باهو، سلطان (1039-1102ق/1630-1691م)، عارف و شاعر معروف شبه قارة هند. نام
اصلى او سلطان محمد است (رضوي، .(II/440 پدرش سلطان بازيد (بايزيد) مردي
دانشمند و پرهيزگار، و در دستگاه شاهجهان مورداحترام بود (نك: احمد، 163؛ رضوي،
همانجا).
بنابر روايات محلى، نياكان سلطان باهو پس از شهادت امام حسين(ع) به
هندوستان مهاجرت كرده، در بخش جهنگ مقيم شدند (شارب، 325؛ الطاف على، 68
-69؛ اردو ...، 11/166). چون شاهجهان به اين خاندان عنايت خاص داشت،
روستايى را در ايالت پنجاب به رسم اقطاع به آنان واگذار كرد (همان،
11/167؛ رضوي، همانجا).
باهو در روستاي شوركوت از بخش جهنگ تولد يافت و تحصيلات ابتدايى خود را در
همانجا به پايان برد (الطاف على، 69؛ رضوي، همانجا). مادرش، بىبى راستى،
از آغاز زندگانى در تربيت او تأثير تمام داشت و مشوق او در گرايش به تصوف
بود. وي در اشعارش از مادر خود به نيكى ياد كرده، و كوششهاي فراوان او را در
اين راه ستوده است (حامد، 209؛ احمد، 164؛ رضوي، همانجا). نخستين مرشد باهو
در طريقت، حبيبالله قادري بود كه او را پس از اتمام تعليمات و آموزشهاي
مقدماتى نزد استاد خود، پير عبدالرحمان فرستاد، و به گفتة بيشتر تذكرهنويسان
باهو به پير عبدالرحمان دست ارادت داد ( اردو، همانجا). باهو به تحصيل علوم
ظاهر چندان توجهى نداشت، و خود در اينباره گفته است كه «من و محمد(ص)
عربى هر دو امّى هستيم» (نك: احمد، همانجا). وي به شيخ عبدالقادر جيلانى
اعتقاد خاص داشت (نك: همو، 168).
به گفتة ظهورالدين احمد، باهو 140 اثر در عرفان و دين، به فارسى و عربى
داشته كه وي برخى از آنها را نام مىبرد؛ از آن جمله اين كتابها به اردو
ترجمه شده است: كليد التوحيد، حجت الاسرار، اسرار طريقت و مفتاح العارفين
(همو، 167). رضوي و آصفخان ( اردو، همانجا) نيز به بعضى ديگر از آثار او
اشاره كردهاند.
وي به فارسى نيز شعر مىگفت، هر چند كه به ناتوانى خود در اين زبان
اعتراف كرده است (حامد، همانجا؛ احمد، 174). ديوان فارسى وي شامل 51 غزل
است كه گرچه از لحاظ فصاحت و شيوايى چندان شايستة توجه نيست، ليكن به
گفتة خود او، غلبة احساسات و شدت هيجان عاطفى، او را بر آن داشته است كه
احوال خود را به زبان شعر بيان كند (نك: همو، 175). اشعار او غالباً همان
مضامين سنتى صوفيانه است كه نه تنها در مجالس سماع و قوالى خوانده
مىشود، بلكه در ميان مردم پنجاب نيز بر زبانها جاري است (رضوي، همانجا).
وي در شعر باهو تخلص مىكرد (همو، .(II/440
ديوان شعري به زبان پنجابى نيز از باهو در دست است ( اردو، همانجا) و شهرت
او بيشتر به سبب همين سرودههاي صوفيانة پنجابى است كه بيش از نوشتهها و
اشعار فارسى وي درخور توجهند (حامد، 210). با اينهمه، چنانكه از رسالة اسرار
الوحى او برمىآيد، وي به نوشتههاي فارسى خود بسيار اهميت مىداده، و فخر
مىكرده است (نك: همانجا). باهو داراي يك «سى حرفى» طويل نيز هست كه از
اهميت خاصى برخوردار است. سى حرفى نوعى از شعر پنجابى است كه از بندهاي
چهار مصراعى تشكيل مىشود، و هر بند آن با يكى از حروف الفبا آغاز مىگردد
(كريشنا، 19 -12 ؛ فقير، 230).
نور محمد كلاچوي در مخزن الاسرار و سلطان الاوراد مىگويد كه وي 40 كتاب از
آثار باهو را جمعآوري كرده است (نك: حامد، 209)، ولى از اينهمه، امروز جز
شماري اندك در دست نيست.
باهو از صوفية قادري، و معتقد به وحدت وجود بود و به ترويج عقايد اين سلسله
در مناطق جهنگ و جاهاي ديگر اهتمام داشت (همو، 208-209). در نظر باهو مكتب
قادري بر دو قسم است: قادري زاهدي و قادري سروري. قادري زاهدي آن است
كه سالك بر اثر مجاهدت و رياضت، و زيرنظر مرشد به درجة كمال برسد؛ و قادري
سروري آن است كه سالك بر اثر فيض و لطف الهى به شهود و معرفت ذات حق
نائل شود (نك: احمد، 168).
وي به اعمال عبادي تظاهر نمىكرد (نك: حامد، 208) و براي سلوك و طى طريق،
علم را واجب، و رعايت احكام شرع را شرط لازم مىدانست. وي به مناسبت
اعتقادي كه مردم به او يافته بودند، به سلطانالعارفين معروف شد (همو، 209؛
اردو، همانجا). باهو اولياي دين را زنده مىدانست و بهدرك فيض از
روحانيتحضرت خاتمالانبياء و ديگر اولياي دين بيش از پرداختن به اعمال
مراقبه و ذكر و... توجه داشت (احمد، 167- 168).
پيكر باهو پس از مرگ، در روستاي كاهَرجَنان در كنار رود چِناب در نزديكى
شوركوت به خاك سپرده شد، اما چون آرامگاه وي در معرض سيلاب قرار داشت،
فرزندانش در 1180ق/1766م، بقاياي جسد او را به محلى دورتر منتقل كردند و
سپس در 1336ق/1917م آن را به جايگاهى كه امروزه در شوركوت مزار اوست،
بردند (همو، 165؛ اردو، 11/166؛ رضوي، .(II/445 بزرگداشت سلطان باهو هر سال
اولين پنجشنبة جماديالثانى در محل آرامگاه او برگذار مىگردد (نسيم، و
گروههايى از مردم براي زيارت مزار وي پياده به شوركوت مىروند. اورنگزيب
از معتقدان او بود و به او ارادت خاص داشت (حامد، همانجا).
43 خانقاه و 25 مدرسة اسلامى در نقاط مختلف پاكستان به نام وي تأسيس شده
كه اكنون نيز فعاليت دارند (الطاف على، 71-72).
مآخذ: احمد، ظهورالدين، پاكستان مين فارسى ادب كى تاريخ، لاهور، 1974م؛
اردو دائرة معارف اسلاميه، لاهور، 1395ق/1975م، الطاف على، سلطان، «تحقيق
دربارة احوال و آثار سلطان باهو»، دانش، 1993م، شم 33؛ حامد، حامدخان،
«تصوف»، تاريخ ادبيات مسلمانان پاكستان و هند، لاهور، 1972م، ج 4؛ شارب،
ظهور حسن، جديد تذكرة اوليائى پاك و هند، لاهور، 1965م؛ فقير، فقير محمد،
«پنجابى ادب كى خصوصيات»، تاريخ ادبيات مسلمانان پاكستان و هند، لاهور،
1971م، ج 13؛ نيز:
Krishna, L.R., Sultan Bahu, Sufi Poet of the Punjab, Lahore, 1982; Nasim, K.B.,
X Sultan-ul-Arifin Hazrat Bahu n , Danesh, 1991-1992, nos. 27-28; Rizvi, A.A., A
History of Sufism in India, New Delhi, 1986.
مرجان افشاريان