بَدَخْشى، نورالدينجعفر (740-797ق/1339- 1395م)، عارف، صوفى و شاگرد برجستة
ميرسيد على همدانى (د 786ق/1384م). نورالدين در رستاق بازار، واقع در غرب
بدخشان به دنيا آمد (ابنكربلايى، 1/158؛ شوشتري، 2/117؛ رياض، 81 -82). از
دوران كودكى و جوانى وي اطلاعى در دست نيست، اما چنانكه خود در معروفترين
اثرش، خلاصة المناقب آورده است، پيش از ملاقات با ميرسيدعلى همدانى در
773ق، از زادگاه خود مهاجرت كرده، و در ختلان ساكن شده بود (ص 189-190) و
در همان سال به تشويق يكى از دوستانش به نام اخى على حق گوي، به ديدار
ميرسيد على همدانى به روستاي عليشاهيان يا عليشاه رفت و از همان ابتدا
شيفتة او شد (همو، 190-193)؛ اما ميرسيدعلى كه ظاهراً هنوز آمادگى لازم براي
بيعت را در او نمىديد، پذيرفتن او را چند ماهى به تعويق انداخت تا سرانجام
در عيد فطر همان سال او را به شاگردي خود قبول كرد (همو، 193- 195، 202).
از آن هنگام تا زمان مرگ ميرسيدعلى همدانى، نورالدين جعفر همواره ملازم او
بود و از ارشاد و تربيت او بهرهمند مىشد. وي با استفاده از اين ارشادات و با
مجاهدة خالصانه، نزد ميرسيدعلى مقامى رفيع يافت و يكى از شاگردان خاص او شد،
چنانكه سيد در چند مورد در حضور خود به نورالدين اجازة بيعت داد و مردم را به
بيعت با او تشويق نمود (همو، 294- 295)؛ همچنين هرگاه كه به سفر مىرفت،
وظيفة تدريس و ارشاد مريدان را برعهدة نورالدين مىگذاشت و خود از طريق نامههايى
كه مىفرستاد، با او ارتباط داشت (نك: ظفر، مقدمه بر خلاصة...، «يج - يد»،
مقدمه بر زبدة...، 11).
ميرسيدعلى همدانى هنگامى كه به قصد سفر حج قرية عليشاهيان را ترك مىگفت،
بدخشى را بر مسند خود نشاند، به او اجازة قبول توبة طالبان و تعليم ذكر به
مريدان را داد و پوستين و آفتابة خود را به او بخشيد (نك: بدخشى، 295-296). پس
از بازگشت از سفر حج نيز بخشى از لوازم شخصى خود را در اختيار او گذارد (همو،
296). سيد غالباً بدخشى را در حضور ديگر مريدان مىستود (همو، 293- 295)، اما گاه
نيز در مواردي بر او عتاب مىكرد (مثلاً نك: همو، 206-207، 292- 293، 296).
بدخشى در هنگام مرگ ميرسيد على در خانقاه فتحآباد در قرية رستاق بازار
اقامت داشت و در آنجا از طريق نامهاي كه شمسالدين ماخانى از سوي
قوامالدين بدخشى براي او آورده بود، از درگذشت سيد باخبر شد (همو، 272-273،
276-279). پس از آن در 787ق/1385م به ختلان آمد و در خانقاه اعظم آن شهر
ساكن شد و به يادبود شيخ درگذشتهاش، تأليف كتاب خلاصة المناقب را آغاز كرد
(همو، 7- 8).
با آنكه بدخشى از نزديكترين مريدان ميرسيدعلى همدانى و از شاگردان خاص او
بود، پس از درگذشت سيد، دامادش خواجه اسحاق جانشين او شد (رياض، 83؛ شاه
همدانى، 53؛ اذكايى، 64). چنانكه ابن كربلايى در حاشية روضات الجنان آورده
است، بدخشى در 16 رمضان 797 در 57 سالگى درگذشت (همانجا).
آثار:
1. خلاصة المناقب، در مناقب ميرسيد على همدانى، مهمترين اثر بدخشى است و
يك سال پس از درگذشت شيخ خود، آن را در ختلان تأليف كرده است. اين كتاب
قديمترين و پر اهميتترين منبع اطلاعات دربارة ميرسيدعلى به شمار مىرود؛
چه، مؤلف خود مدت درازي ملازم او بوده، و حكايتها و اقوالى را كه آورده،
خود از زبان سيد شنيده است. در اين كتاب برخى اصطلاحات و مفاهيم عرفانى
نيز با استفاده از آيات و احاديث شرح داده شده است. نخستين بار ترجمة
آلمانى اين كتاب به قلم توفل در 1962م در ليدن انتشار يافت (افشار، 326).
پس از آن، سيده اشرف ظفر با استفاده از نسخههاي خطى موجود، اين كتاب را
تصحيح كرد و در 1995م توسط مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان در اسلامآباد
به چاپ رسانيد.
2. اصطلاحات صوفيه، كه در آن برخى از مهمترين مفاهيم عرفانى واصطلاحات
صوفيان شرح و توضيح داده شده است. اين رساله به كوشش ايرج افشار در مجلة
فرهنگ ايران زمين (ج 16) به چاپ رسيده است.
3. شرح اوراد فتحية [همدانى]، كه يك نسخه از آن در كتابخانة دانشگاه پنجاب
لاهور و نسخة ديگري در كتابخانة دارالعلوم اسلامية پيشاور موجود است (ظفر،
مقدمه بر خلاصة، «يز»).
نورالله شوشتري در مجالس المؤمنين (2/135) و معصوم عليشاه در طرائق الحقائق
(2/433) كتاب احباب را به نورالدين جعفر نسبت دادهاند.
مآخذ: ابن كربلايى، حافظ حسين، روضات الجنان، تهران، 1349ش؛ اذكايى، پرويز،
مروّج اسلام در ايران صغير، همدان، 1370ش؛ افشار، ايرج، حاشيه بر «
اصطلاحاتالصوفيه اثر شيخ نورالدين جعفر بدخشانى»، فرهنگ ايران زمين،
تهران، 1354ش، ج 16؛ بدخشى، نورالدين جعفر، خلاصة المناقب، به كوشش اشرف
ظفر، اسلامآباد، 1995م؛ رياض، محمد، احوال و آثار و اشعار ميرسيدعلىهمدانى،
كراچى، 1370ش؛ شاه همدانى، حسين، شاه همدان، ميرسيدعلى همدانى، ترجمة محمد
رياض، اسلامآباد، 1995م؛ شوشتري، نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1376ق؛
ظفر، اشرف، مقدمه بر خلاصة المناقب (نك: هم، بدخشى)؛ همو، مقدمه بر
زبدةالمناقب (ترجمة اردوي خلاصة المناقب )، كراچى، 1993م؛ معصوم عليشاه،
محمد معصوم، طرائق الحقائق، به كوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1318ش. فاطمه
لاجوردي