باسْماچيان، عنوان نهضتى متشكل از گروههايى از مسلمانان آسياي مركزي برضد
حكومت شوروي در سالهاي 1335-1344ق/ 1917- 1925م.
باسماچى در لغت به معنى راهزن و ياغى است، اما بيشتر رهبران باسماچيان با
وجود اختلافى كه در طيف اهداف آنان ديده مىشود، افرادي بودند كه براي
آرمانى ملى يا مذهبى مىجنگيدند. در طى كمتر از صد سال كه از نهضت
باسماچيان مىگذرد، اظهارنظرها دربارة بافت فرهنگى، زمينههاي پيدايى و علل
موفقيتهاي نخستين و شكست نهايى آنان بسيار متفاوت بوده است. مورخان شوروي
كه همواره جنگ با باسماچيان را به عنوان بخشى از دورة «جنگ داخلى»
موردبررسى قرار دادهاند، كوشيدهاند تا بر ويژگى ياغيگري باسماچيان و تأثير
مخرب آنان در اقتصاد منطقه تأكيد كرده، نقش دول خارجى چون بريتانيا را در
تحريك و حمايت از آنان پراهميت جلوه دهند؛ در حالى كه در برخى از منابع
غيرشوروي، حركت باسماچيان به عنوان نمودي از پان تورانيسم و گاه بهسان
نمايشى از قيام آزاديخواهانة يك ملت ارزيابى شده است (مثلاً نك: پاكسوي،
.(npn. به هر روي، چنين مىنمايد كه گروههاي باسماچى تشكلهايى با
خاستگاههاي اجتماعى متنوع و اهدافى متفاوت بودهاند كه در برههاي از زمان
به ائتلافى سياسى - نظامى دست يافته، و سالى چند با وجود پارهاي اختلافات
داخلى در جبههاي واحد جنگيدهاند.
با توجه به زمينههاي اين قيام بايد گفت كه حركت ضد شوروي باسماچيان، از
بسياري جهات ادامة نهضت ضدتزاري مردم تركستان بود كه به ويژه از سياست
تحميل روسهاي مهاجر بر بوميان، و فشارهاي اقتصادي ناخشنود بودند و در اوايل
سدة 20م موجى از اعتراض برضد روسيه برپا كردند كه گاه دامنة آن تا بخارا نيز
كشيده مىشد (نك: باخروشين، ؛ II/413 وهابوف، ff. ؛ I/206 مؤمنوف، .(170 به
دنبال انقلاب ضدتزاري روسيه (1917م) در تاشكند حكومتى شورايى به دست
بلشويكها تشكيل شد كه تنها از سوي مهاجران روس حمايت مىگرديد و نسبت به
مسلمانان تركستان كه 95% جمعيت آنجا را تشكيل مىدادند، سياست بىاعتنايى را
در پيش گرفت (نك: كار، 1/401؛ نيز بيلى، 54 - 55) و اين امر براي بوميان به
معناي بازگشت به مبارزات دورة تزاري بود.
همزمان با پايگيري دولت شورايى موقت، نيروهاي مذهبى و ملى نيز نهادهايى با
عناوين «شوراي اسلام» و «شوراي علما» تأسيس كردند كه زمينهساز تشكل
باسماچيان در ماههاي بعد شدند (نك: وهابوف، ؛ I/400 مؤمنوف، ff. 240 ؛ كار ،
1/400-401 ؛ III/ , 3 BSE.(29-30 مسلمانان نقاط مختلف تركستان نخست مىكوشيدند
كه حكومتى ملى - اسلامى در منطقه به وجود آورند و رهبران آيندة باسماچى
چون محمد امين بيگ و كيچكنه ايرگش از حاميان آن بودند، اما در پى كشاكشى
مسلحانه ميان بوميان مسلمان و دولت شورايى تاشكند، اين انديشه پاي نگرفت
و دولت شورايى بلافاصله به گسترش نفوذ خود در قلمروخانات بخارا تا عشقآباد
پرداخت (نك: بارتولد، 466 ؛ باخروشين، ؛ II/441 طوغان، 388 -364 ؛ كار،
1/402-403؛ نيز بيلى، 55، 58، 73).
بلشويكها به زودي مواضع خود را دربارة دين زدايى نيز آشكار ساختند و افزون بر
احساسات ملى، احساسات مذهبى مردم آسياي مركزي را نيز برانگيختند و زمينة
ظهور موج گستردة اعتراض برضد خود را فراهم ساختند (نك: رورليچ، .(203 بعدها در
منابع شوروي از اين سياست نسنجيده به عنوان اشتباهى اساسى و تشنجزا در
اعمال حاكميتبر منطقهياد مىشد(نك: كار،1/402- 408؛نيز XXVI/ , 3 BSE.(490
از آغاز حاكميت دولت شورايى، عمدهترين مشكل آن، حركت پردامنة باسماچىگري
بود كه در سپتامبر 1918 به تصرف شهر اوش، و اندكى بعد به تسخير انديجان، و
سپس كوتاه زمانى به تشكيل «حكومت موقت فرغانه» انجاميد. اگرچه حكومت
دوامى نيافت و با ورود نيروهاي تازه نفس بلشويك سقوط كرد و قيام سركوب شد
(نك: مؤمنوف، f260 ؛ f. طوغان، f388 )، f. اما حركتهاي پراكندة باسماچيان
همچنان ادامه يافت. در ربيع الا¸خر 1337/ژانوية 1919 حركت مسلحانة گستردهاي
بر ضد حكومت شوروي صورت گرفت كه بىدرنگ سركوب شد، اما در جريان آن 14 تن
از سران بلشويك تركستان نيز كشته شدند (نك: بيلى، 73، 218؛ كار، 1/403؛ 3 ،
BSEهمانجا).
فراخوانى ناگهانى مشمولان محلى براي خدمت در ارتش سرخ در تابستان 1920م،
آتش مرحلهاي ديگر از قيام باسماچيان را برافروخت كه اين بار با استقبالى
بس گستردهتر از پيش از سوي مردم مواجه شد. باسماچيان در اوج چيرگى سراسر
درة فرغانه را گرفتند و موج باسماچىگري تا بخارا و خيوه گسترش يافت و حتى
در خيوه، رهبران حكومت جمهوري كه بلشويكها را متحدان وفاداري براي رسيدن
به اهداف ملى خود نيافته بودند، به همكاري با باسماچيان روي آوردند (نك:
طوغان، 425 -419 ؛ كارِر دانكس، 267 -263 ، جم ).
در سالهاي1300-1301ش/1921-1922م دولت شورايىتركستان به رغم توصيههاي
مسكو، همچنان بر سياست منزوي كردن بوميان اصرار مىورزيد (نك: كار،
1/409-411). اين سياست و نيز مذهب ستيزي بلشويكها سبب شد كه در اواخر سال
1921 و اوايل 1922م تشكيلاتى سياسى در تركستان به نام «اتحادية جمعيتهاي
انقلابى مردم مسلمان آسياي ميانه»، يا به اختصار «جمعيت» شكل گيرد كه از
اهداف اصلى آن دستيابى به استقلال تركستان و تأمين آزادي مذهبى بود
(نك:طوغان،409 -408 )؛اينجمعيت بهزودي بههمكاري با باسماچيان روي آورد.
در اين دوره از قيامها، اصلىترين نقش در رهبري حركات باسماچيان را انور
پاشا (ه م) و ابراهيم بيك ايفا كردند. باسماچيان در بهار 1922م بخش وسيعى از
قلمرو بخارا را تحت كنترل خود درآوردند، اما عواملى چون قتل انورپاشا در اوت
همان سال و بروز اختلافاتى در صفوف باسماچيان، اتحاد آنان را به ضعف
كشانيد. در پاييز 1922م نيروهاي باسماچى در دو جبهة شرق و غرب در فرغانه و
خيوه شكست خوردند و در بهمن 1302/فورية 1923 در نبردي سخت ميان باسماچيان
بخارا و قواي بلشويك، باسماچيان در آخرين جبهه مغلوب گشتند. اگرچه تحركات
پراكندة با سماچى تا 1312ش/1933م ادامه يافت، ولى سال 1922م را بايد زمان
اعمال حاكميت قطعى شورويان بر منطقة ازبكستان تلقى كرد (نك: طوغان، .(419ff.
بدون ترديد مناطق شهري مأمن مناسبى براي معارضان باسماچى نبود و پايگاههاي
آنان معمولاً در مناطق روستايى قرار داشت. اما بايد توجه كرد كه برخى از
تحليلگران بر اين نكته تكيه ورزيدهاند كه حركت باسماچيان اساساً حركتى
روستايى بود و چندان با استقبال شهرنشينان مواجه نشد (مثلاً نك: لومرسيه، و
اين ديدگاه در منابع شوروي نيز معمولاً نمود يافته است (نك: III/29-30 , 3
.(BSE
در بررسى گرايشهاي رهبران باسماچى، نخست بايد بهشخصيتهاي ملى - نظامى به
خصوص در منطقة فرغانه اعم از خوقند و مرغلان اشاره كرد كه در طول مبارزات
باسماچيان از وفادارترين شخصيتها بودند و آرمان آزادسازي وطن خود را در سر
داشتند؛ مانند محمد امين بيگ قورباشى (رئيس پليسِ) مرغلان، كيچكنه ايرگش
قورباشى خوقند و كورشيرمت كه از ياران نزديك ايرگش و جانشين او بود. برخى
از شخصيتهاي مهم باسماچيان، رؤساي قبايل منطقه بودند كه از آن ميان
ابراهيم بيگ، رئيس قبيلة لاقاي به عنوان يكى از هواداران امير سابق بخارا
ايفاي نقش كرده، و در مقابل، خان جنيد، رئيس قبيلة يموت تركمن در واقع به
عنوان اعتراض بر تحت الحمايگى خان خيوه، روي به باسماچىگري نهاده بود.
دربارة رجال مذهبى، بايد گفت مادة 8 رسالة «اصول سياسى و اجتماعى» كه در
گيرودار قيام باسماچيان (1921م) به عنوان قطعنامه تنظيم شده بود، به
گونهاي مبهم، هم بزرگداشت عالمانى را كه در «جنگ آزادي و استقلال» در صف
مقدم قرار گرفتهاند و هم تهديد عالمانى را كه اين وظيفه را انجام
ندادهاند، در برداشت (طوغان، .(415
دربارة نقش صوفيه در قيامهاي باسماچيان كسانى چون بنيگسن و ويمبوش راه
افراط در پيش گرفته، و كسانى چون جنيدخان و كورشيرمت را از مرشدان صوفى
پنداشتهاند (بنيگسن، 35 )، اما اين نكته قابل توجه است كه در جريان
مبارزات باسماچيان، مرشدان صوفيه نقش فعالتري نسبت به عالمان رسمى ايفا
كردهاند (نك: رورليچ، .(203 از صوفيان مؤثر در قيام، مىتوان ايشان سلطان
دروازي را نام برد كه مرشدي صوفى از حاميان امير بخارا، حافظ سنتهاي كهن و
مخالف جريانهاي تجددگرا بود كه بارها به كارشكنى در كار انورپاشا و سامىبيگ
پرداخت (نك: طوغان، 465- 451, 439-440, 426-427, 531 .(466,
بخش ديگري از رهبري باسماچيان در دست انورپاشا و همقطاران او در «جمعيت
اتحاد و ترقى» عثمانى بود كه پس از خروج از تركيه براي دست يافتن به
آرمانهايى چون احياي توران و با انديشههايى تجددطلبانه راهى آسياي مركزي
شده، عملاً اصلىترين نقش را در هماهنگى جريان باسماچىگري در دورهاي از
تاريخ آن ايفا كردند. سرانجام، بايد به برخى از رجال تجددطلب محلى چون
رهبران جمهوري خلق خوارزم اشاره كرد كه پس از يأس از همكاري با بلشويكها،
به صفوف باسماچيان پيوستند (نك: همو، .(419-425
برخى از محققان به اين نكته توجه كردهاند كه همگى رهبران باسماچى
افرادي با آرمانهاي فرهنگى يا ملى نبودهاند، بلكه برخى از آنان
محافظهكارانى معارض بودند كه دشمنيشان با تجددطلبان (جديدچيلر) كمتر از
خصومت آنان با استيلاگران روس نبود (مثلاً نك: ويلر، 47 ؛ پاكسوي، .(npn.
شخصيتهاي اين گرايش تجددستيز در اصناف گوناگون باسماچيان كسانى چون
ابراهيم بيگ و ايشان سلطان هستند كه ائتلافى فرعى در درون باسماچيان به
وجود آوردند و حتى توانستند همكاري برخى نظاميان چون كورشيرمت را نيز جلب
كنند (براي تفصيل، نك: طوغان، همانجاها). شايد بتوان گفت كه اصلىترين علت
شكست باسماچيان رويارويى دو جناح محافظهكار و تجددطلب در درون صفوف آنان
بود كه اندكى پس از درگذشت انورپاشا به شكل حاد نمايان شد و به سرعت
باسماچيان را به سوي ضعف پيش برد. باسماچيان تا آن هنگام كه يكپارچگى
سياسى - نظامى خود را حفظ كرده بودند، نماد اقتدار مسلمانان بومى منطقه در
برابر اقليت روسى بودند، اما خللِ رخ داده در صفوف آنان زمينة پيوستن
گروههايى از بوميان به صفوف بلشويكها را فراهم آورد. در منابع شوروي نام
برخى از اين بلشويكهاي محلى چون آخونبايف، ذاكرف، عثمانبكف و سردارف در
شمار قهرمانان سركوب باسماچيان ياد شده است (نك: III/ ; 3 BSE.(29-30
مطالعات تاريخى دربارة ابعاد گوناگون حركت باسماچيان هنوز در جريان است. از
نخستين منابعى كه به تحليل اين حركت پرداخته، كتاب بوگونكى توركستان و
ياقين ماضيسى از احمد زكى وليدي طوغان (چ مصر، 1929-1939م) است كه خود از
شخصيتهاي سياسى درگير در اين حركت بوده، و افزون بر آگاهيهاي شخصى، از
خاطرات برخى ديگر از رهبران باسماچى نيز استفاده كرده است. با اين حال،
هنوز بسياري از مطالب تاريخى در خاطرات شخصيتهاي گوناگون چون صدرالدين
عينى (نك: عينى، سراسر كتاب) و برخى ناظران خارجى چون بيلى يافت مىشود
كه در اثر طوغان بازتابى نيافته است (براي شماري از اين خاطرات، نك:
پاكسوي، .(npn. از ديگر تاريخهاي تحليلى متقدم، بايد به كتاب «باسماچيان» از
كاستانيه1 و «باسماچىگري» از ايليوتكو2 اشاره كرد. در طى دهههاي ميانى سدة
20م، آثار متعددي در تحليل قيام باسماچيان توسط مورخان شوروي، ترك و
اروپايى نوشته شده است (براي معرفى بخشى از اين آثار، نك: همانجا؛ 3 ،
BSEهمانجا؛ براكساپ3، سراسر مقاله).
مآخذ: بيلى، ف.م.، مأموريت به تاشكند، ترجمة پرويز محبت، تهران، 1369ش؛
عينى، صدرالدين، يادداشتها، تهران، 1362ش؛ كار، ا. ه.، تاريخ روسية شوروي،
ترجمة نجف دريابندري، تهران، 1371ش؛ نيز:
Bakhrushin, S.V. et al., Istoriya narodov Uzbekistana, Tashkent, 1947; Barthold,
W.W., X Kokand n , Sochineniya, Moscow, 1965, vol. III; Bennigsen, A. and S.E.
Wimbush, Mystics and Commissars : Sufism in the Soviet Union , London , 1985 ;
Broxup , M., X The Basmachi n , Central Asian Survey, 1983, vol. II, no. 1; BSE
3 ; Carr I re d'Encausse, H., R E forme et r E volution chez les Musulmans de
l'empire Russe, Paris, 1966; Lemercier-Quelquejay, Ch. and A. Bennigsen, X
Soviet Experience of Muslim Guerrilla Warfare and the War in Afghanis- tan n ,
The USSR and the Muslim World, ed. Y. Ro'i, London, 1985; Muminov, I.M. et al.,
Istoriya Uzbekskoi SSR, Tashkent, 1974; Paksoy, H.B., X Basmachi: Turkistan
National Liberation Movement 1916-1930s n , Modern Encyclopedia of Religions in
Russia and the Soviet Union, 1991, vol. IV; Rorlich, A.A., X Islam and Atheism:
Dynamic Tension in Soviet Central Asia n , Soviet Central Asia, ed. W. Fierman,
Boulder, 1991; Togan, A.Z.V., Bug O nk O t O rkili (T O rkistan) ve yak o n
tarihi, Istanbul, 1981; Vohobov, M.G. et al., Istoriya Uzbekskoi SSR, Tashkent,
1957; Wheeler, G.E., X Islam in the USSR n , Religion in the Middle East,
Cambridge, 1969.
احمد پاكتچى