responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4568
بختى‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4568



بُخْتى‌، يا بُخْتيّه‌، يكى‌ از طايفه‌هاي‌ كهن‌ كُرد ساكن‌ در ناحية بُخْتان‌ (بوتان‌) در جزيرة ابن‌ عمر در كرانة غربى‌ رود دجله‌.
نام‌ و خاستگاه‌: ناحية قَردو كه‌ جغرافى‌ نويسان‌ اسلامى‌ (مانند ابن‌ اثير، بلاذري‌ و طبري‌) آن‌ را بقردا و بقردي‌ خوانده‌اند، تا اوايل‌ دورة اسلامى‌ به‌ تمامى‌ منطقه‌ و شهري‌ كه‌ امروزه‌ به‌ جزيرة ابن‌ عمر معروف‌ است‌، و پس‌ از آن‌ به‌ بخشى‌ از منطقه‌ و ناحية بوتان‌، اطلاق‌ مى‌شد (زكى‌، خلاصة...، 43). در دوران‌ كهن‌ اين‌ ناحيه‌ جولانگاه‌ تاخت‌ و تاز دولت‌ نيرومند خالدي‌ (= هالديا) بود كه‌ در سدة 9ق‌م‌ در ناحية وان‌ تشكيل‌ شد. اين‌ همان‌ دولتى‌ است‌ كه‌ آشوريان‌ با نام‌ «اورارتو»، عبريان‌ «اراراط»(آرارات‌)ويونانيان‌«الارودي‌»،«خالدوي‌» و«خالدايوي‌» از آن‌ ياد مى‌كنند و تا سدة 6ق‌م‌ برقرار بوده‌ است‌. خالديها با آمدن‌ ارامنه‌ به‌ ناحية وان‌، از آنجا به‌ كوهستانها پناه‌ بردند (رشيد ياسمى‌، 92، 94؛ نيز نك: V/448 , 2 .(EI
بنا بر روايت‌ افسانه‌اي‌، تبار كردها به‌ دوبرادر به‌ نامهاي‌ بُخْت‌ و بَجَن‌ (نك: نيكيتين‌، :8 بَچَن‌) باز مى‌گردد. اين‌ دو برادر به‌ سوداي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ فرمانروايى‌ جزيره‌، كارشان‌ به‌ ستيزه‌ و جدايى‌ كشيد. بُخْت‌ حكومت‌ شهر جزيره‌ را يافت‌ و بجن‌ به‌ حصن‌ كيفا رفت‌ (بدليسى‌، 208). حصن‌ كيفا را قلعه‌ و شهري‌ در كرانة دجله‌، و ميان‌ آمِد و جزيرة ابن‌عمر دانسته‌اند (ياقوت‌، 2/277؛ براي‌ نام‌گذاري‌ اين‌ قلعه‌، نك: بدليسى‌، 201). از آن‌ پس‌ سرزمينى‌ كه‌ طايفة بختى‌ در آن‌ مى‌زيست‌، به‌ نام‌ آن‌ طايفه‌، بختى‌، بختان‌ و يا بُهتان‌ و بوتان‌ ناميده‌ شد (زكى‌، همان‌، 42، 250؛ مردوخ‌ روحانى‌، 3 (2)/307).
در تعيين‌ نياي‌ قومى‌ كردان‌، مينورسكى‌ بختيان‌ را بر نياهاي‌ پيشنهادي‌ ديگر ترجيح‌ مى‌دهد و به‌ نقل‌ از هرودت‌، كردهاي‌ بختى‌ را همان‌ گروه‌ قومى‌ مى‌داند كه‌ با ارمنيان‌ در خاك‌ بختان‌ مى‌زيستند و در دورة هخامنشى‌ سيزدهمين‌ ساتراپ‌ امپراتوري‌ ايران‌ را تشكيل‌ داده‌ بودند (نك: نيكيتين‌، همانجا).
سرزمين‌ بختى‌: مينورسكى‌ با استناد به‌ نوشتة گزنفن‌ كه‌ سرزمين‌ كردوچئى‌1 را در خاور بوتان‌ دانسته‌، مى‌نويسد كه‌ اين‌ نام‌ از آن‌ زمان‌ به‌ بعد، بارها در متون‌ آمده‌، و به‌ بخشى‌ از كرانة چپ‌ رود دجله‌، نزديك‌ كوه‌ جودي‌ اطلاق‌ مى‌شده‌ است‌. اين‌ ناحيه‌ كه‌ نزد نويسندگان‌ باستان‌ به‌ كردوئن‌2، و نامهاي‌ ديگري‌ شبيه‌ آن‌، شهرت‌ داشته‌، در ميان‌ ساميها با تبديل‌ حرف‌ آغازين‌ اين‌ كلمه‌ به‌ «ق‌» به‌ كار مى‌رفته‌ است‌. اين‌ ناحيه‌ در زبان‌ آرامى‌ «بيت‌ - قَردو» و شهر جزيرة ابن‌ عمر «گزرِتاي‌ِ قَردو»، در زبان‌ ارمنى‌ «كردوز» و در عربى‌ «بقردا» ناميده‌ مى‌شده‌ است‌. بعدها نام‌ بقردا از فهرست‌ نامهاي‌ اسلامى‌ حذف‌، و جزيرة ابن‌ عمر و بوتان‌ جاي‌ آن‌ را گرفت‌ V/447-448) , 2 ؛ EIبراي‌ اطلاع‌ بيشتر، نك: درايور، .(393-405
بنا بر روايت‌ اسطوره‌اي‌، بيت‌ - قردو يا بقردي‌ نخستين‌ دهكده‌اي‌ بود كه‌ حضرت‌ نوح‌ (ع‌) پس‌ از فرونشستن‌ طوفان‌، آن‌ را در پاي‌ كوه‌ جودي‌ بنا نهاد و 80تن‌ ازهمراهان‌ خود را در آن‌ مسكن‌ داد و از آن‌ رو اين‌ ده‌ را «سوق‌ ثمانين‌» خوانده‌اند (ابن‌ قتيبه‌، 1/246؛ نيز نك: خزائلى‌، 262-263).
مينورسكى‌ ولايتى‌ را كه‌ به‌ نام‌ بهتان‌، بوتان‌، يا بختان‌ معروف‌ بود و مورخان‌ اسلامى‌ جزيرة عمريه‌ يا ابن‌ عمر مى‌خواندند، همان‌ جايى‌ مى‌داند كه‌ مورخان‌ يونانى‌ آن‌ را «كاردو» و «كردو» و به‌ زبان‌ ارمنى‌ «قردو» ناميده‌اند IV/1133) , 1 EI).اين‌ محل‌ با ناحية زَوَزان‌ در جزيرة ابن‌ عمر (مقدسى‌، 137)، واقع‌ در ميان‌ كوههاي‌ ارمنستان‌، اخلاط آذربايجان‌، دياربكر و موصل‌ (ياقوت‌، 2/957) تطبيق‌ مى‌كند. جغرافى‌ نويسان‌ اسلامى‌ شهرهاي‌ زوزان‌ و بَشنويه‌ را قرار گاه‌ كردهاي‌ بختى‌ يا بختيه‌ و بشنوي‌ (احتمالاً صورت‌ ديگر بَجنوي‌ و بَچنوي‌ منسوب‌ به‌ بَجَن‌ يا بچن‌) (ابن‌ اثير، 10/604، 11/519؛ بدليسى‌، 208؛ ياقوت‌، همانجا؛ نيز اعتماد السلطنه‌، 4/2185) دانسته‌، و قلعة آتيل‌ در زوزان‌ را از قلعه‌هاي‌ بختى‌ نشين‌، و قلعة جُرذَقيل‌ (=گوركيل‌) را بزرگ‌ ترين‌ قلاع‌ و مركز بختيها نوشته‌اند (ياقوت‌، 1/58، 2/57، 957). بدليسى‌ گوركيل‌ را ناحيه‌اي‌ از ولايت‌ جزيره‌ و كوه‌ جودي‌ را واقع‌ در آن‌، و شامل‌ 100 پارچه‌ ده‌ معرفى‌ مى‌كند و مى‌نويسد: مسلمانان‌ و ارمنيان‌ با هم‌ در آنجا زندگى‌ مى‌كردند. كردهاي‌ مسلمان‌ اين‌ ناحيه‌ 7قبيله‌ - 4قبيلة حسينى‌ و 3 قبيلة يزيدي‌ - بودند. وي‌ از اقامتگاههاي‌ مهم‌ عشيرة بختى‌ نيز قلعة نش‌ اتل‌ و ارمشاط گوركيل‌ را ذكر مى‌كند كه‌ در تصرف‌ كردهاي‌ براسپى‌ بوده‌ كه‌ عمدتاً از اعوان‌ و انصار عشيرة بختى‌ به‌ شمار مى‌رفتند (ص‌ 158- 159، 191). مينورسكى‌ (نك: V/451 , 2 )، EIعلّوس‌ و بازالحَمرا را نيز از اقامتگاههاي‌ ديگر طايفة بختى‌ در اين‌ ناحيه‌ نام‌ مى‌برد.
