responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4593
بدائونى‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4593


بَدائونى‌، عبدالقادر بن‌ ملوك‌ شاه‌ (947- ح‌ 1024ق‌/1540- 1615م‌)، مورخ‌ و مترجم‌ دربار اكبرشاه‌ (حك 963-1014ق‌/1556- 1605م‌). وي‌ در بدائون‌ به‌ دنيا آمد و دوران‌ كودكى‌ خود را در بَساور در شمال‌ شرقى‌ تودا گذراند (رانكينگ‌، ؛ I/11 2 )؛ EIدر 960ق‌ زمانى‌ كه‌ 12 سال‌ داشت‌، پدرش‌ ملوك‌ شاه‌ وي‌ را به‌ سنبهل‌، نزد شيخ‌ حاتم‌ سنبهلى‌ برد تا در آنجا فقه‌ حنفى‌ را بياموزد (بدائونى‌، 3/2-3). وي‌ همچنين‌ نزد محمد مكى‌ و نيز جد مادريش‌ مخدوم‌ اشرف‌ بساوري‌، قرآن‌ و علوم‌ عربى‌ را آموخت‌ (همو، 2/21، 64؛ حسنى‌، 5/244). بدائونى‌ در 966ق‌ به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ آگره‌ رفت‌ و در سلك‌ شاگردان‌ شيخ‌ مبارك‌ ناگوري‌، علوم‌ رسمى‌ را فرا گرفت‌ (بدائونى‌، 3/74- 75) و در موسيقى‌، تاريخ‌ و نجوم‌ تبحر يافت‌ (بلوخمان‌، ؛ I/110 حسنى‌، 5/245). وي‌ پس‌ از مرگ‌ پدرش‌ به‌ بدائون‌ بازگشت‌ (969ق‌) و تا 973ق‌/1565م‌ در همانجا ماند. در اين‌ زمان‌، او بدائون‌ را ترك‌ كرد و به‌ خدمت‌ حسين‌خان‌ جاگيردار پَتيالى‌ درآمد و مدت‌ 9 سال‌ نزد او ماند (بدائونى‌، 2/86 -87؛ استوري‌، .(I(1)/436
بدائونى‌ در اواخر ذيحجة 981 به‌ آگره‌ رفت‌ و در آنجا توسط جلال‌خان‌ قورچى‌ و حكيم‌ عين‌الملك‌ شيرازي‌ به‌ اكبر شاه‌ معرفى‌ شد (بدائونى‌، 2/172). ابوالفضل‌ علامى‌ نيز پيش‌ از بدائونى‌ به‌ اكبر معرفى‌ شده‌ بود (هيگ‌، ؛ IV/111 پاول‌ پرايس‌، .(259 احتمالاً يكى‌ از انگيزه‌هاي‌ اكبر براي‌ پذيرفتن‌ اينان‌ در دربار خود، استفاده‌ از آنان‌ براي‌ رويارويى‌ و تفوق‌ جستن‌ بر عالمان‌ متعصب‌ بوده‌ است‌؛ چنانكه‌ بدائونى‌ خود به‌ اين‌ مسأله‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ كه‌ او را نزد اكبر به‌ عنوان‌ فاضلى‌ براي‌ سركوب‌ حاج‌ابراهيم‌ سرهندي‌ معرفى‌ كرده‌ بودند (نك: 2/172- 173).
اكبر مناصبى‌ در دربار به‌ بدائونى‌ داد و او را به‌ عنوان‌ «منصب‌دار 20» تعيين‌ كرد ( .(EIدر 983ق‌ بدائونى‌ يكى‌ از 7 امام‌ جماعت‌ دربار شد و در روزهاي‌ چهارشنبه‌ مسئوليت‌ برگذاري‌ نماز جماعت‌ را داشت‌ (بدائونى‌، 2/226-227). به‌ دستور اكبر، بدائونى‌ فعاليتهاي‌ گسترده‌اي‌ را در زمينة تأليف‌ و نيز ترجمة آثار سنسكريت‌ و عربى‌ به‌ فارسى‌ آغاز كرد. او همچنين‌ عنوان‌ «هزاري‌» گرفت‌، زيرا هزاربيگه‌ زمين‌ به‌ عنوان‌ مدد معاش‌ به‌ او داده‌ شده‌ بود (همو، 2/342؛ ايرانيكا ).
