responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4254
بابا فريدالدين‌گنج‌شكر
جلد: 11
     
شماره مقاله:4254


بابا فَريدُالدّين‌ِ گَنْج‌ِ شِكَر، يا شكرگنج‌، از عارفان‌ نامدار قرن‌ 7ق‌/13م‌ در شبه‌ قارة هند. اصلاً وي‌ مسعود نام‌ داشت‌ و در 569ق‌/1174م‌ در قصبة كهتوال‌ در حوالى‌ مُلتان‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود (ميرخورد، 101). فرشته‌ (2/383) و غلام‌ سرور لاهوري‌ (1/304) سالزاد او را 584ق‌ نوشته‌اند كه‌ اين‌ نظر با توجه‌ به‌ سالمرگ‌ و سن‌ او درست‌ نمى‌نمايد (نيز نك: محدث‌، 60؛ هدايت‌، 162).
گفته‌اند: فرخ‌شاه‌ نياي‌ بزرگ‌وي‌، زمانى‌ حاكم‌ كابل‌ بود (ميرخورد، 68؛ فرشته‌، همانجا؛ غلام‌ سرور، 1/287). مطابق‌ بعضى‌ روايات‌ كه‌ افسانه‌آميز مى‌نمايد فرخ‌ شاه‌ را از اعقاب‌ ابراهيم‌ ادهم‌، و از آن‌ طريق‌ منسوب‌ به‌ خليفة دوم‌ دانسته‌، و به‌ همين‌ جهت‌ بابافريد را «فاروقى‌» هم‌ خوانده‌اند (غلام‌ سرور، همانجا؛ هدايت‌، 161؛ آريا، 113). آنچه‌ مسلّم‌ است‌، اينكه‌ جد شيخ‌ فريدالدين‌ به‌ نام‌ قاضى‌ شعيب‌ در اواخر قرن‌ 6ق‌، و به‌ قولى‌ در حملة مغول‌ همراه‌ با خانوادة خويش‌ به‌ لاهور آمد (هدايت‌، 163) و قاضى‌ قصبة قسور شد، و پس‌ از چندي‌ به‌ كهتوال‌ رفت‌ و در آنجا هم‌ به‌ قضا پرداخت‌ (ميرخورد، 65؛ فرشته‌، همانجا). يكى‌ از پسران‌ او به‌ نام‌ جمال‌الدين‌، يا كمال‌ الدين‌ سليمان‌ در همانجا ازدواج‌ كرد و صاحب‌ 3 پسر شد كه‌ فريدالدين‌ مسعود شكر گنج‌ دومى‌ آنهاست‌ (غلام‌ سرور، فرشته‌، همانجاها).
بابا فريد از همان‌ آغاز جوانى‌ اهل‌ رياضت‌ و عبادت‌ بود و در شهر ملتان‌ كه‌ در آن‌ روزگار يكى‌از مراكز فرهنگ‌ اسلامى‌ به‌شمار مى‌رفت‌، به‌ كسب‌ علوم‌ ظاهري‌ و باطنى‌ پرداخت‌. در يكى‌ از روزهايى‌ كه‌ در مسجد مشغول‌ مطالعه‌ بود، خواجه‌ قطب‌ الدين‌ بختيار كاكى‌، يكى‌ از اقطاب‌ چشتيه‌ (د 634ق‌) وارد شد. پس‌ از سخنانى‌ كه‌ ميان‌ آن‌ دو رد و بدل‌ گرديد، بابافريد دست‌ ارادت‌ به‌ خواجه‌ داد (قلندر، 220). آنگاه‌ كه‌ خواجه‌ عازم‌ دهلى‌ شد، بابا فريد را گفت‌ كه‌ همانجا بماند و به‌ كسب‌ علم‌ مشغول‌ شود. وي‌ نيز چنان‌ كرد و مدتى‌ بعد به‌ دهلى‌ رفت‌ و به‌ خدمت‌ خواجه‌ پيوست‌. وي‌ در آنجا به‌ تدريج‌ شهرتى‌ يافت‌ و آخر چنان‌ شد كه‌ مردم‌ دهلى‌ براي‌ ديدارش‌ هجوم‌ مى‌آوردند و باعث‌ ايجاد مزاحمت‌ براي‌ او مى‌شدند. ناگزير وي‌ با اجازة خواجه‌ به‌ «هانسى‌» رفت‌ و تا زمان‌ فوت‌ خواجه‌ قطب‌ الدين‌ در آن‌ شهر مقيم‌ بود. سپس‌ به‌ دهلى‌ آمد تا بنا به‌ وصيت‌ خواجه‌ و به‌ عنوان‌ خليفة او خرقه‌ و عصا و نعلين‌ِ وي‌ را بدو دهند. اما چند روز بعد مجذوبى‌ شوريده‌ احوال‌ ازهانسى‌ به‌ دهلى‌ آمد و گريه‌كنان‌ از دوري‌ شيخ‌ فريدالدين‌ و بى‌طاقتى‌ خويش‌ سخن‌ گفت‌. بابافريد، بار ديگر روانة هانسى‌ شد (ميرخورد، 72-73؛ فرشته‌، 2/383-384؛ غلام‌ سرور، 1/ 288-289؛ سجزي‌، 88). در آنجا هجوم‌ مردم‌ براي‌ ديدار شيخ‌ چنان‌ بود كه‌ مانع‌ عزلت‌ و مراقبة وي‌ گرديد و او به‌ ناچار هانسى‌ را به‌ شيخ‌ جمال‌الدين‌ هانسوي‌ سپرد و خود به‌ قصبة اجودهن‌ كه‌ امروزه‌ به‌ پاك‌ پتن‌ شريف‌ معروف‌ است‌، رفت‌ و عزلت‌ گزيد. در اين‌ شهر مردمى‌ زندگى‌ مى‌كردند بسيارخشن‌ و غالباً غير مسلمان‌؛ اما اين‌ مردم‌ كم‌كم‌ جذب‌ رفتار و سلوك‌ بابا فريد شدند و به‌ تدريج‌ چهرة اجودهن‌ دگرگون‌ شد، چنانكه‌ گفته‌اند: «اجودهن‌ در آن‌ مدت‌ در اثر وجود مبارك‌ او قبلة هندوستان‌ و خراسان‌ شد» (ميرخورد، فرشته‌، همانجاها). بابافريد تا آخر عمر در همان‌ شهر مقيم‌ شد و به‌ نقل‌ بيشتر منابع‌ در 664ق‌/1265م‌ در همانجا وفات‌ كرد و به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (ميرخورد، 101؛ محدث‌، همانجا؛ غلام‌ سرور، 1/303؛ داراشكوه‌، 97؛ قس‌: فرشته‌، 2/390؛ ابوالفضل‌، 3/169).
زندگى‌ و تعليمات‌: بابافريد سختى‌ كشيدن‌ و در گمنامى‌ زيستن‌ را به‌ رفاه‌ و شهرت‌ طلبى‌ ترجيح‌ مى‌داد و به‌ همين‌ سبب‌، در شهراجودهن‌ اقامت‌ گزيد تا بتوانددرآنجابه‌تفكرورياضت‌بپردازد (آريا، 115- 116). زندگى‌ وي‌ نمونة كاملى‌ از فقر و زهد و رياضت‌ است‌. گرچه‌ رياضت‌ طبيعت‌ ثانوي‌ او شده‌ بود، اما هدف‌ اصلى‌ وي‌ نبود. در بين‌ اشيائى‌ كه‌ در موزة شهر پاك‌ پتن‌ نگهداري‌ مى‌شود، چند قطعه‌ چوب‌ مدور و گرد هست‌ كه‌ به‌ «نان‌ بابا» شهرت‌ دارد و مى‌گويند: شيخ‌ در هنگام‌ گرسنگى‌ از شدت‌ درد، اين‌ چوبها را به‌ دندان‌ مى‌گرفت‌ كه‌ شايد گرسنگى‌ وي‌ تسكين‌ يابد. حتى‌ زمانى‌ هم‌ كه‌ خانقاه‌ وي‌ پناهگاه‌ مستمندان‌ شد و هدايايى‌ از اطراف‌ هند بدانجا سرازير گرديد، باز همان‌ روش‌ را ادامه‌ مى‌داد و هدايا را بين‌ فقرا تقسيم‌ مى‌كرد و چيزي‌ براي‌ خود نگه‌ نمى‌داشت‌ (سجزي‌، 125، 385). از مال‌ دنيا تنها گليمى‌ داشت‌ كه‌ بر آن‌ مى‌خوابيد و عصايى‌ كه‌ از مرشدش‌ به‌ او رسيده‌ بود. در اين‌ تنگدستى‌ خانوادة او هم‌ با وي‌ شريك‌ بودند، چنانكه‌ در هنگام‌ مرگ‌ِ وي‌ براي‌ كفن‌ و دفن‌ او به‌ سختى‌ افتادند (سجزي‌، 35؛ آريا، 116).
رياضتهاي‌ وي‌ بى‌شباهت‌ به‌ زندگى‌ مرتاضان‌ هندو نبود، از جمله‌ گفته‌اند كه‌ به‌ دستور مرادش‌ خواجه‌ قطب‌الدين‌ بختيار، به‌ مدت‌ 40 شبانه‌ روز در مسجد «اوچ‌» وارونه‌ در چاهى‌ آويزان‌ شد و فقط براي‌ نماز او را خارج‌ مى‌ساختند و اين‌ نوع‌ رياضت‌ به‌ «چلة معكوس‌» شهرت‌ دارد (ميرخورد، 78-79؛ محدث‌، 59). اين‌ داستان‌ هرچند كه‌ ساختگى‌ باشد، خود نشان‌دهندة اين‌ است‌ كه‌ در ميان‌ پيروان‌ بابافريد، رياضت‌ تا چه‌ حد اهميت‌ داشته‌ است‌.
از سوي‌ ديگر، بابافريد به‌ شريعت‌ هم‌ پاي‌بند بود و مريدان‌ خود را به‌ اجراي‌ احكام‌ دين‌ تشويق‌ مى‌كرد. با وجود تنگدستى‌، گفته‌اند كه‌ دوبار به‌ زيارت‌ خانة خدا رفت‌ (آريا، 117). در مورد زكات‌ هم‌، گذشته‌ از پرداخت‌ زكات‌ شرعى‌ (شريعت‌)، به‌ پرداخت‌ زكات‌ طريقت‌ (5/97% از درآمد) هم‌ اعتقاد داشت‌ و مى‌گفت‌: زكات‌ حقيقت‌ پرداخت‌ 100% آن‌ است‌ (سجزي‌، 178).
بابافريدالدين‌ از جمله‌ اقطاب‌ بزرگ‌ صوفيه‌ به‌ شمار مى‌ رود كه‌ همواره‌ مورد تكريم‌ عام‌ و خاص‌ بوده‌ است‌ و امرا و سلاطين‌ به‌ ديدارش‌ مى‌شتافتند (همو، 247- 248). شهرت‌ او از شبه‌ قاره‌ نيز درگذشت‌ و به‌ مصر هم‌ رسيد (ابن‌ بطوطه‌، 410-411) و امير تيمور در مسير فتوحات‌ خويش‌، چون‌ به‌ اجودهن‌ رسيد، به‌ احترام‌ شيخ‌، مردم‌ را امان‌ داد (آريا، 124). در ايام‌ گوركانيان‌ هند نيز اجودهن‌ و اعقاب‌ شيخ‌ را سخت‌ گرامى‌ مى‌داشتند (همانجا). امروز نيز آرامگاه‌ او مزار مردم‌ اعم‌ از مسلمان‌ و هندوست‌.
تذكره‌نويسان‌ و شاعران‌ در ستايش‌ او سخنها گفته‌، و براي‌ وي‌ كرامات‌ و كارهاي‌ خارق‌ العاده‌ برشمرده‌اند (محدث‌، 53؛ آريا، 125)؛ از جمله‌ گفته‌اند كه‌ علت‌ شهرت‌ وي‌ به‌ شكرگنج‌ و يا گنج‌ شكر اين‌ بوده‌ است‌ كه‌ بر اثر كرامات‌ وي‌، نمك‌ يا به‌ قولى‌ خاك‌ به‌ شكر تبديل‌ شده‌ است‌ (ميرخورد، 77- 78؛ محدث‌، 59؛ فرشته‌، 2/388؛ داراشكوه‌، 95- 96؛ غلام‌ سرور، 1/292). بابا فريد همچون‌ ديگر اقطاب‌ چشتيه‌ به‌ سماع‌نيز علاقه‌داشت‌ و نظر مخالفان‌را رد مى‌كرد(حسينى‌،47،120).
آثار:
الف‌ - چاپى‌: 1. فوائد السالكين‌، مهم‌ترين‌ تأليفى‌ كه‌ از بابا فريد گنج‌شكر باقى‌ مانده‌، و مشتمل‌ بر سخنان‌ خواجه‌ قطب‌ الدين‌ بختيار كاكى‌ است‌. اين‌ كتاب‌ در سيرو سلوك‌ و مقامات‌ عارفانه‌ است‌ و در چند مجلس‌ تأليف‌ يافته‌، و متعلق‌ به‌ سالهاي‌ 584 و 585ق‌ است‌. فوائد السالكين‌، در لاهور به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ (آريا، 108) و چند نسخة خطى‌هم‌ازآن‌موجوداست‌(همانجا؛منزوي‌، فهرست‌ ...، 2/750-751، خطى‌ مشترك‌، 3/1765-1767، خطى‌، 2/1304). 2. اسرار الاولياء، شامل‌ سخنان‌ بابافريدالدين‌ در اسرار عشق‌ اوليا، توبه‌، خرقه‌، كشف‌ و كرامات‌... است‌ و درويشى‌ به‌ نام‌ بدر اسحاق‌ كه‌ گويا همان‌ بدرالدين‌ اسحاق‌ داماد وي‌ باشد، آن‌ را گردآوري‌ كرده‌ است‌ (آريا، 118). اين‌ كتاب‌ چندبار به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌ (مشار، 1/195؛ براي‌ نسخه‌هاي‌ خطى‌ آن‌، نك: منزوي‌، خطى‌ مشترك‌، 3/1251-1253).
ب‌ - خطى‌: 1. تحفةالرساله‌، يا نصايح‌ الملوك‌ (همان‌، 4/2265؛ همو، فهرست‌، 2/900)؛ 2. راحةالقلوب‌، شامل‌ سخنان‌ بابافريد كه‌ خليفة وي‌ خواجه‌ نظام‌الدين‌ اوليا آنها را از 654 تا پنجم‌ رجب‌ 655 گردآوري‌ كرده‌ است‌ (همان‌،2/620؛ همو، خطى‌مشترك‌، 3/1469- 1471)؛ 3. رسالة عرفانى‌، يا گفتار عرفانى‌ (همو، فهرست‌، 2/681 - 682)؛ 4. رسالة وجوديه‌ (رضوي‌، 46؛ منزوي‌، خطى‌ مشترك‌، 2/990، 3/2101)؛ 5. سراج‌ الوجود (رضوي‌، 37)؛ 6. گنج‌ اسرار، يا معرفت‌ دل‌ (نوشاهى‌، 257؛ منزوي‌، همان‌، 3/1827- 1828).
اشعار: بابافريد به‌ فارسى‌ شعر نيكو مى‌سرود ( نفيسى‌، 1/113، 156)، و رباعياتى‌ از او باقى‌ مانده‌ است‌. گذشته‌ از آن‌، به‌ زبان‌ پنجابى‌ و اردوهم‌ اشعاري‌ به‌ شيخ‌ نسبت‌ داده‌اند كه‌ اشعار پنجابى‌ وي‌ جنبة ارشادي‌ داشته‌ است‌، اما در صحت‌ انتساب‌ اشعار غيرفارسى‌ به‌ او، خصوصاً به‌ زبان‌ اردو، جاي‌ ترديد هست‌. مؤلفان‌ قديم‌ كه‌ تقريباً معاصر وي‌ بوده‌اند، مثل‌ ميرخورد، صاحب‌ سيرالاولياء، و حتى‌ مؤلف‌ متأخرتري‌ چون‌ غلام‌ سرور لاهوري‌، به‌ اين‌ اشعار اشاره‌ نكرده‌اند (نك: آريا، 119-120).
خانواده‌ و خلفا: بابافريد داراي‌ 6 پسر و 4 دختر بوده‌ است‌ كه‌ غالباً در زمرة صوفيان‌ به‌ شمار مى‌رفتند (نظامى‌، 168-171؛ غلام‌ سرور، 1/301-302). به‌ نظر مى‌رسد كه‌ شيخ‌ 3 بار ازدواج‌ كرده‌ باشد و به‌ گفتة غلام‌ سرور لاهوري‌ (1/301) يكى‌ از زنانش‌، دختر غياث‌ الدين‌ بلبن‌، پادشاه‌ دهلى‌ بوده‌ است‌ و ممكن‌ است‌ اين‌ ازدواج‌ قبل‌ از پادشاهى‌ غياث‌الدين‌ انجام‌ گرفته‌ باشد (آريا، 121).
از ميان‌ خلفاي‌ شيخ‌ فريدالدين‌ بجز فرزندش‌، بدرالدين‌ سليمان‌، مهم‌ترين‌ آنها عبارتند از شيخ‌ نظام‌الدين‌ اوليا، مؤسس‌ سلسلة نظامية چشتيه‌، علاءالدين‌ على‌ احمد صابر كه‌ داماد شيخ‌ و مؤسس‌ سلسلة صابرية چشتيه‌ است‌، جمال‌الدين‌ هانسوي‌، شيخ‌ عارف‌ سيستانى‌، محمدشاه‌غوري‌ و شيخ‌بدرالدين‌اسحاق‌ (غلام‌سرور،1/302؛نظامى‌، 163- 168).
آرامگاه‌: ساختمان‌ آرامگاه‌ بابافريد، در شهر پاك‌ پتن‌ شريف‌، از توابع‌ ساهيوال‌، در ايالت‌ پنجاب‌ قرار دارد. اين‌ شهر كه‌ در گذشته‌ اجودهن‌ نام‌ داشت‌، در زمان‌ اكبرشاه‌، به‌ احترام‌ مقام‌ شيخ‌، پاك‌ پتن‌ شريف‌ نام‌ گرفت‌. آرامگاه‌ در بخش‌ قديمى‌ شهر قرار دارد و مقبرة شيخ‌ بدرالدين‌ سليمان‌، پسر شيخ‌ هم‌ در كنار آن‌ ساخته‌ شد. درسمت‌ جنوبى‌ آرامگاه‌ دري‌ است‌ كه‌ مردم‌ آن‌ را «بهشت‌ دروازه‌» مى‌نامند. اين‌ در تنها در روزهاي‌ پنجم‌ محرم‌ هر سال‌ كه‌ «عرس‌»، يا سالگرد وفات‌ شيخ‌ است‌، و نيز در روزهاي‌ تاسوعا و عاشورا باز مى‌شود. ارتفاع‌ اين‌ در كوتاه‌ است‌ و براي‌ عبور بايد خم‌ شد. مردم‌ معتقدند كه‌ هر كس‌ از اين‌ در عبور كند، از گناه‌ پاك‌ مى‌شود (غلام‌ سرور، 1/303-304؛ آريا، 125- 126). در جنب‌ آرامگاه‌، مسجد نظامى‌ قرار دارد كه‌ به‌ نام‌ نظام‌الدين‌ اوليا، خليفة شيخ‌، ساخته‌ شده‌ است‌، و نمونة بارزي‌ از هنر معماري‌ ايرانى‌ و اسلامى‌ در شبه‌ قاره‌ است‌. در جوار مسجد، مقبرة يكى‌ ديگر از فرزندان‌ شيخ‌ قرار دارد كه‌ به‌ دستور سلطان‌ محمد تغلقى‌ ساخته‌ شده‌ است‌ و بيشتر افراد خانوادة شيخ‌ هم‌ در اين‌ محوطه‌ مدفون‌ هستند. مقبرة على‌ احمد صابر، خليفه‌ و داماد شيخ‌ هم‌ دريكى‌ از حجره‌هاي‌ جنوبى‌ آرامگاه‌ قرار دارد. در قسمت‌ شرقى‌ آرامگاه‌ موزه‌اي‌ قرار دارد كه‌ اشياء متبرك‌ از جمله‌ «نان‌ چوبين‌» و نعلين‌ و عصاي‌ شيخ‌ در آن‌ نگهداري‌ مى‌شود (همو، 126-127).
مآخذ: آريا، غلامعلى‌، طريقة چشتيه‌ در هند و پاكستان‌، تهران‌، 1365ش‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحلة، بيروت‌، 1384ق‌/1964م‌؛ ابوالفضل‌ علامى‌، آيين‌اكبري‌، لكهنو، 1893م‌؛ حسينى‌، على‌، مقدمة خلاصة الالفاظ، به‌ كوشش‌ غلام‌ سرور، اسلام‌آباد، 1371ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفينةالاولياء، كانپور، 1883م‌؛ رضوي‌، سرفراز على‌، مخطوطات‌ انجمن‌ ترقى‌ اردو، كراچى‌؛ سجزي‌، حسن‌، فوائد الفؤاد، به‌ كوشش‌ محمد لطيف‌ ملك‌، لاهور، 1386ق‌؛ غلام‌ سرور لاهوري‌، خزينة الاصفياء، لكهنو، 1290ق‌؛ فرشته‌، محمدقاسم‌، تاريخ‌، لكهنو، 1865م‌؛ قلندر، حميد، خيرالمجالس‌، به‌ كوشش‌ خليق‌ احمد نظامى‌، عليگره‌؛ محدث‌ دهلوي‌، عبدالحق‌، اخبار الاخيار، لاهور، 1309ق‌؛ مشار، خانبابا، فهرست‌ كتابهاي‌ چاپى‌ فارسى‌، تهران‌، 1350ش‌؛ منزوي‌، خطى‌؛ همو، خطى‌ مشترك‌؛ همو، فهرست‌ نسخه‌هاي‌ خطى‌ كتابخانة گنج‌ بخش‌، اسلام‌آباد، 1357-1361ش‌؛ ميرخورد، محمد، سيرالاولياء، لاهور، 1357ش‌؛ نظامى‌، خليق‌ احمد، تاريخ‌ مشايخ‌ چشت‌، كراچى‌، 1372ق‌/1953م‌؛ نفيسى‌، سعيد، تاريخ‌ نظم‌ و نثر در ايران‌ و در زبان‌ فارسى‌، تهران‌، 1344ش‌؛ نوشاهى‌، عارف‌، فهرست‌ نسخه‌هاي‌ خطى‌ فارسى‌ موزة ملى‌ كراچى‌، اسلام‌ آباد، 1362ش‌؛ هدايت‌ چشتى‌، سيرالاقطاب‌، لكهنو، 1331ق‌/1913م‌.
غلامعلى‌ آريا

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 11  صفحه : 4254
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست