responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4318
باديه‌
جلد: 11
     
شماره مقاله:4318

 


باديه‌، به‌ معناي‌ صحرا و بيابان‌، در مقابل‌ حاضره‌، به‌ معناي‌ شهر و سكونتگاه‌. باديه‌ به‌ منطقة وسيعى‌ اطلاق‌ مى‌شده‌ كه‌ محل‌ آمد و شد اقوام‌ كهن‌ بوده‌، و پيش‌ از گشايش‌ كانال‌ سوئز راه‌ بازرگانى‌ از غرب‌ به‌ شرق‌ به‌ شمار مى‌رفته‌ است‌. باديه‌ در غرب‌ فرات‌ از روستايى‌ به‌ نام‌ بوكمال‌ آغاز مى‌شود و تا سوريه‌ امتداد مى‌يابد، آنگاه‌ به‌ مرزهاي‌ شرقى‌ اردن‌ و سپس‌ به‌ عربستان‌ سعودي‌ متصل‌ مى‌گردد و از اين‌ مكان‌ تا شرق‌ كويت‌ امتداد مى‌يابد و از آنجا تا شمال‌ شرقى‌ رود فرات‌ كشيده‌ مى‌شود (نك: راوي‌، 37-41؛ موسيل‌، ff. .(503 در اين‌ گستره‌ 5 باديه‌ وجود دارد كه‌ عبارتند از: بادية عراق‌، بادية سوريه‌ (شام‌)، بادية اردن‌، بادية نجد و بادية جزيره‌.
بادية عراق‌ در غرب‌ فرات‌ قرار گرفته‌ است‌ و به‌ دو بخش‌ شمالى‌ و جنوبى‌ تقسيم‌ مى‌شود: بخش‌ شمالى‌ كه‌ وديان‌ (جمع‌ وادي‌) از يك‌ سو در محاذات‌ اراضى‌ اطراف‌ شهرستانهاي‌ انبار، كربلا، مثنى‌ و از سوي‌ ديگر در محاذات‌ بادية سوريه‌، اردن‌ و عربستان‌ سعودي‌ قرار گرفته‌ است‌. بخش‌ جنوبى‌ بادية عراق‌ از وادي‌ الخرّ آغاز مى‌شود و تا منطقة حياد ادامه‌
مى‌يابد. مرزهاي‌ بخش‌ جنوبى‌ اين‌ باديه‌ با اراضى‌ اطراف‌ شهرستانهاي‌ كربلا، قادسيه‌، مثنى‌، ذي‌قار (ذوقار) و بصره‌ مشترك‌ است‌ و منطقة ميان‌ آنها رُحاب‌ نام‌ دارد. وجود واديهاي‌ بزرگ‌ و متعدد از ويژگيهاي‌ بخش‌ جنوبى‌ است‌ (راوي‌، 42، 75، 79-81).
باديه‌اي‌ كه‌ در شرق‌ فرات‌ واقع‌ است‌، بادية جزيره‌ خوانده‌ مى‌شود، زيرا از 3 سو توسط دجله‌، فرات‌ و نهر خابور احاطه‌ شده‌، و در قياس‌ با بادية عراق‌ از وسعت‌ كمتري‌ برخوردار است‌. اين‌ باديه‌ از غرب‌ و شمال‌ غربى‌ به‌ بادية شام‌ متصل‌ است‌ و از يك‌ جهت‌ نهر خابور، و از سوي‌ ديگر روستاهاي‌ شهرستانهاي‌ نينوا، بغداد و انبار آن‌ را از بادية شام‌ جدا مى‌كند. بادية جزيره‌ پر آب‌ است‌ و به‌ همين‌ سبب‌، در آن‌ چراگاهها و چاههاي‌ كم‌ عمق‌ يافت‌ مى‌شود (همو، 41-42، 71).
ظاهراً آنچه‌ در منابع‌ كهن‌ با عنوان‌ باديه‌، بادية العرب‌ يا بادية الشام‌ (ه م‌) آمده‌، مجموعة باديه‌هاي‌ عراق‌ سوريه‌ و بادية جزيره‌ يا تنها باديه‌هاي‌ سوريه‌ و عراق‌ است‌ (نامى‌، 9؛ جبور، 47- 48). اين‌ احتمال‌ نيز وجود دارد كه‌ بادية اردن‌ را نيز شامل‌ مى‌شده‌ است‌. با اينهمه‌، برخى‌ چون‌ اصطخري‌ بادية عراق‌، شام‌ و جزيره‌ را از يكديگر تفكيك‌، و مرزهاي‌ هر يك‌ را مشخص‌ كرده‌اند (ص‌ 21، 25).
در عرف‌ باديه‌نشينان‌ باديه‌ به‌ 5 بخش‌ تقسيم‌ مى‌شود كه‌ عبارتند از: 1. وديان‌، و آن‌ گسترده‌ترين‌ منطقه‌اي‌ است‌ كه‌ از مرزهاي‌ سوريه‌ در غرب‌ آغاز مى‌شود و تا وادي‌ الخرّ در شرق‌ امتداد مى‌يابد و از آنجا كه‌ واديهاي‌ فراوان‌ در آن‌ وجود دارد، بدين‌ نام‌ خوانده‌ شده‌ است‌. آب‌ و هواي‌ اين‌ منطقه‌ به‌ طور كلى‌ معتدل‌ است‌. وديان‌ منطقة مشتركى‌ ميان‌ بادية عراق‌ و بادية شام‌ است‌. 2. حماد، و آن‌ بيابانهايى‌ است‌ هول‌انگيز و تشنه‌ كه‌ از جنوب‌ تدمر (پالميرا) تا نفود گسترش‌ يافته‌ است‌. اين‌ منطقة بسيار كم‌ آب‌، مركز باديه‌ها شمرده‌ مى‌شود. 3. حجر، منطقه‌اي‌ است‌ پر صخره‌ كه‌ از وادي‌ الخر تا سدير امتداد دارد و از زمينهاي‌ سخت‌ و ناهموار، واديها و دشتهاي‌ كوچك‌ تشكيل‌ يافته‌ است‌. 4. دبدبه‌، ناحيه‌اي‌ ميان‌ كويت‌ و وادي‌ سدير است‌. در اين‌ ناحيه‌ سنگ‌ به‌ ندرت‌ يافت‌ مى‌شود. دبدبه‌ مشتمل‌ بر زمينهاي‌ بلند، دشتها، واديها، دره‌ها و تپه‌هاي‌ ريگ‌ است‌. 5. رحاب‌، ناحيه‌اي‌ ميان‌ مرز شهرهاي‌ ديلم‌، كربلا، ديوانيه‌، منتفك‌، بصره‌ و خط العيون‌ است‌. بيشتر زمينهاي‌ اين‌ ناحيه‌ شنى‌ و شوره‌زار است‌ (راوي‌، 42-44).
نويسندگان‌ رومى‌ جزيرة العرب‌ را به‌ 3 بخش‌ تقسيم‌ مى‌كرده‌اند: عربستان‌ خصيب‌، عربستان‌ بيابانى‌ و عربستان‌ سنگى‌. عربستان‌ بيابانى‌ كه‌ موضوع‌ اين‌ بحث‌ است‌، در زبان‌ يونانى‌ آرابياارموس‌1 گفته‌ مى‌شود و نويسندگان‌ يونانى‌ از آن‌ بيابان‌ پهناور ميان‌ عراق‌ و شام‌ را اراده‌ كرده‌اند؛ يعنى‌ آنچه‌ امروزه‌ بادية الشام‌ خوانده‌ مى‌شود. گاه‌ مراد از عربستان‌ بيابانى‌ بادية سماوه‌ بوده‌ است‌ كه‌ آن‌ را در محدودة درياچة نجف‌، يعنى‌ مرزهاي‌ كهن‌ حيره‌ مى‌دانسته‌اند. ديودُروس‌ از عربستان‌ بيابانى‌، مناطقى‌ را اراده‌ كرده‌ كه‌ قبايل‌ بيابان‌گرد در آن‌ زندگى‌ مى‌كرده‌اند و تدمر در شمال‌ و شمال‌ شرقى‌ آن‌ قرار داشته‌ است‌ و مرز غربى‌ آن‌ وارد سرزمين‌ شام‌ مى‌شده‌، و مرز شرقى‌ آن‌ تا فرات‌ ادامه‌ مى‌يافته‌ است‌؛ يعنى‌ آنچه‌ در منابع‌ كهن‌ عربى‌ از آن‌ با نام‌ بادية العرب‌ ياد شده‌ است‌ (موسيل‌، 511 ,499 -497 ؛ على‌، 1/163-166؛ نامى‌، 9-10). به‌ گفتة ابوعبيد بكري‌ (1/6 -7) بادية سماوه‌ باديه‌اي‌ است‌ لم‌ يزرع‌ ميان‌ سوريه‌ و كوفه‌ كه‌ گفته‌ مى‌شود اهالى‌ آن‌ از قبيلة كلب‌ بوده‌اند. برخى‌ به‌ اشتباه‌ اين‌ باديه‌ را منطقة ميان‌ فرات‌ و دجله‌ تلقى‌ كرده‌اند. از اين‌رو، بر اين‌ صحرا نام‌ سماوه‌ نهاده‌اند كه‌ در آن‌ سنگى‌ وجود ندارد (موسيل‌، 511 ؛ ياقوت‌، 3/131). افزون‌ بر اين‌ صحراي‌ نفود را نيز كه‌ با وسعت‌ بيش‌ از 100 هزار كم 2 بخش‌ اعظم‌ شمال‌ عربستان‌ را در برمى‌گيرد، باديه‌ مى‌گفتند. نفود پوشيده‌ از شنهاي‌ سفيد و سرخ‌رنگ‌ است‌ (حتى‌، 1/17؛ جبوري‌، 12-13). باديه‌ها در نتيجة فرسايش‌ سنگهاي‌ ماسه‌اي‌ بر اثر خشكى‌ و وزش‌ باد پديد آمده‌اند. زمين‌ برهنه‌ از درخت‌ و گياه‌ در برابر پرتو آفتاب‌ و ساير دگرگونيهاي‌ جوي‌ قرار مى‌گيرد و وزش‌ بادهاي‌ تند به‌ تدريج‌ لايه‌هاي‌ نخستين‌ زمين‌ را فرسايش‌ داده‌، رفته‌ رفته‌ منطقه‌ به‌ بيابان‌ بدل‌ مى‌گردد. باران‌ پايه‌ و اساس‌ زندگى‌ در باديه‌ به‌ شمار مى‌رود و باديه‌نشينان‌ با توجه‌ به‌ نوع‌ رعد و برق‌، نزول‌ باران‌، يا عدم‌ نزول‌ آن‌ را پيش‌بينى‌ مى‌كنند (نك: راوي‌، 46-47). باديه‌ها از نظر معادن‌ نفت‌، نقره‌ و طلا بسيار غنى‌ هستند (همو، 47- 48). نخل‌ مهم‌ترين‌ درخت‌ ثمربخش‌ باديه‌هاست‌ و براي‌ باديه‌نشينان‌ بسيار اهميت‌ دارد؛ به‌همين‌ سبب‌، اعراب‌ باديه‌نشين‌ براي‌ انواع‌ خرما نامهاي‌ متعددي‌ وضع‌ كرده‌اند. از ديگر درختان‌ و گياهانى‌ كه‌ در باديه‌ مى‌رويد و در ادب‌ عربى‌ نيز بدانها اشاره‌ شده‌ است‌، مى‌توان‌ از اثل‌، ارطى‌، سَلَم‌، اراك‌ و شيح‌ نام‌ برد (نك: جبور، 60 -66). جانوران‌ بسياري‌ مانند گرگ‌، كفتار، آهو، گورخر، گاو وحشى‌، مرغ‌ سنگخوار، باز، عقاب‌، اسب‌ و شتر در باديه‌ها زندگى‌ مى‌كنند كه‌ در قصايد كهن‌ جاهلى‌ به‌ بسياري‌ از آنها اشاره‌ شده‌ است‌. از آن‌ ميان‌، شتر و اسب‌ از اهميت‌ ويژه‌اي‌ برخوردار بوده‌اند (نك: همو، 73 بب).
باديه‌ داراي‌ نظام‌ اجتماعى‌ ويژه‌اي‌ است‌ و نوع‌ زندگى‌ در آن‌ بسيار ابتدايى‌ و ساده‌ است‌. خانواده‌ نزد باديه‌نشينان‌، اصل‌ زندگى‌ و اساس‌ فخر و مباهات‌ آنان‌ را تشكيل‌ مى‌دهد. هر قبيله‌ از قبايل‌ باديه‌نشين‌ خانواده‌اي‌ دارد كه‌ رياست‌ قبيله‌ را به‌ ارث‌ مى‌برد. باديه‌نشينان‌ پيوسته‌ از صفاتى‌ چون‌ كرامت‌، شجاعت‌، وفاداري‌، مهمان‌نوازي‌ و بخشش‌ برخوردارند؛ همچنين‌ تيراندازي‌ و سواركاري‌ را نيك‌ مى‌دانند و به‌ كودكان‌ اسب‌ و شترسواري‌ را مى‌آموزند. نظام‌ حاكم‌ بر باديه‌نشينان‌ نخست‌ مبتنى‌ بر آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ از پدران‌ و نياكان‌ خود آموخته‌اند و از طريق‌ دو مرجع‌، يعنى‌ سنتها و شيوخ‌ كه‌ كسى‌ با آنها مخالفت‌ نمى‌كند، به‌ اجرا درمى‌آيد (راوي‌، 263-266، 438-439). يكى‌ از ويژگيهاي‌ عمدة باديه‌نشينان‌ حفظ سنت‌ و رسم‌ خويشاوندي‌ برپاية همخونى‌ و پديد آمدن‌ از جدّ مشترك‌ و نياي‌ واحد است‌ كه‌ پيامد آن‌ ازدواج‌ با افراد قبيله‌ و خويشاوندان‌ است‌ (پيگولوسكايا، 521 -522).
پيشينة تاريخى‌: باديه‌ در مجاورت‌ تمدنهاي‌ بزرگى‌ چون‌ ايران‌ و روم‌ و سرزمين‌ سبا (يمن‌) واقع‌ بود و همواره‌ تحت‌ تأثير روابط سياسى‌ ايران‌ و روم‌ قرار داشت‌. قبايل‌ باديه‌نشين‌ عرب‌ حدود مرزهاي‌ ايران‌ و روم‌ عملاً نقش‌ حايلى‌ ميان‌ اين‌ دو دولت‌ ايفا مى‌كردند. در ماوراء فرات‌ در جايى‌ كه‌ اين‌ رودخانه‌ به‌ دجله‌ نزديك‌تر مى‌شود، در زمان‌ ساسانيان‌ امارتى‌ عربى‌ تشكيل‌ شد كه‌ حيره‌ نام‌ داشت‌ و تابع‌ دولت‌ ايران‌ بود. در شمال‌ بادية الشام‌ نيز قبايل‌ غسانى‌ استقرار داشتند كه‌ خراجگزار و متحد روم‌ شرقى‌ بودند. حيره‌ در سده‌هاي‌ 5 و 6م‌ داراي‌ موقعيت‌ خاصى‌ بود و اين‌ سرزمين‌ در حكم‌ حايلى‌ ميان‌ دولت‌ ايران‌ و قبايل‌ باديه‌نشين‌ بود و فرمانروايان‌ حيره‌ نيروي‌ جنگى‌ خويش‌ را در اختيار شاهان‌ ساسانى‌ قرار مى‌دادند و سدي‌ در برابر تاخت‌ و تاز اعراب‌ باديه‌نشين‌ به‌ شمار مى‌آمدند (همو، 143؛ كريستن‌سن‌، .(90 راههاي‌ بازرگانى‌ مهمى‌ از باديه‌ مى‌گذشت‌ كه‌ نواحى‌ عمده‌اي‌ را به‌ يكديگر پيوند مى‌داد. يكى‌ از مهم‌ترين‌ اين‌ راهها جادة استراتا (راه‌ بازرگانى‌ كه‌ واژة عربى‌ صراط مأخوذ از آن‌ است‌) بود كه‌ در واقع‌ شريان‌ بازرگانى‌ و استراتژيك‌ مهمى‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ و براي‌ نظارت‌ آن‌ ميان‌ غسانيان‌ متحد روم‌ شرقى‌ و لخميان‌ تابع‌ دولت‌ ساسانى‌ نزاعهايى‌ درمى‌گرفت‌ (نك: پيگولوسكايا، 217).
اعراب‌ كه‌ طى‌ چند سده‌ با كاروانهاي‌ تجاري‌، حمل‌ كالا و حفظ و نگهداري‌ امتعه‌ در ارتباط بودند، از اين‌ راهها با شهرها مرتبط مى‌شدند. منافع‌ بازرگانى‌ و مجاورت‌ اعراب‌ باديه‌نشين‌ با تمدنهاي‌ ايران‌ و روم‌ شرقى‌ عامل‌ گرايش‌ و جذب‌ برخى‌ از اين‌ قبايل‌ به‌ محدوده‌هاي‌ شهري‌ شد. اين‌ قبايل‌ كه‌ مراحلى‌ از يكجانشينى‌ را پشت‌ سر گذارده‌ بودند، بى‌گمان‌ در سده‌هاي‌ 5 و 6م‌ در حومة شهرها سكنى‌ داشتند. رابطة اين‌ اعراب‌ با شهرها بسيار نزديك‌ و استوار بود، ليكن‌ اين‌ شهرها به‌ اعراب‌ تعلق‌ نداشتند. رابطة اعراب‌ با اين‌ شهرها صرفاً رابطه‌اي‌ تجاري‌ بود و تنها شمار اندكى‌ از اعضاي‌ اين‌ قبايل‌ و سرانشان‌ در ميان‌ جوامع‌ شهري‌ به‌ سر مى‌بردند (همو، 564). در اين‌ تاريخ‌ خيمه‌گاه‌ و جايگاههاي‌ ثابتى‌ كه‌ اعراب‌ باديه‌نشين‌ در آن‌ فرود مى‌آمدند، پديد آمد و حتى‌ كوچندگان‌ نيز خيمه‌هاي‌ خود را در مكانهاي‌ ثابتى‌ كه‌ بدان‌ عادت‌ كرده‌ بودند، برپا مى‌داشتند. اندك‌ اندك‌ در اطراف‌ خيمه‌گاهها محيطى‌ اقتصادي‌ ايجاد شد كه‌ از ويژگيهاي‌ يكجانشينى‌ برخوردار بود.اعراب‌در اطراف‌ اين‌خيمه‌گاهها به‌باغداري‌،كشاورزي‌ و دامداري‌ مى‌پرداختند (همو، 565). حيره‌ يكى‌ از اين‌ خيمه‌گاهها بود و با آنكه‌ در آن‌ بناهاي‌ ويژة اقامت‌ دائم‌ مانند كاخ‌ و كليسا بر پا بود، اعراب‌ خيمه‌هاي‌ خود را جمع‌ مى‌كردند و به‌ سهولت‌ آنجا را ترك‌ مى‌گفتند (همو، 566).
در باديه‌ها كاخها و بناهايى‌ بود كه‌ از آن‌ جمله‌ مى‌توان‌ به‌ قصر خورنق‌ در نزديكى‌ شهر حيره‌، يا كاخ‌ سدير كه‌ در شمال‌ غربى‌ حيره‌ قرار داشت‌، اشاره‌ كرد كه‌ نعمان‌، يكى‌ از امراي‌ لخمى‌ آنها را براي‌ پادشاهان‌ ايران‌ ساخته‌ بود. كاخها و بناهاي‌ ديگري‌ نيز در باديه‌ها برپا بود، مانند عذيب‌، صنبر، قصرالابيض‌، قصر الفرس‌، قصر الزوراء، قصر ابن‌ مازن‌، قصر الطين‌، قصر اخيضر و حضر. اين‌ كاخها سبك‌ بناهاي‌ ايرانى‌ و رومى‌ داشت‌ و به‌ دست‌ معماران‌ ايرانى‌ و يا رومى‌ بنا شده‌ بود (مراديان‌، 21-23؛ راوي‌، 51، 53، 56 -57).
در ميان‌ اعراب‌ باديه‌نشين‌ علاوه‌ بر بت‌پرستى‌، دينهاي‌ ايرانى‌ و مسيحيت‌ نيز رواج‌ داشت‌ و در سدة 5م‌ آيين‌ مسيحى‌ در ميان‌ باديه‌نشينان‌ غلبه‌ يافت‌ (مراديان‌، 31-32؛ پيگولوسكايا، 151-153؛ عبدالغنى‌، 477-479، 493-496).
با ظهور اسلام‌ و آغاز فتوحات‌ مسلمانان‌، قلمرو ايرانيان‌ و روميها در نواحى‌ ميان‌ فرات‌ تا سوريه‌ كه‌ بخشهاي‌ عمده‌اي‌ از باديه‌هاي‌ موردبحث‌ را در برمى‌گرفت‌، به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد. حكمرانان‌ عرب‌ در سدة 1ق‌ به‌ سبب‌ علاقة شديد به‌ زندگى‌ در محيط آزاد، بيش‌ از آنكه‌ به‌ زندگى‌ شهري‌ راغب‌ باشند، به‌ باديه‌نشينى‌ گرايش‌ داشتند. امويان‌ و اشراف‌ عرب‌ براي‌ بهره‌گيري‌ از هواي‌ پاك‌ بيابان‌ و شبهاي‌ دل‌انگيز آن‌ و نيز گريز از بيماريهاي‌ واگيردار، در دل‌ باديه‌ قصرهايى‌ برپا مى‌كردند. هر خليفه‌ و به‌ تبع‌ او نزديكان‌ وي‌ و دولتمردان‌ اصلى‌ اقامتگاهى‌ در اطراف‌ شهرها براي‌ خود داشتند. به‌ همين‌ سبب‌، لفظ باديه‌ در زمان‌ امويان‌ به‌ معنى‌ اقامتگاهى‌ در اطراف‌ شهر بود. در آغاز سدة 20م‌ باستان‌شناسان‌ واژة باديه‌ را تنها براي‌ قصرهاي‌ صحرايى‌ به‌ كار بردند (لامنس‌، 335 332, ,325 ؛ 2 .(EIاين‌ باديه‌ها معمولاً در مكانهايى‌ پديد مى‌آمد كه‌ آب‌ يافت‌ مى‌شد، يا در مسير كوچ‌ قبايل‌ و تماس‌ باديه‌نشينان‌و يا در مجاورت‌ راههاي‌ارتباطى‌ مهم‌قرار داشت‌ (همانجا).
در باديه‌ راههاي‌ ارتباطى‌ فراوانى‌ وجود داشت‌ كه‌ براي‌ بازرگانى‌، سفر حج‌ و كوچ‌ باديه‌نشينان‌ استفاده‌ مى‌شد. راههاي‌ اصلى‌ همانهايى‌ بود كه‌ باديه‌نشينان‌ با كاروانهاي‌ خود مى‌پيمودند و آنها را نيك‌ مى‌شناختند (نك: راوي‌، 115 بب؛ نيز نك: موسيل‌، نخستين‌ چيزي‌ كه‌ باديه‌نشينان‌ و كوچندگان‌ در محيط بيابان‌ بدان‌ مى‌انديشيدند، آب‌ بود و بدين‌سبب‌ در باديه‌ها چاههايى‌ حفر مى‌شد. مهم‌ترين‌ اين‌ چاهها، رخيميه‌، جليده‌، وكبه‌، جل‌ّ، شبرم‌، برّيت‌ و... در مناطق‌ حياد، حجره‌ و وديان‌ واقع‌ بودند (نك: راوي‌، 179- 180). اين‌ چاهها از نظر ژرفا و ميزان‌ آب‌دهى‌ به‌ دو دسته‌ تقسيم‌ مى‌شدند: خرايج‌، كه‌ به‌ چاههاي‌ ژرف‌ و پرآب‌ گفته‌ مى‌شد، و حسيان‌، كه‌ چاههاي‌ كم‌ عمقى‌ بودند و ميزان‌ آب‌ آنها براساس‌ ميزان‌ بارندگى‌ تغيير مى‌كرد. از اين‌ ميان‌، چاههايى‌ كه‌ آب‌ آنها گوارا بود، گراح‌ (قراح‌)، و آنها كه‌ آب‌ شور داشتند، ملاح‌، و چاههايى‌ كه‌ آب‌ آنها تلخ‌ بود، مجه‌ نام‌ داشت‌ (نك: همو، 180-181).
باديه‌ جايگاهى‌ بود كه‌ سنتهاي‌ عرب‌ و خلوص‌ زبان‌ عربى‌ در آن‌ حفظ مى‌شد. از همين‌ روي‌ فصيح‌ترين‌ زبانها، زبان‌ اهل‌ باديه‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ و ملاك‌ و معيار درستى‌ قوانين‌ قرار مى‌گرفت‌. راه‌ فرا گرفتن‌ زبان‌ فصيح‌، معاشرت‌ با باديه‌نشينان‌ بود و مى‌بينيم‌ كه‌ حتى‌ بزرگ‌ترين‌ نحويان‌ براي‌ تأييد قواعدي‌ كه‌ مطرح‌ مى‌كردند، از باديه‌نشينان‌ مدد مى‌جستند و راويان‌ لغت‌ براي‌ گردآوري‌ اصيل‌ترين‌ واژه‌ها راهى‌ باديه‌ها مى‌شدند. خلفا و بزرگان‌، فرزندان‌ خود را به‌ باديه‌ مى‌فرستادند تا در آن‌ محيط پرورش‌ يابند (نك: نصار، 1/27-29).
گروهى‌ از اهل‌ باديه‌ روزي‌ خود را از راه‌ شكار، غارت‌ و نبرد به‌ دست‌ مى‌آوردند. اين‌ گروه‌ در ادبيات‌ عربى‌ به‌ صعاليك‌ (جمع‌ صعلوك‌) معروفند. در ميان‌ اين‌ صعاليك‌، شاعرانى‌ بودند كه‌ زيباترين‌ قصايد را مى‌سرودند كه‌ از نامدارترين‌ آنان‌ مى‌توان‌ به‌ تَأبَّط شَرّاً و شَنفَري‌ اشاره‌ كرد (نك: نالينو، 57 -59).
مآخذ: ابوعبيد بكري‌، عبدالله‌، معجم‌ مااستعجم‌، به‌ كوشش‌ مصطفى‌ سقا، بيروت‌، 1983م‌؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، المسالك‌ و الممالك‌، به‌ كوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حسينى‌ و محمدشفيق‌ غربال‌، قاهره‌، 1381ق‌/1961م‌؛ پيگولوسكايا، ن‌. و.، اعراب‌ حدود مرزهاي‌ روم‌ شرقى‌ و ايران‌، ترجمة عنايت‌الله‌ رضا، تهران‌، 1372ش‌؛ جبور، جبرائيل‌ سليمان‌، البدو و البادية، به‌ كوشش‌ سهيل‌ جبرائيل‌ جبور، بيروت‌، 1988م‌؛ جبوري‌، يحيى‌، الجاهلية، بغداد، 1388ق‌/1968م‌؛ حتى‌، فيليپ‌ و ديگران‌، تاريخ‌ العرب‌، بيروت‌، 1958م‌؛ راوي‌، عبدالجبار، البادية؛ عبدالغنى‌، عارف‌، تاريخ‌ الحيرة فى‌ الجاهلية و الاسلام‌، دمشق‌، 1414ق‌/1993م‌؛ على‌، جواد، المفصل‌ فى‌ تاريخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بيروت‌، 1976م‌؛ مراديان‌، خدامراد، كشور حيره‌ در قلمرو شاهنشاهى‌ ساسانيان‌، تهران‌، 1355ش‌؛ نالينو، ك‌.آ.، تاريخ‌ الا¸داب‌ العربية، به‌ كوشش‌ مريم‌ نالينو، قاهره‌، 1954م‌؛ نامى‌، خليل‌ يحيى‌، العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، قاهره‌، 1986م‌؛ نصار، حسين‌، المعجم‌ العربى‌، قاهره‌، 1375ق‌/1956م‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ نيز:
Christensen, A., L'Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; EI 2 ; Lammens, H., Etudes sur le si I cle des Omayyades, Beirut, 1930; Musil, A., Arabia Deserta, New York, 1927.
بابك‌ فرزانه‌

 


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4318
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست