responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4327
باربيه‌دومنار
جلد: 11
     
شماره مقاله:4327

.
بارْبيه‌ دومِنار، كازيميرآدرين‌(1241-1326ق‌/1826- 1908م‌)، از پركارترين‌ خاورشناسان‌ نامدار سدة 19م‌. در بسياري‌ از مجلات‌ و مجموعه‌هاي‌ مربوط به‌ مطالعات‌ اسلامى‌، شرح‌ حالى‌ از او آمده‌ است‌: در سال‌ وفاتش‌، چندين‌ مقاله‌ دربارة او نگاشته‌ شد و چندين‌ سخنرانى‌ به‌ يادبودش‌ ايراد گرديد كه‌ همه‌ در مجله‌هاي‌ مربوط به‌ خاورشناسى‌ به‌ چاپ‌ رسيد. نخستين‌ سخنرانيها از آن‌ بابلون‌1، لوواسور2 و سنار3 است‌ كه‌ در 1908م‌ در «مجلة آسيايى‌4» چاپ‌ شده‌ است‌. در همان‌ سال‌ ادوارد براون‌ گزارش‌ نسبتاً جامعى‌ دربارة او و بخشى‌ از آثارش‌ در «مجلة سلطنتى‌ آسيايى‌5» (ص‌ منتشر ساخت‌. همچنين‌ در «گزارش‌ جلسات‌ فرهنگستان‌ آثار مكتوب‌ و ادب‌6» (پاريس‌، 1908م‌) مقاله‌اي‌ با عنوان‌ «گزارش‌ دربارة زندگى‌ و آثار باربيه‌» چاپ‌ شد . سپس‌ در دائرة المعارفهاي‌ مربوط به‌ خاور زمين‌ (مثلاً ايرانيكا ) و حتى‌ دائرة المعارفهاي‌ عمومى‌ (مثلاً لاروس‌، ايتاليانا و... )، زندگى‌ و آثار او را گزارش‌ كرده‌اند. به‌ زبانهاي‌ شرقى‌ نيز مقاله‌هاي‌ بسياري‌ دربارة او در دائرة المعارفها نوشته‌ شده‌ كه‌ از مشهورترين‌ آنهاست‌: موسوعة المستشرقين‌ بدوي‌؛ المستشرقون‌ عقيقى‌؛ الاعلام‌ زركلى‌؛ معجم‌المؤلفين‌ كحاله‌؛ و به‌ فارسى‌: لغت‌نامة دهخدا؛ فرهنگ‌ خاور شناسان‌ سحاب‌؛ دايرة المعارف‌ فارسى‌ مصاحب‌؛ و به‌ اردو: اردو دائرة معارف‌ اسلاميه‌؛ و به‌ تركى‌ «دائرة المعارف‌ ترك‌1» و به‌ خصوص‌ «دائرة المعارف‌ اسلام‌2» كه‌ شامل‌ مقاله‌اي‌ منظم‌ و پربار است‌.
خانوادة باربيه‌ از قسطنطنيه‌ راهى‌ مارسى‌ بود كه‌ وي‌ در كشتى‌ به‌ دنيا آمد. اين‌ خانواده‌ كه‌ از ديرباز در خاور زمين‌ زيسته‌ بود، موجب‌ گرايش‌ آدرين‌ جوان‌ به‌ مطالعات‌ خاورشناسى‌ شد. در پاريس‌، با استفاده‌ از بورس‌ تحصيلى‌ وزارت‌ خارجة فرانسه‌ به‌ مدرسة «لوئى‌ بزرگ‌3» راه‌ يافت‌ و در بخش‌ «تربيت‌ مترجم‌» به‌ تحصيل‌ مشغول‌ شد و زبانهاي‌ عربى‌، فارسى‌ و تركى‌ را آموخت‌. در همين‌ مدرسه‌ بود كه‌ با مترجم‌ نامدار شاهنامه‌، ژول‌ مول‌4 آشنا شد و بهترين‌ شاگرد او به‌ شمار آمد. پس‌ از اتمام‌ تحصيل‌، نخستين‌ مأموريت‌ او در 1850م‌ مترجمى‌ كنسولگري‌ فرانسه‌ در بيت‌المقدس‌ بود (قس‌: براون‌، :1239 1852م‌). اما بيماري‌ به‌ او اجازه‌ نداد كه‌ بيش‌ از يك‌ سال‌ در آنجا بماند و ناچار به‌ پاريس‌ بازگشت‌ و در همان‌ سال‌ در شمار همكاران‌ «مجلة آسيايى‌» درآمد و نخستين‌ مقالة خود را با عنوان‌ «محمد بن‌ حسن‌ شيبانى‌، نويسنده‌اي‌ عرب‌ از قرن‌ 5ق‌» انتشار داد و دومين‌ مقاله‌اي‌ كه‌ در اين‌ مجله‌ چاپ‌ كرد، ترجمة بخش‌ مربوط به‌ خراسان‌ از كتاب‌ يتيمة ثعالبى‌ بود (1853-1854م‌).
در 1854م‌، به‌ هيأتى‌ كه‌ تحت‌ سرپرستى‌ كنت‌ دو گوبينو به‌ تهران‌ مى‌آمد، پيوست‌ و در مدت‌ يك‌ سال‌ و اندي‌ اقامت‌ در اين‌ شهر، به‌ تقويت‌ دانش‌فارسى‌ خود پرداخت‌.نتيجة علاقةاو به‌سرزمين‌ ايران‌ كهن‌، تدوين‌ «فرهنگ‌ جغرافياي‌ تاريخى‌...» است‌ كه‌ در حدود 6 سال‌ بعد چاپ‌ شد (نك: فهرست‌ آثار). وي‌ سرانجام‌ از تهران‌ به‌ آستانه‌ (استانبول‌)، و از آنجا به‌ پاريس‌ رفت‌ و در مدرسة زبانهاي‌ شرقى‌، جانشين‌ دوبو5 در درس‌ زبان‌ تركى‌ شد (1863م‌) و 45 سال‌ در مقام‌ استادي‌، و سرانجام‌ رياست‌ آن‌ مدرسه‌ خدمت‌ كرد. وي‌ از زمان‌ بازگشت‌ به‌ پاريس‌ با استاد محبوبش‌ ژول‌ مول‌ همكاري‌ كرد و پس‌ از مرگ‌ او در 1876م‌، آخرين‌ جلد شاهنامه‌ به‌ تصحيح‌ او را منتشر ساخت‌. شايد به‌ همين‌ سبب‌، به‌ جانشينى‌ وي‌ در «كولژ دو فرانس‌» نيز انتخاب‌ شد. وي‌ درسهاي‌ خود را با سخنرانيهايى‌ با عنوان‌ «پژوهش‌ دربارة شعر در ايران‌» آغاز كرد و مجموعة آن‌ گفتارها در پايان‌ همان‌ سال‌ چاپ‌ شد.
در 1884م‌ گويار6 كه‌ كرسى‌ زبان‌ عربى‌ را در همان‌ كولژ در اختيار داشت‌، درگذشت‌ و باربيه‌ از كرسى‌ زبان‌ فارسى‌ به‌ جاي‌ وي‌ به‌ بخش‌ عربى‌ انتقال‌ يافت‌ و كتابهايى‌ چون‌ اغانى‌ و اشعاري‌ چون‌ معلقات‌ را تدريس‌ كرد (نك: ايرانيكا، ؛ III/760 براون‌، 1241 -1239 ؛ بابلون‌، .(339-340
در 1892م‌، پس‌ از درگذشت‌ ارنست‌ رُنان‌، او را به‌ اتفاق‌ آراء، به‌ رياست‌ «مؤسسة آسيايى‌7»، و در نتيجه‌، مديريت‌ عالية «مجلة آسيايى‌» برگزيدند ( ايرانيكا، همانجا).
باربيه‌ دومنار بيش‌ از همه‌ به‌ مدرسة زبانهاي‌ شرقى‌ عشق‌ مى‌ورزيد و از 1868م‌ تا زمان‌ مرگ‌ كه‌ عهده‌دار رياست‌ آنجا بود، پيوسته‌ با خلوصى‌ تمام‌، خدمت‌ مى‌كرد. چند هفته‌ پيش‌ از وفات‌ در بستر مرگ‌، خبر انتخاب‌ مجدد به‌ رياست‌ «مدرسة زبانها» را به‌ او دادند، و او شادمانه‌ بانگ‌ زد كه‌ «در مدرسه‌ خواهد مرد» و آنگاه‌ به‌ تصحيح‌ نمونه‌هاي‌ چاپى‌ آخرين‌ مقالة خود «دربارة نامها و لقبهاي‌ عربى‌» پرداخت‌ (بابلون‌، 343 ؛ براون‌، .(1241
گسترة پژوهشهاي‌ باربيه‌ دومنار، چنانكه‌ از فهرست‌ مقالات‌ و كتابهاي‌ وي‌ برمى‌آيد، به‌رغم‌ پراكندگى‌ ظاهري‌، حوزة نسبتاً مشخصى‌ دارد: محدودة فرهنگ‌ اسلامى‌، به‌ خصوص‌ در زمينه‌هايى‌ كه‌ با فرهنگ‌ ايرانى‌ درآميخته‌، بيش‌ از هر چيز نظر او را جلب‌ كرده‌ است‌. بهترين‌ نمونة اين‌ گرايش‌ آن‌ است‌ كه‌ وي‌، از ميان‌ 4 جلد كتاب‌ ثعالبى‌، تنها به‌ ترجمة آثار عربى‌ خراسان‌ كه‌ زادگاه‌ زبان‌ و ادب‌ دري‌ نيز به‌ شمار مى‌آيد، عنايت‌ ورزيده‌ است‌. آثاري‌ چون‌ «فرهنگ‌ جغرافياي‌ تاريخى‌ و ادبى‌ ايران‌» (برگرفته‌ از معجم‌ البلدان‌ ياقوت‌)، «زمخشري‌ و عقايد او»، و حتى‌ ترجمة مروج‌ الذهب‌ اين‌ نظر را تأييد مى‌كند. راست‌ است‌ كه‌ او از آغاز كار و نيز با ترجمة بوستان‌ سعدي‌ و رمانهاي‌ ايرانى‌ و تدارك‌ فرهنگ‌ تركى‌ - فارسى‌ - عربى‌ و سپس‌ چاپ‌ آخرين‌ جلد شاهنامه‌ گرايش‌ آشكاري‌ به‌ زبان‌ فارسى‌ نشان‌ داده‌، اما باز، محور اصلى‌ كار او همانا ترجمه‌ از عربى‌ است‌. بررسى‌ اين‌ ترجمه‌ها شيوة كار او را آشكار مى‌سازد. وي‌ عربى‌ كهن‌ را به‌ راستى‌ نيك‌ آموخته‌ بود و پيوسته‌ در ترجمه‌، قاطعانه‌ تعبيري‌ را برمى‌گزيد و از احتمالات‌، معانى‌ ثانوي‌، ايهامات‌ و خلاصه‌ هرچه‌ را به‌ فضاهاي‌ خاص‌ فرا زبانى‌ مربوط مى‌شد، فرو مى‌نهاد. به‌ همين‌ سبب‌ در ترجمة آثاري‌ چون‌ مروج‌ الذهب‌، عموماً بايد به‌ آنچه‌ مترجم‌ از مصطلحات‌ يا تعابير خالص‌ عربى‌ - اسلامى‌ فهميده‌ است‌، بسنده‌ كرد و كمتر توضيح‌ و حاشيه‌اي‌ مى‌توان‌ يافت‌ كه‌ متن‌ را براي‌ خوانندة فرانسوي‌ زبان‌، روشن‌تر و ملموس‌تر كند. بديهى‌ است‌ كه‌ ميان‌ آثار نخستين‌ او و ترجمه‌هاي‌ متأخرتر تفاوتى‌ احساس‌ مى‌شود. مثلاً در «تابلوي‌ ادبى‌ خراسان‌ و ماوراءالنهر» كه‌ در 1853 و 1854م‌ چاپ‌ شده‌ است‌ و از نخستين‌ كارهاي‌ او به‌ شمار مى‌آيد، قرائتهاي‌ نادرست‌ و ترجمه‌هاي‌ دور از اصل‌ مى‌توان‌ يافت‌؛ از جمله‌ در شعري‌ (ص‌ 175 )، كلمة قافيه‌ را «ايوان‌» خوانده‌، و ترجمه‌ كرده‌ است‌، حال‌ آنكه‌ بايد «ابدان‌ِ» خواند تا معنى‌ و حركت‌ قافيه‌ درست‌ درآيد و يا در شعر ديگري‌ (ص‌ «فيما» را «فما» (حرف‌ نفى‌) خوانده‌، و به‌ همان‌ صورت‌ ترجمه‌ كرده‌ است‌. از اينگونه‌ لغزشها كه‌ در اين‌ مقاله‌ فراوان‌ است‌، در مروج‌ الذهب‌ كه‌ دير زمانى‌ در ترجمه‌اش‌ رنج‌ كشيده‌، كمتر به‌ چشم‌ مى‌خورد.
آثار: ترجمة بخشى‌ از كتاب‌ روضات‌ الجنات‌ ... تأليف‌ معين‌الدين‌ محمد زمچى‌ اسفزاري‌، كه‌ به‌ صورت‌ 3 مقالة مسلسل‌ چاپ‌ شده‌ XVIII) XVII, XVI, vols. S.5, )؛ JA, ترجمة المسالك‌ و الممالك‌ ابن‌ خردادبه‌ (پاريس‌، 1865م‌)؛ ترجمة بوستان‌ سعدي‌ (پاريس‌، 1870م‌)؛ ترجمة اطواق‌ الذهب‌ زمخشري‌ (پاريس‌، 1876م‌)؛ «شعر در ايران‌» (پاريس‌، 1877م‌)؛ چاپ‌ متن‌ و ترجمة جلد 7 شاهنامه‌، پس‌ از مرگ‌ ژول‌ مول‌ (پاريس‌، 1878م‌)؛ فرهنگ‌ تركى‌ - فارسى‌ با عنوان‌ الدرر العمانية فى‌ اللغة العثمانية (1881 و 1886م‌). اين‌ كتاب‌ كه‌ با رنج‌ بسيار تدارك‌ ديده‌ شده‌، علاوه‌ بر كلمات‌ تركى‌، بر انبوهى‌ كلمه‌هاي‌ فارسى‌ و عربى‌ و نيز بسياري‌ ضرب‌المثل‌ شامل‌ است‌ و افزون‌ بر آن‌ از جهت‌ بازيابى‌ واژگان‌ جغرافيايى‌ عصر عثمانى‌ اعتبار فراوان‌ دارد؛ ترجمة مروج‌ الذهب‌ مسعودي‌ (پاريس‌، 1861-1877م‌). اين‌ كتاب‌ توسط شارل‌ پلا اصلاح‌ و تجديد چاپ‌ شده‌ است‌ (1962- 1965م‌)؛ «فرهنگ‌ جغرافياي‌ تاريخى‌ و ادبى‌ ايران‌ و نواحى‌ آن‌» استخراج‌ شده‌ از معجم‌ البلدان‌ ياقوت‌ (پاريس‌، 1961م‌).
علاوه‌ بر اينها، وي‌ به‌ ياري‌ شارل‌ شِفِر و دِفرِمِري‌ دست‌ به‌ چاپ‌ و ترجمة تاريخهاي‌ مربوط به‌ جنگهاي‌ صليبى‌ زد و كارهاي‌ او در اين‌ مجموعه‌ اينهاست‌: ترجمة گزيده‌هايى‌ از عقد الجمان‌ محمود عينى‌ (پاريس‌، ج‌ 2، 1877م‌)؛ ترجمة گزيده‌هايى‌ از مرآة الزمان‌ِ سبط ابن‌ جوزي‌ (ج‌ 3، 1884م‌)؛ ترجمة گزيده‌هايى‌ از زبدة الحلب‌ من‌ تاريخ‌ حلب‌ ابن‌ عديم‌ (ج‌ 3، 1884م‌)؛ ترجمة كتاب‌ الروضتين‌ ابوشامه‌ (تاريخ‌ حكمرانى‌ نورالدين‌ و صلاح‌الدين‌ ايوبى‌، ج‌ 4، 1898م‌).
ظاهراً مجموعة كتابهاي‌ او بيش‌ از آن‌ است‌ كه‌ نام‌ برده‌ شد، مثلاً بدوي‌ (ص‌ 39) و دهخدا ( لغت‌نامه‌... )، ترجمة المنقذ من‌ الضلال‌ غزالى‌ (پاريس‌، 1876م‌) و يا بدوي‌ (همانجا) وصف‌ مدينة قزوين‌ (پاريس‌، 1861م‌) را به‌ نام‌ او ثبت‌ كرده‌اند.
مقالات‌ او به‌ 160 بالغ‌ مى‌شود كه‌ با «گزارش‌ دربارة محمد بن‌ حسن‌ شيبانى‌» (1852م‌) آغاز گردد و به‌«نامها و لقبهاي‌ عربى‌»(1907م‌) پايان‌ مى‌يابد. برخى‌ از اين‌ مقالات‌ آنچنان‌ گسترده‌اند كه‌ مى‌توان‌ آنها را به‌ صورت‌ كتاب‌ منتشر ساخت‌. مقالة «تابلوي‌ ادبى‌ خراسان‌...» در دو شماره‌ از «مجلة آسيايى‌» هر كدام‌ 70 صفحه‌ است‌.
مآخذ: بدوي‌، عبدالرحمان‌، موسوعة المستشرقين‌، بيروت‌، 1984م‌؛ لغت‌نامةدهخدا؛ نيز:
Babelon, E.C.F., X Discours n , JA, 1908, S. 2, vol.XII; Barbier de Meynard, C.A., X Tableau litt E raire du Khorassan et de la transoxiane au IV e Si I cle de l'H E gire n , JA, 1853, S. 5, vol. I, no. 2; Browne, E.G., X Obituary Notices n , JRAS, 1908; Iranica.
آذرتاش‌ آذرنوش‌


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4327
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست