responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4604
بدر
جلد: 11
     
شماره مقاله:4604


بَدْر، ناحيه‌اي‌ در حجاز و نيز نام‌ نخستين‌ نبرد مهم‌ ميان‌ مسلمانان‌ و مشركان‌ مكه‌ در رمضان‌ 2ق‌/مارس‌ 624م‌.
بدر واحه‌اي‌ بر سر راه‌ مدينه‌ به‌ مكه‌ بوده‌ كه‌ به‌ سبب‌ داشتن‌ چاههاي‌ آب‌ شهرتى‌ درخور موقعيت‌ خود داشته‌ است‌. دربارة نام‌گذاري‌ اين‌ ناحيه‌ چندين‌ روايت‌ مى‌توان‌ يافت‌، از جمله‌ اينكه‌ بدر نام‌ِ دارنده‌ يا حفر كنندة چاهى‌ در اين‌ ناحيه‌ بوده‌ است‌ (ابوعبيد، 1/231؛ ياقوت‌، 1/524) و گفته‌اند كه‌ مردانى‌ از قبيلة بنى‌غفار در آنجا سكنى‌ داشته‌اند (ابوعبيد، همانجا؛ ابن‌ قتيبه‌، 152؛ يمانى‌، 33). ناحية بدر به‌ سبب‌ برخورداري‌ از منابع‌ آب‌ و سرسبزي‌، نزهتگاه‌ اعراب‌ به‌ شمار مى‌آمد و همچنين‌ گونه‌اي‌ بازار بوده‌ است‌ كه‌ اعراب‌ به‌ طور موسمى‌ براي‌ داد و ستد كالا در آنجا گرد مى‌آمدند (واقدي‌، 1/44؛ طبري‌، 2/438؛ ياقوت‌، همانجا؛ نيز نك: على‌، 7/376).
بدر هم‌اكنون‌، شهري‌ است‌ كوچك‌، در 153 كيلومتري‌ جنوب‌ غربى‌ مدينه‌ و 343 كيلومتري‌ شمال‌ مكه‌ كه‌ قبايلى‌ از حجاز در آن‌ اقامت‌ دارند و جمعيت‌ آن‌ به‌ بيش‌ از 15 هزار نفر مى‌رسد (براي‌ اطلاع‌ از اوضاع‌ كنونى‌ و ديگر شرايط جغرافيايى‌ بدر، نك: يمانى‌، 25، 33- 35، 39- 45).
بيشترين‌ شهرت‌ بدر به‌ سبب‌ وقوع‌ نخستين‌ رويارويى‌ بزرگ‌ و گستردة پيامبر(ص‌) با مشركان‌ مكه‌ در آنجاست‌ كه‌ از آن‌ غالباً با عنوان‌ «بدر الكبري‌» ياد مى‌شود. در هيچ‌ يك‌ از دو غزوة ديگري‌ كه‌ به‌ همين‌ ناحيه‌ مربوط است‌ و يكى‌ پيش‌ از بدر بزرگ‌ (نك: واقدي‌، 1/12) و ديگري‌ مدتى‌ پس‌ از آن‌ روي‌ داد (نك: دنبالة مقاله‌)، نبرد مهمى‌ اتفاق‌ نيفتاد. غالب‌ سيره‌نگاران‌ سده‌هاي‌ نخستين‌، واقعة بدر را گزارش‌ كرده‌اند؛ گواينكه‌ پاره‌اي‌ از اين‌ گزارشها در جزئيات‌ متفاوتند. مى‌دانيم‌ كه‌ مسلمانان‌ از هنگام‌ مهاجرت‌ پيامبر(ص‌) به‌ مدينه‌ و استقرار در آن‌ شهر تا رمضان‌ 2ق‌، درگيريهاي‌ پراكنده‌اي‌ با مشركان‌ مكه‌ داشتند. اين‌ درگيريها غالباً در شكل‌ تعرض‌ به‌ كاروانهاي‌ تجاري‌ و اموال‌ بزرگان‌ مكه‌ بود، زيرا پيامبر(ص‌) بر آن‌ بود كه‌ رويارويى‌ با مشركان‌ مكه‌ را با قطع‌ يا تهديد رشتة حيات‌ اقتصادي‌ آنان‌ آغاز كند (براي‌ نمونه‌، نك: واقدي‌، 1/9).
در سبب‌ وقوع‌ غزوة بدر بزرگ‌ گفته‌اند كه‌ يكى‌ از بزرگ‌ترين‌ كاروانهاي‌ تجاري‌ مكيان‌ به‌ سركردگى‌ ابوسفيان‌ (ه م‌) به‌ سوي‌ شام‌ در حركت‌ بود (نك: عروه‌، 131؛ واقدي‌، 1/27) و مسلمانان‌ احتمالاً درصدد تعرض‌ بدان‌ بودند (همو، 1/28)، اما به‌ هر حال‌، كاروان‌ به‌ شام‌ رسيد و پيامبر(ص‌) كسانى‌ را مأمور گزارش‌ از بازگشت‌ اين‌ كاروان‌ كرده‌ بود (عروه‌، 131-132؛ واقدي‌، 1/19-20). از آن‌ سوي‌، ابوسفيان‌ كه‌ اوضاع‌ را به‌ دقت‌ زيرنظر داشت‌ و گويا از وجود مأموران‌ رسول‌ خدا(ص‌) آگاهى‌ يافته‌ بود، كسى‌ را به‌ مكه‌ گسيل‌ كرد تا مشركان‌ را از قصد مسلمانان‌ براي‌ تعرض‌ به‌ كاروان‌ تجاري‌ مطلع‌ كند (عروه‌، 132؛ واقدي‌، 1/28؛ ابن‌ هشام‌، 2/257- 258). اين‌ خبر كه‌ عمداً به‌ نحو خاصى‌ به‌ اطلاع‌ مكيان‌ رسيد، در ميان‌ بزرگان‌ شهر جنب‌ و جوشى‌ پديد آورد، ولى‌ چنين‌ به‌ نظر مى‌رسد كه‌ در آغاز، موضوع‌ جلوگيري‌ از تعرض‌ به‌ كاروان‌ تجاري‌، احتمالاً به‌ سبب‌ تصوري‌ كه‌ از اوضاع‌ مسلمانان‌ مدينه‌ وجود داشت‌، چندان‌ جدي‌ تلقى‌ نشد؛ به‌ ويژه‌ كه‌ بنابر روايات‌، اندكى‌ پيش‌ از ورود فرستادة ابوسفيان‌ به‌ مكه‌، عاتكه‌ دختر عبدالمطلب‌ رؤيايى‌ ديد كه‌ از آن‌ به‌ نابودي‌ و نگون‌ بختى‌ بزرگان‌ مكه‌ تعبير شد (عروه‌، 134؛ واقدي‌، 1/29-30؛ ابن‌ هشام‌، 2/258؛ ابن‌ حبيب‌، 337- 338). اين‌ رؤيا در تضعيف‌ روحية مشركان‌ تأثيري‌ بسزا نهاد؛ چنانكه‌ ابولهب‌ (ه م‌) از پيوستن‌ به‌ سپاهى‌ كه‌ براي‌ حفاظت‌ از كاروان‌ تدارك‌ ديده‌ شد، خودداري‌ كرد (واقدي‌، 1/33؛ ابن‌ هشام‌، 2/261؛ ابن‌ حبيب‌، 337- 338) و امية بن‌ خلف‌ (ه م‌) نيز به‌ اصرار و تشويق‌ ابوجهل‌ (ه م‌)، به‌ اين‌ سپاه‌ پيوست‌ (عروه‌، همانجا؛ واقدي‌، 1/36-37؛ ابن‌ هشام‌، همانجا؛ طبري‌، 2/430). ابوجهل‌ در تمامى‌ مراحل‌ تجهيز اين‌ سپاه‌ و نيز تشويق‌ مشركان‌ به‌ جنگ‌ با پيامبر(ص‌) در مراحل‌ بعدي‌، نقشى‌ اساسى‌ داشت‌ (نك: دنبالة مقاله‌) و احتمالاً گمان‌ مى‌برد كه‌ فرصت‌ مناسبى‌ براي‌ از ميان‌ برداشتن‌ پيامبر(ص‌) و سركوب‌ مسلمانان‌ فراهم‌ آمده‌ است‌ (نك: وات‌، .(11
معلوم‌ نيست‌ سپاه‌ مشركان‌ كه‌ شمار ايشان‌ به‌ 950 تن‌ مى‌رسيد و شامل‌ بزرگان‌ مكه‌ بود (نك: بلاذري‌، انساب‌...، 1/290؛ ابن‌ قتيبه‌، همانجا)، چه‌ موقع‌ به‌ سوي‌ بدر حركت‌ كرد، اما گفته‌اند كه‌ پيامبر(ص‌) بنابر قول‌ مشهور، با 313 تن‌ از اصحاب‌ خود (دربارة شمار اصحاب‌ از مهاجر و انصار، نك: ابن‌ اسحاق‌، 307؛ ابن‌ هشام‌، 2/363-364؛ ابن‌ سعد، 2/19-20). در شب‌ 12 يا 13 از ماه‌ رمضان‌ 2ق‌/مارس‌ 624م‌ از مدينه‌ خارج‌ شد (واقدي‌، 1/23؛ قس‌: طبري‌، 2/431). گرچه‌ در منابع‌ موجود تصريح‌ نشده‌ كه‌ مقصد پيامبر(ص‌) از آغاز، ناحية بدر بوده‌ است‌، اما مى‌توان‌ حدس‌ زد كه‌ مسلمانان‌ مى‌دانستند كه‌ كاروان‌ مكيان‌ براي‌ داد و ستد به‌ بدر مى‌آيد يا دست‌ كم‌ از آنجا گذر مى‌كند. احتمالاً مسلمانان‌ تا نزديك‌ ناحية بدر، نمى‌دانستند كه‌ به‌ جاي‌ كاروان‌ تجاري‌، با سپاه‌ مشركان‌ مكه‌ روبه‌رو مى‌شوند؛ زيرا چنانكه‌ در روايتى‌ به‌ تصريح‌ آمده‌ است‌، دست‌ كم‌ برخى‌ از مسلمانان‌ گمان‌ نمى‌بردند كه‌ جنگ‌ بزرگى‌ پيش‌رو باشد (ابن‌ هشام‌، 2/258؛ طبري‌، 2/421).
به‌ هر حال‌، پيامبر(ص‌) دربارة رويارويى‌ با مشركان‌ مكه‌ - كه‌ در حوالى‌ بدر بودند - با اصحاب‌ رايزنى‌ فرمود و پس‌ از آنكه‌ از همراهى‌ صميمانة ايشان‌، و به‌ ويژه‌ انصار اطمينان‌ حاصل‌ كرد، تصميم‌ به‌ نبرد گرفت‌ (عروه‌، 135-136؛ واقدي‌، 1/48-49؛ ابن‌ هشام‌، 2/266-267؛ نيز نك: فرّاء، 1/121-124). آنگاه‌ سپاه‌ پيامبر(ص‌) به‌ سوي‌ بدر به‌ راه‌ ادامه‌ داد (براي‌ منازلى‌ كه‌ پيامبر(ص‌) در سراسر راه‌ تا بدر پيمود، نك: باشميل‌، 127)، تا بدانجا رسيد (واقدي‌، 1/51؛ ابن‌ هشام‌، 2/278؛ طبري‌، 2/446). از آن‌ سوي‌، چون‌ ابوسفيان‌ چنين‌ پنداشت‌ كه‌ كاروان‌ در تعرض‌ مسلمانان‌ قرار ندارد، به‌ مكيان‌ پيغام‌ داد كه‌ از همان‌ راه‌ بازگردند و خود راه‌ كاروان‌ را از بدر كج‌ كرد، با اينهمه‌، ابوجهل‌ براي‌ برپايى‌ جشن‌ و سرور در بدر اصرار ورزيد (عروه‌، 136؛ واقدي‌، 1/44؛ ابن‌ هشام‌، 2/270؛ طبري‌، 2/437- 438).
پيامبر(ص‌) پس‌ از رايزنى‌ با اصحاب‌، موقعيت‌ برتري‌ را در ناحيه‌ اتخاذ فرمود و همين‌ امر موجب‌ شد تا مشركان‌ در شرايط نامساعدي‌ قرار گيرند (عروه‌، 137- 138؛ طبري‌، 2/424؛ نيز نك: وات‌، 12 ؛ براي‌ تحليلى‌ از موقعيت‌ برتر مسلمانان‌، نك: فراء، 1/125-129). با آنكه‌ شمار مشركان‌ و ساز و برگ‌ جنگى‌ ايشان‌ بسى‌ بيشتر از مسلمانان‌ بود (طبري‌، 2/477)، ولى‌ در مقايسه‌ با وضع‌ تزلزل‌ آميز مشركان‌ مكه‌، مسلمانان‌ از روحيه‌اي‌ قوي‌ برخوردار بودند (واقدي‌، 1/61؛ ابن‌ هشام‌، 2/274؛ نيز نك: زهري‌، 64؛ عروه‌، 139؛ طبري‌، 2/425-426) و از اين‌ جهت‌ بر مشركان‌ برتري‌ داشتند (نيز نك: وات‌، 13 )؛ به‌ ويژه‌ وقتى‌ در آغاز نبرد، در يك‌ جنگ‌ تن‌ به‌ تن‌ حمزة بن‌ عبدالمطلب‌، امام‌ على‌(ع‌) و عبيدة بن‌ حارث‌، توانستند عتبة بن‌ ربيعه‌ و پسرش‌ وليد و برادرش‌ شيبه‌ را از پاي‌ درآورند (عروه‌، 141؛ ابان‌ احمر، 62 -63؛ ابن‌ هشام‌، 2/277- 278؛ طبري‌، 2/444- 445). در نبرد عمومى‌ نيز كه‌ ظاهراً نخست‌ با تيراندازي‌ آغاز شد (ابن‌ هشام‌، 2/279)، به‌ زودي‌ شكست‌ در لشكر مشركان‌ افتاد و بسياري‌ از بزرگان‌ ايشان‌ همچون‌ امية بن‌ خلف‌ و ابوجهل‌ - كه‌ حتى‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ عتبه‌ و برادر و فرزندش‌ همچنان‌ بر جنگ‌ پاي‌ مى‌فشردند (واقدي‌، 1/70) - هر يك‌ به‌ نحوي‌ به‌ قتل‌ رسيدند (عروه‌، 142-143؛ واقدي‌، 1/90-91؛ ابن‌ هشام‌، 2/280، 288-289، 368) يا اسير شدند (همو، 2/4 بب؛ نيز نك: بلاذري‌، همان‌، 1/297-303، 305-306). با آنكه‌ گفته‌اند: در طى‌ نبرد، پيامبر(ص‌) در سايه‌بانى‌ بر نبرد اشراف‌ داشت‌ (نك: واقدي‌، 1/67؛ ابن‌ هشام‌، 2/272؛ نيز نك: ابن‌ بطوطه‌، 1/142؛ يمانى‌، 160، 165)، ولى‌ به‌ گفتة امام‌ على‌(ع‌)، در اين‌ نبرد كسى‌ از پيامبر(ص‌) به‌ دشمن‌ نزديك‌تر نبود (ابن‌ سعد، 2/23؛ طبري‌، 2/426).
شمار كشتگان‌ سپاه‌ مشركان‌ را در اين‌ نبرد 70 تن‌ و شمار اسيران‌ را نيز در همين‌ حدود آورده‌اند، ولى‌ در هر دو شمار اختلافاتى‌ در روايات‌ ديده‌ مى‌شود (ابن‌ هشام‌، 2/365 بب، 372، 3/2 بب؛ قس‌: واقدي‌، 1/146، 152؛ ابن‌ قتيبه‌، 155)، حال‌ آنكه‌ از سپاه‌ مسلمانان‌ حدود 14 تن‌ در ميانة پيكار يا پس‌ از آن‌ به‌ شهادت‌ رسيدند (واقدي‌، 1/145؛ ابن‌ سعد، 2/17- 18؛ قس‌: ابن‌ هشام‌، 2/364- 365). پيامبر(ص‌) با اسيران‌ به‌ نيكويى‌ رفتار كرد و جز يكى‌ دو تن‌ از مشركان‌ سرسخت‌، ديگران‌ با پرداخت‌ فديه‌ يا حتى‌ بدون‌ آن‌ و طبق‌ برخى‌ روايات‌، به‌ شرط سوادآموزي‌ به‌ ديگران‌ آزاد شدند (همو، 2/298، 303، 306، 314- 316؛ ابن‌ سعد، 2/22، 26).
از آن‌ سوي‌ مشركان‌ مكه‌ خشمگينانه‌ در انتظار انتقام‌ بودند (واقدي‌، 1/199-200؛ ابن‌ هشام‌، 3/64 - 65) و پس‌ از ناكامى‌ مسلمانان‌ در غزوة احد (ه م‌)، ابوسفيان‌ صريحاً جنگ‌ احد را در برابر روز بدر دانست‌ (واقدي‌، 1/296-297) و پيامبر(ص‌) را براي‌ سال‌ ديگر به‌ نبرد در «بدر الصفراء» - كه‌ بازاري‌ موسمى‌ بود - وعده‌ داد. با آنكه‌ پيامبر(ص‌) و اصحاب‌ به‌ وعده‌گاه‌ آمدند، اما ابوسفيان‌ و مشركان‌ از ميانة راه‌ بازگشتند (همو، 1/384- 388؛ ابن‌ هشام‌، 3/100، 220 بب).
اهميت‌ جنگ‌ بدر تا بدانجا بود كه‌ سورة انفال‌ (ه م‌) در شأن‌ اين‌ غزوه‌ نازل‌ گرديده‌، و در آن‌ از جنگ‌ بدر به‌ عنوان‌ «يوم‌ الفرقان‌» ياد شده‌ است‌ (نك: عروه‌، 144- 145؛ واقدي‌، 1/131 بب؛ صالحى‌، 4/30؛ نيز نك: وات‌، .(16 در آية ديگري‌ از قرآن‌ كريم‌ (آل‌ عمران‌/3/123) با تصريح‌ به‌ «بدر»، نصرت‌ مسلمانان‌ در اين‌ نبرد، از جانب‌ خداوند اعلام‌ شده‌ است‌ (نك: شيخ‌طوسى‌، التبيان‌...، 2/578؛ قرطبى‌، 4/190 بب).
تأثير غزوة بدر براي‌ هر دو سوي‌ نبرد تا سالها بعد همچنان‌ ادامه‌ داشت‌؛ چنانكه‌ از شركت‌ در بدر همچون‌ افتخاري‌ در ميان‌ مسلمانان‌ ياد مى‌شد (مثلاً نك: بلاذري‌، انساب‌، 5/36، 70). پس‌ از وفات‌ پيامبر(ص‌) نيز اصحاب‌ بدر ميان‌ ديگران‌ امتياز خاص‌ داشتند؛ چنانكه‌ وقتى‌ عمر بن‌ خطاب‌ براي‌ مسلمانان‌ از سهم‌ فتوحات‌ عطايى‌ در نظر گرفت‌، اصحاب‌ بدر را جايگاهى‌ خاص‌ بخشيد (همو، فتوح‌...، 449-451) و حضور اصحاب‌ بدر در پاره‌اي‌ حوادث‌ مهم‌ نيمة دوم‌ سدة 1ق‌، از جمله‌ بيعت‌ با اميرالمؤمنين‌ على‌(ع‌)، از ديد مسلمانان‌ مهم‌ تلقى‌ مى‌شد (مثلاً نك: شيخ‌ مفيد، الجمل‌، 90، 101، 110؛ قس‌: ابن‌ بطة عكبري‌، 2/596). مكيان‌ نيز با آنكه‌ بعدها اسلام‌ آوردند، اما ضربت‌ بدر را فراموش‌ نكردند و به‌ ويژه‌ پس‌ از آنكه‌ نزاعها و رقابتهاي‌ قبيلگى‌ دوباره‌ سر برآورد، مسألة شكست‌ در بدر جايگاهى‌ خاص‌ يافت‌؛ چنانكه‌ در دورة خلافت‌ اميرالمؤمنين‌ على‌(ع‌) در ماجراي‌ صفين‌، وليد بن‌ عقبة بن‌ ابى‌ مُعيط كه‌ پدرش‌ در جريان‌ بدر به‌ هلاكت‌ رسيده‌ بود (نك: ابن‌ هشام‌، 2/298)، صريحاً از انتقام‌ روز بدر سخن‌ گفت‌ و معاويه‌ او را تشويق‌ كرد (بلاذري‌، انساب‌، 4(1)/99؛ دربارة حضور امام‌ على‌(ع‌) در بدر، مثلاً نك: شيخ‌ مفيد، الارشاد، 1/67 بب؛ مجلسى‌، 41/79). در ساليان‌ بعد نيز، يزيد بن‌ معاويه‌، پس‌ از واقعة كربلا، با تمثّل‌ به‌ بيتى‌ از ابن‌ زِبَعري‌ (ه م‌) به‌ نوعى‌ كينة امويان‌ را از اصحاب‌ بدر، به‌ ويژه‌ خاندان‌ علوي‌ نشان‌ داد (نك: ابن‌ جوزي‌، 4/158).
به‌ عنوان‌ نمونه‌اي‌ از تأثير غزوة بدر مى‌توان‌ به‌ شمار 313 تن‌ اصحاب‌ پيامبر(ص‌) در اين‌ نبرد اشاره‌ كرد كه‌ در پاره‌اي‌ از روايات‌ِ مربوط به‌ ظهور حضرت‌ حجّت‌ (ع‌) به‌ عنوان‌ شمار اصحاب‌ خاص‌ آن‌ حضرت‌ ياد شده‌ است‌ (مثلاً نك: شيخ‌ طوسى‌، الغيبة، 477؛ مقدسى‌، 59، 123).
مآخذ: ابان‌ احمر، المبعث‌ و المغازي‌، به‌ كوشش‌ رسول‌ جعفريان‌، قم‌، 1375ش‌؛ ابن‌ اسحاق‌، محمد، السير و المغازي‌، به‌ كوشش‌ سهيل‌ زكار، بيروت‌، 1398ق‌/1978م‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحلة، به‌ كوشش‌ محمد عبدالمنعم‌ عريان‌، بيروت‌، 1407ق‌/1987م‌؛ ابن‌ بطة عكبري‌، عبيدالله‌، الابانة عن‌ شريعة الفرق‌ الناجية، به‌ كوشش‌ رضا بن‌ نعسان‌ معطى‌، رياض‌، 1409ق‌/1988م‌؛ ابن‌ جوزي‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، به‌ كوشش‌ سهيل‌ زكار، بيروت‌، 1415ق‌/1995م‌؛ ابن‌ حبيب‌، محمد، المنمق‌، به‌ كوشش‌ خورشيد احمدفارق‌، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الكبري‌، بيروت‌، دارصادر؛ ابن‌ قتيبه‌، عبدالله‌، المعارف‌، به‌ كوشش‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌، 1960م‌؛ ابن‌ هشام‌، عبدالملك‌، السيرة النبوية، به‌ كوشش‌ مصطفى‌ سقا و ديگران‌، بيروت‌، داراحياء التراث‌ العربى‌؛ ابوعبيد بكري‌، عبدالله‌، معجم‌ ما استعجم‌، به‌ كوشش‌ مصطفى‌ سقا، قاهره‌، 1403ق‌/1983م‌؛ باشميل‌، محمد احمد، غزوة بدر الكبري‌، قاهره‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ بلاذري‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، ج‌ 1، به‌ كوشش‌ محمد حميدالله‌، قاهره‌، 1959م‌، ج‌4(1)، به‌ كوشش‌ ماكس‌ شلوسينگر، بيت‌المقدس‌، 1971م‌، ج‌ 5، به‌ كوشش‌ گويتين‌، بيت‌المقدس‌، 1936م‌؛ همو، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1865م‌؛ زهري‌، محمد، المغازي‌ النبوية، به‌ كوشش‌ سهيل‌ زكار، دمشق‌، 1401ق‌/ 1981م‌؛ شيخ‌ طوسى‌، محمد، التبيان‌، به‌ كوشش‌ احمد حبيب‌ قصير عاملى‌، نجف‌، 1383ق‌/1964م‌؛ همو، الغيبة، قم‌، 1411ق‌؛ شيخ‌ مفيد، الارشاد، قم‌، 1413ق‌؛ همو، الجمل‌، قم‌، 1413ق‌؛ صالحى‌، محمد، سبل‌ الهدي‌ و الرشاد، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ترزي‌ و عبدالكريم‌ عزبادي‌، قاهره‌، 1411ق‌/1990م‌؛ طبري‌، تاريخ‌؛ عروة بن‌ زبير، مغازي‌ رسول‌الله‌(ص‌)، به‌كوشش‌ محمد مصطفى‌اعظمى‌، رياض‌،1401ق‌/ 1981م‌؛ على‌، جواد، المفصل‌ فى‌ تاريخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بيروت‌، 1971م‌؛ فراء، طه‌ عثمان‌، «جغرافية موقعة بدر»، الجزيرة العربية فى‌ عصر الرسول‌(ص‌) و الخلفاء الراشدين‌، حجاز، 1410ق‌/1989م‌؛ قرآن‌ كريم‌؛ قرطبى‌، محمد، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، قاهره‌، 1387ق‌/ 1967م‌؛ مجلسى‌، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت‌، 1403ق‌/1983م‌؛ مقدسى‌، يوسف‌، عقد الدرر، به‌ كوشش‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ واقدي‌، محمد، المغازي‌، به‌ كوشش‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌، 1966م‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ يمانى‌، محمدعبده‌، بدرالكبري‌، جده‌/دمشق‌، 1415ق‌/1994م‌؛ نيز:
Watt, W.M., Muhammad at Medina, Oxford, 1956.
على‌ بهراميان‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4604
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست