باقى، محمود عبدالباقى (933- 1008ق/1527-1599م)، شاعر ديوانى عثمانى. او در
استانبول زاده شد و فرزند محمد، مؤذن مسجد فاتح بود. در كودكى يك چند به
شاگردي در كارگاه سراجى پرداخت، ولى استعداد فطري و علاقة شديد وي به
تحصيل، او را به سوي درس و مدرسه كشاند (سامى، 2/1203؛ گوكياي، 108 ؛
عطايى، 434؛ بروسهلى، 2/99) و زير نظر استادانى چون محمد قرامانىزاده به
تحصيل پرداخت و با اشخاص سرشناسى چون نوعى (شاعر) و سعدالدين و مصطفى عالى
(مورّخ) همدرس شد و دوستى وي با آنان تا پايان عمر ادامه يافت (فلايشر، 149
؛ گوكياي، همانجا؛ II/243 .(IA, پس از چندي ذوق و قريحة شاعري باقى بر همگان
آشكار شد و با حمايت احمد شمسالدين قاضىزاده به مجمع ادبى وي در مدرسة
سليمانيه راه يافت و سرحلقة اين جمع شد. همچنين تقدير و تحسين شاعر
سالخورده، ذاتى را نيز به خود جلب كرد و به گروه شاعرانى كه در دكان كوچك
او گرد مىآمدند، پيوست («دائرة المعارف زبان...1»، ؛ I/300 عطايى، همانجا؛
I/956 , 2 و در 19 سالگى به عنوان شاعري جوان و طراز اول استانبول، به
شهرت رسيد ، IA) همانجا؛ «دائرة المعارف ترك2»، .(V/78
در 961ق/1554م هنگام بازگشت سلطان سليمان قانونى از سفر نخجوان، باقى با
تقديم قصيدهاي نظر وي را نسبت به خود جلب كرد و از آن تاريخ به بعد با
حمايت او مدارج ترقى را به سرعت طى كرد. سلطان سليمان تا پايان عمر از
ابراز محبت و علاقه به باقى دريغ نورزيد و زندگى مرفهى براي وي فراهم
ساخت و او را در زمرة ملازمان و نزديكان خود درآورد؛ چنانكه اشعار خود را براي
تصحيح و سرودن نظيره نزد اين شاعر مىفرستاد. همين التفاتها سبب برانگيخته
شدن حسادت درباريان و حتى دوستان وي مىشد (گوكياي، 109 ؛ عطايى، 435؛
قنالىزاده، 1/200؛ «دائرة المعارف زبان»، .(I/300-301
مرگ سلطان سليمان (973ق/1566م)، باقى را سخت متأثر كرد و او قصيدة معروفى
در رثاي سلطان سرود كه از بهترين آثار وي به شمار مىآيد (قنالىزاده،
همانجا؛ II/244 ؛ IA, سامى، 2/1204). پس از به تخت نشستن سلطان سليم دوم در
974ق، باقى قصيدهاي به او تقديم داشت و سلطنتش را تهنيت گفت
(قنالىزاده، 1/201)، ولى چندان موردتوجه سلطان جديد واقع نشد و حتى چندي
بعد از كار مدرسى مدرسة مراد پاشا عزل گرديد و خانهنشين شد؛ ولى بار ديگر در
977ق/ 1569م مسند تدريس خود را در اين مدرسه باز يافت. باقى با جلب حمايت
صدراعظم وقت صوقللى محمدپاشا و به وساطتِ فريدونبيك (صاحب منشآت ) و نيز
با تخميس چند غزل سلطان سليم دوم، توانست طرف توجه وي قرار گيرد و ترفيع
مقام يابد و به مجالس درباري دعوت شود («دائرة المعارف ترك»، ؛ V/79 سامى،
نيز ، IA همانجاها).
حبّ جاه از دوران جوانى تا پايان عمر لحظهاي باقى را رها نكرد و همواره با
سرودن مدحيهها و غزلها براي سلاطين وقت، يافتن حاميان پر قدرت و حتى شركت
در بعضى توطئههاي درباري، سعى در ترفيع مقام و پيشرفت در شغل دولتى داشت
(همانجا).
وي در اوايل سلطنت مراد سوم (982-1003ق/1574- 1595م) به مدرسى مدرسة
سليمانيه تعيين شد، ولى چندي بعد در نتيجة توطئة دشمنانش موردغضب سلطان
واقع، و معزول شد، ليكن با تلاش حاميانش بىگناهى وي ثابت شد، و شاعر از
خطر تبعيد نجات يافت و بار ديگر راه پيشرفت به رويش باز شد (عطايى، همانجا؛
قنالىزاده، 208؛ گوكياي، و مراد سوم او را در محرم 987/مارس 1579 به سمت
قضاي مكه منصوب كرد. پس از آن مدتى در مدينه بود و سرانجام در 992ق/1584م
به مقام قضاي استانبول ارتقا يافت (قنالىزاده، 1/209؛ عطايى، 435-436؛
سامى، همانجا). باقى پيوسته با تقديم قصايد و غزليات و سرودن نظيره براي
اشعار اين پادشاه و همچنين ياري گرفتن از نفوذ حاميان خويش مىكوشيد تا نظر
او را هر چه بيشتر جلب كند. نتيجة اين تلاشها رسيدن به مقام قاضى عسكري
آناتولى بود؛ اما چندي بعد از اين مقام عزل، و سپس بار ديگر منصوب شد و
سرانجام به مقام قاضى عسكري روم ايلى دست يافت («دائرة المعارف ترك»،
همانجا؛ فلايشر، 153 ؛ گوكياي، همانجا). باقى در طول خدمت خود دو بار قاضى
عسگر آناتولى و 3 بار قاضى عسكر روم ايلى شد (پچوي، 2/166، 290؛ گوكياي،
همانجا)، ولى با همة تلاش خود و دوستانش نتوانست به هدف اصلى و آرزوي
بزرگش كه كسب مقام شيخ الاسلامى بود، دست يابد (فلايشر، 176 ,160 ؛ ، IA
همانجا).
پس از به سلطنت رسيدن محمد سوم (جمادي الاول 1003/ژانوية 1595)، باقى از
خدمت معاف، و خانهنشين شد. وي با وجود سالخوردگى، همچنان مىكوشيد تا نظر
سلطان را براي تحقق هدف خود، از طريق مدح وي جلب كند. با اينهمه، به
آرزوي خود دست نيافت و سلطان بار ديگر او را به قاضى عسكري روم ايلى
منصوب كرد. باقى پس از يك سال از اين مقام استعفا كرد (همان، ؛ II/245
فلايشر، 187 ، حاشية .(159 سرانجام باقى در استانبول درگذشت و او را كه
سلاطين عثمانى «سلطان الشعرا» لقب داده بودند، با مراسم با شكوهى در
گورستان ايوب به خاك سپردند (عطايى، 436؛ بروسهلى، 2/99؛ گوكياي، 110 ؛
فلايشر، همانجا، حاشية .(154
باقى مردي نكتهدان، خوش صحبت، ظريف و بذلهگو بود. وي دوستان بسياري
داشت و همواره در همه جا به عنوان شاعري سرشناس و عالمى طراز اول
موردعلاقه و احترام بود (قنالىزاده، 1/199-200؛ بروسهلى، 2/100).
منزلت ادبى و سبك شعر باقى: باقى يكى از شعراي بزرگ ادبيات ديوانى ترك
به شمار مىرود. وي در تكامل شعر عثمانى نقشى عميق و مهم داشته است.
شخصيت ادبى او را بايد در اشعارش جستوجو كرد. باقى شاعر قصيده و غزل است.
با اينكه قصايدي در حد كمال دارد، ولى در غزلسرايى موفقتر بوده است (
/247- IA, .(248 اشعار باقى ساده، روان و جذاب است و نسبت به شاعران پيش
از خود، زبان تركى را با ظرافت ويژهاي به كار برده است («دائرة المعارف
ترك»، ؛ V/80 سامى، همانجا؛ «دائرة المعارف جديد...1»، .(I/300 شك نيست كه
باقى هم مانند بيشتر شعراي عثمانى زير نفوذ جاذبة شعر فارسى بوده، و از
شاعران بزرگى همچون حافظ، سلمان ساوجى و كمال خجندي تأثير پذيرفته است
II/249) ؛ IA, «دائرة المعارف ترك»، همانجا) و به همينسبب، از اوزان عروضى و
قالبهاي شعر فارسى بهرة بسيار برده است (همانجاها).
باقى با اينكه ذوق لطيف و دانش و فرهنگ عميقى داشت (بروسهلى، همانجا)،
ولى در اشعارش مطلب تازه و قابل تعمقى يافت نمىشود. وي زندگى و حوادث
آن را چيزي جز خواب و خيال نمىدانست. بيشتر به لذات زندگى مىانديشيد. از
اين نظر، فلسفة حيات و ديدگاه او بسيار ساده و محدود است II/248) ؛ IA, «دائرة
المعارف ترك»، همانجا). او استاد نظم و فن بلاغت بود و در شعر به فصاحت
بيان، صناعات، قالب، بازي با كلمات و استفاده از آهنگ و زيبايى كلام بيشتر
اهميت مىداد تا عمق و محتواي آن؛ ولى به هر حال مىتوان گفت كه باقى در
شاعري ذوق و استعداد ذاتى و طبيعى داشت. از نظر او، شعر آوايى دلپذير و
جاودانى است (عطايى، 346؛ «دائرة المعارف زبان»، ؛ I/302 ، IA همانجا).
آثار:
1. ديوان، كه مهمترين اثر باقى است و نخستين بار در 1276ق/ 1859م در
استانبول به چاپ سنگى رسيد ( فهرسالمطبوعات...، 2/93) و پس از آن به
شكلهاي مختلف چاپ شد (نك: شرقيات...، 62؛ گوكياي، همانجا؛ «دائرة المعارف
ترك»، «دائرة المعارف زبان»، همانجاها).
2. فضائل الجهاد، كه ترجمة تركى مشارع الاشواق الى مصارع العشاق اثر ابن
نحاس (ه م) است و نسخههاي خطى آن در كتابخانة نور عثمانيه (شم 1191)
نگهداري مىشود ( نور عثمانيه...، 66؛ بغدادي، 1/495؛ فهرس المخطوطات...،
3/195).
3. ترجمة تركى المواهب اللدنية بالمنح المحمدية اثر شهابالدين خطيب قسطلانى،
با عنوان معالم اليقين فى سيرة سيد المرسلين (حاجىخليفه، 2/1896-1897؛
عطايى، همانجا؛ II/251-252 ؛ IA, سامى، 2/1204).
4. فضائل المكه، كه ترجمة تركى الاعلام فى احوال بلدالله الحرام اثر
قطبالدين احمد بن مكى است. باقى وقتى قاضى مكه بود، آن را شروع كرد و در
987ق/1579م به پايان رساند. نسخة كامل آن در كتابخانة كوپريلى (شم 206)
موجود است (بروسهلى، همانجا؛ II/252 .(IA,
مآخذ: بروسهلى، محمدطاهر، عثمانلى مؤلفلري، استانبول، 1342ق؛ بغدادي، هديه؛
پچوي، ابراهيم، تاريخ، استانبول، 1283ق؛ حاجىخليفه، كشف؛ سامى،
شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ شرقيات ... (نك: مل )؛ عطايى،
عطاءالله، حدائق الحقائق فى تكملة الشقائق، به كوشش عبدالقادر اوزجان،
استانبول 1989م؛ فهرس المخطوطات التركية العثمانية، قاهره، 1990م؛ فهرس
المطبوعات التركية العثمانية، قاهره، 1982م؛ قنالىزاده، حسن، تذكرة الشعراء،
به كوشش ابراهيم قوتلوق، آنكارا، 1978م؛ نور عثمانيه كتبخانه سنده محفوظ
كتب موجوده نين دفتريدر، استانبول؛ نيز:
EI 2 ; Fleischer, C. H., Bureaucrat and Intellectual in the Ottoman Empire,
Princeton; G N kyay, O.S., K @ tip 4 elebi hayat o , kisiligi ve eserlerinden se
5 meler, Istanbul; IA; Sarkiyat k O t O phanesi t O rk 5 e ve osmanlica kitaplar
katalogu, Tokyo, 1985; T O rk ansiklopedisi, Istanbul, 1967; T O rk dili ve
edebiyat o ansiklopedisi, Istanbul, 1977; Yeni T O rk ansiklopedisi, Istanbul,
1985.
جلال خسروشاهى