به‌ دنبال‌ تغيير انديشه‌هاي‌ دينى‌ اكبر شاه‌ (ه م‌)، بدائونى‌ نارضايى‌ خود را از سياست‌ دينى‌ اكبر و اطرافيان‌ وي‌ كه‌ مشوق‌ او در اين‌ امر بودند، پنهان‌ نكرد (نك: بدائونى‌، 2/304-307). دشمنى‌ آشكار وي‌ با پيشگامان‌ اين‌ حركت‌ فكري‌ - شيخ‌ فيضى‌ و ابوالفضل‌ و حتى‌ شيخ‌ مبارك‌ - به‌ همين‌ سبب‌ بود (همو، 3/74- 75؛ قرشى‌، .(138 بدائونى‌ با دنياپرستى‌ و مال‌اندوزي‌ علما نيز مخالفت‌ مى‌كرد (بدائونى‌، 2/311- 312؛ طباطبايى‌، 1/181). او از نظر روش‌ ادارة حكومت‌، بيشتر تحت‌تأثير دورة فرمانروايان‌ سوري‌ دهلى‌ (حك 947-962ق‌/1540- 1555م‌) و به‌ ويژه‌ حكومت‌ اسلام‌ شاه‌ (952-960ق‌) بود كه‌ خود در برهه‌اي‌ از آن‌ تاريخ‌ زيسته‌ بود (سركار، .(140
بدائونى‌ در 999ق‌/1591م‌ پس‌ از ترجمة بخشى‌ از معجم‌البلدان‌ ياقوت‌ به‌ بدائون‌ سفر كرد، اما چون‌ اقامت‌ وي‌ در آنجا طولانى‌ شد، مورد بى‌مهري‌ اكبر قرار گرفت‌، تا اينكه‌ شيخ‌ فيضى‌، با فرستادن‌ نامه‌اي‌ از دكن‌، به‌ اكبر سفارش‌ او را كرد. بدائونى‌ متن‌ اين‌ نامه‌ را در منتخب‌التواريخ‌ خود آورده‌ است‌ (3/303- 305). اما عدم‌ هماهنگى‌ بدائونى‌ با تغييرات‌ زمانش‌ چنان‌ زياد بود كه‌ سرانجام‌ او را به‌ انزوا كشاند (نك: همو، 2/262-264). در تاريخ‌ دقيق‌ درگذشت‌ بدائونى‌ اختلاف‌نظر وجود دارد و از ميان‌ سالهاي‌ 1004، 1006 و 1024ق‌، استوري‌ آخرين‌ سال‌ را درست‌ مى‌داند ؛ I(2)/1309) نيز نك: رانكينگ‌، .(I/11 او را در باغ‌ انبة عطارپور در نزديكى‌ بدائون‌ دفن‌ كردند.
آثار: بدائونى‌ آثار باارزشى‌ تأليف‌ و ترجمه‌ كرد. يكى‌ از اين‌ آثار تحرير ديگري‌ است‌ كه‌ وي‌ از ترجمة تاريخ‌ كشمير نموده‌ است‌. در 997ق‌ هنگامى‌ كه‌ اكبر به‌ كشمير سفر كرد، با كتاب‌ راج‌ ترنگينى‌ كه‌ قديم‌ترين‌ تاريخ‌ شاهان‌ كشمير باستان‌ بود، آشنا شد (آفاقى‌، 8 -9) و از ملاشاه‌ محمدشاه‌آبادي‌ خواست‌ تا آن‌ را به‌ فارسى‌ ترجمه‌ كند (ابوالفضل‌، 1/76؛ آفاقى‌، 37)، اما اين‌ ترجمه‌ چندان‌ مورد پسند اكبر قرار نگرفت‌ و او در 999ق‌ به‌ بدائونى‌ دستور داد تا اين‌ ترجمه‌ را دوباره‌ به‌ فارسى‌ روان‌ برگرداند (بدائونى‌، 2/374).
1. منتخب‌التواريخ‌، مهم‌ترين‌ اثر بدائونى‌ است‌ كه‌ ميان‌ سالهاي‌ 999 تا 1004ق‌ نوشته‌ شده‌ است‌. اين‌ اثر به‌ تاريخ‌ پادشاهان‌ مسلمان‌ دهلى‌ مى‌پردازد و از تهاجم‌ غزنويان‌ (399ق‌/1009م‌) تا چهلمين‌ سال‌ جلوس‌ اكبر (1004ق‌) را در بر مى‌گيرد. شيوة تدوين‌ مطالب‌، براساس‌ طبقه‌ بندي‌ خانواده‌هاي‌ سلطنتى‌ است‌. طبقة اول‌ از سبكتگين‌ آغاز مى‌شود و تا خسرو ملك‌ بن‌ خسروشاه‌ ادامه‌ مى‌يابد و طبقة دوم‌ به‌ غوريان‌ اختصاص‌ يافته‌ است‌ كه‌ مجموع‌ اين‌ دو طبقه‌، جلد اول‌ را تشكيل‌ مى‌دهد. جلد دوم‌ پادشاهى‌ اكبر را شامل‌ مى‌شود. در جلد سوم‌ به‌ شرح‌ حال‌ مختصر علما، شاعران‌ و دانشمندان‌ هم‌روزگار بدائونى‌ پرداخته‌ شده‌ است‌. منابع‌ بدائونى‌ براي‌ تأليف‌ اين‌ كتاب‌ در درجة نخست‌ طبقات‌ اكبري‌ نظام‌الدين‌ احمد بوده‌، و تقريباً تا سال‌ سى‌ و هشتم‌ جلوس‌ اكبر از اين‌ كتاب‌ اقتباس‌ شده‌ است‌. بجز اين‌ كتاب‌ وي‌ از تاريخ‌ مبارك‌ شاهى‌ مبارك‌ مروزي‌، نظام‌التواريخ‌ قاضى‌ بيضاوي‌ و لب‌التواريخ‌ يحيى‌ قزوينى‌ نيز استفاده‌ كرده‌ است‌ (آفتاب‌ اصغر، 155- 158). او همچنين‌ از ديده‌ها و شنيده‌هاي‌ خود به‌ خصوص‌ در مورد دورة سوري‌ و حكومت‌ اكبر استفاده‌ كرده‌ است‌.
انگيزه‌ و هدف‌ بدائونى‌ از تأليف‌ منتخب‌التواريخ‌ تنها علاقة وي‌ به‌ تاريخ‌ نبوده‌ است‌، بلكه‌ او از طريق‌ نوشتن‌ اين‌ كتاب‌، به‌ وظيفه‌ و مسئوليت‌ دينيى‌ كه‌ براي‌ خود احساس‌ مى‌كرده‌، عمل‌ نموده‌ است‌. مخالفت‌ بدائونى‌ با تغييرات‌ دينى‌ دورة اكبر، سبب‌ شد تا او به‌ گونه‌اي‌ پنهانى‌ به‌ تأليف‌ تاريخى‌ بپردازد كه‌ در آن‌، ضمن‌ به‌ ثبت‌ رساندن‌ مشاهدات‌ خود، مخالفت‌ فكريش‌ با اين‌ جريان‌ و انتقاد از روش‌ اكبر را بيان‌ كند (نك: 3/393-394). به‌ دليل‌ محتواي‌ انتقادي‌ اين‌ كتاب‌، تا سال‌ دهم‌ جلوس‌ جهانگيرشاه‌ (حك 1014-1037ق‌) كسى‌ از وجود آن‌ آگاهى‌ نداشت‌ و زمانى‌ كه‌ جهانگير از مطالب‌ آن‌ اطلاع‌ يافت‌، ضمن‌ بازخواست‌ از پسر بدائونى‌، دستور داد تا از كتاب‌فروشان‌ تعهد گرفتند كه‌ آن‌ را منتشر نسازند. اما همين‌ ممانعت‌، سبب‌ شد تا منتخب‌التواريخ‌ در پايتخت‌ با استقبال‌ بى‌نظيري‌ مواجه‌ شود (نك: احمد، 1/197- 198، حاشية 80).
اين‌ كتاب‌ از نظر حوادث‌ و وقايعى‌ كه‌ مؤلف‌ خود شاهد آنها بوده‌، ارزشمند است‌. سبك‌ بدائونى‌ در نگارش‌ اين‌ كتاب‌، ساده‌ و روان‌ است‌. بدائونى‌ ذوق‌ شاعري‌ نيز داشته‌، و در شعر «قادري‌» تخلص‌ مى‌كرده‌ است‌. او در سرودن‌ ماده‌ تاريخ‌ و اشعار ديگر تبحر داشت‌ و ابياتى‌ از وي‌ در منتخب‌التواريخ‌ وجود دارد (نك: 2/127-132).
منتخب‌التواريخ‌ به‌ كوشش‌ ويليام‌ ناسوليس‌ و احمدعلى‌ صاحب‌ چندين‌بار چاپ‌ شده‌ است‌ (مشار، 4/4978). اين‌ كتاب‌ به‌ انگليسى‌ (آربري‌، و اردو (اختر راهى‌، 188-189) نيز ترجمه‌ شده‌، و به‌ چاپ‌ رسيده‌، و شرحها و خلاصه‌هايى‌ نيز براساس‌ آن‌ تدوين‌ شده‌ است‌ (استوري‌، .(I(1)/439-440
2. ترجمة مها بهاراتا ( رزم‌نامه‌ ). مها بهاراتا مجموعة داستانهاي‌ اعتقادي‌ و اخلاقى‌ هند و آريايى‌ است‌. اكبر به‌ متون‌ كهن‌ هندي‌ علاقة بسيار داشت‌ و به‌ همين‌ سبب‌، در 990ق‌ گروهى‌ از عالمان‌ هندي‌ را گرد آورد و 4 تن‌ از مترجمان‌ برجسته‌ را كه‌ بدائونى‌ نيز در ميان‌ آنان‌ بود، مأمور ترجمة اين‌ كتاب‌ از سنسكريت‌ به‌ فارسى‌ كرد. اين‌ اثر در 995ق‌ به‌ اتمام‌ رسيد و به‌ دستور اكبر رزم‌نامه‌ ناميده‌ شد (بدائونى‌، 2/320-321). سهم‌ بدائونى‌ از اين‌ ترجمه‌، 2 قسمت‌ از 18 قسمت‌ بود (اليوت‌، .(V/478 ترجمة مها بهاراتا در فاصلة سالهاي‌ 1897-1900م‌ در لكهنو به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ (راشدي‌، 3/1198).
3. نجات‌الرشيد. بدائونى‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ خواهش‌ دوست‌ مورخش‌ نظام‌الدين‌ احمد مؤلف‌ طبقات‌ اكبري‌ در 999ق‌ تأليف‌ كرد. هدف‌ بدائونى‌ از نگارش‌ اين‌ كتاب‌ هدايت‌ مسلمانان‌ بود. وي‌ براي‌ اثبات‌ انديشه‌هاي‌ خود از حكايات‌ تاريخى‌ بسياري‌ استفاده‌ كرد. نسخة خطى‌ اين‌ كتاب‌ در بنگال‌ موجود است‌ (ايوانف‌، .(604-605 نجات‌الرشيد براي‌ نخستين‌ بار در لاهور (1972م‌) چاپ‌ شده‌ است‌.
4. ترجمة رامايانا. اكبر بدائونى‌ را مأمور ترجمة رامايانا از سنسكريت‌ به‌ فارسى‌ كرد. بدائونى‌ اين‌ ترجمه‌ را در مدت‌ 4 سال‌ به‌ پايان‌ برد و در 997ق‌ به‌ اكبر تقديم‌ كرد (بدائونى‌، 2/366؛ استوري‌، .(I(1)/438 نسخة خطى‌ اين‌ اثر كه‌ به‌ احتمال‌ بسيار ترجمة بدائونى‌ است‌، در كتابخانة پنجاب‌ موجود است‌ (عباسى‌، 35-36).
بدائونى‌ ترجمه‌هاي‌ ديگري‌ نيز به‌ فارسى‌ داشته‌ است‌: يكى‌ ترجمة كتاب‌ اتهروا ودا ست‌ كه‌ بدائونى‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ بيد اتهربن‌ ياد كرده‌ است‌ (2/212-213). اين‌ كتاب‌ يكى‌ از 4 كتاب‌ مشهور هندوان‌ بود كه‌ به‌ گفتة بدائونى‌ «بعضى‌ احكام‌ آن‌ موافق‌ ملت‌ اسلام‌» بوده‌ است‌ (همانجا). در 983ق‌ اكبر به‌ شيخ‌ بهاوَن‌ كه‌ برهمن‌ تازه‌ مسلمان‌ شده‌اي‌ بود، دستور داد تا معناي‌ آن‌ را تعبير كند و بدائونى‌ نيز آن‌ را به‌ فارسى‌ ترجمه‌ نمايد. پس‌ از مدت‌ كوتاهى‌، بدائونى‌ به‌ دليل‌ دشواري‌ متن‌، از ادامة كار منصرف‌ شد و شيخ‌ فيضى‌ جاي‌ او را گرفت‌ و پس‌ از وي‌ نيز حاجى‌ ابراهيم‌ سرهندي‌ عهده‌دار ترجمة آن‌ شد (همانجا؛ ابوالفضل‌، 1/76؛ رانكينگ‌، .(II/424 راشدي‌ (3/1198-1199) و به‌ تبع‌ او منزوي‌ ( خطى‌...،4/2139) كتاب‌ بهگوت‌ گيتا را با مشخصات‌ اتهربن‌ معرفى‌ كرده‌اند كه‌ ظاهراً نبايد صحيح‌ باشد، زيرا ترجمة بهگوت‌ گيتا منسوب‌ به‌ فيضى‌ است‌ كه‌ بارها نيز به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ (نك: راشدي‌، همانجا).
كتاب‌ ديگر مجموعه‌اي‌ از 40 حديث‌ با عنوان‌ الاحاديث‌ است‌ كه‌ بدائونى‌ تأليف‌ آن‌ را در 978ق‌ آغاز كرد و در 986ق‌ آن‌ را نزد اكبر برد. مطالب‌ اين‌ كتاب‌ دربارة فضيلت‌ جهاد و ثواب‌ جنگ‌ در راه‌ خداست‌ (بدائونى‌، 2/254- 255).
در 999ق‌ بدائونى‌ در زمرة گروهى‌ از مترجمان‌ بود كه‌ از سوي‌ اكبر مأمور ترجمة معجم‌البلدان‌ ياقوت‌ حموي‌ شده‌ بودند. بدائونى‌ قسمت‌ مربوط به‌ خود را در مدت‌ يك‌ ماه‌ ترجمه‌ كرد (همو، 2/375؛ استوري‌، همانجا).
بحرالاسمار، يك‌ داستان‌ بلند هندي‌ بود كه‌ نخست‌ به‌ دستور زين‌العابدين‌ شاهى‌ خانى‌ (حك 820 -872 ق‌/1417-1467م‌) از سنسكريت‌ به‌ فارسى‌ ترجمه‌ شد، اما چون‌ اين‌ ترجمه‌ ناقص‌ بود، به‌دستور اكبر در 1003ق‌ بدائونى‌ مأمور شد، تا آن‌ را تكميل‌ كند. وي‌ اين‌ ترجمه‌ را در مدت‌ 5 ماه‌ انجام‌ داد، ضمن‌ آنكه‌ ترجمة جلد اول‌ آن‌ را به‌ فارسى‌ روان‌ و ساده‌ درآورد (بدائونى‌، 2/401؛ آزاد، 323-324؛ استوري‌، همانجا).
سنگهاسن‌ بتيسى‌، يا نامة خردافزا. اين‌ كتاب‌ داستانى‌ تاريخى‌، افسانه‌اي‌ و عرفانى‌ از روزگار راجه‌ بكرماجيت‌، و در 32 حكايت‌ بود. اكبر در 982ق‌ به‌ بدائونى‌ دستور داد با كمك‌ يك‌ برهمن‌ هندو، اين‌ كتاب‌ را از سنسكريت‌ به‌ فارسى‌ ترجمه‌ كند. اين‌ ترجمه‌ نامة خردافزا ناميده‌ شد. بدائونى‌ تحرير ديگري‌ نيز از اين‌ داستان‌ در 1003ق‌ انجام‌ داد (بدائونى‌، 2/183-184؛ منزوي‌، فهرستواره‌...، 1/326).
مآخذ: آزاد بلگرامى‌، غلامعلى‌، خزانة عامره‌، كانپور، 1871م‌؛ آفاقى‌، صابر، مقدمه‌ بر راج‌ ترنگينى‌ (تاريخ‌ كشمير)، ترجمة شاه‌ محمد شاه‌آبادي‌، راولپندي‌، 1353ش‌/ 1394ق‌؛ آفتاب‌ اصغر، تاريخ‌ نويسى‌ فارسى‌ در هند و پاكستان‌، لاهور، 1364ش‌؛ ابوالفضل‌ علامى‌، آيين‌ اكبري‌، لكهنو، 1881م‌؛ احمد، كبيرالدين‌ و غلام‌ قادر، حاشيه‌ بر منتخب‌اللباب‌، كلكته‌، 1868م‌؛ اخترراهى‌، ترجمه‌هاي‌ متون‌ فارسى‌ به‌ زبانهاي‌ پاكستانى‌، اسلام‌آباد، 1365ش‌؛ بدائونى‌، عبدالقادر، منتخب‌التواريخ‌، به‌ كوشش‌ احمدعلى‌ صاحب‌ و كبيرالدين‌ احمد، كلكته‌، 1868-1869م‌؛ حسنى‌، عبدالحى‌، نزهةالخواطر، به‌كوشش‌ شرف‌الدين‌ احمد، حيدرآباددكن‌، 1396ق‌/1976م‌؛ راشدي‌، حسام‌الدين‌، تذكرة شعراي‌ كشمير، لاهور، 1982م‌؛ طباطبايى‌، غلامحسين‌، سيرالمتأخرين‌، لكهنو، چ‌ سنگى‌؛ عباسى‌، منظور احسن‌، مخطوطات‌ فارسيه‌ (كتابخانة پنجاب‌)، اسلام‌آباد، 1963م‌؛ مشار، خانبابا، فهرست‌ كتابهاي‌ چاپى‌ فارسى‌، تهران‌، 1353ش‌؛ منزوي‌، خطى‌ مشترك‌؛ همو، فهرستوارة كتابهاي‌ فارسى‌، تهران‌، 1374- 1375ش‌؛ نيز:
, A. J., Catalogue of the Library of the India office, London, 1937; Blochmann, H., notes on The Ain-i Akbari, New Delhi, 1988; EI 2 ; Elliot, H. M. and J. Dowson, The History of India, Lahore, 1976; Haig, W., The Cambridge History of India, ed. R. Burn, New Delhi, 1987; Iranica; Ivanow, W., Concise Descriptive Catalogue of the Persian Manuscripts in the Collection of the Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1985; Powell - Price, J. C., A History of India, London, 1955; Qureshi, I. H., Akbar, Delhi, 1987; Ranking, C., introd. and notes on Muntakhabu-t-Tawarikh, New Delhi, 1990; Sarkar, J. N., History of History-writing in Medieval India , Calcutta , 1977; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970-1972.
هدي‌ سيد حسين‌زاده‌


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4593
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست