بَتاله، شهري كهن در منطقة باري دو آب
عليا در ناحية گُرداسپور در شمال ايالت پنجاب. نام بتاله به صورت وَتاله
نيز در برخى از منابع آمده است (لاهوري، 1/83؛ هاشمى، 298). گفتهاند كه
بتاله در زبان پنجابى به معناي تغيير و تبديل است و چون به هنگام احداث
اين شهر (877ق/1472م) به دست شاهزادهاي هندي به نام راي رام ديو1، محل
بناي شهر به علت سعد نبودن ساعت و نامناسب بودن جايگاه پيشين آن تغيير
داده شد، از اين رو آن را بتاله ناميدند (لاهوري، همانجا؛ سُجانراي،
139-140). و نيز گفتهاند كه بتاله نام پسر راي رام ديو بود كه شهر به نام
او خوانده شده است (لاهوري، همانجا).
بتاله در 31 و 49 عرض شمالى و 75 و 14 طول شرقى و در شمال غربى هند واقع
است. شهر امريتسار (ه م) در نزديكى و جنوب غربى بتاله قرار دارد. بتاله مركز
داد و ستد توليدات كشاورزي ناحيه است. صنايع مختلفى در اين شهر وجود دارد
كه وابسته به محصولات كشاورزي ناحيه است، از آن جمله تصفية شكر، نخريسى
و نساجى را مىتوان نام برد. بتاله با جاده و راهآهن با امريتسار و ديگر
شهرها متصل مىگردد. طبق آمار 1370ش/1991م جمعيت شهر بتاله 896 ،88نفر، و با
حومه 063 ،106نفر بود. درگذشته اكثريت ساكنان شهر را مسلمانان تشكيل مىدادند
( بريتانيكا،I/953 ؛ «مجله...2» ، ؛ VII/133 «اطلس...3»، 107 ؛ گرول، 13 ؛
پنجاب، .(npn.
ناحية باري دوآب سرزمينى است حاصلخيز و پرآب كه ميان دو رودخانة بياس و
سوتلج قرار گرفته است. اين ناحيه به سبب طغيان رودخانهها و هجوم اقوام
مغول تا پيش از سدة 9ق/15م ويران و خالى از سكنه بود. در دورة حكومت بهلول
لودي (855 -894ق/1451- 1489م)، تاتارخان حكومت لاهور يافت و او ناحية باري
دوآب را به رايرامديو، شاهزادة نومسلمانى كه از همپيمانانش بود، به اجاره
واگذار كرد و او شهر بتاله را در منطقهاي جنگلى و مناسب پى افكند و سپس
روستاهايى در اطراف آن ايجاد گرديد كه باعث رونق و اعتبار اقتصادي شهر شد و
نسبت به شهرهاي ديگر منطقه اهميت بيشتري يافت و يكى از شهرهاي بزرگ
پنجاب گرديد (گرول، 6 -5 ؛ لاهوري، 1/83؛ سجانراي، همانجا).
بابر (حك 899 -937ق/1494-1531م) در هجوم به ناحية باري دو آب عليا، بتاله را
تصرف كرد و در فرمانى از بتاله با عنوان پرگنه نام برد. بتاله در درگيري
همايون (حك 937-963ق/1530-1556م) و شيرشاه سوري دورة ناآرامى را گذراند. از
دورة اكبرشاه بابري (963-1014ق/ 1556- 1605م) آرامش دوباره به بتاله
بازگشت و اين دوره را اوج شكوفايى علمى و فرهنگى و آبادانى بتاله
مىدانند. پس از اين بتاله يكى از پرگنههاي صوبة لاهور گرديد كه از 14 محل
و يك دستور تشكيل شده بود. اكبرشاه ناحية باري دوآب عليا را به يكى از
راجپوتها، به نام شمشيرخان به عنوان جاگير (اقطاع) واگذار كرد و او بتاله را
مركز حكومت خويش قرار داد. شمشيرخان دوستدار علم و ادب، و مركز حكومتش
جايگاه شاعران، فقيهان، صوفيان و نويسندگانى بود كه از نقاط ديگر به آنجا
مهاجرت كرده بودند. آرامش بتاله و نقشفرهنگى آن در پنجابتا دورة
اورنگزيب(1068- 1118ق/ 1657-1706م) ادامه يافت.
با ضعف قدرت حكمرانان بابري و قدرت يافتن سيكها در پنجاب، هجوم افغانان، و
شكوفايى شهر امريتسار در نزديكى بتاله كه مهمترين مركز مذهبى سيكهاست، از
رونق و شكوفايى بتاله كاسته شد. در 1172ق/1759م بتاله مركز حكومت آدينه
بيگ خان حكمران قدرتمند پنجاب گرديد، ولى هيچگاه به شكوفايى پيشين خود
دست نيافت. بتاله در جريان درگيري احمد شاه دُرّانى
(1134-1186ق/1722-1772م) با قوم مراتهه، مدتى محل اقامت او و سردارانش بود.
در 1189ق/1775م جاي سينگ، رهبر سيكها بتاله را تصرف كرد و اين شهر مدتى
طولانى كانون درگيري رهبران سيك بود (سجانراي، 140؛ ابوالفضل، 1/377؛
گرول، 13 .(3-7, پس از الحاق پنجاب به انگلستان در 1849م، بتاله مركز
ناحيه گرديد (همو، .(6
موقعيت مناسب مركزي بتاله در ناحية باري دوآب، حاصلخيزي زمين و پرآب
بودن منطقه، نزديكى به سرزمين كشمير كه مركز برخى از فرقههاي صوفيه، و
حكمرانان فرهنگپرور بود، از عواملى است كه دست به دست هم داده، باعث
شكوفايى و رونق اقتصادي و فرهنگى بتاله گرديد و عالمان، فقيهان و صوفيان
بسياري را به سوي اين شهر جذب كرد؛ چنانكه سادات همدانى از سدة 9ق/15م در
اين شهر ساكن شدند و محلهاي به نام آنان در بتاله ايجاد گرديد. با دعوت
شمشيرخان از سيدمحمد شاه بخاري موج دريا، براي اقامت در بتاله و تعيين
جاگير بزرگ براي او، نفوذ صوفيان بخاري در بتاله گسترش يافت و مسجد و
خانقاهى در شهر بنا گرديد و محلهاي نيز به آنان اختصاص يافت كه مقبرة برخى
از شيوخ بخاري نيز در آنجا قرار دارد. بدرالدين حسين قادري در سدة 10ق/16م
از بغداد به بتاله مهاجرت كرد و در محلة مسانيان جاي گرفت و باعث گسترش
نفوذ سلسلة قادريه در آنجا گرديد (همو، 16 -12 ؛ سجانراي، 140-141؛ لاهوري،
1/83 -84، 157، 2/4).
در دورة شاهجهان (1037- 1068ق/1628- 1658م)، دو تن از فقيهان نامدار، مولانا
محمد عارف و محمد منير، در بتاله ساكن شدند و جاگيري براي آنان اختصاص يافت
و حفر شاه نهر در منطقة باري دوآب عليا، به دستور شاهجهان، بر رونق اقتصادي
بتاله افزود. در دورة اورنگ زيب، فاضلالدين قادري فقيه و عارف مشهور در
بتاله ساكن شد و چند مسجد و نيز مدرسهاي در شهر بنا كرد. بعدها فرزندانش
احترام و اعتبار بسياري در آنجا يافتند. بتاله بجز اهميت سياسى و سوقالجيشى
براي سيكها، از اهميت مذهبى نيز برخوردار بود، زيرا گورو نانك، رهبر مذهبى
سيكها در آنجا ازدواج كرد و دورهاي از پيري خود را در بتاله گذراند. امروزه
محل اقامت او را دير بابانانك مىنامند كه زيارتگاه سيكهاست (گرول، 16 -14 ؛
لاهوري، 1/157؛ سجانراي، 141؛ سوري، .(208-209 در اوايل سدة 12ق/18م چند
«خوجة» مسلمان در بتاله ساكن شدند كه به تجارت اشتغال داشتند (گرول، .(15
بتاله خاستگاه و جايگاه شماري از فرهيختگان پارسى زبان شبهقاره است، از
جمله مىتوان از سجانراي بتالوي نويسندة خلاصةالتواريخ؛ نورالعين واقف،
شاعر پارسى گوي؛ فاضلالدين بتالوي نويسندة رموزالقادرية، و بيان الاسرار؛
رحمت الله بتالوي نويسندة گلزار قادريه؛ محمد قادري بتالوي نويسندة شرايف
غوثيه؛ و شاه غلام على بتالوي، از سادات علوي مؤلف مكاتيب شريفه، لطايف
خمسه و دُرالمعارف، نام برد. همچنين نويسندة ناشناختة مثنوي بدر منير كه از
سرودههايش برمىآيد كه از شهر بتاله بوده است (عبدالله، 67؛ صديقى، 96؛
عبدالرشيد، 382-383؛ منزوي، 3/1529، 11/978، 988؛ احمد، 4/165- 168؛ هاشمى،
164-166).
آثار و بناهايى از دورة نفوذ حكمرانان مسلمان در بتاله بر جاي مانده است كه
نمونهاي از معماري التقاطى در شبه قاره است و تأثير معماري ترك، هندي،
ايرانى و اروپايى در آنها نمايان است؛ از جملة آنها مىتوان از مزار شمشير
خان نام برد كه در 999ق/1591م ساخته شده است. نيز مسجد جامع كه در سدة
11ق/17م بنا گرديده است. مسجد محله كه قديمىترين مسجد بتاله به شمار
مىآيد و تاريخ بناي آن مشخص نيست. از آثار ديگر بتاله مزار صوفيانى مانند
شهابالدين بخاري در محلة بخاري، مزار شاه اسماعيل كه يك تكيه و مسجد
قديمى در كنار آن قرار دارد، مزار بدرالدين قادري كه در محلة مسانيان است،
همچنين دروازة اچالى، باغى به تقليد از باغ شاليمار لاهور، مزار شيخ
فاضلالدين، ساختمان اناركلى و قصر شيرسينگ را مىتوان نام برد («مجله»، ؛
VII/133 سجانراي، 140؛ گرول، 21 ,14 -10 ، نيز تصويرها؛ لاهوري، 1/84).
مآخذ: ابوالفضل علامى، آيين اكبري، به كوشش بلوخمان، كلكته، 1872م؛ احمد،
ظهورالدين، پاكستان مين فارسى ادب، لاهور، 1985م؛ سجانراي، «خلاصة
التواريخ» (نك: مل، انصاري)؛ صديقى، طاهره، داستانسرايى فارسى در شبه
قاره، اسلامآباد، 1377ش؛ عبدالرشيد، تذكرة شعراي پنجاب، كراچى، 1346ش؛
عبدالله، ادبيات فارسى در ميان هندوان، ترجمة محمد اسلم خان، تهران،
1371ش؛ لاهوري، علىالدين، عبرت نامه، به كوشش محمدباقر، لاهور، 1961م؛
منزوي، خطى مشترك؛ هاشمى، محموده، تحول نثر فارسى در شبه قاره در دورة
تيموريان متأخر، اسلامآباد، 1375ش؛ نيز:
, M. A., Geographical Glimpses of Medieval India, Delhi, 1989, vol. III; An
Atlas of India, Delhi, 1990; Britannica, 1994; Grewal, J. S., In the By-Lanes of
History, Simla, 1975; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1981; Punjab,
www. maps of india.com/lat-long / punjab / punjab.html; Suri, L.S.L., Umdat-
ut-Tawarikh, tr. V. S. Suri, Chandigarh, 1974.
مجيد سميعى