responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4374
باغ‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4374


باغ‌، محوطه‌اي‌ غالباً محصور، ساختة انسان‌ با بهره‌گيري‌ از گل‌ و گياه‌، درخت‌، آب‌ و بناهاي‌ ويژه‌ كه‌ بر قواعد هندسى‌ و باورها مبتنى‌ است‌.
مقدمه‌:
واژه‌: واژة باغ‌ در فارسى‌ ميانه‌ و نو به‌ كار رفته‌ است‌. در فارسى‌ ميانة مانوي‌ به‌ صورت‌ b'w و در سغدي‌ به‌ صورت‌ bag به‌ معناي‌ قطعه‌ يا پاره‌اي‌ از زمين‌ است‌ كه‌ مترادف‌ با واژة اوستايى‌ baga و سنسكريت‌ bhaga به‌ معناي‌ بخش‌، سهم‌، دارايى‌ و بهره‌ به‌ كار رفته‌ است‌. baga در ختنى‌، bag در ارمنى‌، و baga شكل‌ آرامى‌ شدة اين‌ واژه‌ در تلمود به‌ معناي‌ زمين‌ مشترك‌ است‌ ( ايرانيكا؛ دانشنامه‌...، 1/570).
كلمة «باغ‌» در تركيبهاي‌ مختلفى‌ به‌ كار رفته‌ است‌؛ از جمله‌ باغ‌ بديع‌ به‌ معنى‌ بهشت‌، باغ‌ سياوشان‌ و باغ‌ شهريار كه‌ نام‌ دو نوا در موسيقى‌ ايرانى‌ است‌، و نيز باغ‌ شيرين‌ كه‌ از الحان‌ باربدي‌ است‌ و بعضى‌ فرهنگها آن‌ را لحن‌ چهارم‌ به‌ شمار آورده‌اند، اما در خسرو و شيرين‌ نظامى‌ سى‌ و يكمين‌ لحن‌ ياد شده‌ است‌ ( لغت‌نامه‌...؛ معين‌، 5/232؛ ايرانيكا؛ سامى‌، 1/179-180).
پيشينه‌: دريافت‌ و باور انسان‌ از باغ‌ به‌ عنوان‌ بهشت‌ و اشارة متون‌ مذهبى‌ به‌ آغاز خلقت‌ آدم‌ و حوّا در باغ‌ بهشت‌، قديم‌ترين‌ نشان‌ اهميت‌ باغ‌ در روند حيات‌ انسان‌ است‌. داده‌هاي‌ باستان‌شناختى‌ محوطة چغامامى‌ در عراق‌ (در غربى‌ترين‌ كوهپايه‌هاي‌ زاگرس‌، نزديك‌ مرز ايران‌) نمايشگر رواج‌ كشاورزي‌ همراه‌ با آبياري‌ ساده‌ به‌ روش‌ افشان‌ در پيش‌ از هزارة 6ق‌م‌ است‌؛ حدود 5000ق‌م‌ كانالهاي‌ جانبى‌ متعددي‌ نيز در اين‌ محل‌ ايجاد شده‌ است‌. اما دربارة احداث‌ باغ‌ تا هزارة 3ق‌م‌ مدركى‌ در دست‌ نيست‌. احتمالاً از اوايل‌ هزارة 3ق‌م‌ باغهاي‌ سلطنتى‌ در مصر وجود داشته‌ است‌؛ متون‌ اساطيري‌ و مذهبى‌ سومري‌ نيز در اين‌ هزاره‌ اشاره‌ به‌ باغهاي‌ معابد در بين‌النهرين‌ دارند. در منابع‌ به‌ كاخ‌ - باغهايى‌ در بابل‌ اواخر هزارة 3 و اوايل‌ هزارة 2ق‌م‌ اشاره‌ شده‌ است‌ و پس‌ از آن‌ در متون‌ آشوري‌ ميانه‌ از توجه‌ شاه‌ به‌ باغها و باغداري‌ و تلاش‌ براي‌ خو دادن‌ درختهاي‌ وارداتى‌ به‌ محيط زيست‌ تازه‌ سخن‌ رفته‌ است‌ (استروناخ‌، 54 - 55، 64).
در اوايل‌ هزارة يكم‌ ق‌م‌ باغهاي‌ شاهانه‌ يكى‌ از ويژگيهاي‌ بيت‌المقدس‌ بودند؛ همچنين‌ مى‌توان‌ به‌ باغهاي‌ شاهانه‌اي‌ در سرزمين‌ اورارتو اشاره‌ كرد. در واقع‌ در هزارة يكم‌ ق‌م‌ آشوريها پديدآورندگان‌ باغهاي‌ يادمانى‌ در خاور نزديك‌ بودند و گسترة شگفت‌آوري‌ از باغهاي‌ سلطنتى‌ پديد آوردند. كشت‌ درختها روي‌ سازه‌هاي‌ مرتفع‌ در سدة 7ق‌م‌ در آشورِ نو الهام‌بخش‌ ابداع‌ طرحهاي‌ پيچيده‌تري‌ مانند «باغهاي‌ معلق‌» بابل‌ در اوايل‌ سدة 6ق‌م‌ شد (همو، 56 - 58).
يونانيان‌ نيز باغهاي‌ زيادي‌ داشتند، اما آنها باغهاي‌ تزيينى‌ را ابداع‌ نكردند، بلكه‌ فقط از بوته‌ها و درختها براي‌ زيبايى‌ معبدها و محوطة اطراف‌ ورزشگاهها سود مى‌جستند. تنها در دورة روميها بود كه‌ به‌ ساخت‌ گونه‌هاي‌ مختلف‌ باغ‌ به‌ شكلهاي‌ مجزا يا وابسته‌ به‌ بنا پرداختند و ديوارهاي‌ شهر پمپئى‌ را با صحنه‌هاي‌ نقاشى‌ بسيار بزرگ‌ شامل‌ درختان‌، گلها و جانوران‌ و پرندگان‌ آراستند. روميها باغ‌ زينتى‌ نساختند، ولى‌ ساخت‌ باغهاي‌ تفريحى‌ بخشى‌ از زندگى‌ آنها بود و هدف‌ باغبانان‌ احداث‌ ساختار طبيعى‌ جذاب‌ بود (لينگ‌، 737 .(733,
باغ‌ در ايران‌:
الف‌ - قبل‌ از اسلام‌: تا به‌ امروز برپاية داده‌هاي‌ باستان‌شناختى‌ سابقة باغ‌ در ايران‌ به‌ «پاسارگاد» پايتخت‌ كورش‌ هخامنشى‌ بازمى‌گردد. پاسارگاد شهر پايتختى‌ در قالب‌ سنتى‌ خاور نزديك‌ نبود و هيچ‌گاه‌ استحكاماتى‌ قابل‌ توجه‌ و كافى‌ نداشت‌؛ تك‌ بناها در محدودة باغى‌ سلطنتى‌ يا «پرديس‌» عالى‌ برپا شده‌ بودند. يافته‌هاي‌ كاوشهاي‌ اخير و كشف‌ يك‌ سيستم‌ آبياري‌ شامل‌ جويها و حوضچه‌هايى‌ كه‌ كاخ‌ را احاطه‌ مى‌كرده‌ است‌، تأييد مى‌كند كه‌ پاسارگاد كهن‌ترين‌ باغ‌ ايرانى‌ است‌ (استروناخ‌، 50 ؛ مثسن‌، 11). در چنين‌ محيطى‌ كورش‌ در مجاور كاخ‌ اصلى‌ خود طرح‌ يك‌ باغ‌ سلطنتى‌ را انتخاب‌ كرد. اين‌ باغ‌ فضاي‌ مستطيل‌ شكلى‌ است‌ كه‌ محور طولى‌ آن‌ آشكارا به‌ كاخ‌ اصلى‌ مى‌پيوندد، در نقشة بنا دو كلاه‌ فرنگى‌ كوچك‌ جالب‌ توجه‌ است‌ كه‌ نه‌تنها كمابيش‌ در مقابل‌ هم‌ و در فاصله‌اي‌ از كاخ‌ اصلى‌ قرار دارند، بلكه‌ تقريباً در وضعيتى‌ مانند «كلاه‌ فرنگيهاي‌ ورودي‌» هستند كه‌ در باغهاي‌ دورة اسلامى‌ برپا شده‌اند (استروناخ‌، همانجا).
بخش‌ مركزي‌ نقشة اين‌ باغ‌ خود به‌ دليل‌ ويژگى‌ هندسى‌ اهميت‌ دارد. باغ‌ داراي‌ 4 كرت‌ است‌ كه‌ كلاً با ساختار فضاي‌ در دسترس‌ يكپارچه‌ است‌. با توجه‌ به‌ درختان‌ و بوته‌هايى‌ كه‌ در نقشة فرضى‌ در رديفهاي‌ قرينه‌ كاشته‌ شده‌اند، مى‌توان‌ فرض‌ كرد آبگذرهاي‌ مستقيم‌ باغ‌ را تقسيم‌ كرده‌ باشند. در يك‌ جمع‌بندي‌ مى‌توان‌ ادعا كرد كه‌ يكى‌ از بنيادي‌ترين‌ عوامل‌ باغهاي‌ ايرانى‌، يعنى‌ «چهار باغ‌» به‌ عنوان‌ اصل‌ پايدار نخست‌ در نقشة باغ‌ اصلى‌ پاسارگاد آشكار است‌؛ از اين‌رو، شايسته‌ است‌ كه‌ كورش‌ مبتكر آن‌ به‌ شمار آيد؛ در واقع‌ حتى‌ اگر كورش‌ پديد آورندة آن‌ نباشد، چنين‌ نقشة مناسب‌ و گيرايى‌ را مى‌شناخته‌، و چهارباغ‌ را نماد يك‌ هنجار مناسب‌ مى‌دانسته‌ است‌ (همو، 52 ، نيز
59 - 60).
تداوم‌ سنت‌ باغ‌سازي‌ را پس‌ از كورش‌ در باغى‌ واقع‌ در دشت‌ گوهر در كرانة غربى‌ رود پُلوار و باغى‌ ديگر در تخت‌ رستم‌ (يا تخت‌ گوهر) در حوالى‌ تخت‌ جمشيد كه‌ آرامگاه‌ ناتمام‌ كمبوجيه‌ (سل 530 تا 522ق‌م‌) در آن‌ قراردارد، مى‌يابيم‌. به‌ نظر مى‌رسد كه‌ داريوش‌ نوع‌ جديدي‌ از باغ‌ را تجربه‌ كرده‌، و ترجيح‌ داده‌ كه‌ از نمونه‌هاي‌ پاسارگاد متفاوت‌است‌ (همو،61 - 62). لوساندرس‌ در گزارشى‌ (ح‌ 410 ق‌م‌) از باغ‌ كورش‌ جوان‌ در سارد ياد كرده‌ است‌ (نك: وست‌، 401). يك‌ مجموعه‌ باغ‌ و كاخ‌ در شوش‌ از دورة سلطنت‌ اردشير دوم‌ هخامنشى‌، در كنار رودخانة شائور شناخته‌ شده‌ كه‌ «خلوتگاهى‌ با صفا» وصف‌ شده‌ است‌ (استروناخ‌، 62).
الگوي‌ چهار باغ‌ - يكى‌ از ماندگارترين‌ ابداعات‌ هخامنشيان‌ در عرصة طراحى‌ يادمانى‌ باغ‌ - براي‌ نخستين‌بار در نيمة دوم‌ سدة 6ق‌م‌ در پاسارگاد پديد آمد و در باغهاي‌ ايرانى‌ بعد از هخامنشى‌ و در تركيب‌ ابعاد تمثيلى‌ بهشت‌ (چهار نهر بهشتى‌) و در تمامى‌ باغهاي‌ دورة اسلامى‌ تأثير گذاشت‌ (همانجا؛ ديبا، 35). در اين‌ خصوص‌ بايد از عمارت‌ خسرو، حوش‌ كوري‌ و بناي‌ چهار قاپو در قصر شيرين‌ ياد كرد كه‌ مجموعه‌اي‌ از كاخ‌، كوشك‌ و باغ‌ است‌ (رويتر، 543 540, .(539, استيلاي‌ اسلام‌ بر ايران‌ باغهاي‌ ايرانى‌ را از روند تكامل‌ باز نداشت‌، بلكه‌ باعث‌ گسترش‌ و توسعة باغهاي‌ ايرانى‌ شد (استروناخ‌، 63).
ب‌ - دورة اسلامى‌: با اسلام‌ آوردن‌ ايرانيان‌ و پيوستن‌ آنان‌ به‌ ديگر مسلمانان‌، طرح‌ باغ‌ ايرانى‌ در جهان‌ اسلام‌ منتشر شد؛ و چون‌ ايرانيان‌ پس‌ از چند سده‌ با حكومت‌ خاندانهاي‌ ايرانى‌ مستقل‌ شدند، سنت‌ باغ‌سازي‌ پيش‌از اسلام‌ در ايران‌ ادامه‌ يافت‌ (پيندر .(275-277ٹِ¨َ‌ّ
باغ‌ ارم‌ شيراز

اصطخري‌ دربارة شهر ساسانى‌ گور (فيروزآباد) مى‌گويد: تا يك‌ فرسنگ‌ پيرامون‌ شهر را بستانها فراگرفته‌اند (ص‌ 110-111). همچنين‌ در متون‌ ديگر از باغهاي‌ خرم‌ و سرسبز با آبهاي‌ روان‌ و گلهاي‌ زيبا در جاي‌ جاي‌ اين‌ سرزمين‌ ياد شده‌ است‌ (نك: ابن‌ فقيه‌، 186، 216-217؛ ابن‌ حوقل‌، 2/433؛ مقدسى‌، 378، 392، 409، 413). ناصرخسرو نيز از باغستانهايى‌ فراوان‌ در قزوين‌ ياد مى‌كند (ص‌ 5).
ملكشاه‌ سلجوقى‌ چون‌ اصفهان‌ را به‌ پايتختى‌ برگزيد، چهار باغهايى‌ در اين‌ شهر احداث‌ كرد كه‌ از جمله‌ مى‌توان‌ از اينها ياد كرد: باغ‌ بكر با عطر گلهاي‌ نرگس‌، مورد و زعفران‌، نيز كلاه‌ فرنگى‌ رفيع‌؛ باغ‌ احمد سياه‌ داراي‌ كوشكهاي‌ رفيع‌، حوضها و گل‌ و گياهى‌ كه‌ يادآور بهشت‌ بود؛ باغ‌ فلاسان‌ با درختهاي‌ مو و نهرهاي‌ پر آب‌ و كلاه‌ فرنگى‌ سر به‌ فلك‌ كشيده‌؛ پراهميت‌تر از آنها باغ‌ كاران‌ با درختهاي‌ ميوه‌، رديف‌ درختان‌ كاج‌ و سرو، با دو كلاه‌ فرنگى‌: يكى‌ مشرف‌ بر زاينده‌ رود و ديگري‌ مسلط بر ميدان‌ شهر. پنداشته‌ مى‌شود كه‌ محل‌ اين‌ باغ‌ در شمال‌ پل‌ خواجو بوده‌ باشد. باغ‌ كاران‌ تا اوايل‌ سدة 8ق‌/14م‌ - زمانى‌ كه‌ در قصيدة سعدالدين‌ سعد هراتى‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ - هنوز آباد بوده‌ است‌ و در همين‌ سده‌ حافظ در غزلى‌ از آن‌ ياد مى‌كند (نك: مافروخى‌، 53 - 58؛ پيندر ويلسن‌، .(277-278
كهن‌ترين‌ نقشة باغ‌ را در دورة ايلخانى‌ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌ ثبت‌ كرده‌ است‌. او دربارة طرح‌ باغ‌ اوجان‌ مى‌گويد: گروهى‌ صنعتگر و مهندس‌ به‌ مدت‌ 3 سال‌ براي‌ احداث‌ آن‌ كار كردند. محوطة مربع‌ باغ‌ را ديواري‌ محصور مى‌كرد، رودها و نهرها در آن‌ جاري‌ بود، درختان‌ بيد در حاشية خيابانها كاشته‌ شده‌ بود و محوطة مركزي‌ براي‌ خرگاه‌ (كلاه‌ فرنگى‌)، تخت‌، و برجهاي‌ پيرامون‌ آنها، حمامها و بناهاي‌ رفيع‌ در نظر گرفته‌ شده‌ بود (نك: همو، .(278-279 افزون‌ بر اين‌، حمدالله‌ مستوفى‌ نيز از باغستانهاي‌ بسياري‌ در ايالات‌ مختلف‌ ايران‌ نام‌ برده‌ است‌ (نك: ص‌ 77، 80، 85، 87، 88، 151، جم).
پيش‌ از تيموريان‌، حكمرانان‌ آق‌ قويونلو نيز به‌ باغ‌سازي‌ پرداختند، از جمله‌ مهم‌ترين‌ آنها باغ‌ هشت‌ بهشت‌ در تبريز بود. اين‌ باغ‌ محوطة محصوري‌ بود با درختان‌ سپيدار در پيرامون‌ آن‌. كوشكى‌ 8 ضلعى‌ در مركز باغ‌ بر صفه‌اي‌ از مرمر بنا شده‌ بود و استخري‌ با 4 فواره‌ به‌ شكل‌ اژدها در هر گوشة آن‌ در باغ‌ وجود داشت‌. باغ‌ داراي‌ خيابانهايى‌ با پوشش‌ مرمر بود؛ همچنين‌ استخري‌ ديگر با قايق‌ و كشتيهاي‌ شناور بر سطح‌ آن‌ در باغ‌ بود كه‌ با هزاران‌ چشمه‌، جويبار و نهر كوچك‌ جاري‌ در آن‌ وصف‌ شده‌ است‌ (گلمبك‌، .(I/178-179
در متون‌ از باغهايى‌ از دورة حكومت‌ آل‌ مظفر ياد شده‌ است‌، از جمله‌ باغهايى‌ در شهر يزد كه‌ بسياري‌ از آنها بنيادي‌ قديم‌تر داشتند. شاهزادگان‌ و حكمرانان‌ تيموري‌ اين‌ باغها و چمنزارها را جانى‌ تازه‌ بخشيدند و گاه‌ بناهاي‌ جديدي‌ به‌ آنها افزودند. باغ‌ محل‌ اقامت‌ حكمران‌ محلى‌، شاهزاده‌ يا وزير بود و يا به‌ اميران‌ سپاه‌ تعلق‌ داشت‌. تمام‌ باغها به‌ سرچشمة آب‌ متصل‌، و داراي‌ رديفى‌ درخت‌ بودند. غالب‌ باغهاتأسيساتى‌ مانند درياچه‌ يا حوضخانه‌براي‌ جمع‌آوري‌آب‌داشتند. باغهاي‌ يزد داراي‌ ساباط بودند كه‌ به‌ طور معمول‌ نزديك‌ ورودي‌ و در طول‌ خيابان‌ بود. آل‌ مظفر ميدان‌ وسيعى‌ خارج‌ از ساباط باغ‌شاه‌، به‌ نام‌ باغ‌ ساباط ساختند، و بعدازظهرها شاهزاده‌ در آنجا به‌ تماشاي‌ جنگ‌ شير و گاو مى‌نشست‌ (همو، .(I/179
در دوران‌ صفوي‌ در اكثر شهرهاي‌ ايران‌ باغ‌سازي‌ در ابعاد وسيع‌ و هماهنگ‌ با بافت‌ و شبكه‌هاي‌ شهري‌ اهميت‌ فراوانى‌ داشت‌. در ساخت‌ كاخهاي‌ صفوي‌ تكيه‌ بر نمايش‌ وسعت‌ باغ‌ بود و بناها تنها جزئى‌ از كاخ‌ شمرده‌ مى‌شد و اغلب‌ باغ‌ و گاه‌ بناها درصد بيشتري‌ از فضاي‌ كاخ‌ را اشغال‌ مى‌كرد؛ اما با اينهمه‌، آنچه‌ از اين‌ مجموعه‌ها در گذر زمان‌ باقى‌ مانده‌، بناهاست‌ و مطالعة بناها بدون‌ محيط اطراف‌ آنها نمى‌تواند كامل‌ باشد (هيلنبراند، 517).
