responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4434
باوي‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4434


باوي‌، ايلى‌ از ايلات‌ لُر استان‌ كهگيلويه‌ و بويراحمد، و پيرو مذهب‌ تشيع‌.
نام‌گذاري‌ و ريشه‌شناسى‌: نام‌ اين‌ ايل‌ به‌ صورت‌ بابوي‌ و بابويى‌ نيز آمده‌ است‌ (نك: موسوي‌، 93؛ گرمرودي‌، 1012؛ باور، 110؛ صفى‌نژاد، 36)؛ اما مردم‌ ايل‌ خود را باوي‌ مى‌نامند كه‌ ظاهراً برگرفته‌ از نام‌ باويه‌ (ه م‌) يا باوي‌ يكى‌ از قبايل‌ عرب‌ خوزستان‌ بايد باشد. اشتراك‌ نام‌ بين‌ باويهاي‌ كهگيلويه‌ و باويهاي‌ خوزستان‌ سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ به‌ نادرست‌ اين‌ ايل‌ را «عرب‌» به‌ شمار آورند (فسايى‌، 2/1479؛ پوركاظم‌، 116-114).
در نوشته‌هاي‌ پيش‌ از دورة صفوي‌ از ايلى‌ به‌ نام‌ باوي‌، بابويى‌ و يا بابوي‌ در منطقة كهگيلويه‌ و يا مناطق‌ لُرنشين‌ نام‌ برده‌ نشده‌ است‌؛ تنها در يك‌ سند ملكى‌ متعلق‌ به‌ يكى‌ از خوانين‌ دشمن‌ زياري‌ كهگيلويه‌ كه‌ در 1038ق‌ نوشته‌ شده‌، از شخصى‌ به‌ نام‌ ملك‌ حسين‌ ولد شاهقلى‌ بابويى‌ دولتياري‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌. هم‌ اكنون‌ «دولتياري‌» يا «دولياري‌» يكى‌ از شاخه‌هاي‌ اصلى‌ ايل‌ باوي‌ به‌ شمار مى‌رود (نك: دنبالة مقاله‌). ميرك‌حسينى‌ نيز در كتاب‌ رياض‌الفردوس‌ (تأليف‌: 1083ق‌) كه‌ حدود نيم‌ قرن‌ بعد از آن‌ سند نوشته‌ شده‌، و حاوي‌ مطالب‌ فراوانى‌ دربارة كهگيلويه‌ و ايلات‌ آن‌ است‌، به‌ باوي‌، بابويى‌ و يا بابوي‌ اشاره‌اي‌ ندارد. نخستين‌ بار كريم‌ خان‌ در 1173ق‌ از ايل‌ باوي‌ با نام‌ بابوي‌ و انتصاب‌ كلانتر آن‌ به‌ بيگلر بيگى‌ كهگيلويه‌ ياد كرده‌، اما به‌ پيوستگى‌ قومى‌ باويها اشاره‌اي‌ نكرده‌ است‌. همچنين‌ اولين‌ بار حسن‌ فسايى‌ (2/1479) ايل‌ باوي‌ را به‌ نادرست‌ شعبه‌اي‌ از اعراب‌ باوي‌ خوزستان‌ دانسته‌ است‌. دوبُد كه‌ در 1257ق‌/1841م‌ به‌ كهگيلويه‌ سفر كرده‌، گفتة كلانتر ايل‌ باوي‌ را مبنى‌ بر اينكه‌ «اسلاف‌ خانواده‌اش‌» از منطقة كعب‌ به‌ كهگيلويه‌ آمده‌اند، نقل‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 176)، اما اين‌ گفته‌ تنها مربوط به‌ خانوادة كلانتر است‌ و نه‌ گروههاي‌ ديگر ايل‌. همچنين‌ وي‌ به‌ اينكه‌ اجداد كلانتر از اعراب‌ باوي‌ بوده‌اند، اشاره‌اي‌ ندارد.
انتساب‌ ايل‌ باوي‌ كهگيلويه‌ به‌ اعراب‌ باوي‌ خوزستان‌ به‌ سادگى‌ پذيرفتنى‌ نيست‌، زيرا اولاً ايل‌ باوي‌ از تيره‌ها و طوايف‌ متعددي‌ تشكيل‌ شده‌ است‌ كه‌ منشأ واحدي‌ ندارند و هر گروه‌ شجره‌نامة جداگانه‌اي‌ دارد؛ ثانياً ساكنان‌ پشتكوه‌ كه‌ بيشتر طوايف‌ و تيره‌هاي‌ باوي‌ را تشكيل‌ مى‌دهند، از بوميان‌ قديمى‌ و لر زبان‌ به‌ شمار مى‌روند و تنها بعضى‌ از گروههاي‌ زيركوه‌ مهاجر شناخته‌ شده‌اند؛ ثالثاً فرزند ارشد كلانتر سابق‌ ايل‌، به‌ نقل‌ از پدر و نياكانش‌ مى‌گويد كه‌ اجداد او ابتدا از كهگيلويه‌ به‌ خوزستان‌ مهاجرت‌ كرده‌اند و سپس‌ مجدداً به‌ موطن‌ اصلى‌ خود بازگشته‌اند (تحقيقات‌ ميدانى‌). اين‌ گفته‌ را نوشتة ميرك‌ حسينى‌ (ص‌ 25) مبنى‌ بر اينكه‌ در 1038ق‌ حدود هزار خانوار از مردم‌ كهگيلويه‌ و اعراب‌ در خلف‌ آباد خوزستان‌ مسكن‌ داشته‌اند، اهميت‌ مى‌بخشد. لايارد از وجود قبيلة دشمن‌ زياري‌ كهگيلويه‌ و ساكى‌ لرستان‌ در حويزه‌ (هويزه‌) خبر داده‌ است‌ (ص‌ 80، حاشيه‌). هنري‌ فيلد نيز تيرة البوكردان‌ اعراب‌ باوي‌ را در اصل‌ بختياري‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 226- 227). از اين‌رو، محتمل‌ است‌ كه‌ گروهى‌ از بابوييهاي‌ كهگيلويه‌ در گذشته‌ به‌ منطقه‌اي‌ كه‌ بعدها به‌ تصرف‌ كعب‌ درآمد، مهاجرت‌ كرده‌، و سپس‌ به‌ كهگيلويه‌ باز گشته‌اند؛ اما در اين‌ زمان‌ همة گروههاي‌ باوي‌ كهگيلويه‌، زبان‌ و فرهنگ‌ لُري‌ دارند.
قلمرو باويها شامل‌ منطقة باشت‌ وباوي‌ در جنوب‌ كهگيلويه‌، و مساحت‌ آن‌ بالغ‌ بر 981 ،2كم2 است‌. اراضى‌ 3 ايل‌ چَرام‌ (ه م‌) در شمال‌، بوير احمد گرمسيري‌ در شمال‌ غربى‌ و غرب‌، رستم‌ مَمَسَنى‌ (ه م‌) در شمال‌ شرق‌ و شرق‌، و سرانجام‌ رودخانة زهره‌ در جنوب‌ منطقة باويها را احاطه‌ كرده‌ است‌. سرزمين‌ باويها را كوه‌ خامى‌ به‌ دو منطقة پشتكوه‌ و زيركوه‌ تقسيم‌ مى‌كند كه‌ پشتكوه‌ شامل‌ باشت‌ و كوهمره‌ و زيركوه‌ شامل‌ پشت‌ بند و زيربند است‌. پشتكوه‌ از مناطق‌ سردسير و معتدل‌ و زير كوه‌ از مناطق‌ گرمسيري‌ است‌ (صفى‌نژاد، 37-39).
سرزمين‌ باويها در تقسيم‌ بندي‌ كشوري‌ جزو شهرستان‌ گچساران‌ به‌ شمار مى‌آيد و از 3 دهستان‌ بوير احمد گرمسير، گچساران‌ وباشت‌ و باوي‌ تشكيل‌ شده‌ است‌. بنابراين‌ تقسيم‌بندي‌، قسمتى‌ از اراضى‌ باويها به‌ دهستان‌ گچساران‌ ضميمه‌ شده‌ است‌ ( فرهنگ‌...،145). شهر دوگنبدان‌ نيز در منطقة باويها قرار دارد.
تقسيمات‌ و پراكندگى‌ جغرافيايى‌: در گزارشهاي‌ دوبد (1257ق‌)، فتاح‌ خان‌ گرمرودي‌ (1261ق‌) و ميرزا حسن‌ فسايى‌ (1313ق‌) به‌ تقسيمات‌ باويها اشاره‌ نشده‌ است‌، اما تقسيمات‌ اين‌ ايل‌ براساس‌ تحقيقاتى‌ كه‌ در طول‌ نيم‌ قرن‌ گذشته‌ صورت‌ گرفته‌، مشخص‌ گرديده‌ است‌. بنابر تقسيمات‌ سنتى‌، ايل‌ باوي‌ از 4 تيرة بزرگ‌: شيخ‌ جليل‌، دولياري‌ (دولتياري‌)، عاليشى‌ (عاليشاهى‌) و گشين‌، و 15 تيرة كوچك‌ تشكيل‌ شده‌ است‌. تيره‌هاي‌ بزرگ‌ هر يك‌ داراي‌ چند طايفه‌، و تيره‌هاي‌ كوچك‌ فاقد طايفه‌ هستند. تيرة شيخ‌ جليل‌ در كوهمرة پشتكوه‌، دولياري‌ در كوهمره‌ و باشت‌ پشتكوه‌ و شماري‌ هم‌ در زيركوه‌، عاليشاهى‌ در زيركوه‌، و گشين‌ در باشت‌ و كوهمره‌ زندگى‌ مى‌كنند. تيره‌هاي‌ كوچك‌ در دو منطقة پشتكوه‌ و زير كوه‌ پراكنده‌اند (براي‌ آگاهى‌ از شمار و نام‌ طايفه‌هاي‌ هر يك‌ از تيره‌هاي‌ بزرگ‌ و نام‌ تيره‌هاي‌ كوچك‌ و چگونگى‌ پراكندگى‌ جغرافيايى‌ آنها، نك: باور، 116-117؛ صفى‌ نژاد، 112؛ امان‌اللهى‌، 216-217؛ غفاري‌، 109-116).
جمعيت‌: در 150 سال‌گذشته‌ آمار و ارقام‌متناقضى‌ دربارة جمعيت‌ باويها داده‌اند. جمعيت‌ آنها را دوبد در 1257ق‌/1841م‌، 4 هزار (ص‌ 176)، فسايى‌ در 1313ق‌ (2/1479) و محمود باور در 1324ش‌ (ص‌ 118) 500 ،1،و امام‌ شوشتري‌ در 1339ش‌، 200 ،1(ص‌ 86) خانوار داده‌اند. مؤسسةمطالعات‌ و تحقيقات‌اجتماعى‌ (گروه‌عشايري‌) در 1347ش‌ آمار دقيق‌ باويها را 461 ،5خانوار داده‌ است‌ ( جمعيت‌...،13) و از آن‌ زمان‌ به‌ بعد آمار درستى‌ از ايل‌ باوي‌ در دست‌ نيست‌.
نظام‌ اجتماعى‌ - سياسى‌: ايل‌ باوي‌ همانند ديگر ايلات‌ ايران‌ از گروههاي‌ متعدد و پدر تبار تشكيل‌ شده‌ است‌. در رده‌بندي‌ واحدهاي‌ اجتماعى‌ - سياسى‌ اين‌ ايل‌، تيره‌ مقدم‌ بر طايفه‌ است‌. رده‌ بندي‌ ايل‌ از كوچك‌ترين‌ تا بزرگ‌ترين‌ رده‌ به‌ اين‌ شرح‌ بوده‌ است‌: حونه‌ (خانواده‌ يا خانوار) y اولاد y طايفه‌ y تيره‌ y ايل‌. در گذشته‌، خانواده‌ در ايل‌ به‌ عنوان‌ يك‌ واحد توليد و مصرف‌ عمل‌ مى‌كرد و اكنون‌ هم‌ دربارة بسياري‌ از خانواده‌ها صادق‌ است‌. خانوادة ساده‌ (هسته‌اي‌) رايج‌ ترين‌ نوع‌ خانواده‌ است‌ و پس‌ از آن‌ خانوادة گسترده‌ قرار دارد. سرپرستى‌ خانواده‌ معمولاً با مرد است‌. هر خانواده‌ عضوي‌ از واحدهاي‌ پدر تبارِ اولاد، طايفه‌ و تيره‌ است‌. هر يك‌ از طايفه‌ها و تيره‌هاي‌ ايل‌ از تبار جداگانه‌اند و ارتباط نَسبى‌ با هم‌ ندارند. هر يك‌ از واحدهاي‌ پدر تبار ايل‌ داراي‌ نام‌، سرزمين‌ و رهبر خاص‌ خود بود كه‌ با عنوان‌ ريش‌ سفيد و كدخدا شناخته‌ مى‌شدند. عامل‌ پيوند دهندة اين‌ واحدها كلانتر و نظام‌ رهبري‌ بود كه‌ آنها را به‌ صورت‌ يك‌ واحد منسجم‌ به‌ نام‌ ايل‌ درآورده‌ بود. منصب‌ كلانتري‌ ارثى‌ بود و كلانتر كه‌ قدرت‌ خاصى‌ داشت‌، بالاترين‌ مرجع‌ تصميم‌گيري‌ در امور به‌ شمار مى‌آمد. قدرت‌ كلانتر ناشى‌ از مالكيت‌ مراتع‌ و اراضى‌ كشاورزي‌، شمار تفنگچيان‌ و كارگزاران‌ و پيوندهاي‌ سياسى‌ با سران‌ ديگر ايلات‌ از طريق‌ ازدواج‌ بود. كلانتر، از يك‌ سو به‌ حل‌ و فصل‌ امور داخلى‌ ايل‌ مى‌پرداخت‌ و از ديگر سو، به‌ عنوان‌ نمايندة ايل‌ با دولت‌ و گروههاي‌ خارج‌ از ايل‌ ارتباط داشت‌. آخرين‌ كلانتر اين‌ ايل‌ ملك‌ منصور خان‌ باشتى‌ بود كه‌ اجداد او حدود 10 نسل‌ اين‌ منصب‌ را عهده‌دار بودند. پس‌ از انحلال‌ نظام‌ خانى‌ - كلانتري‌ و اجراي‌ اصلاحات‌ ارضى‌، ساختار سياسى‌ ايل‌ باوي‌ چون‌ ديگر ايلات‌ از هم‌ پاشيده‌ شد و اكنون‌ هر يك‌ از واحدها به‌ طور مستقل‌ راه‌ خود را ادامه‌ مى‌دهند. با انقلاب‌ اسلامى‌ و اعدام‌ آخرين‌ كلانتر ايل‌، شوراهاي‌ اسلامى‌ به‌ جاي‌ كدخدايان‌ و ريش‌ سفيدان‌ تشكيل‌ گرديد (تحقيقات‌ ميدانى‌).
نظام‌ اقتصادي‌: شيوة معيشت‌ سنتى‌ باويها مبتنى‌ بر دامداري‌، باغداري‌ و كشاورزي‌ بود. ساكنان‌ كوهمره‌ (پشتكوه‌) از راه‌ باغداري‌، كشاورزي‌ و دامداري‌، و ساكنان‌ باشت‌ (پشتكوه‌) از راه‌ دامداري‌ و كشاورزي‌ امرار معاش‌ مى‌كردند. اما ساكنان‌ زيركوه‌ بيشتر دامدار بودند. پس‌ از اكتشاف‌ نفت‌ در منطقة باويها و گسترش‌ تأسيسات‌ نفتى‌ در دوگنبدان‌ گروههايى‌ از اين‌ ايل‌ در شركت‌ نفت‌ مشغول‌ كار شدند. از 1335ش‌ به‌ بعد، به‌ تدريج‌ جمعيت‌ شهرنشين‌ باوي‌ فزونى‌ گرفت‌ (هرچند آمار دقيقى‌ در دست‌ نيست‌) و در نتيجه‌ فعاليتهاي‌ اقتصادي‌ آنها متنوع‌ گرديد. هم‌ اكنون‌ باويها چون‌ ديگر ايلات‌، به‌ جز فعاليتهاي‌ سنتى‌ كشاورزي‌ و دامداري‌، به‌ مشاغل‌ گوناگون‌ ديگر نيز اشتغال‌ دارند (تحقيقات‌ ميدانى‌).
پيشينة تاريخى‌: ايل‌ باوي‌ در زمان‌ زنديه‌ به‌ صورت‌ ايلى‌ قدرتمند در منطقة كهگيلويه‌ ظاهر مى‌شود. دوبد از تبعيد باويها به‌ خراسان‌ در زمان‌ نادرشاه‌ و نابينا شدن‌ رئيس‌ آنها، هاشم‌ نامى‌، خبر مى‌دهد (ص‌ 176). به‌گزارش‌ موسوي‌اصفهانى‌ (ص‌ 92-94)، مورخ‌ معاصر كريم‌ خان‌ زند، هيبت‌الله‌خان‌ پسر مسيح‌خان‌ بابوي‌ِ باشتى‌ در 1173ق‌ از جانب‌ كريم‌ خان‌ به‌ بيگلر بيگى‌ كهگيلويه‌ و ايلات‌ آن‌ برگزيده‌ شد و چون‌ جوانى‌ بى‌تجربه‌ بود، مأموري‌ به‌ نام‌ ميرزا طاهر چهار محالى‌ به‌ عنوان‌ مشاور همراه‌ وي‌ به‌ منطقه‌ فرستاده‌ شد. پس‌ از مدتى‌ بين‌ هيبت‌الله‌خان‌ و ميرزا طاهر دشمنى‌ بروز كرد و هيبت‌الله‌خان‌ به‌ دست‌ برادر ميرزا طاهر به‌ قتل‌ رسيد. پس‌ از هيبت‌الله‌ پسرش‌ محمد تقى‌خان‌، كلانتر ايل‌ شد و پس‌ از او شريف‌خان‌ به‌ جاي‌ او نشست‌ كه‌ در 1217ق‌ به‌ دستور صادق‌خان‌ آقاي‌ قاجار نابينا گرديد (فسايى‌، 2/1480).
پس‌ از درگذشت‌ شريف‌ خان‌ پسرش‌ الله‌ كرم‌خان‌ زمام‌ امور را در دست‌ گرفت‌. او با 3 رقيب‌ نيرومند، يعنى‌ ايل‌ رستم‌، بويراحمدي‌ (ه م‌)، و ميرزا قواما حاكم‌ بهبهان‌ درگيري‌ داشت‌. الله‌ كرم‌خان‌ از طريق‌ ازدواج‌ با خواهر خان‌ ايل‌ رستم‌ و نيز دختر ميرزا قواما حمايت‌ اين‌ دو رقيب‌ را كسب‌ كرد (دوبد، 177)، سپس‌ به‌ تحريك‌ والى‌ فارس‌ و با ياري‌ قشون‌ دولتى‌ به‌ بويراحمديها حمله‌، و آنان‌ را غارت‌ كرد. در اين‌ درگيري‌ عبدالله‌خان‌، پسر محمد طاهرخان‌، كلانتر ايل‌ بويراحمدي‌ كشته‌ شد (تحقيقات‌ ميدانى‌). اين‌ رويداد سبب‌ دشمنى‌ بين‌ ايل‌ بويراحمدي‌ و باوي‌ گرديد كه‌ تا ساليان‌ درازي‌ ادامه‌داشت‌. الله‌كرم‌خان‌ در 1273ق‌ با دسيسة خداكرم‌خان‌ بويراحمدي‌ كشته‌ شد (باور، 111- 112). پس‌ از الله‌ كرم‌خان‌ فرزندانش‌ شهبازخان‌ و شاهرخ‌، يكى‌ پس‌ از ديگري‌ به‌ كلانتري‌ رسيدند. كلانتري‌ شاهرخ‌ تؤم‌ با درگيري‌ بين‌ او و عموزاده‌هايش‌ بود. در زمان‌ او تيره‌ها و طوايف‌ ايل‌ باوي‌ دو دسته‌ شدند و هر گروه‌ به‌ حمايت‌ يكى‌ از دو جناح‌ برخاستند. سرانجام‌ شاهرخ‌ در مجلسى‌ كه‌ براي‌ آشتى‌ بين‌ او و رقيبانش‌ برپا گرديده‌ بود، كشته‌ شد. پس‌ از شاهرخ‌ رقيب‌ او، حسينقلى‌خان‌ جاي‌ او را گرفت‌. 20 سال‌ بعد او نيز به‌ دست‌ سلبعلى‌خان‌، برادر شاهرخ‌ كشته‌ شد (همو، 112-113؛ تحقيقات‌ ميدانى‌).
كلانتري‌ِ سلبعلى‌خان‌ ناپايدار بود و او نيز به‌ تحريك‌ اسدالله‌خان‌، برادرزادة حسينقلى‌خان‌، كشته‌ شد. پس‌ از اين‌ رويدادها، اسدخان‌ زمام‌ امور را در دست‌ گرفت‌ و به‌ مدت‌ ربع‌ قرن‌ با اقتدار حكومت‌ كرد. اسدخان‌ كه‌ به‌ درستى‌ متوجه‌ تحولات‌ ايران‌ شده‌ بود، از مقابله‌ با ارتش‌ و دولت‌ مركزي‌ خودداري‌ كرد و در نتيجه‌ مورد توجه‌ رضا شاه‌ قرار گرفت‌. حمايت‌ اسدخان‌ از عمليات‌ ارتش‌ خشم‌ خوانين‌ و كلانتران‌ بويراحمدي‌ را برضد او برانگيخت‌. سرانجام‌، در اوايل‌ بهار 1309ش‌ هنگامى‌ كه‌ ميهمان‌ بويراحمديها بود، به‌ دست‌ سرتيپ‌خان‌ بوير احمد كشته‌ شد (تحقيقات‌ ميدانى‌). بوير احمديها قلعة باشت‌، مقر اسدخان‌ را تصرف‌، و اموال‌ او را غارت‌ كردند و چندين‌ ماه‌ بر باويها حكومت‌ راندند. دولت‌ مركزي‌ در تابستان‌ 1309ش‌ قوايى‌ براي‌ تنبيه‌ بوير احمديها به‌ منطقه‌ فرستاد كه‌ منجر به‌ جنگ‌ِ تامُرادي‌ گرديد. در اين‌ جنگ‌ نظاميان‌ به‌ محاصره‌ درآمدند و شمار بسياري‌ از آنها كشته‌ شدند. رضا شاه‌ براي‌ نجات‌ ارتشيان‌، جعفر قلى‌خان‌، سردار اسعد بختياري‌ وزير جنگ‌ را با چريكهاي‌ ايل‌ بختياري‌ با شتاب‌ تمام‌ به‌ منطقه‌ فرستاد. سرانجام‌، خوانين‌ بوير احمد دست‌ از جنگ‌ كشيدند و تسليم‌ و روانة تهران‌ شدند. پس‌ از تسلط دولت‌، آرامشى‌ نسبى‌ در منطقه‌ برقرار گرديد. اما پس‌ از شهريور 1320 به‌ علت‌ ضعف‌ دولت‌ مركزي‌، نظام‌ ايلى‌ بار ديگر احيا شد و ملك‌ منصورخان‌ باشتى‌، فرزند اسدخان‌ كه‌ در مدرسة نظام‌ تحصيل‌ كرده‌ بود، به‌ عنوان‌ كلانتر قدرتمند ايل‌ پا به‌ ميدان‌ نهاد و تا اجراي‌ اصلاحات‌ ارضى‌ در 1340ش‌ حكمرانى‌ كرد. پس‌ از اصلاحات‌ ارضى‌، ملك‌ منصور همچنان‌ نفوذ خود را حفظ كرد، تا اينكه‌ در 1358ش‌ اعدام‌ گرديد (باور، 118؛ مجيدي‌، 368؛ تحقيقات‌ ميدانى‌). اكنون‌ نظام‌ سياسى‌ ايل‌ باوي‌ همانند ديگر ايلات‌ از هم‌ پاشيده‌ است‌ و واحدهاي‌ تشكيل‌ دهندة ايل‌ هر يك‌ به‌ طور مستقل‌ و زير نظر شوراهاي‌ اسلامى‌ اداره‌ مى‌شوند.
مآخذ: امام‌ شوشتري‌، محمدعلى‌، تاريخ‌ جغرافيايى‌ خوزستان‌، تهران‌، 1331ش‌؛ امان‌اللهى‌ بهاروند، سكندر، قوم‌ لُر، تهران‌، 1370ش‌؛ باور، محمود، كوه‌گيلويه‌ و ايلات‌ آن‌، تهران‌، 1324ش‌؛ پوركاظم‌، كاظم‌، مدخلى‌ بر شناخت‌ قبايل‌ عرب‌ خوزستان‌، تهران‌، 1376ش‌؛ جمعيت‌ و شناسنامة ايلات‌ كهگيلويه‌، مؤسسة مطالعات‌ و تحقيقات‌ اجتماعى‌ دانشگاه‌ تهران‌، 1347ش‌؛ حسينى‌، ميرك‌، رياض‌الفردوس‌، نسخة خطى‌ كتابخانة انجمن‌ آسيايى‌ سلطنتى‌ لندن‌؛ دوبد، س‌.، سفرنامة لرستان‌ و خوزستان‌، ترجمة محمدحسين‌ آريا، تهران‌، 1371ش‌؛ صفى‌نژاد، جواد، اطلس‌ ايلات‌ كهگيلويه‌، 1347ش‌؛ غفاري‌، يعقوب‌، شناسنامة ايلات‌ كهگيلويه‌ و بويراحمد، تهران‌، 1374ش‌؛ فرهنگ‌ آباديهاي‌ كشور، سرشماري‌ عمومى‌ نفوس‌ و مسكن‌ (1365ش‌)، استان‌ كهگيلويه‌ و بويراحمد، مركز آمار ايران‌، تهران‌، 1367ش‌؛ فسايى‌، حسن‌، فارس‌نامة ناصري‌، به‌ كوشش‌ منصور رستگار فسايى‌، تهران‌، 1367ش‌؛ فيلد، هنري‌، مردم‌شناسى‌ ايران‌، ترجمة عبدالله‌ فريار، تهران‌، 1343ش‌؛ گرمرودي‌، فتاح‌، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ فتح‌الدين‌ فتاحى‌، تهران‌، 1347ش‌؛ لايارد، ا. ه. و ديگران‌، سيري‌ در قلمرو بختياري‌ و عشاير خوزستان‌، ترجمة مهراب‌ اميري‌، تهران‌، 1371ش‌؛ مجيدي‌، نورمحمد، تاريخ‌ و جغرافياي‌ كهگيلويه‌ و بوير احمد، تهران‌، 1371ش‌؛ موسوي‌ اصفهانى‌، محمدصادق‌، تاريخ‌ گيتى‌ گشا، به‌ كوشش‌ سعيد نفيسى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ تحقيقات‌ ميدانى‌ مؤلف‌. سكندر امان‌اللهى‌ بهاروند

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4434
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست