responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4357
باشقيرستان‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4357



باشْقيرِسْتان‌، از جمهوريهاي‌ خودمختار فدراسيون‌ روسيه‌. مردم‌ بومى‌ آن‌، خود را باشقورت‌، و سرزمين‌ خويش‌ را باشقورتستان‌ مى‌نامند 67) III/59, , 3 .(BSEنام‌ باشقير درآثار مؤلفان‌ اسلامى‌ به‌ گونه‌هاي‌ مختلف‌ باشغرد، باشجرد، بشجرد، بسجرت‌ (اصطخري‌، 225؛ ابن‌ حوقل‌، 335)، باشغرت‌ (قزوينى‌، 609)، باشقرد (دمشقى‌، 106؛ ابوالفدا، 206؛ ابن‌سعيد، 115)، بشكرد ( حدودالعالم‌،120) و بشخرت‌ ( اشكال‌العالم‌،153) نيز آمده‌ است‌.
مساحت‌ باشقيرستان‌ 600 ،143كم2 و مركز آن‌ شهر اوفاست‌. اين‌ سرزمين‌ در ميان‌ بخش‌ اروپايى‌ و آسيايى‌ روسيه‌ در نزديكى‌ كوههاي‌ اورال‌ واقع‌ است‌. نواحى‌ غربى‌ آن‌ جلگه‌اي‌، و نواحى‌ شرقى‌ آن‌ كوهستانى‌ است‌ («دائرةالمعارف‌ جغرافيايى‌...1»، .(I/202 دماي‌ اين‌ سرزمين‌ در تابستان‌ ميان‌ 16 تا 20 و در زمستان‌ 14- تا 17- سانتى‌گراد و متوسط بارندگى‌ 300 تا 600 ميلى‌متر در سال‌ است‌. بلايا و اوفا از عمده‌ترين‌ رودهاي‌ اين‌ سرزمينند. بيش‌ از 40% اراضى‌ آنجا جنگلى‌ است‌ («فرهنگ‌ دائرةالمعارفى‌...2»، .(117 باشقيرستان‌ شامل‌ 54 منطقة كشاورزي‌، 17 شهر و 41 شهرك‌ است‌ (همانجا).
شهر اوفا مركز اين‌ جمهوري‌ مطابق‌ آمار 1991م‌/1370ش‌ داراي‌ 000 ،097 ،1نفر جمعيت‌است‌ ( بريتانيكا)و در 54 و 40 عرض‌شمالى‌ و 56 طول‌شرقى‌ واقع‌شده‌است‌ («اطلس‌...3»، .(181 جمعيت‌ جمهوري‌ باشقيرستان‌ در 1985م‌/1364ش‌ بالغ‌ بر 000 ،858 ،3نفر بوده‌ است‌ كه‌ 62% آن‌ در شهرها سكنى‌ داشته‌اند. شمار باشقيرها در اين‌ جمهوري‌ كمترازروسهاوتاتارهاست‌. در آمار 1970م‌ ازكل‌جمعيت‌ 000 ،833 ،3نفري‌ باشقيرستان‌، حدود 892 هزار نفر باشقير، 000 ،546 ،1نفر روس‌، 945 هزار نفر تاتار و بقيه‌ از ديگر اقوام‌ بوده‌اند («فرهنگ‌ دائرةالمعارفى‌»، همانجا؛ XXIV(2)/504 , 3 .(BSEدر 1959م‌ حدود 4/42% از جمعيت‌ باشقيرستان‌ را روسها تشكيل‌ مى‌دادند كه‌ در 1979م‌ به‌ 3/40% كاهش‌ يافت‌ (بنيگسن‌، .(9
در نيمة دوم‌ هزارة نخست‌ ق‌م‌، در جنوب‌ باشقيرستان‌ اقوام‌ آريايى‌ تبار سرمت‌ سكنى‌ داشتند كه‌ كار عمدة آنان‌ دام‌پروري‌ بود. در هزارة نخست‌ ميلادي‌ نفوذ كوچندگان‌ ترك‌ زبان‌ به‌جنوب‌ اورال‌ آغاز گرديد. اينان‌ در پايان‌ اين‌ هزاره‌ در سراسر منطقة باشقيرستان‌ پراكنده‌ شدند و اقوام‌ بومى‌ را در خود مستحيل‌ كردند. در حدود سده‌هاي‌ 9-10م‌ نخستين‌ آگاهى‌ مكتوب‌ دربارة باشقيرها با عنوان‌ بسچرت‌ پديد آمد III/67) , 3 .(BSE
نام‌ باشقورت‌ را پديد آمده‌ از دو نام‌ تركى‌ «باش‌» به‌ معنى‌ سر و «قورت‌» يعنى‌ گرگ‌ دانسته‌اند. ابن‌ فضلان‌ آنان‌ را از قبايل‌ ترك‌ مى‌داند و در زمان‌ او باشقيرها هنوز بت‌پرست‌ بوده‌اند. ادريسى‌ بسجرت‌ (باشقير) را ميان‌ دو سرزمين‌ بجناك‌ و بلغار نوشته‌ (2/834)، و شامل‌ دو بخش‌ داخلى‌ و خارجى‌ از قبايل‌ ترك‌ ناميده‌ است‌ (2/922). تشكل‌ قومى‌ باشقيرها را محققان‌ در همين‌ دوره‌ نوشته‌اند ( ، BSEهمانجا).
در 626ق‌/1229م‌ لشكريان‌ تاتار و مغول‌ به‌ باشقيرها حمله‌ بردند كه‌ سرانجام‌ در 633ق‌/1236م‌ به‌ تبعيت‌ باشقيرها از باتو منجر گرديد (رشيدالدين‌،1/666؛ «دائرةالمعارف‌تاريخى‌...4»، و سرزمين‌ باشقير در محدودة قلمرو شيبان‌ فرزند جوجى‌، برادر باتو قرار گرفت‌ (همانجا). پس‌ از سقوط اردوي‌ زرين‌ در نيمة دوم‌ سدة 9ق‌/15م‌ در جنوب‌ شرق‌ باشقيرستان‌، چند خان‌نشين‌ پديد آمد. غرب‌ باشقيرستان‌ تابع‌ خان‌نشين‌ تاتار، و شمال‌ شرق‌ آن‌ تابع‌ اردوي‌ سفيد سيبري‌ شد؛ جنوبيها نيز كه‌ بيشتر باشقيرها را تشكيل‌ مى‌دادند، جزو اردوي‌ نوغاي‌ (نوقاي‌) شدند (همانجا؛ آكينر، .(77 پس‌ از الحاق‌ خانات‌ غازان‌ به‌ روسيه‌ در 959ق‌/1552م‌ باشقيرها تابعيت‌ روسيه‌ را گردن‌ نهادند («دائرةالمعارف‌ تاريخى‌»، همانجا). ايوان‌ مخوف‌، تزار روسيه‌ طبق‌ وصيت‌نامة سال‌ 980ق‌/1572م‌ فرزند خود را به‌ فرمانروايى‌ منطقة غازان‌ منصوب‌ نمود كه‌ باشقيرستان‌ بخشى‌ از آنجا بود ( بروكهاوس‌، .(II/340
در 982ق‌/1574م‌ در اوفا پادگانى‌ نظامى‌ استقرار يافت‌ و اين‌ ناحيه‌ در 994ق‌/1586م‌ به‌ صورت‌ شهري‌ داراي‌ اهميت‌ اداري‌ درآمد (آكينر، .(78 در اواخر سدة 16 و اوايل‌ سدة 17م‌ پس‌ از اعلام‌ انحلال‌ خان‌نشين‌ سيبري‌، منطقة باشقيرستان‌ به‌ تابعيت‌ دولت‌ روسيه‌ درآمد، ولى‌ اين‌ كار با مقاومتهاي‌ سختى‌ از سوي‌ مردم‌ باشقير همراه‌ شد («دائرةالمعارف‌ تاريخى‌»، همانجا). در آن‌ زمان‌ در جنوب‌ و شرق‌ باشقيرستان‌ دام‌پروري‌، و در غرب‌ و شمال‌ آن‌، كشاورزي‌ اقتصاد غالب‌ بود. در سده‌هاي‌ مذكور مهاجرت‌ روستاييان‌ روسى‌ به‌ باشقيرستان‌ فزونى‌ گرفت‌. اينان‌ فراريانى‌ بودند كه‌ براي‌ رهايى‌ از ستم‌ ملاكان‌ روسى‌ به‌ ديگر نواحى‌ مى‌گريختند. در نيمة دوم‌ سدة 17 و نيمة نخست‌ سدة 18م‌ باشقيرها براي‌ رسيدن‌ به‌ آزادي‌ به‌ پا خاستند، ولى‌ اين‌ قيامها از سوي‌ دولت‌ روسيه‌ بى‌رحمانه‌ سركوب‌ شد (همان‌، .(II/183 در 1117ق‌/ 1705م‌ قيام‌ بزرگى‌ در باشقيرستان‌ روي‌ داد كه‌ هدف‌ آن‌ جدايى‌ از روسيه‌ و نزديكى‌ با دولت‌ عثمانى‌ بود. اين‌ قيام‌ در 1123ق‌/1711م‌ به‌ شدت‌ سركوب‌ شد (كاليستُف‌، 1/200). در سالهاي‌ 1187-1189ق‌/ 1773- 1775م‌ باشقيرها به‌ قيام‌ قزاقها به‌ رهبري‌ اميليان‌ پوگاچف‌ پيوستند و در پيكار روستاييان‌ با دولت‌ روسيه‌ مشاركت‌ ورزيدند (همو، 1/234؛ «دائرةالمعارف‌ تاريخى‌»، نيز آكينر، همانجاها). قيام‌ به‌ شدت‌ سركوب‌، و پوگاچف‌ در 10 ژانوية 1775 اعدام‌ شد (كاليستف‌، 1/235).
در دوران‌انقلاب‌ 1917م‌ روسيه‌، به‌رغم‌ نهضتى‌ مليت‌گرا كه‌به‌همت‌ مسلمانان‌ در باشقيرستان‌ پديد آمد، در سالهاي‌ جنگ‌ داخلى‌، باشقيرستان‌ چند بار از سوي‌ بلشويكها و مخالفان‌ آنها دست‌ به‌ دست‌ شد. در 23 مارس‌ 1919م‌/3 فروردين‌ 1297ش‌ باشقيرستان‌ به‌ عنوان‌ نخستين‌ جمهوري‌ خودمختار درون‌ اتحاد جماهير شوروي‌ اعلام‌ موجوديت‌ كرد، ولى‌ حملة نيروهاي‌ دريا سالار كُلچاك‌ اجراي‌ اين‌ برنامه‌ را بر هم‌ زد. سرانجام‌ پس‌ از ژوئن‌ 1919 شهر اوفا به‌ تصرف‌ بلشويكها درآمد و برنامة پيوستن‌ باشقيرستان‌ به‌ شوروي‌ تحقق‌ يافت‌ (آكينر، .(79
زبان‌ باشقيري‌ متعلق‌ به‌ گروه‌ زبانهاي‌ تركى‌ است‌ (بنيگسن‌، 257). مى‌توان‌ اين‌ زبان‌ را جزو گروه‌ زبان‌ قپچاق‌ و نيز گروه‌ فرعى‌ قپچاق‌ - بلغار به‌ شمار آورد. اين‌ زبان‌ به‌ دو بخش‌ كوهستانى‌ و استپى‌ تقسيم‌ مى‌شود. بخش‌ زبان‌ كوهستانى‌ شامل‌ گويشهاي‌ شمال‌ شرقى‌ و جنوب‌ شرقى‌، و استپى‌ شامل‌ گويشهاي‌ جنوب‌ غربى‌ و نواحى‌ مركزي‌ است‌ كه‌ ميان‌ آنها تفاوتهاي‌ واژگانى‌، آوايى‌ و ساختاري‌ وجود دارد. در زبان‌ باشقيري‌ شماري‌ وام‌واژه‌هاي‌ مغولى‌، عربى‌، فارسى‌ و روسى‌ وجود دارد (آكينر، .(82 به‌ هنگام‌ انقلاب‌ روسيه‌، اقوام‌ باشقير و تاتار ناحية ولگا - اورال‌ در آستانة تبديل‌ به‌ ملتى‌ واحد با فرهنگ‌ تاتاري‌ قرار داشتند. باشقيرها گويشى‌ ويژه‌ داشتند كه‌ با زبان‌ تاتاري‌ قدري‌ تفاوت‌ داشت‌. با اينهمه‌، تاتاري‌ در حكم‌ زبان‌ ادبى‌ آنها بود. هر دو قوم‌ باشقير و تاتار از ميراث‌ فرهنگى‌ مشابهى‌ برخوردار بودند (بنيگسن‌، 71، 72). خط و كتابت‌ باشقيرها تا 1929م‌ عربى‌، و از 1929 تا 1939م‌ لاتينى‌ بود، و سرانجام‌ در 1940م‌ سيريلى‌ شد (همو، 257؛ نيز نك: آكينر، .(84
باشقيرها خدايان‌ متعددي‌ داشتند كه‌ ابن‌ فضلان‌ شمار آنان‌ را 12 نوشته‌ است‌؛ گذشته‌ از آن‌ حيواناتى‌ چون‌ مار و بلدرچين‌ را نيز مى‌پرستيدند (ص‌ 108-109). از اوايل‌ سدة 4ق‌/10م‌ دين‌ اسلام‌ به‌ منطقه‌اي‌ كه‌ اكنون‌ تاتارستان‌ ناميده‌ مى‌شود، راه‌ يافت‌ و در سده‌هاي‌ 5 و 6ق‌/11 و 12م‌ به‌ منطقة كنونى‌ باشقيرستان‌ نفوذ كرد. در سدة 8ق‌/14م‌ مغولان‌ِ فرمانرواي‌ اردوي‌ زرين‌ اسلام‌ آوردند. اين‌ خود زمينه‌ را براي‌ گسترش‌ اسلام‌ فراهم‌ آورد (بنيگسن‌، .(14-15 تزارهاي‌ روسيه‌ از جمله‌ پتر اول‌ و اليزابت‌ تلاش‌ مى‌كردند تا آيين‌ مسيحيت‌ ارتدكس‌ را در سرزمينهاي‌ مسلمان‌ نشين‌ برقرار كنند. اين‌ نيز سبب‌ خشم‌ مردم‌ مسلمان‌ و بروز حوادث‌ ناگوار شد (همو، 42). با اين‌ وصف‌، در طول‌ سده‌هاي‌ 10-12ق‌/16- 18م‌ گروهى‌ از مردم‌ باشقيرستان‌ به‌ مسيحيت‌ گرويدند (آكينر، همانجا). كاترين‌ دوم‌، تزار روسيه‌ كوشيد تا در منطقة ولگا از خطاهاي‌ اسلاف‌ خويش‌ پرهيز نمايد؛ بنابراين‌، تبليغات‌ ضداسلامى‌ ممنوع‌ گرديد و به‌ مسلمانان‌ اطراف‌ رود ولگا، از جمله‌ تاتارها اجازة بناي‌ مساجد داده‌ شد. وي‌ در 1197ق‌/1783م‌ در اورنبورگ‌ مركزي‌ دينى‌ (اسلامى‌) تأسيس‌ كرد (بنيگسن‌، همانجا؛ نيز نك: ه د، اورنبورگ‌). در اواخر سدة 12ق‌/18م‌ اسلام‌ به‌ صورتى‌ قاطع‌ در ميان‌ قبايل‌ كوچندة كوهستانهاي‌ باشقيرستان‌ رواج‌ يافت‌ (بنيگسن‌، .(29 مركز دينى‌ اورنبورگ‌ چندي‌ بعد به‌ شهر اوفا منتقل‌ شد. هم‌ اكنون‌ نيز سازمان‌ مسلمانان‌ به‌ نام‌ مديريت‌ بخش‌ اروپايى‌ روسيه‌ و سيبري‌ در اوفا باقى‌، و مقر مفتى‌ است‌. بيشتر مردم‌ باشقيرستان‌ سنى‌، و پيرو مذهب‌ حنفى‌ هستند (آكينر، .(84-85
مآخذ: ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، بيروت‌، دارمكتبة الحياة؛ ابن‌ سعيد مغربى‌، على‌، بسط الارض‌ فى‌ الطول‌ و العرض‌، به‌ كوشش‌ خوان‌ ورنت‌، تطوان‌، 1958م‌؛ ابن‌ فضلان‌، احمد، رسالة، به‌ كوشش‌ سامى‌ دهان‌، دمشق‌، 1379ق‌/1960م‌؛ ابوالفدا، تقويم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاريس‌، 1840م‌؛ ادريسى‌، محمد، نزهة المشتاق‌، بيروت‌، 1409ق‌/1989م‌؛ اشكال‌ العالم‌، منسوب‌ به‌ ابوالقاسم‌ جيهانى‌، ترجمة على‌ عبدالسلام‌ كاتب‌، به‌ كوشش‌ فيروز منصوري‌، تهران‌، 1368ش‌؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1870م‌؛ بنيگسن‌، الكساندر و مري‌ براكس‌آپ‌، مسلمانان‌ شوروي‌، گذشته‌، حال‌ و آينده‌، ترجمة كاوه‌ بيات‌، تهران‌، 1370ش‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1340ش‌؛ دمشقى‌، محمد، نخبة الدهر، به‌ كوشش‌ مِرِن‌، لايپزيگ‌، 1923م‌؛ رشيدالدين‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ محمد روشن‌ و مصطفى‌ موسوي‌، تهران‌، 1373ش‌؛ قزوينى‌، زكريا، آثار البلاد، بيروت‌، 1404ق‌/1984م‌؛ كاليستُف‌ و ديگران‌، تاريخ‌ روسية شوروي‌، ترجمة ح‌. كامرانى‌، تهران‌، 1361ش‌؛ نيز:
, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London, 1986; Benigsen, A., Musulmane v SSSR, Paris, 1983; Britannica. Com / eb / print? eu = 76037; Britannica Atlas, London, 1996; Brockhaus; BSE 3 ; Kratkaya geograficheskaya entsiklopediya, Moscow, 1960; Sovetskaya istoricheskaya entsiklopediya, Moscow, 1962; Sovetski o entsiklopedicheski o slovar', Moscow, 1987.
عنايت‌الله‌ رضا


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4357
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست