بالهوَنْد، يا بالَوَنْد، بالاوند، از طوايف لر پشتكوه ساكن ناحية هُليلان در استان ايلام. نامگذاري: واژة بالهوند از دو بخش «باله» و پسوند نسبت «وند» تركيب يافته است. باله را نام نياي بزرگ خاندان اسفندياري و بنيادگذار طايفة بالهوند دانستهاند (سلطانى، 791) كه به صورتهاي بليوند، باليوند و باليلوند نيز آمده است (نك: مردوخ، 1/82؛ زنگنه، 1/222). سازمان ايلى - اجتماعى: طايفة بالهوند به چند تيره، و برخى از تيرهها به چند شاخه تقسيم مىشوند: محمدامين زكى در كتاب كورد و كوردستان به اين طايفه اشاره مىكند و شمار جمعيت آنها را 500 ،1تن مىداند (ص 385). در خلاصة تاريخ الكرد و كردستان وي، بالهوند يكى از شاخههاي پنجگانة طايفة هليلانى به شمار آمده است (1/441). سلطانى بالهوند را نام يك طايفة بزرگ شامل تيرههاي گوناگون آورده است (ص 789). بالهوندها در منطقة هليلان پراكندهاند. جلگة وسيع هليلان به طول 12 كم و عرض 6 كم در طرفين رودخانة سيمره واقع است. طايفة بالهوند ساكن در دشت هليلان پيشتر كوچرو بودند و براي ييلاق و قشلاق به تپههاي اطراف و يا دو طرف دشت كوچ مىكردند (رزمآرا، 222-223). از آنجا كه فاصلة ييلاق و قشلاق اين منطقه كوتاه بود، بالهوندهاي هليلان همه يكجانشين شدند و كوچ را رها كردند ( گزارش...،2/75؛ مطالعات...، 8/102). گروهى از بالهوندهاي منطقة زردلان كه گرمسير هليلان است، اسكان يافتهاند. اين گروه كه حدود 492 خانوارند، تا 1377ش كوچ مىكردهاند ( سرشماري...،31؛ قس: مطالعات، 5/22، كه شمار آنان را در 1366ش 609 خانوار آورده است). شغل اصلى مردم بالهوند كشاورزي است. بالهوندها بنابر موقعيت مناسب آب و هوايى جلگة هليلان، كشاورزي با رونقى دارند و با فروش محصولاتشان به خوبى زندگى مىكنند (رزمآرا، 222، 224؛ بديعى، 2/102). جمعيت: شمار مردم اين طايفه را در منابع گوناگون به اختلاف از 100 تا 000 ،1خانوار آوردهاند (مثلاً نك: شيل، 401 ؛ فيلد، 177 ؛ راولينسن، 112؛ كيهان، 2/61؛ فرمانفرما، 2/796). زبان و گويش و مذهب: گويش مردم اين طايفه لكى است كه از گويشهاي كردي جنوبى به شمار مىآيد و مردم ايلات و طوايف لكِ ناحية سلسله و دلفان و طايفههاي پيشكوه نيز به آن گويش سخن مىگويند (مورتنسن، 45 ؛ نك: گزارش، همانجا). بيشتر مردم اين طايفه از اعتقادات مذهبى اهل حق (علىاللهى) پيروي مىكردند (بديعى، همانجا)، اما امروزه اغلب بالهوندها شيعة اثناعشري هستند (سلطانى، 791). پيشينة تاريخى: يكى از اولين رهبران اين طايفه قائد زينالدين نام داشت كه طايفه به نام او «قائد زينالدينوند» هم ناميده مىشده است. بعدها بخشى از اين طايفه تحت تسلط «مراد» نامى قرار گرفت كه به نام او قائد مرادوند ناميده شد (همو، 792). از مقتدرترين سران اين طايفه لطفعلى خان بالهوند بود. چريكف كه در اوايل پادشاهى ناصرالدين شاه قاجار در ايران به سر مىبرده است، در سياحتنامه اش(ص 97) از لطفعلى خان با عنوان حاكم هليلان نام مىبرد كه با طايفهاش (بدون ذكر نام بالهوند) در آنجا اقامت داشتهاند. لطفعلى خان باعث به وجود آمدن پيوندهاي سياسى ميان طايفة بالهوند و خاندانها و سران طوايف منطقه شد كه به ثبات و اقتدار طايفة او انجاميد (سلطانى، 793). در زمان حيات او ابنيه و آثار و قلاع متعددي در منطقه بنا گرديد. مآخذ: بديعى، ربيع، جغرافياي مفصل ايران، تهران، 1367ش؛ چريكف، سياحتنامه، ترجمة آبكار مسيحى، به كوشش علىاصغر عمران، تهران، 1358ش؛ راولينسن، هنري، سفرنامه، ترجمة سكندر اماناللهى، تهران، 1356ش؛ رزمآرا، على، جغرافياي نظامى ايران، لرستان، تهران، 1320ش؛ زكى، محمدامين، خلاصة تاريخ الكرد و كردستان، ترجمة محمدعلى عونى، قاهره، 1939م؛ همو، كورد و كوردستان، بغداد، 1350ق/ 1931م؛ زنگنه، مظفر، دودمان آريايى، كرد و كردستان، تهران، 1347ش؛ سرشماري اجتماعى - اقتصادي عشاير كوچنده (1377ش)، نتايج تفصيلى، استان كرمانشاه، مركز آمار ايران، تهران؛ سلطانى، محمدعلى، ايلات و طوايف كرمانشاهان، 1355ش؛ فرمانفرما، عبدالحسين، گزيدهاي از مجموعة اسناد، به كوشش منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان، تهران، 1366ش؛ كيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران، تهران، 1311ش؛ گزارش وضع موجود جامعة عشايري ايران، سمينار بررسى مسائل جامعة عشايري ايران، كرمانشاه، 1355ش؛ مردوخ كردستانى، محمد، تاريخ، تهران، چاپخانة ارتش؛ مطالعات جامع توسعة اجتماعى - اقتصادي جامعة عشايري ايران، تهران، 1370ش؛ نيز: , H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Mortensen, I. D., Nomads of Luristan, Copenhagen, 1993; Sheil, L., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856. معصومه ابراهيمى