باقىْ بِاللّه، ابوالمؤيد رضىالدين محمد (971 يا 972-1012ق/ 1564 يا
1565-1603م)، فرزند قاضى عبدالسلام بن خلجى سمرقندي قريشى، از مؤسسان و
مروجان طريقة نقشبندية هند. وي در كابل زاده شد، ولى چون مدتى دراز در
دهلى، و مدتى نيز در ماوراءالنهر مقيم بود، او را در مآخذ خواجه محمد باقى
نقشبندي دهلوي، خواجه باقى بالله دهلوي، عبدالباقى و مولانا باقى
ماوراءالنهري خواندهاند. او خود بيرنگ تخلص مىكرد (كشمى، 5؛ غلام سرور،
1/605؛ اكرام، 192؛ اوحدي، 204؛ يزدانى، 100؛ رضوي، ؛ II/185 تريمينگام، 94 ؛
هادي، .(122
پدر باقى كه مردي صوفى و دانشمند بود، در تعليم و تربيت فرزند خود سهم
بسزايى داشت. مادرش نيز زنى پارسا، از اخلاف خواجه عبيدالله احرار بود كه
در تحول روحى باقى و گرايش او به عرفان نقش بسيار مؤثري داشت.
باقى با اينكه از هوش و استعداد كافى بهره داشت، تحصيلات معمول و رايج آن
زمان را به پايان نرساند (كشمى، 5 -6، 8 -9؛ غلام سرور، همانجا؛ اكرام،
191-192؛ اختر دهلوي، 415-416؛ سبحان، 275 ؛ رضوي، همانجا)؛ ولى مقدمات علوم
را در خارج از محيط خانواده فرا گرفت و چندي نيز در زمينة علوم الهى، نزد
مولانا صادق حلوايى، عالم و شاعر سمرقندي به تحصيل مشغول شد. در همين دوره
بود كه به تصوف روي آورد و در جستوجوي پير، كابل را به مقصد ماوراءالنهر
ترك كرد. گفتهاند كه اين سفر به پيشنهاد استاد وي مولانا صادق حلوايى بود و
خود او نيز در اين سفر باقى را همراهى مىكرد. در ماوراءالنهر نخستين پير و
استاد او خواجه عبيد از خليفههاي مولانا لطفالله و امير عبدالله بلخى بود
(كشمى، 6؛ اكرام، 192؛ رحمان على، 271؛ باقىبالله، كليات، 20؛ رضوي، ؛
II/185-186 ايرانيكا؛ 2 .(EI
ترك زادگاه و جستوجوي پىگير براي يافتن پير كامل او را به خانقاههاي
ماوراءالنهر سوق داد كه زمينة آشنايى او با پيران نقشبنديه را فراهم كرد و
سرانجام، در سمرقند به حلقة مريدان خواجه اَمْكَنگى پيوست و دست ارادت به
او داد (غلام سرور، همانجا؛ قس: داراشكوه، 85؛ همدانى، 162؛ اختر دهلوي، 413؛
غوثى، 437؛ هادي، همانجا). پس از آن، به اشارة خواجه امكنگى ماوراءالنهر را
به مقصد هند ترك كرد (بدرالدين، 43) و مدتى در لاهور ساكن شد. او در اين
دوره شبها به مطالعة آثار عرفانى مىپرداخت و روزها در نقاط مختلف شهر و
گورستانها مىگشت. چندي بعد از لاهور به كشمير سفر كرد و در آنجا با شيخ بابا
ولى آشنا شد و مراحل سلوك نقشبنديه را نزد او آغاز كرد. پس از درگذشت بابا
ولى، باقى در 1000ق/1592م به ماوراءالنهر بازگشت (رضوي، 186-187 ؛ II/182,
ايرانيكا )،ولى اين بار نيز در اين ناحيه ماندگار نشد. وي در 1008ق/1599م
به هند رفت و 3 تا 4 سال در دهلى اقامت گزيد و به تقويت مبانى و اركان
سلسلة نقشبنديه پرداخت (علوي، 124).
باقى در دهلى با احمد سرهندي (د 1034ق/1625م)، معروف به مجدد الفثانى
ديداري داشت. در اين ديدار احمد مجذوب و مريد او شد و چندي در خانقاه او رحل
اقامت افكند و از او اجازة ارشاد گرفت و در زمرة پيروان طريقة نقشبنديه درآمد.
باقى بالله در تعليم و تربيت شيخ احمد بسيار اهتمام ورزيد (حامد، 212؛
اكرام، 251؛ سبحان، 276 -275 ؛ نيز نك: ه د، 7/49-50) و در روش و طرز سلوك و
آراء او تأثير تمام داشت.
باقى بالله طريقة نقشبنديه را همان طريقة سلف مىشمرد (همان، 40) و در
انطباق تصوف با شريعت مىكوشيد كه طبعاً با حالاتى چون خلسه و وجد و سُكر و
سماع سازگار نبود (همان، 81، 86، 96-97). گرايش باقى به شيوههاي فكري ابن
عربى نشان مىدهد كه در عقايد خود چندان هم انعطافناپذير و يكسونگر نبوده
است. ارادت او به محيىالدين ابن عربى، از اشارات فراوانى كه در مكتوبات
خود به اين شخصيت معروف آورده است، روشن مىشود (همان، 36-37، 42، 76-80)،
ولى از قراري كه در احوال او نوشتهاند، در اواخر عمر نظرية وحدت وجود ابن
عربى را مورد انتقاد قرار داده است (نك: رضوي، .(II/190 اين ويژگيها و نيز
شخصيت مقبول او سبب آوازه و شهرت وي در دهلى و نواحى اطراف آن شد.
از مريدانباقى خواجهحسامالدين، اللهداد دهلوي، احمدسرهندي، احمد بكري،
نعمتالله جونپوري، فريد بخارايى و تاجالدين سنبهلى (مترجم نفحات الانس
جامى و رشحات عين الحياة كاشفى به عربى) را مىتوان نام برد (اكرام، 194،
202؛ علوي، همانجا؛ حسنى، 5/100- 103، 130-131؛ نيز نك: باقى بالله، همان، 57،
61).
باقى دو فرزند با نامهاي خواجه عبيدالله، معروف به خواجة كلان و خواجه محمد
عبدالله، معروف به خواجة خرد داشت. او خود اشعاري نيز در تاريخ ولادت اين
دو سروده، و در كليات (ص 13، 243-249) به چاپ رسيده است (نك: كاظمى، 19-20؛
ميان، 309-310).
آثار: باقى بالله آثاري به صورت ملفوظات، مكتوبات، اشعار و رسائل دارد:
1. حيات باقيه، مجموعهاي از ملفوظات باقى بالله است كه به كوشش يكى از
مريدانش، متخلص به رشدي در مجالسى كه در دهلى برگذار مىشده، گردآوري
گرديده، و در 1905م در دهلى به چاپ رسيده است ( كليات،17- 68).
2. مكتوبات، شامل 87 نامة عرفانى آميخته به نظم از او كه در ميان آنها
نامههايى خطاب به برخى از مريدانش نيز مشاهده مىشود. اين اثر در 1923 و
1987م در لاهور به چاپ رسيده است. رسالهاي ناتمام در «سلوك» كه ظاهراً
به درخواست يكى از مريدانش آن را تأليف كرده، نيز ضميمة اين مكتوبات است
(همان، 71-143).
3. مثنوي گنج فقر، منظومهاي است عرفانى با سربندهاي مناجات، حكايت، نعت
پيامبر، در بيان نسبت خواجه ابوالحسن خرقانى، التجا به حضرت خواجه
بهاءالدين نقشبند و خواجه احرار و... كه در آن به بيان مراتب و شرايط سلوك
پرداخته است. اين منظومه در 1333ق در لاهور به چاپ رسيده، و نسخة ديگري از
آن نيز با مقدمة احمد حسين خان امروهى در 1328ق در حيدرآباد دكن چاپ شده
است. اين اثر در برخى از منابع با عنوان مثنوي خواجه باقى بالله ثبت شده
است (همان، 201-236، عرفانيات، 75-130؛ تفهيمى، 80 -100؛ نوشاهى، 1/674؛
منزوي، خطى مشترك، 7/761-762).
4. منظومة ديگري نيز به نام مثنوي قبل از زمان درويشى از اوست كه شامل
138 بيت، و دربارة وجود صوري انسان است كه همراه دو حكايت در عرفانيات (ص
63 -74) و كليات (ص 194-200) چاپ شده است.
5. ساقى نامه، منظومهاي در 111 بيت، كه به صورت گفتوگو بين او و ساقى در
موضوعات عرفانى است ( كليات،237-242، عرفانيات، 132-139).
6 و 7. «سلسلة پيران طريقت»، در 22 بيت، و «تاريخ تولد خواجه عبيدالله و
خواجه محمد عبدالله» (كه هر دو در 1010ق زاده شدهاند)، شامل 95 بيت (
كليات،242-249، عرفانيات، 131-132، 139-146).
8. سلسلة الاحرار، شامل 49 رباعى در بيان اصول وحدت وجود كه در كليات (ص
249- 255) و عرفانيات (ص 149- 158) با تفاوتهاي اندكى چاپ شده است.
9. رساله در شرح رباعيات سلسلة الاحرار، كه شامل بحثهاي وي با مريدان است
( كليات،64، 173-189). اين اثر در 1007ق به قلم خود باقى نگاشته شده است.
احمد سرهندي نيز بر اين رباعيات شرحى دارد (استوري، .(I(2)/989
10. در بيان حقيقت نماز، نيز رسالهاي ديگر از اوست كه در آن به بيان فلسفة
نماز و همچنين بيان و شرح 10 اصل سلوك پرداخته است ( كليات،147-149).
علاوه بر آنچه ذكر شد، باقى بالله چندين رسالة كوتاه نيز در تفسير عرفانى از
آياتى از قرآن كريم دارد كه از آن جمله است: تفسير سورههاي فاتحه، شمس،
اخلاص، فلق، ناس، تأويل دعاي قنوت، تأويل «...وَ هُوَ مَعَكُمْ...» (حديد
/57/4) و تأويل آية «...فَأَيْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ...» (بقره
/2/115) (نك: كليات، 150-169؛ منزوي، همان، 1/14- 15، 3/1366-1367).
مجموعة اين آثار در كليات وي در لاهور به سال 1967م، و برخى آثار منظوم او
نيز كه نام برده شد، در عرفانيات در دهلى به سال 1970م چاپ شده است.
از ديگر آثار او يكى نماز صوري و ديگري صورت نماز است كه موضوع آنها مسألة
قدم و حدوث قرآن، اركان نماز و مباحث عرفانى و دينى است. صورت نماز در
كليات (ص 149-150) به چاپ رسيده، ولى نماز صوري به صورت نسخة خطى در
كتابخانههاي پاكستان نگهداري مىشود (منزوي، همان، 3/2080-2081).
از باقى بالله رسائل ديگري نيز با عناوين معرفت، طريق وصول، رسالة نور
وحدت به صورت نسخة خطى بر جاي مانده است (همان، 3/1487- 1488، 1685، 1951،
2083).
از آثار منسوب به او يكى رسالة تعليم سالك در طريقت است كه به كوشش
مترجمى ناشناس به اردو برگردانده شده، و در لاهور به چاپ رسيده است. شرح
و تفسيري بر قرآن نيز منسوب به اوست كه نسخهاي از آن اكنون موجود نيست
(راهى، 78؛ 2 .(EIرسالة پرده برانداخت و پردگى شناخت كه در فهرست دارالكتب
قاهره (نك: دارالكتب، 1/203) به باقى بالله نسبت داده شده است، در نسخة
انجمن ترقى اردو پاكستان (رضوي، 30) به عين القضات همدانى، و در رود كوثر
(اكرام، 215) به خواجة خرد منسوب است (نك: منزوي، خطى، 2(1)/1070).
از آثاري كه به معرفى باقى بالله و آثارش پرداختهاند، مىتوان از
زبدةالمقامات محمدهاشم كشمى نام برد كه در بخش بزرگى از كتاب به شرح حال
باقى و نيز مجدد الفثانى پرداخته است.
دو فرزند باقى و نيز شيخ احمد سرهندي هر سه در تداوم و شكلگيري طريقة
نقشبنديه در شبه قاره بسيار مؤثر بودند (ميان، 309-310؛ شيمل، 367 ؛ احمد، 186
.(182, باقى در اواخر عمر در دهلى سكنى داشت، اما غالباً بيمار بود و مرگ زود
هنگام وي در 40 سالگى، ترويج و گسترش اين طريقه را به جانشينان و اخلاف
او سپرد. از مولانا رشدي مرثيهاي در سوگ اين عارف و شاعر هندي، در عرفانيات
(ص 163-166) به چاپ رسيده است (اكرام، 202-203؛ علوي، 124؛ رضوي، .(II/188
باقى در 25 جماديالا¸خر 1012 درگذشت و آرامگاه وي در شاه جهانآباد دهلى در
مجاورت قدم رسول و بيرون قلعة سلطان فيروز، ميزبان مشتاقان و زائران
بسياري است و هر ساله در روزهاي 28 و 29 جماديالا¸خر مجلس عُرس او به منظور
بزرگداشت وي برگذار مىگردد (غلام سرور، 1/607؛ حامد، 211؛ سبحان، 373 ؛ بيل،
.(261
مآخذ: اختر دهلوي، محمد، تذكرة اولياي پاك و هند كلان، لاهور، 1989م؛ اكرام،
محمد، رود كوثر، لاهور، 1986م؛ اوحدي، بليانى، محمد، عرفاتالعاشقين، نسخة خطى
كتابخانة ملى ملك، شم 5324؛ باقىبالله، محمد، عرفانيات، به كوشش نظامالدين
احمد كاظمى حيرت، لاهور، 1970م؛ همو، كليات، به كوشش فاروقى نقشبندي و
برهان احمد فاروقى، لاهور، 1967م؛ بدرالدين سرهندي، حضرات القدس، به كوشش
محبوب الهى، لاهور، 1971م؛ تفهيمى، ساجدالله، «مثنوي گنج فقر»، دانش،
اسلامآباد، 1366ش، شم 9؛ حامد، حامدخان، «تصوف»، تاريخ ادبيات مسلمانان
پاكستان و هند، لاهور، 1971م، ج 4؛ حسنى، عبدالحى، نزهة الخواطر، به كوشش
شرفالدين احمد، حيدرآباد دكن، 1396ق/1976م؛ داراشكوه، محمد، سفينة الاوليا،
كانپور، 1900م؛ دارالكتب، خطى فارسى؛ راهى، اختر، ترجمههاي متون فارسى به
زبانهاي پاكستانى، اسلامآباد، 1986م؛ رحمان على، محمد عبدالشكور، تذكرة
علماي هند، لاهور، 1961م؛ رضوي، على، مخطوطات انجمن ترقى اردو، كراچى،
1967م؛ علوي كاكوروي، مسعود انور، «حضرت خواجه محمدباقى بالله اور وحدت
الوجود»، دانش، اسلامآباد، 1373ش/1994م، شم 37؛ غلام سرور لاهوري، خزينة
الاصفيا، كانپور، 1894م؛ غوثى شطاري، محمد، گلزار ابرار، به كوشش محمد ذكى،
پتنه، 1994م؛ قرآن كريم؛ كاظمى حيرت، نظامالدين احمد، مقدمه بر عرفانيات
(نك: هم، باقىبالله)؛ كشمى، محمدهاشم، زبدةالمقامات، كانپور، 1307ق/ 1890م؛
منزوي، خطى؛ همو، خطى مشترك؛ ميان، محمد، علماء هند كاشاندار ماضى، كراچى،
1991م؛ نوشاهى، عارف، فهرست كتابهاي فارسى چاپ سنگى و كمياب كتابخانة گنج
بخش، اسلامآباد، 1365ش؛ همدانى، محمدصادق، كلمات الصادقين، به كوشش محمد
سليم اختر، اسلامآباد، 1988م؛ يزدانى، عبدالمجيد، «تصوف»، تاريخ ادبيات
مسلمانان پاكستان و هند، لاهور، 1971م، ج 3؛ نيز:
, A., Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Lahore, 1970; Beale,
T. W., An Oriental Biographical Dictionary, London, 1980; EI 2 ; Hadi, N.,
Dictionary of Indo - Persian Literature, New Delhi, 1995; Iranica; Rizvi, A. A.,
A History of Sufism in India, New Delhi, 1983; Schimmel, A., Mystical Dimensions
of Islam, Chapel Hill, 1975; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1972;
Subhan, J. A., Sufism, its Saints and Shrines, New York, 1970; Trimingham, J.
S., The Sufi Orders in Islam, London, 1971.
مرجان افشاريان