و هر يك از فرزندانش را به
نمايندگى از خود به منطقهاي فرستاد. در اين ميان منطقة بهار و بنگال براي
بدرالدين در نظر گرفته شد (غوثى، 47- 48؛ كشميري، 95-96؛ قدوسى، 85). از سوي
ديگر، شيخ شرفالدين يحيى منيري نيز - كه در آن هنگام در بهار ساكن بود -
در نامهاي موافقت خود را با سفر بدرالدين به بهار اعلام كرد و او را به آنجا
فراخواند (همانجا؛ رضوي، .(I/316 به اين ترتيب، بدرالدين كه پيش از آن نزد
پدر خود و نيز شيخ جلال الدين حسن حسينى بخاري به تحصيل علوم ظاهري و
باطنى پرداخته بود، از دهلى به بهار رفت؛ اما هنگامى به بهار رسيد كه شيخ
شرف الدين يحيى درگذشته بود (782ق/1380م) (عبدالحى، رضوي، همانجاها؛ قدوسى،
85 - 86).
بدر الدين پس از ازدواج با دختري از خانوادهاي هندو به سنارگائون1 و
چيتاگونگ2 در بنگال شرقى مهاجرت كرد (رضوي، همانجا). اين نواحى در آن هنگام
مناطقى دور افتاده بودند و زندگى در آنها خالى از خطر نبود. اقامت پير بدر در
آنجا و طرز سلوك و رفتار او در چشم اهالى بومى - كه عمدتاً بوداييان و
هندوانى عامى بودند (نك: تيتوس، - عملى عجيب و متهورانه مىنمود و آنان را
به شدت تحت تأثير قرار داد، چنانكه گروهى از آنان به تدريج به اسلام
گرويدند (رضوي، همانجا؛ نيز نك: قدوسى، 86 -87). پير بدر پس از مدتى اقامت در
بنگال شرقى آنجا را ترك گفت و به بهار بازگشت و تا پايان عمر خود در آنجا
ماند. وي در طول اقامت خود در بهار روابط دوستانهاي با خاندان شرقى حاكم
برجونپور برقرار كرد (رضوي، .(I/317
پير بدر ظاهراً تنها فرزند دختري به نام بىبى ابدال داشته كه زنى پارسا و
با تقوا بوده است (قدوسى، 87). بدر عالم در بهار درگذشت و در همانجا به خاك
سپرده شد. مزار او در بهار - كه به چهوتى درگاه (درگاه كوچك) مشهور است -
زيارتگاه مردم آنجاست. علاوه بر چهوتى درگاه، شمار ديگري مزارهاي نمادين
پير بدر - كه غالباً رو به دهانة رودخانهها ساخته شدهاند - در مناطق مختلف
چيتاگونگ و اركان و ديگر نقاط بنگال شرقى يافت مىشود (عبدالحى، رضوي،
همانجاها؛ قدوسى، 83، 87).
نام پير بدر بيش از هر چيز با درياها و رودخانهها مرتبط است. اين ارتباط پيش
از او نيز ظاهراً در خانوادة وي وجود داشته است، چنانكه دربارة نياي او،
فخرالدين زاهدي نيز حكايتهايى دربارة نجات بخشيدن كشتيها و مسافران دريايى
نقل شده است (غوثى، 36؛ كشميري، 92). بنا بر روايتهاي عامه، بدرالدين سوار
بر ماهى و يا سوار بر صخرهاي به بنگال آمد و اين خود نشانگر سلطة او بر رودها
و درياهاست (قدوسى، 86؛ رضوي، .(I/316 نام او از يك سو همراه (و گاه مترادف)
با خواجه خضر - كه او نيز از مقدسان نجات بخش ملاحان است (نك: تيتوس، - ذكر
مىشود، و از سوي ديگر به عنوان يكى از پنج پير (ه م) به شمار مىرود. پنج
پير كه جمعى متشكل از قاضى ميان، زنده قاضى، شيخ فريد، خواجه خضر و پير
بدر عالم است، مجموعهاي از مقدسانند كه مورد احترام و ستايش عميق هر دو
گروه مسلمانان و هندوها در بنگالند و مردم در دشواريها، به خصوص در سفرها و
خطرات دريايى از آنان ياري مىطلبند (رضوي، .(I/317 هم از اينرو، ملاحان
بنگالى - كه به توانايى معنوي پير بدر در نجات خود از طوفان و ديگر سختيهاي
دريا معتقدند - در هنگام بروز هر نوع خطري با خواندن ورد «الله، نبى، پنج
پير، بدر، بدر» از پنج پير و به خصوص از بدر ياري مىطلبند (قدوسى، 85 - 86؛
رضوي، .(I/317-318
مآخذ: دهلوي، عبدالحق، اخبار الاخيار، سكهر، فاروق اكيدمى؛ عبدالحى، نزهة
الخواطر، حيدر آباد دكن، 1371ق/1951م؛ غوثى شطاري، محمد، گلزار ابرار، به
كوشش محمد ذكى، پتنه، 1994م؛ قدوسى، اعجاز الحق، تذكرة صوفيائى بنگال،
لاهور، 1965م؛ كشميري همدانى، محمد صادق، كلمات الصادقين، به كوشش محمد
سليم اختر، اسلام آباد، 1988م؛ نيز:
, A. A., A History of Sufism in India, New Delhi, 1985; Titus, M. T., Indian
Islam, New Delhi, 1979.
فاطمه لاجوردي