باليمْ سُلْطان (د 922ق/1516م)، از بزرگان طريقت بكتاشيه و مجدد آن طريقت.
از زندگى او آگاهى چندانى در دست نيست. سنگنوشتة مورخ 925ق/1519م در مدخل
آرامگاهش او را «خضربالى بن رسول بالى ابن حاج بكتاش خراسانى»، معرفى
مىكند (زبير، 379-380؛ بيرگه، .(57 با توجه به اينكه دوران زندگانى حاج
بكتاش در سدة 7ق/13م، و وفات باليم سلطان در 922قم بوده، به سبب فاصلة
زمانى طولانى، نوشتة كتيبة فوق از لحاظ سنديت تاريخى ضعيف است؛ ليكن
شاخهاي از بكتاشيان كه آنان را چلبى مىگويند، او را از تبار بكتاش مىدانند
(«دائرةالمعارف...1»، .(V/18
باليم در شهر ديمتوقه از شهرهاي بلغارستان از شاهزادهاي مسيحى بلغاري زاده
شد (بيرگه، .(56 داستان ولادت او در هالهاي از ابهام، و به افسانه بيشتر
شبيه است. بنابراين داستان، شاهزاده خانمى بلغاري سجادهاي بافت و نذر كرد
كه با كسى كه روي آن نماز گزارد، ازدواج كند؛ اتفاقاً مرسل بابا و سيد على
سلطان - از پيران طريقت - به ديمتوقه آمدند و روي آن سجاده نماز گزاردند.
از آنجا كه هر دو نفر سالخورده بودند، شاهزاده از نذر خود چشم پوشيد. در اين
ميان، مرسل بابا انگشت خود را در ظرف عسل فرو برده، در دهان شاهزاده خانم
گذاشت و بدينسان، او را بار دار ساخت (انتخاب اسم «باليم» به معنى عسل
بدين سبب است، نك: همانجا). مادر باليم در آخرين ساعات زندگى فرزند خود او
را به خانقاه ديمتوقه كه سيد على سلطان پير آ ن بود، سپرد. باليم سلطان 18
سال در آن زاويه ساكن بود و به همين سبب، اين خانقاه به مدرسة باليم
سلطان شهرت يافت. برخى از روايات بكتاشى باليم را فرزند حقيقى مرسل بابا
مىدانند كه در 90 سالگى با شاهزاده خانمى بلغاري ازدواج كرد (همانجا).
باليم سلطان را پيرِثانى (حكمت، 516؛ سامى، 2/1219؛ شيمل، 339 ؛ گولپينارلى،
و مؤسس واقعى، مجدد و اصلاحگر (حكمت، همانجا؛ شيبى، 1/475؛ گولپينارلى،
طريقت بكتاشيه مىدانند. وي به عنوان شيخى مقتدر (بانارلى، با دگرگونيهايى
كه در برخى از اركان طريقت بكتاشيه ايجاد كرد، اين طريقت را در مسيري نو
انداخت، چنانكه امروزه نيز برخى از سنتهاي بكتاشى به «شيوة باليم سلطان»
معروف است (بيرگه، .(57 استفاده از 12 شمع (چراغ)، پوشيدن پالهنگ (همانجا)،
احترام به 12 امام، شعار «حق، محمد و على» از شعائر آن طريقت است كه او
بنياد نهاد («دائرةالمعارف»، همانجا).
بايزيد دوم، هشتمين پادشاه عثمانى كه با باليم سلطان معاصر بود، تعلق خاطر
خاصى به او و زاوية سيد على سلطان در ديمتوقه داشت، چنانكه باليم را كه
«پوست نشين» خانقاه بود، به رهبري «خانة پير» دهكدة حاج بكتاش فرستاد
(بيرگه، همانجا). سرانجام وي در 922ق درگذشت و در همان روستاي حاج بكتاش
نزديك آرامگاه بكتاش به خاك سپرده شد. بعضى از درويشهاي بكتاشى، قبل از
ورود به اين مكان لالة گوش خود را به نشانة تجرد - كه يكى از اركان
اعتقادي گروه باباها (دَدهها) است، سوراخ كرده، گوشوارهاي به شكل نعل -
كه آن را «منقوش» مىنامند - به گوش مى كنند (همو، نيز «دائرةالمعارف»،
همانجاها).
مآخذ: حكمت، على اصغر، حاشيه بر تاريخ ادبى ايران ادوارد براون، تهران،
1357ش، ج 3؛ زبير، حامد، «حاجى بكتاش تكيهسى»، توركيات مجموعه سى،
استانبول، 1926- 1928م، ج 2؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول،
1306ق؛ شيبى، مصطفى، الصلة بين التصوف و التشيع، بيروت، 1982م؛ نيز:
Banarl o , N.S., T O rk edebiy @ t o t @ rihi, Istanbul, 1987; Birge, J.K., The
Bektashi Order of Dervishes, London, 1965; G N lp o narl o , A., 100 Soruda t O
rkiye'de mezhepler ve tarikatler, Istanbul, 1969; Schimmel, A. , Mystical
Dimensions of Islam , Chapel Hill , 1975 ; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m
ansiklopedisi, Istanbul, 1992.
على اكبر ديانت