responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4330
بارسلون‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4330


بارْسِلون‌، يا بَرشلونه‌ (اسپانيايى‌: بارثلونا1)، شهري‌ بندري‌ در شمال‌ شرقى‌ اسپانيا و از شهرهاي‌ قديم‌ شبه‌ جزيرة ايبري‌ كه‌ در ساحل‌ درياي‌ مديترانه‌ واقع‌ است‌. اين‌ شهر مركز استان‌ بارسلون‌ و ناحية خودمختار كاتالونيا، و پس‌ از مادريد مهم‌ترين‌ شهر اسپانياست‌. بارسلون‌ از 3 قسمت‌ شهر نو، شهر كهنه‌ و حومه‌ تشكيل‌ يافته‌ ( , 3 BSEو مساحت‌ آن‌ حدود 733 ،7كم2 است‌. جمعيت‌ شهر را در 1981م‌/1360ش‌، 627 ،752،1،و در 1991م‌/1370ش‌، 542 ،625،1نفر، و جمعيت‌ استان‌ را در 1986م‌/1365ش‌، 000 ،598،4 نفر نوشته‌اند ؛ WNGD) انكارتا، ذيل‌ بارسلون‌). بارسلون‌ از مراكز مهم‌ بازرگانى‌ و صنعتى‌ اسپانياست‌.
در منابع‌ اسلامى‌ نام‌ اين‌ شهر به‌ صورتهاي‌ برشلونه‌ و برشنونه‌ آمده‌ كه‌ از نام‌ لاتينى‌ متأخر بارسينونا1 اخذ شده‌ است‌ (ابوعبيد، 2/892، 910؛ ابوالفدا، 182؛ I/1054-1055 , 2 .(EIابن‌ خطيب‌ ( نفاضة...، 115) آن‌ را به‌ صورت‌ برجلونه‌ آورده‌ است‌. در تقسيم‌ منسوب‌ به‌ كنستانتين‌ (قسطنطين‌)، بارسلون‌ (برشلونه‌) از شهرهاي‌ جزء سوم‌ شبه‌جزيرة اندلس‌ و از توابع‌ تاراگونا (طَرّكونه‌) در جنوب‌ غربى‌ آن‌ سرزمين‌ بود (ابوعبيد، همانجاها). بارسلون‌ برجاي‌ شهر كهن‌ بارسينو2 بنا گرديد. اين‌ شهر كه‌ زمانى‌ مسكن‌ ليتيانها3 به‌ شمار مى‌رفت‌، به‌ تدريج‌ جاي‌ طركونه‌ را گرفت‌ و مركز شمال‌ شرقى‌ اسپانياي‌ رومى‌4 شد I/1054) , 2 .(EIبرخى‌ از منابع‌ اسلامى‌ آن‌ را از اقليم‌ چهارم‌ و بعضى‌ از اواخر اقليم‌ پنجم‌ دانسته‌اند (ادريسى‌، 2/583 -584؛ ابوالفدا، همانجا). زُهري‌ آنجا را شهري‌ متوسط خوانده‌ است‌ (ص‌ 77). به‌ نوشتة ابوعبيد بكري‌ در برشلونه‌ عدة يهوديان‌ با مسيحيان‌ برابر بود و شهر را بارويى‌ احاطه‌ مى‌كرد و حومه‌اي‌ در بيرون‌ داشت‌ (2/910- 911). به‌ گفتة ادريسى‌، برشلونه‌ لنگرگاهى‌ مناسب‌ نداشت‌، با اين‌ حال‌، كشتيهاي‌ مسافري‌ و جنگى‌ در آنجا پهلو مى‌گرفتند. اين‌ شهر به‌ فراوانى‌ گندم‌ و حبوبات‌ و عسل‌ معروف‌ بود (2/734؛ نيز ابن‌ عبدالمنعم‌، 86 - 87) و از سواحل‌ آن‌ مرواريد به‌ دست‌ مى‌آمد (دمشقى‌، 246؛ مقري‌، 1/142).
تاريخ‌ فتح‌ برشلونه‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌ به‌ آغاز فتح‌ اندلس‌ باز مى‌گردد (زهري‌، همانجا). پس‌ از فتوح‌ طارق‌ بن‌ زياد در 92ق‌/711م‌ در اندلس‌، موسى‌ بن‌ نُصير در 93ق‌ با لشكري‌ انبوه‌ از قيروان‌ راهى‌ اندلس‌ شد. در آنجا طارق‌ به‌ او پيوست‌. موسى‌ فتح‌ اندلس‌ را كامل‌ كرد و طارق‌ را با سپاهى‌ پيشاپيش‌ فرستاد و او برشلونه‌ و اربونه‌5 را در منتهى‌اليه‌ شمال‌ شرقى‌ فتح‌ كرد (ابن‌ سعيد، الجغرافيا، 181؛ مقري‌، 1/233، 273). روايتى‌ ديگر فتح‌ برشلونه‌ را به‌ زمان‌ واليان‌ اندلس‌ باز مى‌گرداند. در صورت‌ صحت‌ گزارش‌ پيشين‌، روايت‌ اخير را بايد به‌ معنى‌ فتح‌ مجدد برشلونه‌، يا استيلاي‌ كامل‌ بر اين‌ ناحيه‌ دانست‌. مسلمانان‌ پس‌ از گشودن‌ برشلونه‌، در بلادفرنگ‌ پيش‌ رفتند (همو، 1/234). سپس‌ تيره‌هايى‌ از قبيلة عرب‌ تُجيب‌ (كنده‌) در برشلونه‌ سكنى‌ گزيدند (نك: ابن‌ حزم‌، 430؛ مونس‌، فجر...، 371) و اين‌ شهر به‌ صورت‌ پايگاهى‌ براي‌ جهاد در آن‌ سوي‌ جبال‌ البرتات‌ (پيرنه‌) در آمد (نك: مقري‌، 1/234- 235؛ مونس‌، همان‌، 246).
برشلونه‌ از زمان‌ حكومت‌ سليمان‌ بن‌ يقظان‌ كلبى‌ وضعى‌ ناآرام‌ داشت‌. وي‌ در 157ق‌/774م‌ با همدستى‌ حسين‌ بن‌ يحيى‌ انصاري‌، والى‌ سرقسطه‌ برضد امير اموي‌، عبدالرحمان‌ داخل‌، قيام‌ كرد و در نبرد 158ق‌ لشكر قرطبه‌ را شكست‌ داد و پس‌ از آن‌ در 160ق‌/777م‌ شارلمانى‌ (قارله‌)، پادشاه‌ فرنگان‌ را به‌ جنگ‌ با دولت‌ اندلس‌ فراخواند و حتى‌ وعده‌ داد كه‌ برشلونه‌ يا سرقسطه‌ را تسليم‌ او كند. اما به‌ سبب‌ اختلاف‌ ميان‌ سليمان‌ و حسين‌، و مقاومت‌ سپاه‌ سرقسطه‌ در برابر لشكر شارلمانى‌، اين‌ اقدام‌ بى‌نتيجه‌ ماند ( اخبار...، 102-103؛ ابن‌ اثير، 6/14؛ مقري‌، 3/48؛ عنان‌، دولة...، 1(1)/168-170، 174- 175). در 172ق‌/788م‌ به‌ هنگامى‌ كه‌ هشام‌ بن‌ عبدالرحمان‌ اموي‌ (حك 172- 180ق‌/788-796م‌) سرگرم‌ جنگ‌ با برادرانش‌ سليمان‌ و عبدالله‌ بود، مطروح‌ بن‌ سليمان‌ بن‌ يقظان‌ در برشلونه‌ شورش‌ كرد و به‌ كمك‌ ياران‌ خود بر سرقسطه‌ و وشقه‌6 دست‌ انداخت‌ و كارش‌ بالاگرفت‌ (ابن‌ اثير، 6/118). لشكر سرقسطه‌ در 175ق‌/791م‌ سرقسطه‌ را گرفت‌ و به‌ شورش‌ مطروح‌ پايان‌ داد (همو، 6/123). در نتيجة وضع‌ آشوب‌زدة اين‌ منطقه‌ و همچنين‌ دل‌ مشغولى‌ امير جديد، حكم‌ بن‌ هشام‌ (حك 180- 206ق‌) به‌ فرونشاندن‌ شورش‌ دو عم‌ّ خود، سليمان‌ و عبدالله‌، فرنگان‌ فرصت‌ را غنيمت‌ شمرده‌، سپاهيان‌ خود را به‌ سمت‌ جنوب‌ گسيل‌ داشتند. در 185ق‌/801م‌ شارلمانى‌ لشكري‌ عظيم‌ به‌ سرداري‌ پسرش‌ لوئى‌، امير آكيتن‌7 براي‌ فتح‌ برشلونه‌ فرستاد. سعدون‌ رعينى‌، والى‌ برشلونه‌، با جديت‌ در برابر محاصرة فرنگان‌ ايستاد؛ اما پس‌ از 7 ماه‌ اين‌ شهر به‌ تصرف‌ دشمن‌ درآمد و فرنگان‌ مرزداران‌ خود را در آنجا مستقر ساختند (همو، 6/149، 169؛ مقري‌، 1/339؛ عنان‌، همان‌، 1(1)/235- 236).
بدين‌گونه‌، مسلمانان‌ پس‌ از نزديك‌ به‌ يك‌ قرن‌ استيلا بر برشلونه‌، استوارترين‌ پايگاه‌ خود را در اقصاي‌ اسپانيا از دست‌ دادند. از آن‌ زمان‌ برشلونه‌ به‌ جاي‌ جرنده‌ (خرونا8ي‌ امروزي‌)، پايتخت‌ ناحية مرزي‌ امپراتوري‌ فرانكها با اسپانيا (ثغرقوطى‌ = گوتى‌) در دامنة جبال‌ پيرنه‌ گرديد. فرنگان‌ حكام‌ اين‌ ناحيه‌ را از كنتهايى‌ كه‌ اصل‌ گوتى‌ يا فرنگ‌ داشتند، بر مى‌گزيدند. بعداً همين‌ حكام‌ دعوي‌ استقلال‌ كردند و آن‌ ناحيه‌ امارتى‌ مسيحى‌ به‌ نام‌ كاتالونيا شد (همانجا). از اين‌ رو، منابع‌ اسلامى‌ اين‌ ناحيه‌ را خارج‌ از حدود اندلس‌ (= اسپانياي‌ اسلامى‌) به‌شمار آورده‌، و از برشلونه‌ به‌ عنوان‌ پايتخت‌ آن‌ و مقر برشلونى‌، پادشاه‌ فرنگى‌ كاتالونيا (كطالين‌ / كيطلان‌) ياد كرده‌اند (ابن‌ سعيد، همانجا؛ ابوالفدا، 183). ادريسى‌ ناحية كاتالونيا را اقليم‌ البرتات‌ خوانده‌، و شامل‌ شهرهاي‌ برشلونه‌، طرطوشه‌9 و طركونه‌ دانسته‌ است‌ (2/538؛ مونس‌، تاريخ‌...، 261).
از آن‌ پس‌ برشلونه‌ در دست‌ مسيحيان‌ باقى‌ ماند و اميران‌ و خليفگان‌ قرطبه‌ بارها به‌ اين‌ شهر حمله‌ كردند (مثلاً نك: ابن‌ سعيد، المغرب‌...، 1/41؛ ابن‌ اثير، 6/408، 7/57، 110). از جمله‌ در 242ق‌/856م‌ لشكر امير محمد بن‌ عبدالرحمان‌ طى‌ حمله‌ به‌ برشلونه‌ دژ طرّاجه‌ از دورترين‌ توابع‌ آنجا را گشود و اين‌ ناحيه‌ موقتاً به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد (همو، 7/81 -82؛ ابن‌ عذاري‌، 2/95-96؛ قس‌: عنان‌، همان‌، 1(1)/294). مسلمانان‌ از راه‌ دريا نيز به‌ برشلونه‌ مى‌تاختند (مثلاً نك: ابن‌ حيان‌، چ‌ 1979م‌، 368). سرانجام‌، در 328ق‌/940م‌ ميان‌ حكومت‌ قرطبه‌ و كنت‌نشين‌ مسيحى‌ برشلونه‌ صلح‌ شد و فرستادة خليفه‌ عبدالرحمان‌ ناصر (300-350ق‌) در برشلونه‌ پيمانى‌ را بر وفق‌ خواسته‌هاي‌ او با شنيير1 بن‌ غينفريد، شاه‌ فرنگى‌ برشلونه‌ منعقد كرد. در پى‌ آن‌ بازرگانان‌ و كشتيهاي‌ تجاري‌ مسيحى‌ اجازة تردد به‌ سواحل‌ و جزاير شرقى‌ اندلس‌ را يافتند كه‌ نتايج‌ مثبت‌ اقتصادي‌ به‌ دنبال‌ داشت‌. شنيير نيز متقابلاً متعهد شد از كمك‌ به‌ مسيحيانى‌ كه‌ در صلح‌ با ناصر نبودند، خودداري‌ كند (همان‌، 454- 455؛ ابن‌ دلايى‌، 81) و افزون‌ بر اين‌، غازيان‌ مسلمان‌ را در نبرد با دشمنان‌ مشترك‌ مسيحى‌ ياري‌ رساند (ابن‌ حيان‌، همان‌ چ‌، 474). پسر و جانشين‌ وي‌، بُريل‌2 بن‌ شنيير نيز با خليفة اموي‌، حكم‌المستنصر (حك 350-366ق‌) از در دوستى‌ درآمد و در شوال‌ 363/ژوئية 974، فرستادة ويژة خود را براي‌ تجديد پيمان‌ صلح‌ به‌ قرطبه‌ فرستاد (همو، چ‌ 1965م‌، 168، 182؛ قس‌: عنان‌، همان‌، 1(2)/490).
در زمان‌ خليفه‌ هشام‌المؤيد (حك 366-399ق‌) مناسبات‌ قرطبه‌ و حكومت‌ برشلونه‌ باز به‌ تيرگى‌ گراييد. منصور محمدبن‌ ابى‌ عامر حاجب‌ در تابستان‌ 367ق‌/978م‌ به‌ برشلونه‌ هجوم‌ برد (ابن‌ دلايى‌، 75). وي‌ بار ديگر دست‌ به‌ لشكركشى‌ گسترده‌اي‌ زد و در 12 ذيحجة 374ق‌/5 مة 985م‌ شرق‌ اندلس‌ را به‌ سوي‌ شمال‌ درنورديد و به‌ برشلونه‌ حمله‌ كرد. وي‌ كنت‌ بريل‌ را شكست‌ داد و در نيمة صفر 375 وارد شهر شد و آنجا را تخريب‌ كرد و به‌ آتش‌ كشيد. البته‌ منصور نمى‌خواست‌ شهر را براي‌ هميشه‌ نگه‌ دارد؛ اما طبق‌ روايات‌ مسيحى‌، برشلونه‌ تا دو سال‌ پس‌ از اين‌ حمله‌ در دست‌ مسلمانان‌ بود و بار ديگر در 377ق‌/987م‌ بريل‌ آنجا را تصرف‌ كرد (همو، 80؛ ابن‌ ابار، الحلة...، 2/311؛ ابن‌ خطيب‌، اعمال‌...، 99؛ عنان‌، همان‌، 1(2)/543 -544). بعداً عبدالملك‌ بن‌ ابى‌ عامر حاجب‌ در اولين‌ نبرد خود در 393ق‌/1003م‌ برخى‌ دژهاي‌ برشلونه‌ را گشود و مسلمانان‌ را در آنجا ساكن‌ ساخت‌ (ابن‌ عذاري‌، 3/3-4).
در زمان‌ مرابطون‌، حملات‌ به‌ برشلونه‌ ادامه‌ يافت‌. از جمله‌ در 508ق‌/1114م‌ ابن‌ حاج‌، والى‌ سرقسطه‌، و ابن‌ عايشه‌، والى‌ مُرسيه‌ با فرنگان‌ در برشلونه‌ وارد نبردي‌ سنگين‌ شدند، اما اين‌ نبرد كه‌ به‌ «وقيعة البورت‌» معروف‌ است‌، به‌ شكست‌ سپاهيان‌ مرابطى‌ انجاميد (ابن‌ ابار، المعجم‌، 55؛ عنان‌، عصر...، 1/74- 75، 499).
در 531ق‌/1137م‌ در نتيجة ازدواج‌ رمون‌ برنگار چهارم‌، شاه‌ برشلونه‌، با وارث‌ سلطنت‌ ارغون‌ (آراگون‌)، دو مملكت‌ مسيحى‌ كاتالونيا (برشلونه‌) و آراگون‌ متحد شدند (عنان‌، همان‌، 1/502). منابع‌ عصر موحدي‌ از اين‌ مملكت‌ متحد مسيحى‌ ياد كرده‌اند كه‌ پس‌ از به‌ ضعف‌ گراييدن‌ دولت‌ موحدون‌ در اندلس‌، شهرهاي‌ شمالى‌ و شرقى‌ اندلس‌ را يكى‌ پس‌ از ديگري‌ ضميمة قلمرو خود ساخت‌ (نك: مجموع‌...، 247؛ مراكشى‌، 71-72). ابن‌ خطيب‌ پادشاهان‌ اين‌ مملكت‌ را نام‌ برده‌ است‌ (همان‌، 337).
مآخذ: ابن‌ ابار، محمد، الحلة السيراء، به‌ كوشش‌ حسين‌ مونس‌، قاهره‌، 1985م‌؛ همو، المعجم‌، مادريد، 1885م‌؛ ابن‌ اثير، الكامل‌؛ ابن‌ حزم‌، على‌، جمهرة انساب‌ العرب‌، بيروت‌، 1403ق‌/1983م‌؛ ابن‌ حيان‌، حيان‌، المقتبس‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ على‌ حجى‌، بيروت‌، 1965م‌؛ همان‌، به‌ كوشش‌ چالمتا و ديگران‌، مادريد، 1979م‌؛ ابن‌ خطيب‌، محمد، اعمال‌ الاعلام‌، به‌ كوشش‌ لوي‌ پرووانسال‌، بيروت‌، 1956م‌؛ همو، نفاضة الجراب‌، به‌ كوشش‌ احمد مختار عبادي‌ و عبدالعزيز اهوانى‌، قاهره‌، دارالكاتب‌ العربى‌؛ ابن‌ دلايى‌، احمد، ترصيع‌ الاخبار، به‌ كوشش‌ عبدالعزيز اهوانى‌، مادريد، 1965م‌؛ ابن‌ سعيد مغربى‌، على‌، الجغرافيا، به‌ كوشش‌ اسماعيل‌ عربى‌، بيروت‌، 1970م‌؛ همو، المُغرب‌ فى‌ حلى‌ المَغرب‌، به‌ كوشش‌ شوقى‌ ضيف‌، قاهره‌، 1953م‌؛ ابن‌ عبدالمنعم‌ حميري‌، محمد، الروض‌ المعطار، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1975م‌؛ ابن‌ عذاري‌، احمد، البيان‌ المغرب‌، به‌ كوشش‌ كولن‌ و لوي‌ پرووانسال‌، ج‌ 2، ليدن‌، 1951م‌، ج‌ 3، بيروت‌، دارالثقافه‌؛ ابوعبيد بكري‌، عبدالله‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌كوشش‌ وان‌ لون‌ و ا. فره‌، تونس‌، 1992م‌؛ ابوالفدا، تقويم‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاريس‌، 1840م‌؛ اخبار مجموعة، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياري‌، قاهره‌، 1401ق‌/1981م‌؛ ادريسى‌، محمد، نزهةالمشتاق‌، بيروت‌، 1409ق‌/1989م‌؛ دمشقى‌، محمد، نخبةالدهر، به‌ كوشش‌ مرن‌، لايپزيگ‌، 1923م‌؛ زهري‌، محمد، الجعرافية، به‌ كوشش‌ محمد حاج‌ صادق‌، قاهره‌، مكتبة الثقافة الدينيه‌؛ عنان‌، محمد عبدالله‌، دولة الاسلام‌ فى‌ الاندلس‌، قاهره‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ همو، عصرالمرابطين‌ و الموحدين‌ فى‌ المغرب‌ و الاندلس‌، قاهره‌، 1384ق‌/ 1964م‌؛ مجموع‌ رسائل‌ موحدية، به‌ كوشش‌ لوي‌ پرووانسال‌، رباط، 1941م‌؛ مراكشى‌، عبدالواحد، المعجب‌، به‌ كوشش‌ محمد سعيد عريان‌ و محمد عربى‌ علمى‌، قاهره‌، 1368ق‌/1949م‌؛ مقري‌، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1388ق‌/1968م‌؛ مونس‌، حسين‌، تاريخ‌ الجغرافية و الجغرافيين‌ فى‌ الاندلس‌، قاهره‌، 1986م‌؛ همو، فجرالاندلس‌، قاهره‌، 1959م‌؛ نيز:
3 ; EI 2 ; Encarta, http: // encarta. msn. com / find / Concise. asp? ti = 03D4C000; WNGD, 1988.
محمدرضا ناجى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4330
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست