ايرانْشَهْر، حسين كاظمزاده (1262-1340ش/1884-1962م)، نويسنده و متفكر
معاصر ايرانى. او در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در همين شهر آغاز
كرد؛ سپس در دبيرستان كمال به ادامة تحصيل پرداخت (كاظمزاده، 1؛ تقىزاده،
3/260). وي در 1322ق/ 1904م، راهى استانبول شد و در آنجا ضمن فعاليت در
سفارت ايران، در دانشكدة حقوق نيز تحصيل كرد (كاظمزاده، 85 -86، 94). در
1329ق/1911م به بلژيك رفت و در رشتة علوم اجتماعى و سياسى تحصيلات خود را
ادامه داد (همو، 104-106). پس از يك سال اقامت در بروكسل، به پاريس رفت و
در آنجا با همكاري محمد قزوينى و ابراهيم پورداود، «انجمن مصاحبات ادبى و
علمى ايرانيان» را بنياد نهاد (همو، 107- 108)؛ ديري نپاييد كه به دعوت
ادوارد براون به كمبريج سفر كرد و در آنجا به تدريس زبان و ادبيات فارسى
پرداخت (همو، 109-111؛ براون، 98).
در 1333ق/1915م، ايرانشهر به دعوت سيدحسن تقىزاده به برلين رفت و همراه
او و شخصيتهاي ديگري مانند محمدعلى جمالزاده، محمدعلى تربيت، ابراهيم
پورداود و اسماعيل اميرخيزي، در «كميتة نجات ملى ايران»، به فعاليتهاي
سياسى دست زد (كاظمزاده، 115- 117؛ آرينپور، 2/233؛ جمالزاده،
«يادگارها...»، 416، «سيد محمد على...»، 156-157). ايرانشهر اندكى بعد، به
درخواست كميته راهى كرمانشاه گرديد. وي در آنجا از سوي مأموران عثمانى
دستگير و زندانى شد، اما پس از چند ماه رهايى يافت و از طريق استانبول به
برلين بازگشت. پس از پايان جنگ جهانى اول، فعاليتهاي سياسى ايرانيان،
رنگ و بوي فرهنگى به خود گرفت. ايرانشهر در اين فعاليتها نقش عمده داشت و
خانة او محفل محققان ايرانى و خاورشناسان شد (كاظمزاده، 173-174). او در اين
زمان، با تقىزاده در انتشار روزنامة كاوه همكاري داشت (تقىزاده، همانجا)،
اما پس از تعطيلى كاوه، خود به انتشار مجلهاي با عنوان ايرانشهر (ه م) دست
زد.
با آغاز جنگ جهانى دوم و روي كار آمدن حزب نازي، ايرانشهر در 1315ش/1936م،
به سويس رفت (كاظمزاده، 180-181، 210) و تا پايان عمر در آنجا به سر برد.
وي سرانجام در 78 سالگى، در قرية دگرسهايم درگذشت و همانجا به خاك سپرده
شد (همو، 385، 389؛ مجذوب صفا، 451؛ آرينپور، همانجا).
ايرانشهر شيفتة احياي تاريخ و فرهنگ ايران، و منادي وحدت ملى بود و از
كسانى به شمار مىآيد كه به ترويج ادب فارسى در آذربايجان علاقة بسيار
داشت (مجتهدي، 34؛ آرينپور، همانجا). او در 40 سال آخر عمر، به پارسامنشى و
زهد روي آورد و مكتبى فلسفى - اخلاقى با عنوان «مكتب عرفان باطنى» بنيان
نهاد (كاظمزاده، 203؛ آرينپور، همانجا). وي براي سازماندهى هواداران خود،
انجمنهايى در اروپا، به ويژه آلمان تشكيل داد و به منظور اشاعة تفكرات خود،
كلاسهايى با عنوان «دايرة نور» برپا ساخت (كاظمزاده، 204).
آثار: ايرانشهر افزون بر تأليف مقالات بسيار كه در مجلات گوناگون به چاپ
رسيد، آثار فراوانى نيز از خود برجاي نهاد كه برخى از آنها از اين قرارند:
منظومة رستم و سهراب، تجليات روح ايرانى و معارف عثمانى، شرح حال شيخ
محمد خيابانى، راه نو در تعليم و تربيت، رهبر نژاد نو يا در جستجوي خوشبختى،
تداوي روح يا طريقة تلقين به نفس، اصول فن تربيت، قوة فكر و معجزات آن،
راه راست براي صلح بين ملتها، بچهها را چگونه تربيت كنيم، ترجمه و تنظيم
مكالمات كنفوسيوس، و اصول اساسى فن روانشناسى (نك: همو، 480-487؛ صدرهاشمى،
1/340).
مآخذ: آرينپور، يحيى، از صبا تا نيما، تهران، 1372ش؛ براون، ادوارد، نامههاي
ادوارد براون به سيدحسن تقىزاده، به كوشش عباس زرياب خويى و ايرج افشار،
تهران، 1354ش؛ تقىزاده، حسن، مقالات، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1351ش؛
جمالزاده، محمدعلى، «سيد محمدعلى جمالزاده به قلم خودش»، راهنماي كتاب،
تهران، 1355ش، س 19، شم 1-3؛ همو، «يادگارهايى از روزگار جوانى»، همان،
تهران، 1353ش، س 16، شم 7-9؛ صدرهاشمى، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران،
اصفهان، 1363ش؛ كاظمزادة ايرانشهر، كاظم، آثار و احوال كاظمزادة ايرانشهر،
تهران، 1363ش؛ مجتهدي، مهدي، رجال آذربايجان در عصر مشروطيت، تبريز، 1327ش؛
مجذوب صفا، اميرعباس، «به ياد كاظمزادة ايرانشهر»، وحيد، تهران، 1345ش، س 4،
شم 37. افسانه منفرد