باج، يا باژ، واژهاي فارسى است و آن نقد يا جنسى است كه توسط پادشاهان كوچك يا امرا و حكام محلى به پادشاه بزرگ، و توسط رعايا به حكام يا دولت، و از سوي مسافران به راهداران، يا به عنوان عوارض گمركى پرداخت مىشد (براي صورتهاي فارسى باستان، پهلوي و اوستايى واژه، نك: كنت، 199 ؛ مكنزي، .(160 باج از نظر معنا وكاربرد دردورههاي مختلف تاريخى دچار تحولات بسياري شده است و گاه آن را همراه و به معناي خراج، جزيه و زكات هم به كار بردهاند ( لغتفرس،55؛ بغدادي، 31؛ برهان...، ذيل باژ)، گرچه معانى و مصاديق تاريخى اين انواع با يكديگر متفاوت است. يكى از علل خلط معانى باج با خراج و ديگر انواع ماليات، فقدان تعريف دقيقى از «باج» و كاربرد معانى آن در دورههاي تاريخى است. در عهد جديد از عنوان «باج گير» ياد شده كه وظيفة جمعآوري ده يكها و باجها را داشته، و به ستمگري و سنگدلى مشهور بوده است (لوقا، 7:34، 18: 10-14، 19:2؛ متى، 18:17، 21:31؛ نيز نك: هاكس، 155). در كتيبههاي هخامنشى، واژة باج به صورت «باجى» به كار رفته است (كنت، همانجا؛ معين، 1/391). در دورة ساسانيان از وصول باجِ سرانه از پيشهوران، توليدكنندگان و تاجران، ياد شده است و آوردهاند كه نظارت برگردآوري باجبا «استريوشانسالار» (رئيسماليات ارضى) بوده، و باج و خراج دراين دوره ازمهمترين عوايد دولت محسوب مىشده است؛ ولى گاه در مواقع بحرانى چون قحطى، مردم از پرداخت آن معاف بودهاند (نك: طبري، 2/82؛ كريستن سن، 143- 145). در قرن نخست هجري مفهوم «باج» چنان با خراج و جزيه درهم آميخته بود كه به نظر برخى محققان، اعراب به تفاوت ميان آنها واقف نبودند؛ ولى بعضى برآنند كه اين معنى فقط در مورد خراسان صادق است (دنت، 43-44). طبري در ضمن وقايع سال 121ق در مرو از مالى هنگفت ياد كرده است كه عمال بنىاميه به جز خراجِ مرسوم، از مردم گرفته بودند (7/173-174). «مَكس» نيز باجى بود كه در دروازههاي شهر از بازرگانان، دورهگردان و فروشندگان جزء گرفته مىشد و كالاهاي كمتر از 200 درهم از پرداخت آن معاف بود (زمخشري، 247؛ انصافپور، 212). شايد مؤلف حدود العالم در سدة 4ق نخستين كسى است كه از گرفتن باج در دهى در تبت ياد كرده كه توسط مسلمانانِ راهدار از مسافران گرفته مىشد (ص 399). امراي صفاري در سيستان موظف بودند به خليفه خراج بپردازند كه به احتمال بسيار باج هم جزو آن بوده است ( تاريخ...،234، 236). در قلمرو سامانيان در ماوراءالنهر عوارض گمركى كه نوعى باج به شمار مىرفت، از كنيز، شتر و كالاهاي مسافران گرفته مىشد (مقدسى، 340؛ بارتولد، 1/513). اميران نواحى ديگر چون سيستان، خوارزم، بست و غزنين كه خطبه به نام سامانيان نمىخواندند، باج به دربار آنان مىفرستادند (مقدسى، 337). در جزيرةالعرب و عراق نيز گرفتن باج از كاروانيان به عنوان ماليات رواج داشت كه ميزان آن بر اساس ارزش كالاهاي آنان محاسبه مىشد (همو، 104، 133). در روزگار حكمرانى عضدالدولة ديلمى، كاروانهاي حجاج از پرداخت باج و ماليات معاف شدند (ابوعلى مسكويه، 6/480-481). به گفتة ابنحوقل از ميان مالياتهاي مختلفى كه مردم فارس مىپرداختند، يكى عشرية كشتيها بود (2/301-303). به گفتة همو حكام محلى ارمنستان، آذربايجان، اران و نواحى اطراف آن موظف بودند كه بجز خراج تعيين شده، هداياي نقدي و جنسى نيز بپردازند (2/354- 355). در روزگار غزنويان بجز خراج، ماليات راهداري هم كه ابنحوقل از آن با عنوان «عبرة» ياد كرده، گرفته مىشد (2/424). در روزگار سلاجقه، عميد يا عامل، مأمور گردآوري باج و ماليات از حكام تابع سلجوقيان بود (اديب، 27؛ كلوزنر، 31، 53). ناصرخسرو در سفرنامة خود در سدة 5ق بارها از شهرهايى چون حلب و طرابلس و جده به عنوان باجگاه يا محل اخذ باج از مسافران ياد كرده است (ص 6 -7، 16-17، 21، 133، 118). درسدة 7ق آقسرايى ازستمگريِ حكّام، وباج وخراجولايات سخنگفتهاست(ص 152). بهگفتةخواجهنصيرالدينطوسى پادشاهان بزرگ از 4 گونه اخذ مال ننگ داشتهاند كه يكى از آنها گرفتن باج و بدرقة راهها و كشتى بوده است (ص 763). به گفتة خواجه رشيدالدين فضلالله، هولاكو به هنگام گذشتن از جيحون، رسم باج گرفتن از كشتيها را از آن ناحيه برانداخت و غازانخان در دورة اصلاحات توجه خاصى به راهداري و تعيين ميزان دقيق باج از سوي مسافران و تاجران نشان داد و مانع هر گونه ظلم و اجحاف راهداران به كاروانيان شد (رشيدالدين، جامع ...، 2/979، 1455- 1456؛ تاريخ ...، 280؛ نخجوانى، 2/166-169؛ خواندمير، 3/173). شرفالدين على يزدي در نيمة اول سدة 9ق به خوبى ميان جزيه و خراج با باج تفاوت قائل شده، و آورده كه هر كدام از اين مالياتها جداگانه پرداخت مىشده است (ص 858، 863). در اين زمان باج علاوه برنوعى ماليات، به عوارض راه نيز اطلاق مىشد (همو، 641 - 642). در دورة حكمرانى آل جلاير، باج عبارت از مالياتى بود كه از چهارپايان باركش متعلق به تجار و مسافران مىگرفتند (بيانى، 166-167، 217). در دورة تركمانان آق قويونلو و قرهقويونلو، باج به عنوان عوارض گمركى، محسوب، وگرفتهمىشد (بوسه، 174- 175). براساس فرمانى كه سلطان يعقوب آق قويونلو در 891ق صادر كرد، زائرانى كه از ايران به مكه مىرفتند، از پرداخت مالياتهاي مختلف، از جمله باج (به معناي عوارض گمركى) معاف شدند (خنجى، 55 -54 ؛ هينتس، 131). باج كه از زبان فارسى به تركى راه يافته بود، در قلمرو عثمانيها در بالكان و سرزمين بلغارها و صربها نيز رواج يافت. مطابق قانوننامة سلطان محمد فاتح، باج از كالاهايى وصول مىشد كه در بازار شهرها به فروش مىرسيد، و اين جز عوارض گمركى بود كه از كالاهاي وارداتى به خاك عثمانى گرفته مىشد. بر اساس همين قانون و «قانون نامة سليمان» باج بر هر دو معناي عوارض شهرداري (احتساب رسمى) و عوارض به معناي عام اطلاق مىشد I/860-862) , 2 EI). در دورة صفوي حكام و امراي محلى موظف بودند ميزان مشخصى مال و جنس به عنوان باج به دربار بفرستند كه از آن ميان مىتوان از حاكمان گيلان و طبرستان و واليان گرجستان نام برد ( عالمآرا...،137، 309، 343، 539، 541 -542؛ اسكندربيك، 1/35، 2/492،519، 647 - 648؛ روملو، 337). در عين حال پيشكشهايى هم كه براي شاه فرستاده مىشد، چون مقدار مقطوع و معينى داشت، در حكم باج به شمار مىرفت. جمعآوري و ضبط اين هدايا را «مستوفى سركار خاصه» عهدهدار بود (ميرزا رفيعا، 307، 312؛ برن، 142). در دورة قاجار، باج، هم به معناي نوعى ماليات و هم مبلغى كه حكام مغلوب به پادشاه مىپرداختند، به كار مىرفت. تجار در اين روزگار علاوه بر عوارض گمركى، در منازل مختلف بين راه برحسب چهارپايان باركش خود، باج مىپرداختند و با وجود ستم بسياري كه در اين مورد از سوي راهداران به كاروانيان مىشد، چون اين نوع ماليات 16% عوايد گمرك ايران را تشكيل مىداد، دولت حاضر نبود آن را ملغى سازد (فلور، 1/193- 195، 211، 214، 221). در 1209ق هنگامى كه ابراهيم خان جوانشير، حاكم قراباغ، شكست سختى از آقا محمدخان قاجار خورد، مجبور به پرداخت باج به او شد (فسايى، 1/660 -661؛ هدايت، 9/263، 268). به طور كلى در اين دوره انواع باج، بخش مهمى از درآمد دولت و شخص پادشاه را تشكيل مىداد و وفور تركيباتى چون باجبان، باژبان (صاحب باج)، باج خواه (گمركچى)، باجدار يا باجگير (گردآورندة باج)، باژستان، باژگاه (محل باجگيري)، باجدان به معناي ظرفى كه زر باج را در آن مىنهادند (زمخشري، 246؛ بغدادي، 31؛ آنندراج، 1/538؛ نفيسى، 1/496-497)، باج دنباله كه در ايران مرسوم بود و گويا اضافه بر باجهاي معمول اخذ مىشد و دهيك ستان (باج عشر گيرنده) كه به آن عشار نيز مىگفتند (زمخشري، همانجا؛ آنندراج، 1/538 -539؛ داعى الاسلام، 1/530)، همه حاكى از رواج اين نوع ماليات است. باج در شعر فارسى: باج و صورتهاي مختلف آن در شعر فارسى به همان معانى مصطلح و رايج، بسيار به كار رفته است. شاعران و اديبان عصر غزنوي چون فردوسى (2/899، 4/35؛ نيز نك: ولف، 109 -107 )، منوچهري (ص 29) واسدي (ص 48) از نخستين گويندگانى هستند كه از باج و باج ستاندن ياد كردهاند. در سدة 6ق خاقانى در ديوان (ص 235) و نيز منشآت (ص 319)، از باج سخن گفته است. سعدي نيز از باج و دهيك سخن مىگويد (ص 52). ميان قرنهاي 9 تا 13ق نيز باج در ديوانهاي شاعرانى چون اسيري لاهيجى (ص 95)، فضولى كه از پنهان كردن متاع توسط تاجر از بيم گرفتن باج سخن مىگويد (ص 341)، صائب تبريزي (ص 99؛ نيز نك: گلچين معانى، 1/124- 125)، و شاعران دورة قاجار چون سروش اصفهانى (ص 26)، دهقان سامانى (ص 75- 76) و شيبانى كاشانى (ص 111) تكرار شده است. مآخذ: آقسرايى، محمود، مسامرةالاخبار و مسايرة الاخيار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1943م؛ آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1335ش؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، ليدن، 1939م؛ ابوعلى مسكويه، احمد، تجارب الامم، ترجمة علينقى منزوي، تهران، 1376ش؛ اديب نطنزي، حسين، المرقاة، به كوشش جعفرسجادي، تهران، 1346ش؛ اسدي طوسى، احمد، گرشاسب نامه، به كوشش حبيب يغمايى، تهران، 1354ش؛ اسكندربيك منشى، عالم آراي عباسى، تهران، 1350ش؛ اسيري لاهيجى، محمد، ديوان اشعار و رسائل، به كوشش برات زنجانى، تهران، 1357ش؛ انصاف پور، غلامرضا، ساخت دولت در ايران از اسلام تا يورش مغول، تهران، 1356ش؛ بارتولد، و.و.، تركستان نامه، ترجمة كريم كشاورز، تهران، 1366ش؛ برن، رهر، نظام ايالات در دورة صفويه، ترجمة كيكاووس جهانداري، تهران، 1349ش؛ برهان قاطع، محمد حسينبن خلف تبريزي، به كوشش محمد معين، تهران، 1357ش؛ بغدادي، عبدالقادر، لغت شهنامه، به كوشش ك. زالمان، سن پترزبورگ، 1895م؛ بوسه، هربرت، پژوهشى در تشكيلات ديوان اسلامى، ترجمة غلامرضا ورهرام، تهران، 1367ش؛ بيانى، شيرين، تاريخ آل جلاير، تهران، 1345ش؛ تاريخ سيستان، به كوشش محمدتقى بهار، تهران، 1314ش؛ حدود العالم، به كوشش مينورسكى، كابل، 1342ش؛ خاقانى شروانى، ديوان، به كوشش حسين نخعى، تهران، 1336ش، همو، منشآت، به كوشش محمد روشن، تهران، 1349ش؛ خواندمير، غياثالدين، حبيب السير، به كوشش محمد دبيرسياقى، تهران، 1362ش؛ داعى الاسلام، محمد على، فرهنگ نظام، تهران، 1362ش؛ دنت، دانيل، ماليات سرانه و تأثير آن در گرايش به اسلام، ترجمة محمدعلى موحد، تهران، 1358ش؛ دهقان سامانى، ابوالفتح، ديوان، به كوشش محمد صمصامى، اصفهان، انتشارات ثقفى؛ رشيدالدين فضلالله، تاريخ مبارك غازانى، به كوشش كارليان، هارتفرد، 1358ق/1940م؛ همو، جامع التواريخ، به كوشش محمد روشن و مصطفى موسوي، تهران، 1373ش؛ روملو، حسن، احسن التواريخ، به كوشش چ.ن. سدن، تهران، 1342ش؛ زمخشري، محمود، مقدمة الادب، به كوشش محمد كاظم امام، تهران، 1342ش؛ سروش اصفهانى، محمد على، ديوان، به كوشش حسين كى استوان، تهران، 1329ش؛ سعدي، بوستان، به كوشش غلامحسين يوسفى، تهران، 1370ش؛ شرف الدين على يزدي، ظفرنامه، به كوشش عصامالدين اورونبايف، تاشكند، 1972م؛ شيبانى كاشانى، فتحالله، ديوان، به كوشش احمد كرمى، تهران، 1371ش؛ صائب تبريزي، ديوان، تهران، 1373ش؛ طبري، تاريخ؛ عالم آراي صفوي، به كوشش يدالله شكري، تهران، 1350ش؛ عهد جديد؛ فردوسى، شاهنامه، به كوشش محمد دبيرسياقى، تهران، 1344ش؛ فرهنگ رشيدي، عبدالرشيد تتوي، به كوشش محمدعباسى، تهران، 1337ش؛ فسايى، حسن، فارسنامة ناصري، به كوشش منصور رستگار فسايى، تهران، 1367ش؛ فضولى، محمد، ديوان، به كوشش حسيبه مازي اوغلى، تهران، 1374ش؛ فلور، ويلم، جستارهايى از تاريخ اجتماعى ايران در عصر قاجار، ترجمة ابوالقاسم سري، تهران، 1366ش؛ كريستن سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمى، تهران، 1332ش؛ كلوزنر، كارلا، ديوان سالاري در عهد سلجوقى، ترجمة يعقوب آژند، تهران، 1363ش؛ گلچين معانى، احمد، فرهنگ اشعار صائب، تهران 1373ش؛ لغتفرس، اسدي طوسى، به كوشش محمد دبيرسياقى، تهران 1360ش؛ محمدكاظم، عالم آراي نادري، به كوشش محمد امين رياحى، تهران، 1364ش؛ معين، محمد، مزديسنا وادب پارسى، تهران، 1338ش؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، ليدن، 1906م؛ منوچهري دامغانى، ديوان، به كوشش محمد دبيرسياقى، تهران، 1356ش؛ ميرزا رفيعا، «دستور الملوك»، به كوشش محمد تقى دانش پژوه، مجلة دانشكدة ادبيات، تهران، 1347- 1348ش. س 16، شم3؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به كوشش محمد دبيرسياقى، تهران، 1354ش؛ نخجوانى، محمد بن هندوشاه، دستور الكاتب، به كوشش عبدالكريم على زاده، مسكو، 1976م؛ نصيرالدين طوسى، محمد، «اخذ ماليات...» (نك: مل، مينوي)؛ نفيسى، علىاكبر، فرهنگ، تهران، 1343ش؛ هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، 1349ش؛ هدايت، رضاقلى، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ هينتس، والتر، تشكيل دولت ملى در ايران، ترجمة كيكاووس جهانداري، تهران، 1346ش؛ نيز: EI 2 ; Kent, R. , Old Persian, New Haven , 1953; Khunji, Fa d lull ? h, T ? r / kh-i q P lam- ? r ? -yi Am / n / , tr. V. Minorsky, London, 1957; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Minovi, M. and V. Minorsky, X Na s / r al-D / n T = s / on Finance n , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London, 1939-1942, vol. X; Wolff, F., Glossar zu Firdosis Schahname, Berlin, 1935. هدي سيد حسينزاده