اَياسُلوق، يا اياسلوغ، اياثلوغ، اياسليغ، و در منابع لاتينى قرون
وسطى، آلتولوگو2(تصحيفهاگيوس ثئولوگوس3،عنوان يونانى يوحناي حواري، مؤلف
يكى از اناجيل كه در آنجا زندگى كرده، و مرده است)، شهري خرد بر ساحل
غربى آناتولى و مركز ناحية آكين جيلر از ولايت ازمير ( 2 ؛ EI1 ؛
EI«كتاب...4»، .(51 اين شهر در 37 و 55 عرض شمالى و 27 و 20 طول شرقى، بر
جاي افسوس كهن، در فاصلة 9 كيلومتري درياي اژه، و در كيلومتر 77 راهآهن
ازمير به آيدين واقع شده است ؛ IA) سامى، 506؛ خوري، 1/52). با آنكه از
1332ق/ 1914م به نام سِلچوق يا آكين جيلر ناميده مىشود، هنوز نام كهن
آن، اياسلوق كه از قرون وسطى بازمانده، فراموش نشده است. در پايان سدة
19م شمار ساكنان آن 793 ،2تن و در 1990م، 377 ،19تن بوده است
(«دائرةالمعارف...5»، .(IV/227
بندر افسوس كه بعدها اياسلوق جاي آن را گرفت (لسترنج، 164) و در نزد
جغرافيانويسان مسلمان به نام اُفسوس يا اَبسُس خوانده مىشد (ياقوت، 1/91،
330)، روزگاري در دست ايران بود و راه بزرگ شاهى در عصر هخامنشى به آن
منتهى مىگرديد (هرودت، 312). بعدها اين شهر از نخستين مراكز مسيحيت بوده
است. گوتها در 262م شهر و كليساي آن را ويران ساختند. در 431م شوراي عالى
كليساها در اين شهر به مريم عنوان «مادر خدا» داد. چندي بعد طبق روايات،
اصحاب كهف در غاري نزديك اين شهر از خواب 300 ساله برخاستند (مسعودي،
مروج...، 1/357، التنبيه...، 127).
در اوايل قرون وسطى افسوس ديگر بندري مهم نبود و به نشيب افول افتاده
بود؛ ولى بار ديگر در زمان حكومت بيزانس اهميت خود را باز يافت و به صورت
شهري آباد درآمد.
مسلمانان نخستين بار در 36ق/656م بر افسوس دست يافتند. بار ديگر در
182ق/798م (در روزگار هارونالرشيد) عبدالرحمان بن عبدالملك بن صالح در يك
غزاي تابستانى به افسوس رسيد (ابن اثير، 6/161). ولى سلطة مسلمانان در هر دو
بار بر اين شهر كوتاه بود. تركان سلجوقى نيز پس از پيروزي الب ارسلان
(463ق/1071م) در ملازگرد (همو، 10/463) چندي آنجا را در دست داشتند، اما ديري
نپاييد كه صليبيان در 490ق/1097م اين شهر بندري را از دست آنان بيرون
آوردند (رانسيمان، 1/243-246). هنگامى كه مغولان بر آناتولى چيره گشتند و
دولت سلجوقيان روم روي به افول نهاد، افسوس (اياسلوق) به تصرف بنى
آيدين (700- 828ق/1301- 1425م) درآمد (لاموش، 15؛ زامباور، 218؛ سليمان،
2/396). ابن بطوطه در 733ق/1333م اين شهر را ديده، و آن را وصف كرده است
(ص 293، 303-304؛ نيز نك: لسترنج، 164).
در اين روزگاران، نزديك به شهر قديمى كه از دريا دور افتاده بود، شهري ديگر
در كنار ساحل ساختند و همان نام آلتولوگو بر آن نهادند. اين شهر اقامتگاه
ايتالياييهايى بوده كه به علل سياسى به اين ناحيه كوچ كرده بودند. اين
مهاجران با وجود مسيحى بودن، متفق تركان بودند و امير خضربيك با جمهوريهاي
ايتاليا در ارتباط بود و ونيز و جنوا در اياسلوق كنسولگري داشتند ( .(EI
در 794ق/1392م وقتى بايزيد يكم (ييلدرم) بر بنى آيدين چيره شد، اياسلوق
نخستين بار تابع حكومت عثمانى گرديد. امير تيمور در 805ق/ 1402م پس از
پيروزي بر بايزيد، خانهاي ترك را در اين شهر به حضور پذيرفت (نظامالدين،
265-269) و حكومت ازمير و توابع آن، از آن ميان اياسلوق را به موسى بيك از
بنى آيدين سپرد. كمى پس از اين، بار ديگر اين شهر توسط چلبى محمد يكم (حك
805 -824ق/1402-1421م) به تصرف عثمانيها درآمد. پسر او مراد دوم (حك 824 -
855ق/1421- 1451م) هنگامى كه به دعوت امراي محلى به اياسلوق رفت، فرمان
داد تا به ترميم خرابيهاي شهر بپردازند. از آن هنگام اياسلوق يكى از
شهرستانهاي سنجاق آيدين (ايالت آناتولى و بعدها ولايت آيدين) به شمار
مىآمد. با اهميت يافتن تدريجى ازمير، اياسلوق اندك اندك رو به ويرانى نهاد
و به دهكدهاي رهاشده بدل گشت. در نيمة دوم سدة 11ق/17م هنگامى كه
اولياچلبى از اين ناحيه مىگذشته است، از اياسلوق و ويرانههاي اِفِس كه
در فاصلة نيم ساعتى اين شهر قرار دارد، ديدن كرده، مىنويسد: در داخل
قلعهاي كه برفراز تپة اياسلوق است، 20 خانه و بيرون از قلعه حدود 100 خانه
پوشيده از خاك ديده مىشود. مسجد بزرگى نيز هست كه نوشتة روي آن حكايت
مىكند كه آن را عيسى بيك از فرزندان آيدين ساخته بوده است (نك: .(IA
گزارش سياحانى كه در اوايل قرن 13ق/19م از اين شهر ديدن كردهاند، حاكى
از ويرانى آن در قرون بعد است.
اياسلوق اكنون آباديى بزرگتر از يك دهكده است. پس از احداث راهآهن ازمير
- آيدين اندك دگرگونيهايى در آن پديد آمده است. در دامنة تپه و نزديك به
ايستگاه راهآهن خانههايى چند ساخته شده است و در مزارع پيرامون آن،
درختان انجير، حبوبات، پنبه و توتون كشت مىشود.
برخى از آثار برجاي مانده در اياسلوق اينهاست: ويرانههاي افسوس كهن،
بازماندههاي كليساي يوحناي مقدس و مسجد باشكوه آيدين اوغلى عيسى بيك (حك
749-792ق/1348-1390م) كه در اواخر سدة 8ق/14م به سبك جامع اموي دمشق بنا
گرديده است. در دامنة تپة پَنايِر داغى بيننده مىتواند غاري را كه مىگويند
اصحاب كهف در آن خفته بودهاند، ببيند ( .(EI
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن بطوطه، محمد، رحلة، بيروت، 1384ق/1964م؛ خوري،
سليم جبرئيل و سليم ميخائيل شحاده، آثار الادهار، بيروت، 1291ق/ 1875م؛
رانسيمان، استيون، جنگهاي صليبى، ترجمة منوچهر كاشف، تهران، 1360ش؛ زامباور،
معجم الانساب، به كوشش زكى محمدحسن و حسن احمد محمود، بيروت،
1400ق/1980م؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ سليمان،
احمد سعيد، تاريخ دول الاسلامية، قاهره، 1972م؛ لاموش، لئون، تاريخ تركيه،
ترجمة سعيد نفيسى، تهران، 1316ش؛ لسترنج، گ.، سرزمينهاي خلافت شرقى، ترجمة
محمود عرفان، تهران 1364ش؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، بيروت،
دارصعب؛ همو، مروج الذهب، بيروت، 1385ق/1965م؛ نظامالدين شامى، ظفرنامه،
به كوشش محمد پناهى سمنانى، تهران، 1363ش؛ هرودت، تواريخ، ترجمة وحيد
مازندرانى، تهران، 1356ش؛ ياقوت، بلدان؛ نيز:
EI 1 ; EI 2 ; IA; Turkey Yearbook, Ankara, 1983; T O rkiye dianet vakf o Isl @ m
ansiklopedisi, Istanbul, 1991.
هادي عالمزاده