responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4383
بافقيه‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4383


بافَقيه‌، عنوان‌ شاخه‌اي‌ از سادات‌ يمن‌ در تَريم‌، منشعب‌ از خاندان‌ بزرگ‌ باعلوي‌ كه‌ در سده‌هاي‌ 8 -11ق‌/14-17م‌ شماري‌ فقيه‌ و صوفى‌ از آن‌ برخاستند. عنوان‌ بافقيه‌ به‌ سبب‌ انتساب‌ اعضاي‌ اين‌ خاندان‌ به‌ احمد بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ علوي‌ بن‌ محمد فقيه‌ (د 726ق‌/ 1326م‌) است‌ كه‌ دانش‌ او در فقه‌ سبب‌ اشتهارش‌ به‌ فقيه‌ گرديده‌ بود. محمد بن‌ على‌ بن‌ محمد (د 862ق‌/1458م‌) از اخلاف‌ او كه‌ به‌ سبب‌ سكنى‌ در عَيْديد (در پيرامون‌ تريم‌) به‌ مولى‌ عيديد شهرت‌ دارد، نياي‌ اصلى‌ خاندان‌ بافقيه‌ به‌ شمار مى‌آمد و نسل‌ او از سوي‌ پسرانش‌: عبدالرحمان‌، عبدالله‌، على‌، علوي‌ و زين‌الدين‌ در حضرموت‌ پراكنده‌ شد (نك: شلى‌، 1/399، 2/137، 515).
برخى‌ از اعضاي‌ اصلى‌ و پرشهرت‌ اين‌ خاندان‌ به‌ ترتيب‌ اينانند: زين‌ بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ محمد عيديد (سدة 9ق‌) كه‌ به‌ فراگيري‌ فقه‌ نزد مشايخ‌ زمان‌ پرداخت‌ و مدتى‌ در دَوعَن‌ و بندر شحر زيست‌ و در همانجا از دنيا رفت‌. او به‌ تصوف‌، به‌ ويژه‌ طريقة شاذليه‌، گرايش‌ داشت‌ (همو، 2/229). فرزند او عبدالرحمان‌ (907-950ق‌/1501-1543م‌)، جامع‌ ميان‌ شريعت‌ و طريقت‌ بود كه‌ كراماتى‌ به‌ وي‌ نسبت‌ داده‌اند (همو، 2/294؛ عيدروس‌، 213). از همين‌ شاخة عبدالرحمان‌، ابوبكر بن‌ محمد بن‌ طيب‌ (د 1011ق‌/1602م‌) نيز ضمن‌ مهارت‌ در فقه‌، به‌ تصوف‌ گرايش‌ داشت‌ و داراي‌ مقامات‌ و مجاهداتى‌ بود؛ چنانكه‌ بسياري‌ كسان‌ براي‌ كسب‌ فيض‌، به‌ سوي‌ بندر شحر كه‌ محل‌ زندگى‌ او بود، مى‌شتافتند (شلى‌، 2/93).
در همين‌ سده‌ عبدالله‌ بن‌ زين‌ بن‌ محمد از اين‌ شاخه‌، ضمن‌ چيرگى‌ در علوم‌ فقه‌، حديث‌ و تفسير، گرايشى‌ نيز به‌ تصوف‌ داشت‌ و بسياري‌ كسان‌ از جمله‌ شلى‌ از او دانش‌ آموختند. گفته‌اند كه‌ مناظراتى‌ ميان‌ او و قاضى‌ عبدالله‌ بن‌ ابى‌ بكر خطيب‌، در برخى‌ مسائل‌ فقهى‌ وجود داشته‌ است‌. عبدالله‌ از تريم‌ به‌ هند سفر كرد و از شيوخ‌ صوفيه‌ در شهرهاي‌ اوده‌ و بيجاپور بهره‌ برد و در بيجاپور درگذشت‌ (همو، 2/374- 375).
از تبار علوي‌ بن‌ محمد عيديد، محمد بن‌ علوي‌ (د 924ق‌/1518م‌)، فاضل‌ و عالم‌ به‌ علم‌ فقه‌ ياد كردنى‌ است‌. وي‌ در عدن‌ به‌ استماع‌ حديث‌ و فراگيري‌ فقه‌ از احمد بن‌ يحيى‌ رشيد پرداخت‌. محمد ملازم‌ استاد بود و حتى‌ با دختر او ازدواج‌ كرد و نيز از وي‌ اجازة روايت‌ يافت‌. وي‌ در شهر عدن‌ درگذشت‌ (همو، 1/383؛ عيدروس‌، 111). از نوادگان‌ او، عبدالرحمان‌ بن‌ علوي‌ بن‌ احمد (د 1047ق‌/1637م‌)، محدث‌، فقيه‌، صوفى‌ و مقتداي‌ زمان‌ خود، يكى‌ از مشاهير خاندان‌ بافقيه‌ است‌. وي‌ در تريم‌ متولد شد و علوم‌ اسلامى‌ را فراگرفت‌ و در فقه‌ به‌ درجة والايى‌ رسيد. همچنين‌ در حديث‌ مهارت‌ تمام‌ يافت‌ و بارها صحاح‌ شيخين‌، بخاري‌ و مسلم‌ را بر استادان‌ خود عرضه‌ كرد. وي‌ شاگردان‌ بسياري‌ پرورش‌ داد كه‌ از شلى‌ و برخى‌ مشايخ‌ خاندان‌ عيدروس‌ مى‌توان‌ ياد كرد. افزون‌ بر اينها وي‌ به‌ تصوف‌ هم‌ تمايل‌ داشت‌ و از دست‌ بزرگان‌ طريقت‌ خرقه‌ پوشيد؛ شايد اينكه‌ وي‌ قضاي‌ تريم‌ را نپذيرفت‌، به‌ سبب‌ همين‌ گرايشهاي‌ صوفيانه‌ بوده‌ باشد. وي‌ سرانجام‌ در شهر خود درگذشت‌ (شلى‌، 2/304-306؛ صنعانى‌، 2/118؛ محبى‌، خلاصة...، 2/365-366).
ابوبكر بن‌ محمد (د 1005ق‌/1597م‌)، از نسل‌ فرزند ديگر محمد عيديد، عبدالله‌ بود كه‌ به‌ صاحب‌ قيدون‌ اشتهار داشت‌. او در تريم‌ به‌ دنيا آمد و پس‌ از فراگيري‌ علوم‌ اسلامى‌، به‌ ويژه‌ در فقه‌ مهارت‌ يافت‌ و به‌ عنوان‌ يكى‌ از برجسته‌ترين‌ افراد خاندان‌ بافقيه‌ شناخته‌ شد. وي‌ از بزرگان‌ زمان‌ خود همچون‌ عبدالله‌ بن‌ عيدروس‌ و زين‌ بن‌ حسين‌ بافضل‌ كسب‌ علم‌ كرد و در سفر به‌ دَوعَن‌ و قيدون‌، به‌ نشر دانش‌ و نيز افتا پرداخت‌ و مقتداي‌ زمان‌ خود در آن‌ ديار شد و در همان‌ قيدون‌ درگذشت‌ (شلى‌، 2/94- 95؛ صنعانى‌، 2/17- 18؛ محبى‌، همان‌، 1/94). از نسل‌ عبدالله‌، حسين‌ بن‌ محمد بن‌ على‌ (د 1040ق‌/1630م‌) را نيز مى‌توان‌ ياد كرد. او آموزش‌ خود را خاصه‌ در زمينة فقه‌ و اصول‌ به‌ پايان‌ رساند و به‌ قضاي‌ تريم‌ برگزيده‌ شد (شلى‌، 2/227- 228). فرزند او، احمد (د 1052ق‌/1642م‌)، نيز در علومى‌ همچون‌ فقه‌، فرايض‌، تفسير، حديث‌ و حساب‌ توانا گشت‌ و در طى‌ سفر به‌ حرمين‌، بسياري‌ از عالمان‌ آن‌ ديار را درك‌ كرد و سرانجام‌ در مكه‌ از دنيا رفت‌ (همو، 2/130-131؛ صنعانى‌، 2/30؛ محبى‌، همان‌، 1/183-184).
برادر او عبدالله‌ همچون‌ بسياري‌ از خاندانهاي‌ سادات‌ حضرموت‌ به‌ هند رفت‌ (واسعى‌، 235) و به‌ سبب‌ جايگاه‌ اجتماعيى‌ كه‌ در آنجا يافت‌، داراي‌ شهرت‌ فراوان‌ شد. او كه‌ به‌ «صاحب‌ مدينة كنور» شهرت‌ دارد، در تريم‌ متولد شد. بسياري‌ از دانشها مانند فقه‌، حديث‌ و عربى‌ را از مشايخ‌ زمان‌ همچون‌ عبدالرحمان‌ سقاف‌ و عبدالرحمان‌ بن‌ علوي‌ بافقيه‌ فراگرفت‌ و از دست‌ مشايخ‌ صوفيه‌، خرقه‌ پوشيد. وي‌ با سفر به‌ شهر كنور هند، ضمن‌ آموزش‌ علم‌ نزد پسر عمويش‌، محمد بن‌ عمر بافقيه‌، نزد فرمانرواي‌ شهر، عبدالوهاب‌ اعتبار يافت‌ و او دختر خود را به‌ عبدالله‌ داد و او را به‌ وزارت‌ برگزيد و اين‌ عوامل‌ همه‌ سبب‌ افزونى‌ شهرت‌ او گشت‌ (محبى‌، همان‌، 3/39-40؛ شلى‌، 2/373).
در منابع‌ به‌ شروح‌ و اختصاراتى‌ از وي‌ همچون‌ شرح‌ آجروميه‌، شرح‌ الملحة (ظاهراً ملحة الاعراب‌ حريري‌، نك: حاجى‌ خليفه‌، 2/1817) و اختصار آن‌ اشاره‌ شده‌ است‌. عبدالله‌ در ادب‌ نيز توانا بود و اشعاري‌ داشته‌ است‌ كه‌ در منابع‌ شرح‌ حال‌ او برخى‌ از آنها آورده‌ شده‌ است‌ (نك: شلى‌، 2/371-373؛ صنعانى‌، 2/130؛ محبى‌، همان‌، 3/39-40، ذيل‌...، 130).
محمد بن‌ عمر بن‌ محمد، پسر عموي‌ عبدالله‌ كه‌ پيش‌ از وي‌ در شهر كنور حضور داشت‌، خود نيز در آن‌ ديار بسيار معروف‌ بود. وي‌ پس‌ از فراگيري‌ دانشهايى‌، در فقه‌ به‌ مقامى‌ رفيع‌ رسيد (نك: واسعى‌، 235- 236) و نزد حاكم‌ آن‌ ديار، عبدالمجيد تقرب‌ يافت‌ و با دختر او ازدواج‌ كرد. محمد در آنجا تدريس‌ مى‌كرد، اما با مرگ‌ عبدالمجيد، سختى‌ و آشفتگى‌ اوضاع‌ او را به‌ ترك‌ كنور و مهاجرت‌ به‌ حيدرآباد كشاند و در همان‌ شهر نيز از دنيا رفت‌ (شلى‌، 2/36-37).
از اخلاف‌ على‌، پسر ديگر محمد عيديد، مى‌توان‌ به‌ شهاب‌الدين‌ احمد بن‌ حسين‌ بن‌ عبدالرحمان‌ (د 1048ق‌/1638م‌) اشاره‌ كرد. وي‌ مفتى‌ و قاضى‌ تريم‌ بود. او پس‌ از كسب‌ دانش‌، از بسياري‌ مشايخ‌ خود اجازة افتا و تدريس‌ به‌ دست‌ آورد و شهرتى‌ فراوان‌ يافت‌، چنانكه‌ شاگردان‌ بسياري‌ براي‌ دانش‌اندوزي‌ نزد او مى‌شتافتند. همچنين‌ وي‌ به‌ قضاي‌ تريم‌ برگزيده‌ شد. پس‌ از چندي‌ از اين‌ سمت‌ عزل‌ شد، ولى‌ طولى‌ نكشيد كه‌ بار ديگر به‌ آن‌ مقام‌ دست‌ يافت‌. او در اواخر عمر به‌ تصوف‌ گراييد و خود به‌ ارشاد پرداخت‌ (محبى‌، خلاصة، 1/182-183؛ صنعانى‌، 2/29-30).
شاگرد وي‌ احمد بن‌ عمر بن‌ عبدالرحمان‌ (سدة 11ق‌)، هم‌ از افراد همين‌ شاخه‌ از خاندان‌ بافقيه‌ است‌. او نزد مشايخى‌ از خاندانهاي‌ بلفقيه‌، عيدروس‌ و بافضل‌، حضور يافت‌ و بهره‌هاي‌ علمى‌ برد و سپس‌ به‌ حجاز رفت‌. پس‌ از دو سال‌ اقامت‌ در آن‌ سرزمين‌، رهسپار مصر شد و از مشايخ‌ آن‌ ديار تفسير، حديث‌، فقه‌، اصول‌، فرايض‌، حساب‌، نحو و معانى‌ و بيان‌ آموخت‌ و به‌ استادي‌ رسيد. او با كسب‌ اجازة افتا از استادان‌ بسيار، در بازگشت‌ به‌ تريم‌، به‌ افتا و تدريس‌ قرآن‌، فقه‌ و حديث‌ پرداخت‌. پس‌ از درگذشت‌ استادش‌، قاضى‌ احمد بن‌ حسين‌، به‌ قضاي‌ تريم‌ دعوت‌ شد كه‌ با عدم‌ رغبت‌، به‌ قبول‌ آن‌ تن‌ در داد، اما پس‌ از مدتى‌ از اين‌ امر دوري‌ گزيد و شاگردش‌، سهل‌ بن‌ احمد باحسن‌ را به‌ اين‌ منصب‌ گمارد؛ او نيز چندان‌ دوام‌ نكرد و دوباره‌ خود احمد پس‌ از آنكه‌ شروط چندي‌ با سلطان‌ كرد، اين‌ سمت‌ را پذيرفت‌. وي‌ سرانجام‌ در تريم‌ درگذشت‌. رساله‌اي‌ با عنوان‌ تحرير المقال‌ لما وقع‌ لحاكم‌ تريم‌ اذا ذاك‌ فى‌ دخول‌ شوّال‌ دربارة رؤيت‌ هلال‌ نگاشته‌ كه‌ متن‌ آن‌ را شلى‌ در شرح‌ حال‌ او آورده‌ است‌ (2/172-177).
يكى‌ ديگر از اعضاي‌ اين‌ خاندان‌ به‌ نام‌ محمد بن‌ عمر طيب‌ بافقيه‌ است‌ (970-1011ق‌/1563-1602م‌) كه‌ در شحر زاده‌ شد. از وي‌ به‌ عنوان‌ مورخ‌ ياد كرده‌اند. او در تاريخ‌ حضرموت‌ كتابى‌ تأليف‌ نموده‌ كه‌ نسخه‌اي‌ از آن‌ در كتابخانة سلطانيه‌ موجود است‌. متن‌ مختصري‌ از آن‌ با عنوان‌ اختصار تاريخ‌ الطيب‌ بافقيه‌ للقرن‌ العاشر از عمر بن‌ سقاف‌ نيز شناخته‌ شده‌ است‌ (نك: حبشى‌، 434؛ سرجنت‌، .(293-294
مآخذ: حاجى‌ خليفه‌، كشف‌؛ حبشى‌، عبدالله‌ محمد، مصادر الفكر العربى‌ الاسلامى‌ فى‌ اليمن‌، صنعا، مركز الدراسات‌ اليمنيه‌؛ شلى‌، محمد، المشرع‌ الروي‌، جده‌، 1402ق‌/ 1982م‌؛ صنعانى‌، محمد، ملحق‌ِ البدر الطالع‌ِ شوكانى‌، بيروت‌، دارالمعرفه‌؛ عيدروس‌، عبدالقادر، النور السافر، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ محبى‌، محمدامين‌، خلاصة الاثر، قاهره‌، 1284ق‌؛ همو، ذيل‌ نفحة الريحانة، به‌ كوشش‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌، 1391ق‌/1971م‌؛ واسعى‌، عبدالواسع‌، تاريخ‌ اليمن‌، قاهره‌، 1346ق‌؛ نيز:
, R. B., X Materials for South Arabian History n , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1950, vol. XIII(2).
فرامرز حاج‌منوچهري‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4383
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست