باباحاتَم، مَقْبَره، آرامگاهى از سدههاي 5 - 6ق/11-12م در 60
كيلومتري غرب مزار شريف در دهستان امام صاحب افغانستان. اين مقبره
نمونهاي از جريان عمومى مقبرهسازي در شمالشرقى سرزمين ايران در قرون
اولية اسلامى است كه به سبك خراسانى ساخته شده است. فاصلة زمانى بناي
آن با قديمترين مقبرة باقى ماندة جهان اسلام تقريباً 2 تا 3 سده است (نك:
سوردل، 325 ,298 ؛ مليكيان، 115 ,111 ؛ هيلنبراند، .(254
بنا تقريباً داراي طرحى مربع شكل است كه اضلاع آن از بيرون 5/9 و از درون
85/6 متر درازا دارد. مدخل بر ضلع جنوبى درون قوسى تيزهدار قرار دارد (نك:
سوردل، 295 ، نيز تصوير .(11b آسيبها و ترميمهاي بنا كالبد آن را در ضلعغربى
تغييرداده، و از اينرو، آجرچينى ديوارهاي نوسازي نشدة آن متمايز است. در 4
گوشة بنا 4 ستون توكار آجرچين با مقطع 8 ضلعى قرار داشته كه تنها ستون گوشة
جنوب شرقى باقىاست. پوشش خارجىگنبد كهمانند برخى از مقابر خراسان خودي
شكل است، از ميان رفته است (نك: همو، 299-300 ,295 ، نيز تصوير b11 ؛
مليكيان، 109 -108 ، نيز .(1¤ّ¬—
آنچه بيشتر در خور تأمل مىنمايد، كتيبة عريض آجري پيرامون درگاه است كه
مقداري ريختگى دارد و آن را مىتوان با نمونههايى مانند مسجد هرات و جز آن
مقايسه كرد. متن كتيبه، طرفين و بالاي درگاه را در برمىگيرد و مفاد آن
صاحب مدفن را معرفى مىكند (نك: سوردل، 301 ,296 ، نيز تصويرهاي 13 ,12 ؛
مليكيان، 113 ؛ هيل، تصوير .(606 كتيبه تاريخ ندارد. متن آن پس از بسمله
چنين خوانده شده است: هذا مشهد سالار خليل سيد... [برّ] د الله مضجعهم و
نوّر [حفرت] هم (نك: سوردل، 302 ؛ بيوار، 149 -148 ؛ قس: مليكيان، .(111
در بخش خسارت ديدة كتيبه لفظ باباحاتم كه اكنون بهمقبره اطلاق مىگردد،
ديده نمىشود و براي ارتباط يافتن مقبره با شخصيتى معين، هيچ گونه قرينة
تاريخى در دست نيست. نام بابا حاتم ظاهراً به وسيلة مردم بر آرامگاه نهاده
شده است ( ايرانيكا، .(III/291-292 ضماير و ساير تعابير به كار رفته در متن
كتيبه، بر دفن بيش از يك فرد (سالار خليل، مادر و مادر بزرگش؟) در آرامگاه
دلالت دارد؛ اما در درستى قرائت فوق از كتيبه، ترديد وجود دارد (بيوار،
همانجا). كتيبة ديگر درگاه كه بر فراز آن قرار يافته است، به اندازة كتيبة
نخست مهم شمرده نمىشود. اين كتيبه گچبري و داراي تزيين گياهى است (نك:
سوردل، 306 -302 ؛ مليكيان، 120-121 .(113,
دردرونبنا، ساقةگنبد، حاشيةطاقدرگاه و طاقنماهاوحاشيههايى كه گوشه سازيها
را از ديوار جدا كرده، كتيبهنگاري شدهاند، و بر نواري كه رويههاي نماي
درونى را به دو بخش فوقانى و تحتانى تقسيم مىكند، عبارت «الملك لله» يا
«الملك» تكرار مىگردد. بر قوس درگاه كلمة «الملك» و بر قوس طاقنماهاي
شرقى، غربى و شمالى آياتى از قرآن كريم همه به صورت گچبري نگاشته
شدهاند (سوردل، 316 317 - ,307 ، نيز تصوير 14 ؛ مليكيان، .(114 درون گنبد،
كتيبه از سمت راست درگاه بابسمله آغاز، و به دور آن گرديده است. حروف
اين كتيبة كوفى در قسمتهاي ميانى ارتفاع خود متناوباً به شكل جفتْ مثلثهاي
متقارن در مىآيند، يا تشكيل واحد كوچك گياهى را مىدهند. در پايان كتيبه
«عمل محمدبن احمد بن محمود» معرف كاتب آن است (سوردل، 315 ، نيز تصوير 24 ؛
مليكيان، 114-115 .(111,
به رغم آنچه در برخى پژوهشهاي موجود دربارة كتيبة ساقة گنبد بيان شده است،
سندي دال بر اينكه شواهدي چون عبارت نامتعارف «امام رب العالمين» - اگر
درست قرائت شده باشد - فرهنگ شيعة 7 امامى را به ذهن متبادر سازد، در دست
نيست؛ اما ويژگيهاي بنا و مقايسة آن با ديگر آثار زمان آل شنسب مانند لشكري
بازار و مناره جام آن را اثري از زمان آنان معرفى مىكند (نك: همو، 121 115,
,112 ؛ ايرانيكا، ؛ III/292 سوردل، 318 .(305, آجرچينى مقبرة باباحاتم تنوعى
ملايم دارد كه چگونگى آن بىسابقه نيست (نك: همو، 299 ؛ مليكيان، 109 ، نيز
.(1¤ّ¬— نقوش متنوع گياهى و هندسى، سكنجها و... درون مقبره را به صورت
گچبري تزيين كردهاند. در وسط بنا قبري گچ اندود با محور اريب و مقطع عرضى
جناغى وجود دارد كه ساخت بدنة آن احتمالاً متأخر است. تزيينات درونى مقبره
هماهنگى قابل ملاحظهاي دارد و صرفنظر از نواقص مختصر، بيشتر آن فرسايش
نيافته است. آرايش و پرداخت سطوح درونى مقبره آن اندازه با استخوانبندي
سازگاري دارد كه اصيل دانسته شود، و براي لاحق شمردن آنها دليلى در دست
نيست (نك: سوردل، 308 ,296 -295 ، تصوير 14 ؛ مليكيان، 116-117 110, .(108,
طبعاً بخشهاي انتقالى چند ضلعى، واسطة استوار شدن گنبد بر 4 ديوار مقبره
هستند، و هر يك از سكنجهايى كه بدين طريق پديد آمدهاند، از يك طاق ميانى
كوچك دراحاطة چند طاس
مقبرة باباحاتم
مزين در سطوح جانبى سكنجها تشكيل شدهاند. هر يك از ديوارهاي درونى،
طاقنمايى را به ابعاد 58/0 و 73/2 و 6/2 متر در بر مىگيرد كه همچون ديگر
قوسهاي بنا از نوع تيز متوسط است (نك: سوردل، 296 ، نيز تصوير 14 ؛ مليكيان،
116-117 .(110,
سطح درون، طرفين و بالاي طاقنماها داراي آراية گياهى و انواع گرههاي
معقلى هستند كه همانند آنها در آثار تاريخى خراسان بزرگ يافت مىشود (نك:
سوردل، 311 ، نيز تصويرهاي 17 ,14 ؛ هيل، تصويرهاي 7 .(6, تزيينات ديگر
بخشهاي بنا همچون نوارهاي بالاي ازارهها و نيز طاسها يا سطوح جانبى سكنجها و
جز آن با اشكال گياهى اعم از نخلى و نيلوفري و نقوشى شبيه سر بزكوهى و جز
آن را در بر مىگيرد. اين نقوش يادآور نمونههايى است متعلق به هنر عباسى و
فاطمى كه همگى در اصول و مبانى داراي منشأ مشترك ساسانى هستند. در ميان
اشيائى كه به تجزيه و تحليل پژوهشگر در تبيين هويت بنا مدد مىرساند،
مىتوان به هاونى مفرغى در موزة هنرهاي تجسمى پاريس اشاره كرد كه در
خراسان ساخته شده، و بر آن 7 بار كلمة «الملك» با نقش بزكوهى و برگهاي نخل
تركيب گرديده است (نك: سوردل،313 -312 ،نيز تصويرهاي f14 ؛ f. 120Šö‘þîþóõ
117-118, ,110 ؛ اتينگهاوزن، 187 188 - .(103,
مآخذ:
Bivar, A.D.H., X The Inscription of S ? l ? r Khal / l in Afghanistan n JRAS,
London, 1977, vol. II; Ettinghausen, R. & O. Grabar, The Art and Architecture of
Islam: 650-1250, Harmondsworth, 1987; Hill, D. & O.Grabar, Islamic Architecture
and its Decoration A.D. 800-1500 London, 1967; Hillenbrand, R., Islamic
Architecture, Edinburgh, 1994; Iranica ; Melikian - Chirvani, A.S., X Baba
Hatem. Un Chefd'oeuvre inconnu d'epoque ghazn E vide en Afghanistan n , The
Memorial Volume of the Vth International Congress of Iranian Art and
Archaeology, ed. M.Y. Kiani & A.Tajvidi, Tehran, 1972; Sourdel - Thomine, J., X
Le Mausol E e dit de Baba Hatim en Afghanistan n , Revue des E tudes islamiques,
Paris, 1971, vol. XXXIX (2).
يدالله غلامى