جزيره‌ در خلافت‌ عمربن‌ خطاب‌ در 19ق‌/640م‌ (نك: بدليسى‌، 157: در 17ق‌) گشوده‌ شد (ابن‌ اثير، 2/533) و به‌ گفتة ياقوت‌ (2/79) نخستين‌ كسى‌ كه‌ به‌ آبادانى‌ آن‌ پرداخت‌، حسن‌ بن‌ عمر بن‌ خطاب‌ تغلبى‌ (ح‌ 250ق‌) بود، اما بدليسى‌ آبادانى‌ آنجا را به‌ عمر بن‌ عبدالعزيز نسبت‌ مى‌دهد (ص‌ 157- 158). اين‌ شهر در شمال‌ موصل‌ قرار دارد (ياقوت‌، همانجا).
سازمان‌ ايلى‌: از سابقةساختار نظام‌اجتماعى‌،سياسى‌واقتصادي‌ طايفة بختى‌ اطلاعى‌ در دست‌ نيست‌. امروزه‌ نيز اين‌ طايفه‌ از هم‌ گسسته‌، و در ايلها و طايفه‌هاي‌ ديگر كُرد مستحيل‌ شده‌ است‌. درخلال‌گزارشهاي‌ تاريخى‌ جسته‌ گريخته‌ به‌ طايفة بختى‌ و برخى‌ تيره‌هاي‌ وابسته‌ به‌ آن‌ اشاراتى‌ شده‌ است‌. تيره‌هاي‌ سندي‌، محمدي‌، راسنى‌ (صحيح‌ آن‌: طاسنى‌ = داسنى‌، نك: بدليسى‌، 26، 357، 359؛ نيز نك: 460 V/456, , 2 و دُنْبلُى‌ (قس‌: زكى‌، كورد...، 1/329؛ مردوخ‌ كردستانى‌، 1/80 كه‌ آن‌ را دنيكى‌ آورده‌اند؛ نيز زنگنه‌، 1/170: دنبكى‌) را منتسب‌ به‌ طايفة بختى‌ دانسته‌اند. داسنى‌ بزرگ‌ ترين‌ تيره‌، با حدود هزار خانوار در موصل‌، 500 خانوار در عَقْره‌ (ناحيه‌اي‌ در استان‌ موصل‌) و شماري‌ پراكنده‌ درروستاهاي‌ پيرامون‌عقره‌ بوده‌ است‌. رئيس‌ آنهاميرعلاءالدين‌ كورك‌ (= گورك‌) بود كه‌ در عقره‌ مى‌زيست‌ (زكى‌، همان‌، 1/328- 329).
گروهى‌ از دنبليها در آذربايجان‌ زندگى‌ مى‌كنند كه‌ آنها را از طايفه‌هاي‌ مهاجر كرد جزيرة ابن‌ عمر يا ولايت‌ بختى‌ (بختان‌ يا بوتان‌) دانسته‌اند. اين‌ گروه‌ در ميان‌ كردان‌ به‌ دنبلى‌ بُخت‌ (بدليسى‌، 399-400؛ نادر ميرزا، 202؛ مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)/85) يا دنبلى‌ بختى‌ معروف‌ بودند. شمار آنها را حدود هزار خانوار تخمين‌ زده‌اند (زكى‌، همان‌، 1/329؛ نيز نك: مردوخ‌ كردستانى‌، زنگنه‌، همانجاها؛ V/460 , 2 .(EI
وضع‌ كنونى‌ طايفة بختى‌ روشن‌ نيست‌. ظاهراً پس‌ از سلب‌ قدرت‌ از اميران‌ بختى‌، بختيها به‌ تدريج‌ سرزمين‌ جزيره‌ را رها كردند و به‌ مناطق‌ ديگر پراكنده‌ شدند و به‌ ايلات‌ و طوايف‌ مختلف‌ كرد پيوستند، يا با آنها درآميختند. يكى‌ از تيره‌هاي‌ طايفه‌هاي‌ ايل‌ شكاك‌ (ه م‌)، از ايلات‌ كرد مرزنشين‌ غرب‌ ايران‌، بوتان‌ ناميده‌ مى‌شود كه‌ در گه‌روكه‌ در غرب‌ اورميه‌ ساكنند (زكى‌، همان‌، 1/349؛ دهقان‌، 61؛ شهريار افشار، 39). نام‌ اين‌ طايفه‌ را عزاوي‌ (2/221) بوتا و بوتى‌ ياد كرده‌، و از عشاير پراكنده‌ در ايران‌ و تركيه‌ دانسته‌ است‌. طايفة بوتان‌ ظاهراً گروهى‌ از طايفة بختى‌ هستند كه‌ نياكانشان‌ از بوتان‌ به‌ تركيه‌ مهاجرت‌ كرده‌، و گروهى‌ از آنها به‌ ايران‌ آمده‌، و به‌ ايل‌ شكاك‌ پيوسته‌اند. بيات‌ مى‌نويسد: به‌ سبب‌ سركوب‌ كردها در تركيه‌، گروهى‌ از طوايف‌ و تيره‌هاي‌ كرد در 1305ش‌ به‌ ايران‌ و دولت‌ ايران‌ پناهنده‌ شدند و در غرب‌ اين‌ سرزمين‌ سكنى‌ گزيدند. در ميان‌ اين‌ گروه‌ طوايفى‌ از بوتان‌ نيز در چهريق‌ و شپيران‌ به‌ سمكو (اسماعيل‌ آقا سميتقو)، سرپرست‌ ايل‌ شكاك‌ ملحق‌ شدند (ص‌ 57 - 58).
زبان‌: به‌ احتمال‌ زياد بختيهاي‌ بوتان‌ به‌ يكى‌ از لهجه‌هاي‌ كرمانجى‌ (يا كردي‌) متعلق‌ به‌ دستة لهجه‌هاي‌ كردي‌ شمالى‌ و شمال‌ غربى‌ صحبت‌ مى‌كرده‌اند. دليل‌ بر اين‌ مدعا اولاً اشعاري‌ به‌ لهجة كرمانجى‌ از دانشمند و اديب‌ بختى‌ بوتانى‌، شيخ‌ احمد مشهور به‌ «ملاي‌ جزيري‌» است‌ كه‌ به‌ قولى‌ در سدة 6ق‌ و به‌ قولى‌ ديگر در سدة 12ق‌ مى‌زيسته‌ است‌ (مردوخ‌ روحانى‌، 1/185- 186)، ثانياً انتشار روزنامة دوزبانة تركى‌ - كرمانجى‌ به‌ نام‌ كردستان‌ است‌ كه‌ آن‌ را يكى‌ از اميران‌ بدريخانى‌ به‌ لهجة كرمانجى‌ متعلق‌ به‌ لهجة شمالى‌ بوتان‌ منتشر مى‌كرد (كندال‌، 35 ؛ نيز نك: ادمندز، .(11
مذهب‌: بدليسى‌ (ص‌ 26) تمام‌ طوايف‌ كُرد را شافعى‌ مذهب‌ مى‌داند، مگر چند طايفه‌ از الوسات‌ (عشاير) كُرد ساكن‌ در موصل‌ و شام‌، مانند طايفه‌هاي‌ طاسنى‌ (=داسنى‌)، خالدي‌ و دنبلى‌ كه‌ مذهب‌ يزيدي‌ داشتند (براي‌ آگاهى‌ از طايفة يزيدي‌ و مذهب‌ آنها، نك: VIII/1163-1170 , 1 ؛ EIنيكيتين‌، 241 -225 ؛ نيز نك: ه د، يزيدي‌).
ظاهراً در همان‌ سده‌هاي‌ نخستين‌ اسلامى‌، بختيها كيش‌ يزيدي‌ را رها كردند و به‌ مذهب‌ اهل‌ تسنن‌ پيوستند و مساجد و مدارسى‌ در شهرها و آباديهاي‌ محل‌ سكونتشان‌ در جزيره‌ و بوتان‌ بنا كردند و روستاها و كشتزارهايى‌ را وقف‌ اماكن‌ مقدس‌ نمودند (بدليسى‌، 156). ابن‌ بطوطه‌ در وصف‌ جزيرة ابن‌ عمر، از مسجد كهن‌ و مستحكم‌ آن‌ شهر كه‌ با سنگ‌ ساخته‌ شده‌ بود، سخن‌ مى‌گويد (ص‌ 236).
اميران‌ بختى‌: نسب‌ دودمان‌ اميران‌ بختى‌ را به‌ خالدبن‌ وليد (د 21ق‌)، از صحابة مشهور پيامبر (ص‌) رسانده‌اند (بدليسى‌، همانجا؛ نيز نك: بروئينسن‌، .(256 نخستين‌ نياي‌ بزرگ‌ دودمان‌ خالدي‌ را كه‌ درجزيره‌ به‌ حكومت‌ رسيد، سليمان‌ بن‌ خالد نوشته‌اند. سليمان‌ 3فرزند به‌ نامهاي‌ حاجى‌ بدر، مير عبدالعزيز و مير ابدال‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از درگذشتش‌، شايسته‌ترين‌ آنها، مير عبدالعزيز (حك 663 - 680ق‌)، حكومت‌ جزيره‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ و امير بوتان‌ شد و نواحى‌ گوركيل‌ و فنيك‌ را به‌ دو برادر خود سپرد (بدليسى‌، 160؛ صفى‌زاده‌، 538). پس‌ ازعبدالعزيز افرادي‌ از دودمان‌ خالدي‌ - كه‌ به‌ اميران‌ عزيزي‌ معروف‌ شدند - چند سده‌ بر بوتان‌ امارت‌ كردند. با مرگ‌ ميرشرف‌ بن‌ خان‌ ابدال‌، در 1012ق‌، دورة حكمرانى‌ دودمان‌ عزيزان‌ بختى‌ به‌ پايان‌ رسيد (بدليسى‌،161-191؛ مردوخ‌روحانى‌، 3(2)/307-313؛ نيز صفى‌زاده‌، 538 - 547؛ بروئينسن‌، .(222
از تاريخ‌ حيات‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ اميران‌ بختى‌ كه‌ پس‌ از عزيزان‌ بر جزيره‌ حكومت‌ كردند تا آغاز فرمانروايى‌ بدر خان‌ بيگ‌، سر سلسلة بدرخانيان‌ بختى‌، يعنى‌ تا 1227ق‌/1812م‌ (زكى‌، كورد، 1/225؛ نيز نك: كندال‌، 29 ؛ بروئينسن‌، 224 ، كه‌ امارت‌ او را در 1821م‌ آورده‌اند)، اطلاعات‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. اميربدرخان‌ پس‌ از تسلط كامل‌ بر تمام‌ مناطق‌ جزيره‌، به‌ قصد رهايى‌ ايلات‌ و عشاير كرد از اسارت‌ حكومتهاي‌ عثمانى‌، براي‌ متفق‌ ساختن‌ اميران‌ و شيوخ‌ عشاير وان‌، هكاري‌ (يا حكاري‌)، خيزان‌، موش‌ و... كوشيد (مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)/523؛ زكى‌، همان‌، 1/225- 226).
بدرخان‌ بيگ‌ در 1258 يا 1261ق‌ (نك: مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)524) بر حكومت‌ عثمانى‌ شوريد و پس‌ از غلبه‌ بر سپاه‌ ترك‌، استقلال‌ جزيره‌ را اعلام‌ كرد و به‌ نام‌ خود سكه‌ زد. او قلمرو حكومتش‌ را به‌ تدريج‌ تا وان‌، ساوجبلاغ‌ (مهاباد كنونى‌)، رواندوز و موصل‌ توسعه‌ داد و بسياري‌ از قلاع‌ مهم‌ سنجار، ديار بكر، اورميه‌ و اشنويه‌ را به‌ تصرف‌ درآورد. وي‌ در 1263ق‌/1847م‌ در جنگ‌ با سپاه‌ عثمان‌ پاشا، سردار ترك‌، در پيرامون‌ اورميه‌، بر اثر خيانت‌ برادرزاده‌اش‌، عزالدين‌ شير شكست‌ خورد و جزيره‌ هم‌ به‌ تصرف‌ سپاه‌ عثمانى‌ درآمد. سرانجام‌، پس‌ از چندبار رد و بدل‌ شدن‌ جزيره‌ ميان‌ او و عثمانيها، بدرخان‌ به‌ اسارت‌ درآمد و در 1267ق‌ درگذشت‌. با مرگ‌ او بوتان‌ موقعيت‌ امير نشينى‌ خود را از دست‌ داد (زكى‌، همان‌ 1/225- 228؛ مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)/523 - 525؛ نيز نك: ادمندز، 8 ؛ كنين‌، 23 ؛ بروئينسن‌، 256 ,151 ؛ كندال‌، 30 -28 ؛ نيكيتين‌، 193 ؛ فرانتس‌، .(39
در 1294ق‌/1877م‌، دو تن‌ از فرزندان‌ اميربدرخان‌، عثمان‌ پاشا و كنعان‌ پاشا، در فرصتى‌ كه‌ به‌ فرمان‌ حكومت‌ عثمانى‌ براي‌ تشكيل‌ سپاهى‌ از كردها يافته‌ بودند، به‌ جزيرة ابن‌ عمر آمدند و در 1296ق‌/ 1879م‌ حكومت‌ آزاد كردستان‌ را اعلام‌ كردند. سرانجام‌، پس‌ از جنگهاي‌ پياپى‌ با سپاهيان‌ عثمانى‌ و پيروزي‌ بر آنها، وقتى‌ عثمان‌ پاشا و برادرش‌ به‌ قصد گفت‌ و گوي‌ صلح‌ با سلطان‌ عبدالحميد به‌ استانبول‌ رفته‌ بودند، دستگير و زندانى‌ شدند و پس‌ از آزادي‌ هم‌ تحت‌ نظر قرار گرفتند (زكى‌، همان‌، 1/228-229؛ مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)/525 - 526).
در ميان‌ اميران‌ بدرخانى‌، مدحت‌ بيگ‌ (نك: همو، 3(2)/527: مقداد بيك‌) نخستين‌ نشرية كردي‌ كردستان‌ را در 1316ق‌/1918م‌ تأسيس‌ كرد كه‌ هر دو هفته‌ يك‌ شماره‌ به‌ مدت‌ 4سال‌ منتشر شد (كندال‌، .(35 امين‌ عالى‌ بيك‌ نيز نخستين‌ حزب‌ سياسى‌ كُرد را در 1328ق‌ در استانبول‌ بنياد نهاد (براي‌ توضيحات‌ بيشتر، نك: مردوخ‌ روحانى‌، 3/(2)/523 -529؛ كندال‌، 34-35 .(28-31,
در دوران‌ امارت‌ اميران‌ بختى‌ وقايعى‌ چند در جزيره‌ رخ‌ داد كه‌ عمده‌ترين‌ آنها بدين‌شرح‌ است‌: 1. حملة امير تيمورگوركان‌ در 796ق‌/1394م‌ به‌جزيره‌ و ويران‌ كردن‌ شهر و قلعة آن‌، به‌ سبب‌ سرپيچى‌ امير عزالدين‌ بختى‌ از تسليم‌ شخصى‌ به‌ نام‌ شيخ‌، از كردان‌ بختى‌ (شرف‌ الدين‌، 1/478-479؛ بدليسى‌، 163- 165؛ زكى‌، همان‌، 1/155- 156). 2. لشكركشى‌ محمدحسن‌ بيگ‌ آق‌قويونلو (د 882ق‌) به‌ جزيره‌ در زمان‌ حكمرانى‌ امير كك‌ (كاكا) محمدبن‌ ابراهيم‌ و تسخير جزيره‌ توسط تركمانان‌ در 873ق‌/1468م‌ و كشته‌ شدن‌ بسياري‌ از اعيان‌ بختى‌ و سپرده‌ شدن‌ امارت‌ جزيره‌ به‌ شخصى‌ به‌ نام‌ چلبى‌ از طايفة لوي‌ تركمن‌. 3. لشكركشيهاي‌ متعدد شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ براي‌ تسخير جزيره‌ و سرنگون‌ كردن‌ اميرنشين‌ آن‌، و ناكامى‌ او به‌ سبب‌ ايستادگى‌ سپاه‌ بختى‌ (بدليسى‌، 166- 168؛ مردوخ‌ روحانى‌، 3(2)/309-311؛ صفى‌ زاده‌، 542).
مآخذ: ابن‌ اثير، الكامل‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحلة، بيروت‌، 1379ق‌/1960م‌؛ ابن‌ قتيبه‌، عبدالله‌، عيون‌ الاخبار، بيروت‌، 1925م‌؛ اعتماد السلطنه‌، محمدحسن‌، مرآة البلدان‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌ و هاشم‌ محدث‌، تهران‌، 1368ش‌؛ بدليسى‌، شرف‌ خان‌، شرف‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسى‌، تهران‌، 1343ش‌؛ بيات‌، كاوه‌، شورش‌ كردهاي‌ تركيه‌ و تأثير آن‌ بر روابط خارجى‌ ايران‌، تهران‌، 1374ش‌؛ خزائلى‌، محمد، اعلام‌ قرآن‌، تهران‌، 1341ش‌؛ دهقان‌، على‌، سرزمين‌ زردشت‌، تهران‌، 1348ش‌؛ رشيد ياسمى‌، غلامرضا، كرد و پيوستگى‌ نژادي‌ و تاريخى‌ او، تهران‌، 1363ش‌؛ زكى‌، محمد امين‌، خلاصة تاريخ‌ الكرد و كردستان‌، ترجمة محمد على‌ عونى‌، قاهره‌، 1939م‌؛ همو، كوردوكوردستان‌، مهاباد، 1350ق‌/1931م‌؛ زنگنه‌، مظفر، دودمان‌ آريايى‌، كردوكردستان‌، تهران‌، چهر؛ شرف‌ الدين‌ على‌ يزدي‌، ظفرنامه‌، تهران‌، 1336ش‌؛ شهريار افشار، بيژن‌، «ايل‌ شكاك‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، 1345ش‌، شم 44؛ صفى‌زاده‌، صديق‌، تاريخ‌ كرد و كردستان‌، تهران‌، 1378ش‌؛ عزاوي‌، عباس‌، عشائر العراق‌، بغداد، 1366ق‌/1947م‌؛ مردوخ‌ روحانى‌، بابا، تاريخ‌ مشاهير كرد، تهران‌، 1364ش‌؛ مردوخ‌ كردستانى‌، محمد، تاريخ‌ مردوخ‌، تهران‌، چاپخانة ارتش‌؛ مقدسى‌، محمد، احسن‌ التقاسيم‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1906م‌؛ نادرميرزا، تاريخ‌ و جغرافى‌ دارالسلطنة تبريز، به‌ كوشش‌ غلامرضا طباطبايى‌ مجد، تبريز، 1373ش‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ نيز:
Bruinessen, M. M. van, Agha, Shaikh and State, Utrecht, 1978; Driver, G. R., X The Name Kurd and its Philological Connexions n , JRAS, 1923; Edmonds, C. J., Kurds, Turks and Arabs, London, 1957; EI 1 ; EI 2 ; Franz, E., Kurden und Kurdentum; Hamburg, 1986; Kendal, X The Kurds under the Ottoman Empire n , People Without a Country, tr, M. Pallis, London, 1980; Kinnane, D., The Kurds and Kurdistan, London, 1964; Nikitine, B., Les Kurdes, Paris, 1956.
بخش‌ مردم‌ شناسى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4568
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست