باباداغى، يا باباطاغى، شهري در بخش شمالى منطقة دوبروجا1 در كشور
رومانى. نام باباداغى از ساري صالتق بابا كه مقبرهاش در يكى از تپههاي
نزديك آنجا قرار دارد، گرفته شده است (اوليا چلبى، 3/362؛
«دائرةالمعارف...2»، ؛ IV/371 II/166 .(IA, وي در 662ق/1264م حدود 10 تا 12
هزار نفر از تركمانان آناتولى را به محلى در دوبروجا كوچاند و خود نيز
همراهآنان درآنجا اقامتگزيد VII/171-172) , 1 ؛ EII/842 , 2 ؛ EIويتك،
.(639-650 ابن بطوطه كه در 733ق/ 1333م از آن ناحيه گذشته، در رحلة خود به
شهري به نام «بابا سلطوق» اشاره كرده، و آن را دورترين قلمرو تركها خوانده
است و از مرد مقدسى نيز كه در آنجا مدفون شده، آگاهى مختصري داده است
(1/351). اگرچه محل دقيق شهري را كه ابن بطوطه از آن نام مىبرد،
نمىتوان مشخص كرد، ولى ظاهراً همان محلى است كه بعدها باباداغى خوانده
شده است ( ، EIهمانجا).
باباداغى در جريان لشكركشيهاي بايزيد اول، سلطان عثمانى، به منطقة دانوب و
روم ايلى، به تصرف وي درآمد (سعدالدين، 1/284) و در 819ق/1416م رسماً ضميمة
قلمرو عثمانى گرديد (نشري، 2/534، 536؛ «دائرةالمعارف»، ؛ IV/371-372 توران، 56
.(20, بايزيد دوم نخستين سلطان عثمانى است كه مقبرة صالتق بابا را تعمير كرد
و مسجدي در كنار آن ساخت («دائرةالمعارف»، همانجا) و اين شهر را با اراضى
وسيعى وقف ساري صالتق و پيروانش نمود (اوليا چلبى، همانجا). دو وقفنامة آن
كه متعلق به سالهاي 1078ق/1667م و 1111ق/1699م است، در فهرست توپكاپى
سرايى آمده است ( ، EIهمانجا). در 945ق/1538م سلطان سليمان قانونى هنگام
لشكركشى به بُغدان (مولداوي)، چند روز در باباداغى ماند و مزار صالتق بابا را
زيارت كرد (هامر پورگشتال، 2/1116؛ «دائرةالمعارف»، .(IV/372
از اواخر سدة 10ق/16م بارها حكمران افلاق، به باباداغى و اطراف آن تجاوز
مىكرد، تا اينكه مقرر شد (به فرمان مراد چهارم) براي محافظت از آنجا،
قلعهاي بنا كنند. هنگامى كه ساخت قلعه در شرف اتمام بود، كنعان پاشا
(والى مأمور احداث قلعه) معزول شد و در دوران جانشينان وي نيز بناي قلعه
به پايان نرسيد و سرانجام به صورت مخروبهاي درآمد (اوليا چلبى، 3/362-363).
در 1086ق/1675م سردار جنگ لهستان به سبب فرارسيدن زمستان، اردو را براي
قشلاق به باباداغى آورد (اوزون چارشيلى، 427 .(III(1)/422, در 1089ق/1678م
پس از فتح قلعة چهرين از طرف قواي عثمانى در جنگ روس، قره محمد پاشا به
عنوان سردار ايالت اوزي3 (سيليستره در بلغارستان امروزي) تعيين، و در
باباداغى مستقر شد تا براي لشكركشى جديد به روسيه آمادگيهاي لازم را به
دست آورد (همو، .(III(1)/432-433 باباداغى در 1148ق/1736م مركز مذاكرات صلح
براي جلوگيري از جنگ روس و عثمانى گرديد (هامر پورگشتال، 5/3242؛
«دائرةالمعارف»، همانجا).
اين شهر در 1185ق/1771م مدت كوتاهى به دست روسها افتاد و بر اثر جنگهاي
شديد به آتش كشيده شد، اما طبق معاهدة قاينارجا به عثمانيها باز پس داده شد
(هامر پورگشتال، 5/3556-3560؛ «دائرةالمعارف»، همانجا). در 1224ق/1809م درطول
جنگهايروس و عثمانى بار ديگر باباداغى از طرف روسها تسخير شد، اما عثمانيها 3
سال بعد آن را پس گرفتند (همانجا؛ I/843 , 2 .(EIسرانجام براساس مادة 46 از
قرارداد برلين، در 1295ق/1878م باباداغى و بخشى از دوبروجا از قلمرو عثمانى
جدا شد و به خاك رومانى پيوست (اعتمادالسلطنه، 2/1854؛ III/613 , 2 .(EI
اوليا چلبى كه در اواسط سدة 11ق/17م از اين شهر ديدن كرده، مىنويسد:
باباداغى بندر شهري معتبر و معمور، با 7 ناحيه و 100 قريه است (3/263 -364).
باباداغى داراي آب و هوايى لطيف، باغها و تفرجگاههاي زيباست و زمستانهاي
سختى دارد. در اين شهر چندين مسجد، زيارتگاه و تكيه، 3 حمام، 3 مدرسه، 20
مكتبخانه و 8 كاروانسرا وجود داشته است (همو، 3/364- 365). از بناهاي مهم
آنجا مىتوان به اولوجامع (مسجد بزرگ)، مسجد على پاشا و مسجد درويش پاشا
اشاره كرد (همانجا). از مشاهير اين شهر، مىتوان شيخ محمود باباطاغى از سلسلة
بيراميه و مولا خليل، معروف به قره خليل را نام برد (عطايى، 606، 732).
مآخذ: ابن بطوطه، رحلة، بيروت، 1987م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة
البلدان، به كوشش عبدالحسين نوايى و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ اوليا
چلبى، محمد، سياحت نامه، استانبول، 1314ق؛ سعدالدين، محمد، تاج التواريخ،
استانبول، 1279ق؛ عطايى، عطاءالله، حدائق الحقائق فى تكملة الشقائق، به
كوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ نشري، محمد، جهاننما، به كوشش
فائق رشيد اونات و محمد كويمن، آنكارا، 1957م؛ هامر پورگشتال، يوزف، تاريخ
امپراتوري عثمانى، ترجمة ميرزا زكى علىآبادي، به كوشش جمشيد كيانفر، تهران،
1369ش؛ نيز:
1 ; EI 2 ; IA; Turan, O., Tarih Q takvimler, Ankara, 1984; T O rkiye diyanet
vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1991; Uzun 5 ars o l o , I. H., Osmanl o
tarihi, Ankara, 1983; Wittek, P., X Yazijioghlu q Al / on the Christian Turks of
Dobruja n , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London,
1952, vol. XIV.
جلال خسروشاهى