بُچاقْچى، از ايلات بزرگ ترك زبان و شيعى مذهب استان كرمان. نامگذاري: واژة بچاقچى يا بوچاقچى از واژة بُچاق (صورتهاي ديگر آن بيچَق و بِچاق) تركى به معناي چاقو و شمشير، و پسوند نسبت و اتصاف «چى» تركيب شده، و كلاً به معناي چاقويى، سازنده و فروشندة چاقو، نيزه گذار و دشنهدار است (ابن بطوطه، 297؛ قدري، 2/651؛ ميرشكرايى، 100-101؛ بهنيا، 9). برخى بچاقچى را مأخوذ از بوچاق به معناي عسل نيز دانستهاند (نك: باستانى، وادي...، 1/428؛ ميرشكرايى، 101). خاستگاه و پراكندگى: بنابر گزارشهايى ايل بچاقچى از نسل شخصى به نام علمدار هستند كه به روايتى ابتدا در قرهداغ آذربايجان و به روايت ديگر در عَلَمده مرند مىزيستند. در زمان نادرشاه افشار آنان را از آذربايجان به كرمان كوچاندند (همو، 100؛ وثوقى، 179؛ بهنيا، همانجا). نخستين بار ابن بطوطه در سفرنامهاش از گروهى پياده و سواره از افراد احمد بجقجى (بچقچى)، ساكن در حوالى سيواس و نيز اَخى بجقجى در ازاق (آزف در درياي سياه) تركيه نام مىبرد (ص 297، 326؛ نيز نك: ايرانيكا، .(IV/317 برخى از منابع بچاقچيها را وابسته به ايل افشار و كوچ آنها را همراه با ايل افشار، از آذربايجان به كرمان و در زمان سلطنت شاه طهماسب اول (930-984ق) دانستهاند (وزيري، 198-199؛ بهآذين، 124). اوبرلينگ نيز بچاقچيها را از ايل افشار مىداند و به نقل از سالخوردگان اين ايل مىنويسد: آنها از ايل افشار زنجان و ري بودهاند كه در زمان نادرشاه افشار به كرمان كوچيدهاند (نك: ايرانيكا، .(I/585 امروزه بچاقچيها در شرق و جنوب شرقى شهرستان سيرجان و در مناطق چهار گنبد، سوخته چالى و بَلْوَرْد زندگى مىكنند. دهستان بلورد (بخش مركزي شهرستان سيرجان)، محل اقامت خوانين ايل بچاقچى بوده است (وزيري، 154؛ فرهنگ...، 8/51). كوچ و اسكان: ايل بچاقچى تا چند دهة پيش كوچنده بودند، و پس از آن به تدريج گروهى از آنان يكجانشين شدهاند. اوبرلينگ به كوچ بچاقچيهاي سيرجان تا 1336ش/1957م اشاره دارد ( ايرانيكا،همانجا). ميرشكرايى در پژوهش ميدانى خود در 1355ش در ميان اين ايل در دهستان بلورد به نقل از مطلعان ايل مىنويسد (ص 100-101): آنها تا حدود 30 سال پيش كوچرو بوده، و امروزه يكجانشين شدهاند. همو قلمرو كوچ آنها را در زمان كوچندگى در ييلاقات فواصل كوههاي چهار گنبد (در حدود شمال شرقى و شرق سيرجان) و قشلاقات عينالبقر و مراتع اطراف آن (در قسمت جنوبى سيرجان) گزارش مىكند (نيز نك: راسخ، 157). برخى از منابع، قلمرو كوچ آنها را ميان استانهاي كرمان، فارس و هرمزگان ياد كردهاند (ميرشكاري، 42؛ فيروزان، 29). بنابر آمار 1377ش، 461 خانوار از ايل بچاقچى كوچرو بودهاند ( سرشماري...،31). تقسيمبندي طايفهاي: منابع مختلف ايل بچاقچى را ميان 8 تا 18 طايفه، 15 تيره و 65 اِيشوم (نك: ادامة مقاله) دانستهاند. بنابر روايت مطلعان، علمدار، نياي بزرگ بچاقچيها، 12 پسر و 2 دختر داشت كه طايفههاي ايل از آنها پديد آمدند (بهنيا، همانجا). مهمترين طوايف ايل عبارت بودند از: اَنكَلو (يا انگلو)، اَرَشلو، عباسلو، سوخته چالى، سارسعدلو (يا سوار سعيدلو)، شول، خُرُسلو (يا خَرْسِلو)، نوكى رضوانى، رايينى و حلوايى (كيهان، 2/95؛ ميرشكرايى، 106؛ مجموعه...، 104؛ ميرشكاري، همانجا؛ نيز براي اسامى طوايف اين ايل، نك: بهنيا، 26- 28). در سرشماري 1377ش، طايفة رايينى، با 747 خانوار، جدا از ايل بچاقچى و به صورت ايلى مستقل و مستقر در استان كرمان در هرمزگان به شمار آمده است ( سرشماري،همانجا). سازمان اجتماعى: ساختار اجتماعى و نظام سنتى ردهبندي ايل بچاقچى از بزرگترين تا كوچكترين واحد، اينهاست: ايل، طايفه، تيره و خانوار. هر طايفه به چند تيره تقسيم مىشود و هر تيره مجموعهاي از خانوارهاي بچاقچى را در برمىگيرد. سازمان رهبري و سلسله مراتب قدرت در ايل به ترتيب: ايلخان (رئيس ايل)، كلانتر يا خان و يا ريش سفيد (رئيس طايفه) و كدخدا يا ريش سفيد (رئيس تيره) است (براي آگاهى بيشتر، نك: ميرشكرايى، 102-103؛ نيز: بهنيا، 47- 48). كوچكترين واحد اقتصادي - اجتماعى ايل بچاقچى ايشوم ناميده مىشود. ايشوم يك واحد دامدار است كه از تركيب توافقى چند خانوار غيرثابت از تيرههاي مختلف كه ممكن است با يكديگر خويشاوند باشند، يا نباشند، شكل مىگيرد. خانوادههاي هر ايشوم در كار دامداري به طور نسبى مستقل عمل مىكنند. دامهاي هر ايشوم معمولاً در يك گله جمع مىشوند و خانوارهاي ايشوم با يكديگر «شريك گله» هستند. امور توليدي و اجتماعى ايشوم عموماً به شكل تعاونى است و هر ايشوم نيز يك سرپرست و اداره كننده به نام «سرايشوم» دارد (ميرشكرايى، 101-104؛ بهنيا، 25-26). جمعيت و معيشت: جمعيت ايل بچاقچى را در منابع مختلف بسيار متفاوت آوردهاند. شمار خانوار آنها را در سالهاي مختلف از 200 تا 000 ،2تخمين زدهاند (نك: وزيري، 199؛ كيهان، راسخ، همانجاها؛ احتسابيان، 339؛ فيلد، 234 ؛ بهآذين، 124). طبق آخرين تحقيقات سرشماري اجتماعى - اقتصادي عشاير كوچندة استان كرمان در 1377ش، جمعيت بچاقچيهاي كوچنده 461 خانوار (638 ،2نفر) بوده است ( سرشماري،31، 34). بچاقچيها در پرورش اسب و سواركاري مشهور بودهاند. به گزارش رزمآرا واحدهاي سواره نظام كرمان از افراد ايل بچاقچى بودهاند (ص 147). گلهداري و پرورش بز و گوسفند و زراعت و باغداري كار اصلى مردم ايل است. در صنايع دستى، زنان بچاقچى به بافتن قاليهاي زيبا و مرغوب (ميرشكرايى، 101) و گليم و جاجيم در سراسر كرمان معروف بودهاند. بچاقچيها پرورش دهندة نوعى بز شيري رنگ، معروف به نژاد رايينى بودهاند. درگذشته شال كرمانى را كه به شال كاكى معروف بود، از كرك لطيف اين بز مىبافتند ( دانشنامه...،2/266). زبان: بچاقچيها ترك زبانند و واژگان زبان آنها با عناصر فارسى گونة محلى آميخته است. بچاقچيها به گويش فارسى كرمان نيز سخن مىگويند (وزيري، 157؛ فيروزان، 29). وقايع تاريخى: يكى از وقايع تاريخى مشهور ايل بچاقچى قيام اسفنديار خان، حاكم اين ايل در 1315ق/1897م است. وي با نيرنگ خود را برگزيدة شاه وقت و حاكم سيرجان خواند و با توقيف حكمران منطقه، سيرجان را تصرف كرد و به اخذ ماليات از مردم و تعدي و تجاوز پرداخت. همچنين او در فرونشاندن شورش بالاسريهاي كرمان در 1323ق/1904م، به ظفرالسلطنه، حاكم كرمان كمك كرد (باستانى، تعليقات، 2/883 -886؛ سايكس، «ده هزار مايل...1»، .(435 حسين خان شجاع سلطان، فرزند اسفنديارخان در 1333ق/1914م، در زمان جنگ جهانى اول، با انگليسيها به نبرد پرداخت و با ياري سواران ايل با پليس جنوب ايران درگير شد (سفيري، 108؛ نيز نك: بهنيا، 10-11). سال بعد، وي در قلعة بلورد به عدهاي از فراريان آلمانى كه اسير ژنرال سايكس بودند، پناه داد (سفيري، 125؛ نيدرماير، 265 ؛ سايكس، «تاريخ...2»، .(II/464-465 در 1336ق/1917م بچاقچيها به سرپرستى مرادخان شكوه السلطان، ايلخان بچاقچى به كرمان حمله كردند و وارد شهر شدند ( ايران...،159-160). از وقايع مهم تاريخى ديگر شركت حسين خان و افراد بچاقچى برضد ارتش ايران و جنگ با آنهاست (باستانى، مقدمه، 1/55؛ پيغمبر...، 86). مآخذ: ابن بطوطه، رحلة، بيروت، 1379ق/1960م؛ احتسابيان، احمد، جغرافياي نظامى ايران، تهران، 1315ش؛ ايران و جنگ جهانى اول، اسناد وزارت داخله، به كوشش كاوه بيات، تهران، 1355ش؛ باستانى پاريزي، محمدابراهيم، مقدمه و تعليقات بر تاريخ كرمان وزيري كرمانى، تهران، 1340ش؛ همو، وادي هفت واد، تهران، 1355ش؛ بهآذين، م. ا.، قالى ايران، تهران، 1344ش؛ بهنيا، علاءالدين، بررسى مردمشناسى طايفة ارشلو از ايل بچاقچى، كرمان، مؤسسة كوير؛ پيغمبر دزدان، به كوشش محمد ابراهيم باستانى پاريزي، تهران، 1364ش؛ دانشنامة جهان اسلام، تهران، 1375ش؛ راسخ، شاپور و جمشيد بهنام، «ايلات و عشاير ايران»، ايرانشهر، تهران، 1342ش، ج 1؛ رزمآرا، على، جغرافياي نظامى كرمان، تهران، 1323ش؛ سرشماري اجتماعى - اقتصادي عشاير كوچنده (1377ش)، نتايج تفصيلى، استان كرمان، مركز آمار ايران، تهران، 1378ش؛ سفيري، فلوريدا، پليس جنوب ايران، ترجمة منصوره اتحاديه و منصوره جعفري فشاركى، تهران، 1364ش؛ فرهنگ جغرافيايى ايران (آباديها)، تهران، 1322ش؛ فيروزان، ت.، «دربارة تركيب و سازمان ايلات و عشاير ايران»، ايلات و عشاير، تهران، 1362ش؛ قدري، حسين كاظم، تورك لغتى، استانبول، 1928م؛ كيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران، تهران، 1311ش؛ مجموعة اطلاعات و آمار ايلات و طوايف عشايري ايران، تهران، 1361ش؛ ميرشكاري سليمانى، فريدون، «ايلات و طوايف استانهاي كرمان و هرمزگان»، فصلنامة ذخاير انقلاب، تهران، 1367ش، شم 5؛ ميرشكرايى، محمد، «بلورد، پايگاه ايل بچاقچى»، مجموعة مقالات مردمشناسى، تهران، 1362ش؛ وثوقى رهبري، علىاكبر، تاريخ سيرجان، كرمان، 1372ش؛ وزيري كرمانى، احمدعلى، جغرافياي كرمان، به كوشش محمدابراهيم باستانى پاريزي، تهران، 1353ش؛ نيز: ., H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Iranica; Niedermayer, O. von, Unter der Glutsonne Irans, Hamburg, 1925; Sykes, P., A History of Persia, London, 1930; id, Ten Thousand Miles in Persia, London, 1902. معصومه ابراهيمى