باغهاي‌ صفوي‌ از نظر ابعاد، منظر و تأثير متفاوتند، ولى‌ در ميان‌ آنها دو نوع‌ اصلى‌ را مى‌توان‌ شناسايى‌ كرد: 1. باغ‌ محصور بزرگ‌ (چهار باغ‌) با مجموعه‌اي‌ از درخت‌، نهر، حوض‌ و بنا؛ 2. باغ‌ كوچك‌تري‌ كه‌ در درون‌ خود كاخ‌ است‌ (همانجا). باغهاي‌ بزرگ‌ صفوي‌ براساس‌ تقارن‌ شعاعى‌ و توازن‌ در تراكم‌ به‌ بخشهاي‌ كوچك‌تري‌ تقسيم‌ مى‌شوند و در مناطقى‌ كه‌ زمين‌ وسيع‌ كافى‌ در اختيار نبوده‌، قطعه‌هاي‌ مستقل‌ محصوري‌ ايجاد شده‌ است‌ كه‌ هر يك‌ ساختاري‌ متفاوت‌ دارند. اين‌ ساختارهاي‌ متنوع‌ هر يك‌ داراي‌ ويژگى‌ خاص‌ خودند و در هر يك‌ مجموعه‌اي‌ از آب‌ و گياه‌ و رنگ‌ بر عنصر معماري‌ پيرامون‌ خود اثري‌ ويژه‌ گذاشته‌، آن‌ را زيباتر مى‌سازد. در باغهاي‌ صفوي‌ گويى‌ بستر باغ‌ ترصيع‌ مى‌شود و كوشك‌ در منظر كلى‌ محاط در استخر يا حوض‌ تزيينى‌ است‌ (همو، 517 - 518). در نتيجه‌، در كاخهاي‌ صفوي‌ تأكيد به‌ دريافت‌ احساسى‌ است‌ كه‌ در اين‌ باغها دست‌ مى‌دهد و جايگاه‌ كاربري‌ كاخ‌ اهميت‌ كمتري‌ مى‌يابد (همو، 518، 522).
در بافت‌ فرش‌ طرحى‌ است‌ كه‌ در آن‌ نقش‌ خيالى‌ و نمادين‌ بهار و بهشت‌ به‌ صورت‌ باغى‌ با صفا و پر گل‌ و گياه‌، با پرندگان‌ و... كشيده‌ مى‌شود. اين‌ طرح‌ در دورة صفوي‌ رواج‌ خاص‌ يافت‌ و فرشهايى‌ از سده‌هاي‌ 11 تا 13ق‌/17 تا 19م‌ با اين‌ طرح‌ بافته‌ شدند. در اكثر طرحهاي‌ باغى‌ دو محور اصلى‌ به‌ صورت‌ دو جوي‌ آب‌ در برخورد با هم‌ زمينة قالى‌ را 4 بخش‌ كرده‌ است‌. قالى‌ زربفت‌ جيپور كه‌ گويا در حومة اصفهان‌ بافته‌ شده‌، از آن‌ مقبرة شيخ‌ صفى‌الدين‌ در اردبيل‌ بوده‌، و به‌ عنوان‌ تحفه‌اي‌ به‌ كاخ‌ عنبر مهاراجة جيپور برده‌ شده‌ است‌ (ويلبر، 40-42).
بيشتر باغهاي‌ دورة صفوي‌ در دو شهر قزوين‌ و اصفهان‌ و سواحل‌ جنوبى‌ بحر خزر در شرق‌ مازندران‌ احداث‌ شده‌اند. در قزوين‌ بخش‌ كوچكى‌ از باغهاي‌ صفوي‌ باقى‌ مانده‌ است‌، ولى‌ وصف‌ آنها در اشعار نويدي‌ شيرازي‌ ديده‌ مى‌شود (نك: ص‌ 30 بب).
در اصفهان‌ِ اين‌ دوره‌، پيوند ميان‌ انسان‌ و طبيعت‌ در احداث‌ باغهاي‌ وسيع‌ مشاهده‌ مى‌شود. در سفرنامة كمپفر كه‌ اصفهان‌ دوران‌ شاه‌ سليمان‌ را نشان‌ مى‌دهد، قسمت‌ عمدة بستر شهر را باغها فرا گرفته‌اند. منطقة اول‌ در فاصلة ميان‌ ميدان‌ نقش‌ جهان‌ و چهار باغ‌، مثل‌ باغ‌ طويله‌ و باغ‌ خلوت‌؛ و منطقة دوم‌ باغهاي‌ دو سوي‌ چهار باغ‌ بالا و پايين‌ كه‌ سر درهاي‌ با شكوه‌ - كه‌ متعلق‌ به‌ دربار بود - داشتند و باغ‌ تخت‌ و بلبل‌ (هشت‌ بهشت‌) از اين‌ گروهند (ص‌ 199 بب، نيز تصويرهاي‌ روبه‌روي‌ ص‌ 185، 192). جابري‌ انصاري‌ فهرستى‌ از باغهاي‌ اين‌ دورة اصفهان‌ را ضبط كرده‌ كه‌ از آن‌ ميان‌ تنها هشت‌ بهشت‌، چهار باغ‌ و چهل‌ ستون‌ باقى‌ است‌ ( دانشنامه‌، 1/599 -600).
كاخها و باغهاي‌ ساحلى‌ خزر در شهرهايى‌ چون‌ بهشهر، ساري‌، بابل‌، آمل‌، صفى‌آباد، عباس‌آباد و فرح‌ آباد ساخته‌ شده‌، و تقريباً همگى‌ با مشخصات‌ مشابه‌ كاخ‌ - باغهاي‌ اصفهان‌ است‌ (ويلبر، 148-149)؛ تنها تفاوت‌ آنها در نوع‌ اقليم‌ منطقة جغرافيايى‌ است‌ كه‌ اوضاع‌ اقليمى‌ ساحل‌ بحر خزر كاملاً با وضع‌ فلات‌ ايران‌ كه‌ منطقة اصفهان‌ در آن‌ واقع‌ است‌، تفاوت‌ دارد.
بعد از دوران‌ صفوي‌، از دوران‌ زنديه‌ شماري‌ باغ‌ باقى‌ است‌ كه‌ باغ‌ نظر (آرامگاه‌ كريم‌ خان‌ زند)، باغ‌ جهان‌ نما در شيراز، باغ‌ دولت‌ آباد يزد از آن‌ جمله‌اند؛ همچنين‌ الحاقات‌ دوران‌ زندي‌ به‌ باغ‌ فين‌ و مواردي‌ از اين‌دست‌نيزموجوداست‌( دايرةالمعارف‌، 3/58؛ دانشنامه‌، 1/593 - 594، 597 - 598؛ ويلبر، 220-221).
در دورة قاجار باغ‌سازي‌ در تهران‌ توسعه‌ يافت‌ و تا پايان‌ دوران‌ ناصري‌ باغهاي‌فراوانى‌ ساخته‌شد كه‌عموماً به‌دربار و يا به‌ شخصيتهاي‌
چهار باغ‌ تاج‌ محل‌

ممتاز سياسى‌ - اجتماعى‌ پايتخت‌ تعلق‌ داشت‌. طرح‌ كلى‌ باغ‌سازي‌ ايران‌ در احداث‌ اين‌ باغها امتداد يافت‌ و با توسعة ارتباط با اروپا عناصري‌ از باغ‌سازي‌ غربى‌ چون‌ تپه‌هاي‌ گل‌، حاشيه‌ كاري‌ با شمشاد و... در طرح‌ باغهاي‌ ايرانى‌ راه‌ يافت‌. چنانكه‌ آرايش‌ گياهان‌ با بريدن‌ شاخسارها و ايجاد نظم‌ هندسى‌ و قرار دادن‌ مجسمه‌ نيز پس‌ از سده‌ها فراموشى‌ بار ديگر رواج‌ يافت‌. در ساخت‌ كوشكها نيز نمونه‌هاي‌ غربى‌ تأثيرگذار بوده‌ است‌. از باغهاي‌ مهم‌ دورة قاجار مى‌توان‌ در تهران‌ به‌ قصر قاجار، اتابك‌، نظاميه‌، باغشاه‌، باغ‌ فردوس‌ و...، و در شهرهاي‌ديگر چون‌شيراز باغ‌عفيف‌آباد(گلشن‌)اشاره‌كرد( دانشنامه‌، همانجا، نيز 1/585؛ ويلبر، 195، 196، 205-206، 238).
كاخ‌ - باغ‌: روند ساخت‌ و شكل‌گيري‌ كاخها در سرزمينهاي‌ اسلامى‌ همواره‌ با باغ‌ همراه‌ بوده‌ است‌. اختصاص‌ فضاي‌ وسيعى‌ به‌ آب‌ يكى‌ از شاخصه‌هاي‌ كاخهاست‌. در دورة اموي‌ كاخ‌ در باغهاي‌ انبوه‌ محصور بود. چشمه‌ها و استخرها نيز بخشى‌ از فضاي‌ باغ‌ بودند. در دورة عباسى‌ زيباترين‌ بخش‌ كاخ‌ باغ‌ آن‌ بود (هيلنبراند، 451، 459). كاخ‌ بَلكُواراي‌ سامره‌ داراي‌ باغ‌، عمارتهاي‌ تفريحى‌، آبگير و رودخانه‌ بود. در دوران‌ صفوي‌ هدف‌ اصلى‌ نماي‌ وسيع‌ باغ‌ بود. در مواردي‌ فضاي‌ ساخت‌ و ساز بر فضاي‌ باغ‌ غلبه‌ داشت‌ و در بسياري‌ موارد باغ‌ فضاي‌ عمدة كاخ‌ را به‌ خود اختصاص‌ مى‌داد. اين‌ مورد قبلاً در كاخهاي‌ هخامنشى‌ پاسارگاد، مجموعة قصر شيرين‌، مجموعة سامانى‌ بخارا، كاخهاي‌ آل‌ بويه‌ در شيراز و ايلخانيان‌ در اوجان‌ مشاهده‌شده‌ است‌ (همو، 477، 517). از مطالعة كاخهاي‌ صفوي‌ اين‌ نتيجه‌ به‌ دست‌ مى‌آيد كه‌ تأكيد اوليه‌ بر احداث‌ ساختمانهاي‌ منفرد مهم‌ جاي‌ خود را به‌ احساسى‌ در احداث‌ باغهاي‌ پهناور داده‌ است‌ (همو، 522).
در كاخهاي‌ فاطمى‌ مصر از باغهايى‌ با درختان‌ مصنوعى‌ استفاده‌ مى‌شد (همو، 524). كاخهاي‌ نرمانها در پالرموي‌ سيسيل‌ در باغى‌ وسيع‌ قرار داشت‌. در مدينة الزهرا (قرطبه‌) باغهاي‌ وسيع‌ در مكانى‌ شيب‌دار قرار داشت‌. مرتفع‌ترين‌ مكان‌ محل‌ كاخ‌ بود و بخشهاي‌ ديگر به‌ محوطة باغها اختصاص‌ داشت‌ (همو، 532، 534). در اسپانيا كاخهاي‌ درون‌ قلعه‌ نيز در كنار باغها احداث‌ مى‌شدند؛ همزمان‌ طرح‌ حياط باغ‌دار صليبى‌شكل‌ نيز در قرن‌ 6ق‌/12م‌ در كاخ‌ مرابطون‌ در مغرب‌ مورداستفاده‌ قرار گرفت‌ (همو، 536). كاخ‌ الحمرا در غرناطه‌ رديفى‌ از كوشكهاي‌ ميان‌ باغها بود. در توپكاپى‌سرايى‌ استانبول‌ نيز بخش‌ بزرگى‌ از كاخ‌ به‌ باغهاي‌ كاربردي‌ و زينتى‌، حوضها و فواره‌ها اختصاص‌ داشت‌ (همو، 544، 551).
باغ‌ - آرامگاه‌: آرامگاههاي‌ اسلامى‌ كه‌ براي‌ امام‌زادگان‌، اوليا و بزرگان‌ِ درگذشته‌ ساخته‌ مى‌شود، اشاره‌اي‌ به‌ بهشت‌ موعود دارد. در اين‌ بناها گنبد نماد آسمان‌ و بهشت‌ است‌. نقش‌ درختان‌ سرو در تزيينات‌ بنابر كاشى‌ و سنگ‌ اشاره‌ به‌ زندگى‌ ابدي‌ دارد؛ تصوير طاووس‌ نيزداراي‌ معنايى‌ مشابه‌ است‌. به‌ كارگيري‌ نمادهاي‌ مختلفى‌ در معماري‌ آرامگاهها در ايران‌ تأكيدي‌ بر يادآوري‌ بهشت‌ است‌. استفاده‌ از غرفه‌هاي‌ 8 ضلعى‌ در درون‌ محوطة درختان‌، گلها و چشمه‌ها، و استفاده‌ از طرح‌ 8 ضلعى‌ براي‌ بناي‌ آرامگاهها كه‌ برخى‌ درون‌ باغ‌ هستند، اشاره‌اي‌ به‌ لذتهاي‌ بهشت‌ دارد. چنين‌ سنتى‌ در هند و تحت‌ حكومت‌ گوركانيان‌ نيز باعث‌ احداث‌ آرامگاههاي‌ بزرگ‌ در باغها شد (همو، 341، 362). از جمله‌ آرامگاههاي‌ مهمى‌ كه‌ در درون‌ باغهاي‌ بزرگ‌ رسمى‌ عمومى‌ و خصوصى‌ واقع‌ هستند، مى‌توان‌ از آرامگاه‌ كورش‌ در باغهاي‌ پاسارگاد، مدفن‌ سلطان‌ محمود در باغ‌ پيروزي‌ در غزنه‌، آرامگاه‌ حكيم‌ ابوالقاسم‌ فردوسى‌ در باغ‌ ويژة او در طوس‌ ياد كرد (استروناخ‌، 62؛ نفيسى‌، 1/148، 577).
ويژگيهاي‌ باغهاي‌ اسلامى‌: كاربرد هندسه‌ در ايجاد نظم‌، رعايت‌ قرينه‌سازي‌ در ايجاد احساس‌ خشنودي‌، استفاده‌ از آب‌ براي‌ ايجاد حس‌ تداوم‌ در سطح‌ باغ‌ با احداث‌ نهرهايى‌ كه‌ نمادي‌ از حركت‌، جهت‌ و هدايت‌ چشم‌ به‌ عمارت‌ اصلى‌ داخل‌ باغ‌ است‌ و استفاده‌ از خط و تناسب‌ تعريف‌ روشن‌ و شفافى‌ از فضا را در اختيار مى‌گذارد (لرمن‌، 61 59, .(41, شكل‌ باغ‌ اسلامى‌ از سويى‌ به‌ سنتها و فرهنگ‌ اقوام‌، و از سوي‌ ديگر به‌ آب‌ و هوا، ميزان‌ آب‌، زمين‌ و آرزوهاي‌ صاحب‌ آن‌ بستگى‌ دارد (همو، 65 .(61-62,
شبه‌ جزيرة عربستان‌، سوريه‌، عراق‌ و فلسطين‌: به‌ نظر مى‌رسد كه‌ قبل‌ اسلام‌ باغهايى‌ در سرزمين‌ نجد، يمن‌ و طائف‌ وجود داشته‌ است‌. در نجد نام‌ شهر رياض‌ به‌ معناي‌ باغهاست‌ و ظاهراً آثاري‌ از آب‌ و باغ‌ در آنجا وجود داشته‌ است‌. شبه‌ جزيرة عُمان‌ داراي‌ نخلستانهاي‌ بزرگ‌ است‌ و در يمن‌ به‌ سبب‌ آنكه‌ يكى‌ از خوش‌ آب‌ و هواترين‌ مناطق‌ جنوب‌ شبه‌ جزيره‌ است‌، امكان‌ بيشتري‌ براي‌ احداث‌ باغ‌ وجود دارد. منطقة شمالى‌ شبه‌ جزيره‌ شامل‌ سوريه‌، عراق‌ و فلسطين‌ از سرسبزترين‌ نقاط آن‌ است‌ و به‌ سبب‌ كوهستانى‌ بودن‌ و باران‌ زياد، داراي‌ باغهاي‌ فراوان‌ وسيع‌ انجير، زيتون‌، خرما و انگور بوده‌ است‌ (همو، .(189-190
در سوريه‌ كاخهاي‌ اموي‌ در ميان‌ باغهاي‌ انبوه‌ محصور بود و چشمه‌ها و استخر نيز بخشى‌ از اين‌ فضاسازي‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. خلفاي‌ اموي‌ به‌ باغ‌ سازي‌ و حفر نهرها توجه‌ بسيار داشتند. در سوريه‌ مناطق‌ مستعد آبياري‌ كه‌ كشت‌ مى‌شدند، به‌ نام‌ «باغ‌» يا «غوطه‌» معروف‌ بودند. سبزيجات‌ و ميوه‌ها در نزديكى‌ منابع‌ آب‌ كاشته‌، و تاكستانها و مزارع‌غلات‌ در حوالى‌آن‌ ايجاد مى‌شدند(همو، 190 ؛هيلنبراند،459). ابن‌ جبير، دمشق‌ را در سدة 6ق‌/12م‌ بهشت‌ خاور مى‌نامد و مى‌نويسد: اين‌ شهر آراسته‌ به‌ گلهاي‌ رنگارنگى‌ است‌ كه‌ در حرير سبز باغ‌ و بوستان‌ جلوه‌گرند. باغها شهر را تا جايى‌ كه‌ چشم‌ كار مى‌كند احاطه‌ كرده‌اند. آنگاه‌ ادامه‌ مى‌دهد كه‌ بى‌ترديد اگر بهشت‌ در زمين‌ بود، جز دمشق‌ نبود و اگر اين‌ خطه‌ در آسمان‌ بود، همان‌ فردوس‌، و با آن‌ همسان‌ بود (ص‌ 234- 235).
عراق‌ِ امروز يا بين‌النهرين‌ كهن‌ با ميراث‌ بسيار غنى‌ چند هزار ساله‌، به‌ همراه‌ حضور بسيار پر رنگ‌ فرهنگ‌ و انديشة ايرانى‌ و در پى‌ آن‌ حكومت‌ مقتدر عباسى‌ و شكل‌گيري‌ شهر بغداد بر سوخته‌هاي‌ تيسفون‌ سهم‌ عمده‌اي‌ در روند شكل‌گيري‌ انواع‌ باغهاي‌ اسلامى‌ دارد. در قرون‌ نخستين‌ اسلامى‌ در عراق‌ كاخها همراه‌ باغهايى‌ با خيابانهاي‌ عمود بر هم‌ گلكاري‌ شده‌ و استخرها و حوض‌ها بودند؛ از جملة آنها مى‌توان‌ از كاخهاي‌ جوسق‌ و باغ‌ بلكواري‌ ياد كرد ( دايرة المعارف‌، 3/57). در سامره‌ مقابل‌ پايتخت‌ در جانب‌ باختري‌ دجله‌ باغهايى‌ بود كه‌ نخل‌ آنها را از بصره‌ و نهالهاي‌ ديگر را از اقصى‌ نقاط سرزمينهاي‌ اسلامى‌ مانند شام‌ و خراسان‌ آورده‌، و در آن‌ نزهتگاه‌ كاشته‌ بودند. حمدالله‌ مستوفى‌ نيز دربارة شهر انبار كه‌ باغهاي‌ بسيار و ميوة فراوان‌ داشت‌، مى‌گويد: «باغستانش‌ بباغات‌ بغداد پيوسته‌ است‌ و در آن‌ خلفا عمارات‌ خوب‌ ساخته‌اند...» (نك: لسترنج‌، 67 .(54, سفيران‌ امپراتوري‌ بيزانس‌ در دربار مقتدر عباسى‌ از باغهاي‌ مختلف‌ با شكوه‌ ياد كرده‌اند (اتينگهاوزن‌، .(3-4
مصر: باغ‌ در سرزمين‌ مصر از اوايل‌ هزارة 3ق‌م‌ وجود داشته‌ است‌ و گمان‌ مى‌رود كه‌ عناصري‌ از باغهاي‌ رسمى‌ و تزيينى‌ پادشاهى‌ نوين‌ مصر در دورة پادشاهى‌ كهن‌ نيز وجود داشته‌ است‌ (استروناخ‌، 64، حاشية 4).
مدارك‌ در دست‌ حاكى‌ از آن‌ است‌ كه‌ در زمان‌ بنياد نهادن‌ قاهره‌ شهر داراي‌ باغهاي‌ عمومى‌ و خصوصى‌ بسيار و چندين‌ باغ‌ - كاخ‌ بوده‌ است‌؛ همچنين‌ اهالى‌ شهر فسطاط در ساخت‌ و ايجاد باغها علاقة بسياري‌ از خود نشان‌ مى‌دادند (لرمن‌، .(189 ناصرخسرو نيز از باغهايى‌ بر بام‌ خانه‌ها در مصر ياد كرده‌ است‌ (ص‌ 108).
تركيه‌: منابعى‌ كه‌ از باغهاي‌ كهن‌ در تركيه‌ بحث‌ كنند، نادرند و تنها شماري‌ مينياتور و نوشته‌ از نويسندگان‌ محلى‌ و سياحان‌ باقى‌ مانده‌ است‌؛ ولى‌ با توجه‌ به‌ شواهدي‌ كه‌ از باغهاي‌ اورارتويى‌ در دست‌ است‌، حضور مؤثر فرهنگ‌ ايرانى‌ در آسياي‌ صغير مشاهده‌ مى‌شود؛ با وجود حكومت‌ طولانى‌ روميان‌ و سپس‌ دولت‌ بيزانس‌ و نيز طبيعت‌ مناسب‌ اين‌ ناحيه‌ بايد انتظار وجود باغهايى‌ را در تركيه‌ داشت‌ (لرمن‌، 190 ؛ استروناخ‌، 56). در دوران‌ دولت‌ عثمانى‌ باغها ضمن‌ عملكرد دولتى‌، براي‌ استفاده‌ در ضيافتها نيز به‌ كار مى‌رفت‌. با توجه‌ به‌ اينكه‌ بيشتر مرزهاي‌ تركيه‌ مرزهاي‌ آبى‌ است‌، باغهاي‌ بسياري‌ رو به‌ دريا ساخته‌ شدند و از اين‌رو، باغهاي‌ تركيه‌ كمتر به‌ محور و جهت‌ وابسته‌ بودند (لرمن‌، همانجا). با توسعة متصرفات‌ عثمانى‌ كاخهاي‌ بسياري‌ ساخته‌ شد. باغهاي‌ بزرگ‌ آنها به‌ حياطهايى‌ شامل‌ كلاه‌ فرنگيها تقسيم‌ مى‌شد و در پيرامون‌ اين‌ مجموعه‌ شكارگاهها قرار داشت‌. توپكاپى‌ سرايى‌ اقامتگاه‌ سلاطين‌ عثمانى‌ از قرن‌ 10 تا 13ق‌/16 تا 19م‌، مجموعه‌اي‌ بزرگ‌ از باغهاست‌ كه‌ مشرف‌ بر درياست‌ و در آن‌ كوشكها و تاكستانها، بركه‌ها و چشمه‌هاي‌ متعددي‌ بوده‌ است‌. در آغاز قرن‌ 12ق‌/18م‌ با قدرت‌ يافتن‌ دولت‌ عثمانى‌ بسياري‌ از ضيافتهاي‌ شبانه‌ در اين‌ باغ‌ برگذار مى‌شد (همو، .(190-191
اندلس‌: با خلافت‌ اموي‌ در اندلس‌ در اوايل‌ قرن‌ 2ق‌/8م‌ باغ‌ و باغ‌سازي‌ در اين‌ سرزمين‌ با بهره‌گيري‌ از سنن‌ بومى‌ و تاريخى‌، اوضاع‌ مساعد آب‌ و هوا، زمينه‌هاي‌ علايق‌ علمى‌ به‌ امر كشاورزي‌ و شناخت‌ گياهان‌، رشد و توسعه‌ يافت‌ ( دانشنامه‌، 1/575 - 576). عبدالرحمان‌ يكم‌ كه‌ از دمشق‌ به‌ اندلس‌ رفته‌ بود، به‌ ايجاد باغى‌ براساس‌ نمونه‌هاي‌ دمشق‌ اقدام‌ كرد. وي‌ از ساير بلاد گياه‌ آورد كه‌ از جملة آنها رُز زردِ ايران‌ بود. در زمان‌ ورود مسلمانان‌ به‌ اندلس‌ هنوز باغها و سيستمهاي‌ آبياري‌ رومى‌ وجود داشت‌. طرح‌ باغها عموماً هندسى‌ بود و باغها با ديواري‌ سنگى‌ يا پرچين‌ محصور مى‌شد. در غرناطه‌ باغها در دامنة تپه‌ها ايجاد شده‌ بود و از مشخصه‌هاي‌ اين‌ باغها سايه‌بانهاي‌ كوچكى‌ بود كه‌ با الهام‌ از كوشكهاي‌ ايرانى‌ ايجاد مى‌شد (لرمن‌، .(87-89 در مدينة الزهرا در قرطبه‌ باغهاي‌ وسيع‌ در بخش‌ ميانى‌ بستري‌ شيب‌دار و صفه‌ مانند ايجاد شده‌ بود و علاقة وافر به‌ امر باغبانى‌ چنان‌ بود كه‌ كاخها نيز در كنار باغها بنا مى‌شد. كاخ‌ الحمرا در غرناطه‌ مجموعه‌اي‌ از كوشكهاي‌ ميان‌ باغى‌ بود كه‌ بهشتى‌ پهناور را مى‌مانست‌ و بسياري‌ از آنها پر از جانوران‌ مختلف‌ بود (هيلنبراند، 534، 544). در اين‌ كاخ‌ آب‌ نقش‌ كاربردي‌ و زيباشناختى‌ خود را داشت‌؛ مجموعه‌اي‌ آرام‌ از فواره‌ها بر جذابيت‌ باغ‌ افزوده‌ بود. حوضها، باغچه‌ها، شبكة معابر مجموعاً احساسى‌ جدا از زندگى‌ روزمره‌ را القا مى‌كرد (همو، 548).
شبه‌ قارة هند: باغهاي‌ شبه‌ قاره‌ يا در منطقة جلگه‌اي‌ و يا در منطقة كوهستانى‌ كشمير واقعند. باغهاي‌ دوران‌ اسلامى‌ قبل‌ از مغول‌ به‌ دورة حكومت‌ فيروزشاهى‌ در اطراف‌ دهلى‌ بازمى‌گردد؛ اما باغ‌سازي‌ در شبه‌ قاره‌ سنت‌ ديرينه‌اي‌ دارد. آشوكا، امپراتور بزرگ‌ هند در دو هزار سال‌ پيش‌ اقدام‌ به‌ احداث‌ و توسعة باغها كرد. باغها در هند ابتدا به‌ معابد بودايى‌، سپس‌ به‌ خانة شاهزادگان‌، ثروتمندان‌ و تجار تعلق‌ داشت‌ (لرمن‌، .(139-140 بعد از سدة 8ق‌/14م‌ قصرهاي‌ بسياري‌ با باغهاي‌ پيرامون‌ آنها شكل‌ گرفت‌. در ساخت‌ باغهاي‌ ناحية احمدآباد از هنر باغبانى‌ خراسانى‌ بهره‌مند شده‌اند و تأثير هنر باغ‌سازي‌ ايرانى‌ در باغهاي‌ بنگاله‌ و ماندو آشكار است‌ ( دانشنامه‌، 1/577). سنت‌ باغ‌ اسلامى‌ در دوران‌ حكومت‌ مغولها به‌ اوج‌ رسيد. امپراتوران‌ مغولى‌ با باغ‌ ايرانى‌ آشنا بودند و دربارة نقشة باغ‌ و كاشت‌ و پرورش‌ گياهان‌ آگاهى‌ داشتند. با اينكه‌ سنت‌ چهار باغ‌ اساس‌ نقشة باغ‌ بود، اما آنان‌ تقليد كنندة محض‌ نبودند. باغها در اين‌ سرزمين‌ طبق‌ نيازهاي‌ اقليم‌ و منطقه‌ تعديل‌ شد و گسترش‌ يافت‌. باغهاي‌ اين‌ دوره‌ با «رام‌ باغ‌» در آگره‌ در زمان‌ بابر آغاز شد و در دورة جهانگير به‌ اوج‌ شكوفايى‌ رسيد (لرمن‌، 140 ؛ جليكو، .(109
بابر به‌ باغ‌ بيشتر به‌ عنوان‌ موضوعى‌ زيبا علاقمند بود، تا به‌ عنوان‌ بازتابى‌ تصوري‌ از بهشت‌ كه‌ انسان‌ ايجاد كرده‌ است‌؛ او با استقرار در هند به‌ زودي‌ دريافت‌ آنچه‌ در كابل‌ و سمرقند با آنها سر و كار داشته‌ است‌، مناسب‌ سرزمين‌ تازه‌ نيست‌؛ در نتيجه‌، طرحى‌ از باغ‌ را آغاز كرد و گسترش‌ داد كه‌ در نهايت‌ شاخص‌ باغ‌ هندي‌ شد (لرمن‌، .(141 او سنت‌ باغ‌سازي‌ ايرانى‌ را - با كاربردِ نظم‌، هندسه‌، نهرها و حوض‌ - همراه‌ با بهره‌گيري‌ از سنن‌ بومى‌ به‌ كار گرفت‌. باغهاي‌ او عموماً مطبق‌ بودند و اين‌ شيوه‌ بعد از او هم‌ دنبال‌ شد (همو، .(140-141 برخى‌ از باغهاي‌ بابر 3 طبقه‌ بود، از جمله‌ باغ‌ شالمار در لاهور كه‌ معظم‌ترين‌ باغ‌ جهان‌ است‌. اين‌ باغ‌، باغى‌ سلطنتى‌ بوده‌ كه‌ هر يك‌ از طبقات‌ با هدف‌ متفاوتى‌ كاربري‌ داشته‌ است‌: طبقة اول‌ براي‌ عموم‌ مردم‌، طبقة دوم‌ مخصوص‌ امپراتور، و سومين‌ و بالاترين‌ طبقه‌ مختص‌ اهل‌ حرم‌ بود؛ هر طبقه‌ يا باغ‌ كلاه‌ فرنگى‌ خاصى‌ براي‌ خود داشت‌ (جليكو، .(115 گاهى‌ باغها در 8 طبقه‌ (مفهوم‌ باغ‌ بهشت‌)، 7 طبقه‌ (به‌ معناي‌ هفت‌ آسمان‌) و در مواردي‌ در 12 طبقه‌ - مثل‌ باغ‌ نشاط در كشمير - بودند (لرمن‌، .(142
كوشك‌ نقطة تمركز باغهاي‌ زينتى‌ هند بود كه‌ گاهى‌ در طبقة اول‌ و گاهى‌ در بالاترين‌ طبقه‌ قرار داشت‌. كوشك‌ روي‌ يك‌ صفه‌ در مركز چهار باغ‌ ايجاد مى‌شد (همانجا). باغهاي‌ مغولى‌ با به‌ كارگيري‌ طرحى‌ واحد متشكل‌ از نهري‌ مركزي‌، حوضهاي‌ كم‌ عمق‌، ديوار بلند محصور كننده‌، درختان‌ چنار، بركه‌هاي‌ مصنوعى‌ و فواره‌ها ساخته‌ مى‌شدند. از عناصر ديگر باغ‌ مغولى‌ نهرهايى‌ است‌ كه‌ گاه‌ در زاوية قائمه‌ با بستر اصلى‌ آب‌ قرار داشتند، و از سنت‌ تقسيم‌ چهار بخشى‌ پيروي‌ مى‌كردند. اين‌ نهرها به‌ موازات‌ خيابانهاي‌ مستقيم‌ بودند و حد فاصل‌ آنها را چمن‌ فراگرفته‌ بود و حاشيه‌ها با بستري‌ از گلها و رديف‌ درختان‌ سايه‌دار پر شده‌ بودند ( دانشنامه‌، 1/578).
افغانستان‌: اوضاع‌ اقليمى‌ و آب‌ و هوايى‌ افغانستان‌ چنان‌ بوده‌ است‌ كه‌ از همان‌ ابتدا مردم‌ اين‌ سرزمين‌ وجود باغ‌ را ضروري‌ دانسته‌، و آن‌ را محترم‌ شمرده‌اند. براي‌ مطالعة روند باغ‌سازي‌ در سرزمين‌ امروزين‌ افغانستان‌ كه‌ وارث‌ فرهنگ‌ مادي‌ و معنوي‌ ايران‌ و هند است‌، نظر به‌ كمبود آثار باقى‌ مانده‌ از باغهاي‌ دورة قبل‌ از تيمور و مغولان‌ هند بايد به‌ منابع‌ كتبى‌ تاريخى‌ و ادبى‌ و مدارك‌ باستان‌شناختى‌ رجوع‌ كرد. بيهقى‌ به‌ باغ‌ پيروزي‌ در غزنه‌ اشاره‌ دارد كه‌ سلطان‌ محمود را در همانجا دفن‌ كردند و سپس‌ از جشن‌ سلطان‌ سعيد بهرامشاه‌ در آن‌ باغ‌ ياد مى‌كند. وي‌ در جايى‌ ديگر از باغ‌ هزار درخت‌ در شهر غزنه‌ نام‌ مى‌برد (نك: نفيسى‌، 1/148، 233، 577). كاخ‌ - باغها و باغهاي‌ منفرد احتمالى‌ در شهرهاي‌ غزنه‌، بست‌ و لشكري‌ بازار و... در حملة غوريان‌ و سپس‌ مغولان‌ و تيموريان‌ تخريب‌ شد ( ايرانيكا ).
منابع‌ جغرافيايى‌ از باغهاي‌ فراوان‌ و انبوهى‌ در مناطق‌ مختلف‌ اين‌ سرزمين‌ياد كرده‌اند (ابن‌حوقل‌، 2/439).افزون‌براين‌، وصف‌شماري‌ از اين‌ باغهاي‌ از ميان‌ رفته‌ را در متون‌ منظوم‌ مى‌يابيم‌؛ از جمله‌ فرخى‌ (د 429ق‌/1038م‌)، شاعر نامدار «باغ‌ نو» را در دورة سلطنت‌ محمود غزنوي‌ به‌ نظم‌ كشيده‌ است‌، او در اين‌ شعر به‌ نكات‌ پراهميتى‌ اشاره‌ مى‌كند: دو ورودي‌ باغ‌ كه‌ در خاور و باختر واقع‌ بوده‌، و به‌ ترتيب‌ مهر و ماه‌ نام‌ داشته‌اند. باغ‌ آراسته‌ به‌ انواع‌ گلها و درختان‌ گوناگون‌، از جمله‌ سرو بوده‌ است‌ كه‌ به‌ شكل‌ مدور پيرايش‌ شده‌ بودند (گفتنى‌ است‌ كه‌ در سدة اخير پنداشته‌ شده‌ كه‌ پيرايش‌ درختان‌ روشى‌ غربى‌ است‌). در ادامه‌ به‌ مرغان‌ آموخته‌ در باغ‌ اشاره‌ شده‌ است‌؛ كاخ‌ شاه‌ در ميان‌ باغ‌ برپا بوده‌، و نيز استخر بسيار وسيعى‌ از سنگ‌ مرمر كه‌ آن‌ را «دريا» ناميده‌ است‌، با ماهيان‌ و زورقى‌ شناور بر سطح‌ آن‌ و عمارت‌ كلاه‌فرنگى‌ در كنار آن‌، در باغ‌ وجود داشته‌ است‌. فرخى‌ در وصف‌ باغ‌ ديگري‌ از مجسمه‌هاي‌ گوناگون‌ در آن‌ ياد مى‌كند: «سيصد هزار گونه‌ بت‌ است‌ اندرو بپاي‌/ هر يك‌ چنانكه‌ خيره‌ شود زو بت‌ بهار» (ص‌ 53 - 55، 167). اين‌ بيت‌ شاعر نيز سندي‌ است‌ كه‌ رسم‌ قرار دادن‌ مجسمه‌ در باغ‌ نيز از غرب‌ تقليد نشده‌ است‌.
بسياري‌ از باغهاي‌ غزنوي‌ با حملة غوريان‌ و باقى‌ماندة آنهاو آثار سلجوقى‌ در حملة مغولان‌ و تيموريان‌ از بين‌ رفت‌؛ ليكن‌ با حضور تيمور و اخلاف‌ او در هرات‌ و كابل‌ سنت‌ پايداري‌ از باغ‌سازي‌ به‌ وجود آمد كه‌ ضمن‌ بهره‌گيري‌ بنيادين‌ از سنت‌ باغهاي‌ ايرانى‌ خود به‌ توسعة اين‌ فعاليتها كمك‌ كرد و بر باغ‌سازي‌ مغولى‌ هند و صفوي‌ ايران‌ تأثير نهاد. در زمان‌ جانشينان‌ تيمور بايد به‌ احداث‌ باغهاي‌ گازرگاه‌ در هرات‌ به‌ دستور شاهرخ‌ ميرزا و باغهاي‌ تخت‌ سفر توسط سلطان‌ حسين‌ بايقرا اشاره‌ كرد ( ايرانيكا ).
بابر بنيان‌گذار سلسلة مغولى‌ هند پس‌ از تسخير كابل‌ علاقة شديدي‌ بدان‌ پيدا كرد و نسبت‌ به‌ آبادانى‌ آن‌ بسيار كوشيد و به‌ تأسى‌ از سمرقند به‌ احداث‌ باغ‌ در كابل‌ پرداخت‌. او در بابرنامه‌ مى‌نويسد: در 914ق‌/ 1508م‌ چارباغى‌ در ناحية استالف‌ در نزديكى‌ كابل‌ به‌ نام‌ «باغ‌وفا» طراحى‌ كرده‌ كه‌ مشرف‌ بر رود است‌، و نيز آب‌ همان‌ رود در باغ‌ جريان‌ دارد. بابر در همين‌ منطقة پر صفا و سبزه‌زار بهاي‌ باغ‌ بزرگى‌ را كه‌ الغ‌بيك‌ ميرزا غصب‌ كرده‌ بود، به‌ صاحبان‌ آن‌ پرداخته‌ است‌ و در وصف‌ آن‌ از درختهاي‌ چنار بزرگ‌، سبزه‌زار پر صفا ياد مى‌كند و مى‌افزايد: از ميان‌ باغ‌ يك‌ آسيا آب‌ جاري‌ است‌ كه‌ مسير پر پيچ‌ و خمى‌ را طى‌ مى‌كرده‌، و وي‌ جهت‌ آن‌ را مطابق‌ اصول‌ طراحى‌ كرده‌، و سامان‌ داده‌ است‌. در پايين‌ اين‌ باغ‌ نيز چشمه‌اي‌ به‌ نام‌ «سه‌ ياران‌» وجود داشت‌ با درختان‌ چنار، بلوط و ارغوان‌ زرد و سرخ‌ كه‌ در منطقه‌ يگانه‌ بود. به‌دستور بابر چشمه‌ نيز سامان‌ يافت‌ (ص‌ 83، 86 -87). تا سال‌ 1350ش‌/1971م‌ اين‌ محل‌ گردشگاه‌ مردم‌ بود.
جهانگير فرزند بابر از 7 باغ‌، و شاهجهان‌ نيز از 10 باغ‌ در 1048ق‌/1638م‌ ياد كرده‌ است‌. باغى‌ كه‌ بابر در آن‌ دفن‌ شد، باغى‌ پله‌اي‌ بود به‌ طول‌ 500 متر در 15 طبقه‌ و شاهجهان‌ نسبت‌ به‌ مرمت‌ و توسعة آن‌ اقدام‌ كرد. جهانگير باغ‌ جهان‌ آرا را در كابل‌، و احتمالاً همسرش‌ نورجهان‌ باغ‌ نمله‌ را در غرب‌ جلال‌آباد احداث‌ كرد. توجه‌ بابر به‌ باغ‌سازي‌ مخصوصاً در تأمين‌ محور صحيح‌ و آب‌ كافى‌، و علاقه‌ و كوشش‌ او در به‌ دست‌ آوردن‌ گياهان‌ جديد از بلاد مختلف‌ باعث‌ شد كه‌ او سنت‌ باغ‌سازي‌ اسلامى‌ در هند را بنياد نهد ( توزك‌ جهانگيري‌، 52، 266، 286؛ لرمن‌، 193 .(192,
ماوراءالنهر: دو شهر بخارا و سمرقند مراكز و نقاط ثقل‌ فرهنگى‌ ماوراءالنهر بوده‌اند. از باغهاي‌ قبل‌ از دوران‌ مغول‌ و حكومت‌ تيموري‌ اطلاعات‌ چنان‌ است‌ كه‌ ابن‌ حوقل‌ مى‌گويد: در شهر سمرقند كمتر خانه‌اي‌ است‌ كه‌ بوستانى‌ نداشته‌ باشد و ياقوت‌ اشاره‌ مى‌كند كه‌ هواي‌ شهر مرطوب‌ است‌ و هر خانه‌اي‌ چه‌ در شهر و چه‌ در ربض‌ باغ‌ يا باغچه‌اي‌ دارد، چنانكه‌ از بالاي‌ قلعه‌ شهر پوشيده‌ از درخت‌ و سبزه‌ به‌ نظر مى‌رسد (3/135؛ نك: لسترنج‌، 464 )؛ ولى‌ دورة اوج‌ و شكوه‌ سمرقند و سنت‌ باغ‌سازي‌ آن‌ به‌ دوران‌ حكومت‌ تيمور و اخلاف‌ او بازمى‌گردد. دو تن‌ از مورخان‌ دربار تيمور - ابن‌ عربشاه‌ و شرف‌الدين‌ على‌ يزدي‌ - و كلاويخو سياح‌ اسپانيايى‌ به‌ وصف‌ باغهاي‌ آن‌ پرداخته‌اند. يك‌ قرن‌ بعد وصف‌ مجددي‌ از باغهاي‌ سمرقند، مخصوصاً از چهار باغ‌ درويش‌ محمد ترخان‌، توسط بابر ارائه‌ شده‌ است‌. علاوه‌ بر باغهاي‌ كمربندي‌ شهر كه‌ هر يك‌ نام‌ يكى‌ از شهرهاي‌ مهم‌ و معروف‌ و فرهنگى‌ جهان‌ اسلام‌ چون‌ سلطانيه‌، قاهره‌، شيراز، بغداد و دمشق‌ را داشت‌، اسامى‌ باغهاي‌ متعددي‌ با وصف‌ آنها چون‌ باغ‌ شمال‌، باغ‌ ارم‌، باغ‌ بهشت‌ و... در دست‌ است‌. طرح‌ و شكل‌ باغهاي‌ سمرقند براساس‌ سنت‌ باغ‌سازي‌ ايرانى‌ است‌ و هنرمندان‌ باغ‌ساز ايرانى‌ نهايت‌ مهارت‌ خود را در تقويت‌ سنت‌ ايرانى‌ به‌ خرج‌ داده‌اند. باغهاي‌ ساكت‌، سبز، سايه‌دار و زيبايى‌ در سمرقند وجود داشتند كه‌ داراي‌ اساس‌ هندسى‌ و محور اصلى‌، كوشكى‌ روي‌ صفه‌ در محل‌ تقاطع‌ محورها، استخر مركزي‌ با نهرهاي‌ مفروش‌ با كاشى‌، ورودي‌ با شكوه‌ در مسير محور اصلى‌ و حصار و درختان‌ انبوه‌ بودند (لرمن‌، 192 -191 ؛ كلاويخو، 214، 219-220، 229-230، 232).
شكل‌ باغ‌: از نظر طرح‌ و نقشه‌ مى‌توان‌ باغهاي‌ ايرانى‌ را به‌ 3 گروه‌ تقسيم‌ كرد: 1. باغهاي‌ مسطح‌ و كم‌ شيب‌، مانند باغ‌ فين‌. 2. باغهاي‌ شيب‌دار و صفه‌دار كه‌ معماري‌ آنها بر خيابانهاي‌ اصلى‌ و آب‌ نماهاي‌ ميانى‌ تمركز دارد و بناي‌ اصلى‌ در طبقة فوقانى‌ است‌؛ قديم‌ترين‌ نمونة آن‌ باغ‌ تخت‌ شيراز (قرن‌ 5ق‌/11م‌)، و بهترين‌ نمونة آن‌ باغ‌ هزار جريب‌ صفوي‌ در اصفهان‌ است‌. 3. باغهايى‌ كه‌ در بسترهاي‌ عارضه‌دار طبيعى‌ و يا در ميان‌ آبگيرها ساخته‌ مى‌شود. اين‌ باغها شباهت‌ بسيار به‌ باغهاي‌ اوليه‌ دارد و سعى‌ شده‌ است‌ كه‌ حالت‌ طبيعى‌ محيط حفظ گردد. باغ‌ عباس‌آباد بهشهر از دوران‌ صفوي‌ در دورن‌ جنگل‌ و در كنار درياچة مصنوعى‌ و مشرف‌ به‌ منظر طبيعى‌ گسترده‌ از جملة آنهاست‌.
ابونصر هروي‌ در قرن‌ 10ق‌/16م‌ طرح‌ باغ‌ ايرانى‌ را با جزئيات‌ شرح‌ داده‌ است‌ (سراسر كتاب‌، به‌ ويژه‌ ص‌ 282-380).
شكل‌ هندسى‌ باغ‌ ايرانى‌ چهار گوش‌ و عموماً مستطيل‌، و جهت‌ طولى‌ باغ‌ محور آن‌ است‌ و شيب‌ و سازه‌هاي‌ درون‌ باغ‌ نسبت‌ بدان‌ مشخص‌ مى‌شوند. استفاده‌ از الگوي‌ محوري‌ كه‌ تا دوره‌هاي‌ متأخر در ايران‌ و نيز هند معمول‌ بود، باقى‌ماندة ميراث‌ هخامنشى‌ است‌ (استروناخ‌، .(50 باغ‌ با ديوار محصور، و برخى‌ از آنها مثل‌ باغ‌ فين‌ داراي‌ برج‌ و باروست‌. سر در ورودي‌ كه‌ مبيّن‌ ميزان‌ تمكن‌ صاحب‌ آن‌ نيز هست‌، در محور اصلى‌ و جهت‌ طول‌ باغ‌ ايجاد مى‌شود. باغها داراي‌ در كوچك‌ اختصاصى‌ نيز هستند. پشت‌ در، هشتى‌ قرار دارد كه‌ حايلى‌ بين‌ درون‌ و بيرون‌ باغ‌ است‌. خيابان‌بندي‌ باغ‌ به‌ نسبت‌ وسعت‌ و چگونگى‌ بستر باغ‌ و شمار بناهاي‌ آن‌ شكل‌ مى‌گيرد. دو خيابان‌ متقاطع‌ شمالى‌ - جنوبى‌ و شرقى‌ - غربى‌ خيابانهاي‌ اصلى‌ باغ‌ هستند. خيابانهايى‌ در اطراف‌ و كنار ديوار حصار ايجاد مى‌شود. اگر بستر باغ‌ شيب‌ داشته‌ باشد، با ايجاد پله‌ آن‌ را مى‌شكنند. استخر و حوضهاي‌ بزرگ‌ و كوچك‌، آبنما و آبشار و نيز نهرهاي‌ منظم‌ در محور شبكه‌بندي‌ باغ‌ و در محل‌ اتصال‌ و مقابل‌ كوشك‌ و ايوان‌ و يا ديگر بناهاي‌ اصلى‌ شكل‌ مى‌گيرند. كف‌ نهرها و حوضهاي‌ كم‌ عمق‌ به‌ صورت‌ آب‌نما با كاشى‌ الوان‌ فرش‌ مى‌شود. شكل‌ حوضها عموماً مستطيل‌ و ساده‌، و يا زائده‌دار است‌. از طرحهاي‌ آزاد جز دايره‌ از اشكال‌ ديگر استفاده‌ نمى‌شود و حوض‌ پاشويه‌دار از دوران‌ صفوي‌ مرسوم‌ گرديده‌ است‌.
در اكثر باغهاي‌ ايرانى‌ جوي‌ آب‌ از طبقة زيرين‌ كوشك‌ِ ميان‌ باغ‌ سرچشمه‌ مى‌گيرد و پس‌ از ورود به‌ حوض‌ جلو آن‌ در كل‌ باغ‌ جاري‌ مى‌گردد (ديبا، 30). براي‌ بهره‌گيري‌ از زيبايى‌ آب‌ از فواره‌ استفاده‌ مى‌شود كه‌ نمونه‌هاي‌ صفوي‌ آن‌ موجود است‌ و سياحان‌ و شاعران‌ بدان‌ اشاره‌ كرده‌، و نگارگران‌ از آن‌ اطلاع‌ داشته‌اند. شكل‌ آنها مخروطى‌ با لعاب‌ فيروزه‌اي‌ است‌ و از انواع‌ فلزي‌ هم‌ استفاده‌ شده‌ است‌. در زمينهاي‌ شيب‌دار از آبشارهاي‌ كوچك‌ به‌ صورت‌ سطوح‌ پله‌اي‌ و شيب‌دار استفاده‌ مى‌شود. باغچه‌بندي‌ به‌ 3 شكل‌ باغچه‌هاي‌ بزرگ‌ چهار گوش‌، پهنه‌هاي‌ بزرگ‌ و نوارهاي‌ كم‌ عرض‌ پله‌اي‌ است‌ و رعايت‌ نوع‌ گياه‌، گل‌ و درختى‌ كه‌ كاشته‌ مى‌شود، از شاخصه‌هاي‌ باغچه‌بندي‌ است‌. در الگوي‌ چهار باغ‌ سطح‌ باغ‌ توسط شبكه‌بندي‌ خيابانها و نهرها به‌ چهار بخش‌ قرينه‌ تقسيم‌ مى‌شود كه‌ شاخص‌ترين‌ معرف‌ باغهاي‌ ايرانى‌ است‌.
از ديگر عناصر باغ‌ احداث‌ كوشك‌ و عمارت‌ و ايوان‌ است‌ و طراحى‌ شبكه‌بندي‌ و تعيين‌ محل‌ جزئيات‌ باغ‌ به‌ نسبت‌ آن‌ صورت‌ مى‌گيرد. محل‌ آن‌ بايد از بهترين‌ چشم‌انداز طبيعى‌ برخوردار باشد و ساخت‌نمونه‌هاي‌ هشت‌گوش‌ بر همين‌اساس‌ بوده‌است‌.ازخصوصيات‌ باغ‌ ايرانى‌ منظرة روبه‌روي‌ كوشك‌ و كشيدگى‌ كل‌ باغ‌ در محور شمال‌ - جنوب‌ است‌ (همو، 37). گاهى‌ كوشك‌ باغ‌ را به‌ دو بخش‌ وسيع‌تر عمومى‌ و كوچك‌تر خصوصى‌ تقسيم‌ مى‌كرد، مانند باغ‌ ارم‌ شيراز (ابوالقاسمى‌، 289). غير از كوشك‌ ميانى‌ و اصلى‌ بناهاي‌ ديگري‌ هم‌ به‌ منظورهاي‌ مختلفى‌ چون‌ اقامتگاه‌ ساكنان‌ باغ‌ و گاه‌ كاربردهاي‌ رسمى‌ و روزمره‌ ساخته‌ مى‌شد. بعد از آب‌ كه‌ نقش‌ اصلى‌ در شكل‌ باغ‌ ايرانى‌ دارد، درختان‌ در مرتبة بعدي‌ قرار مى‌گيرند (ديبا، 30-31). گياهان‌ زينتى‌، درختان‌ ميوه‌ و سايه‌دار و چمن‌ در باغ‌ معمول‌ است‌. نوع‌ و ارتفاع‌ و انبوهى‌ برگها و شاخسار درختان‌ و بوته‌ها در ايجاد فضاي‌ مطلوب‌ مؤثر است‌. از شاخصه‌هاي‌ باغ‌ ايرانى‌ كاشت‌ درختان‌ ميوه‌ در كرت‌ بزرگ‌ است‌. زمان‌ شكوفايى‌ و تنوع‌ رنگ‌ گلها مهم‌ است‌ تا سرسبزي‌ و تداوم‌ رنگها و پويايى‌ باغ‌ را به‌ چشم‌ بيننده‌ بياورد. درختان‌ ميوه‌ را در حاشية كرتها و باغچه‌ها و خيابانها و گاهى‌ داخل‌ كرتها مى‌كارند. از قديم‌ رايج‌ بود كه‌ نمونه‌هاي‌ تازه‌اي‌ از ديگر بلاد وارد مى‌شد، چنانكه‌ مثلاً از دوران‌ صفوي‌ استفاده‌ از نمونة گلهاي‌ زينتى‌ اروپا مرسوم‌ شد. مهم‌ترين‌ و بهترين‌ گل‌ در باغ‌ ايرانى‌ گل‌ سرخ‌ در انواع‌ سفيد و زرد و سرخ‌ و گاهى‌ دو رنگ‌ بود. گاهى‌ براي‌ پوشش‌ سطوح‌ باغ‌ از شبدر استفاده‌ مى‌شد. روضةالصفات‌ نويدي‌ مدركى‌ گويا بر استفاده‌ از انواع‌ گلها و گياهان‌ در باغهاي‌ صفوي‌ بود.
روشنايى‌ باغها در شب‌ نيز از طريق‌ فانوسها، و در حين‌ مراسم‌ خاص‌ با استفاده‌ از شمار بسياري‌ شمع‌ بود و شمعهاي‌ بلند و درشت‌ را درون‌ شمعدانها قرار مى‌دادند.
مآخذ: ابن‌ جبير، محمد، رحلة، بيروت‌، 1384ق‌/1964م‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، ليدن‌، 1938-1939م‌؛ ابن‌ فقيه‌، احمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، بيروت‌، 1408ق‌/1988م‌؛ ابوالقاسمى‌، لطيف‌، «هنجار باغ‌ ايرانى‌ در آيينة تاريخ‌»، مجموعه‌ مقالات‌ كنگرة تاريخ‌ معماري‌ و شهرسازي‌ ايران‌، تهران‌، 1374ش‌، ج‌ 2؛ ابونصر هروي‌، قاسم‌، ارشاد الزراعه‌، به‌ كوشش‌ محمد مشيري‌، تهران‌، 1346ش‌؛ استروناخ‌، د.، «شكل‌گيري‌ باغ‌ سلطنتى‌ پاسارگاد و تأثير آن‌ در باغ‌سازي‌ ايران‌»، ترجمة كاميار عبدي‌، اثر، تهران‌، شم 22 و 23؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، ممالك‌ و مسالك‌، ترجمة محمد بن‌ اسعد تستري‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1373ش‌؛ بابر، ظهيرالدين‌ محمد، بابرنامه‌، ترجمة فارسى‌، بمبئى‌، 1308ق‌؛ توزك‌ جهانگيري‌، لكهنو، نولكشور؛ حمدالله‌ مستوفى‌، نزهة القلوب‌، به‌ كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، ليدن‌، 1913م‌؛ دانشنامة جهان‌ اسلام‌، تهران‌، 1375ش‌؛ دايرة المعارف‌ تشيع‌، به‌ كوشش‌ احمد صدر حاج‌ سيدجوادي‌ و ديگران‌، تهران‌، 1371ش‌؛ ديبا، داراب‌ و مجتبى‌ انصاري‌، «باغ‌ ايرانى‌»، مجموعه‌ مقالات‌ كنگرة تاريخ‌ معماري‌ و شهرسازي‌ ايران‌، تهران‌، 1374ش‌، ج‌ 2؛ سامى‌، على‌، تمدن‌ ساسانى‌، شيراز، 1342ش‌؛ فرخى‌ سيستانى‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1335ش‌؛ كلاويخو، روي‌، سفرنامه‌، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران‌، 1344ش‌؛ كمپفر، ا.، سفرنامه‌، ترجمة كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1360ش‌؛ لغت‌نامة دهخدا؛ مافروخى‌، مفضل‌، محاسن‌ اصفهان‌، به‌ كوشش‌ جلال‌الدين‌ طهرانى‌، تهران‌، 1312ش‌؛ معين‌، محمد، فرهنگ‌ فارسى‌، تهران‌، 1371ش‌؛ مقدسى‌، محمد، احسن‌ التقاسيم‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1906م‌؛ ناصرخسرو، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1355ش‌؛ نفيسى‌، سعيد، در پيرامون‌ تاريخ‌ بيهقى‌، تهران‌، 1352ش‌؛ نويدي‌ شيرازي‌، زين‌العابدين‌، روضة الصفات‌، به‌ كوشش‌ ابوالفضل‌ رحيموف‌، مسكو، 1974م‌؛ وست‌، و.س‌.، «باغهاي‌ ايران‌»، ميراث‌ ايران‌، به‌ كوشش‌ ا.ج‌. آربري‌، ترجمة احمد بيرشك‌ و ديگران‌، تهران‌، 1336ش‌؛ ويلبر، د.، باغهاي‌ ايران‌ و كوشكهاي‌ آن‌، ترجمة مهين‌دخت‌ صبا، تهران‌، 1348ش‌؛ هيلنبراند، ر.، معماري‌ اسلامى‌، ترجمة ايرج‌ اعتصام‌، تهران‌، 1377ش‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ نيز:
Ettinghausen, R. introd. The Islamic Garden, Washington, 1976; Golombek, L. and D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988; Iranica; Jellicoe, S., X The Development of the Mughal Garden n , The Islamic Garden, Washington, 1976; Lehrman, J., Earthly Paradise, London, 1980; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Ling, R., X The Arts of Living n , The Oxford History of the Classical World, ed. J. Boardman et al., New York, 1990; Matheson, S.A., From Pasargadae to Darab, Tehran, 1997; Pinder-Wilson, R., Studies in Islamic Art, London, 1985; Reuther, O., X Sasanian Architecture, A. History n , A Survey of Persian Art, ed. A.U. Pope, Tehran etc., 1967, vol.II; Stronach, D., X A nshan and Parsa: Early Achaemenid History, Art and Architecture on the Iranian Plateau n , Mesopotamia and Iran in the Persian Period: Conquest and Imperialism 539-331BC, ed. J. Curtis, London, 1997.
ناصر نوروززادة چگينى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4374
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست