responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4154
اهل‌ كتاب‌
جلد: 10
     
شماره مقاله:4154


اَهْل‌ِ كِتاب‌، اصطلاحى‌ كه‌ بر گروهى‌ از پيروان‌ اديان‌ معتقد به‌ كتابى‌ آسمانى‌ اطلاق‌ شده‌ است‌. قدر متيقن‌ اين‌ است‌ كه‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ از مصاديق‌ اين‌ اصطلاح‌ در فرهنگ‌ اسلامى‌ بوده‌اند.
اهل‌ كتاب‌ و اُمّيين‌: ساكنان‌ شبه‌ جزيرة عربستان‌ را در آستانة ظهور اسلام‌ مى‌توان‌ به‌ دو گروه‌ عمده‌ تقسيم‌ كرد: اكثريت‌ جمعيت‌ را، چه‌ در شهرها و چه‌ در باديه‌ مردمى‌ تشكيل‌ مى‌دادند كه‌ دين‌ رايج‌ ميان‌ آنان‌ بت‌پرستى‌ بوده‌ است‌ و عموماً از خواندن‌ و نوشتن‌ نيز بهره‌اي‌ نداشته‌اند. اين‌ گروه‌ ادبيات‌ مكتوب‌ نداشته‌، و در حوزة دين‌ فاقد كتاب‌ و تعاليم‌ مكتوب‌ بوده‌اند و كتابت‌ آنان‌ عمدتاً منحصر به‌ نوشته‌هاي‌ كوتاه‌ تجاري‌، يا طلسمات‌ و تعاويذ بوده‌ است‌. گروه‌ دوم‌ اقليتى‌ پراكنده‌ در بخشهايى‌ از شبه‌ جزيرة عربستان‌ كه‌ بر دين‌ يهود يا مسيحيت‌ بوده‌، و با كتب‌ دينى‌، به‌ خصوص‌ تورات‌ و انجيل‌ آشنايى‌ داشته‌اند. در ميان‌ اين‌ گروه‌ عالمانى‌ نيز بوده‌اند و خواندن‌ و نوشتن‌ و آموزش‌ منظم‌ نزد آنان‌ تا حدودي‌ رواج‌ داشته‌ است‌.
اين‌ دوگانگى‌ فرهنگى‌ در ميان‌ دو گروه‌ اكثريت‌ و اقليت‌، موجب‌ شده‌ بود تا در اواسط سدة 6م‌، يعنى‌ در آستانة ظهور اسلام‌، مردم‌ شبه‌ جزيرة عربستان‌ به‌ دو گروه‌ اميين‌ (بى‌سوادان‌) و اهل‌ كتاب‌ تقسيم‌ گردند. با آنكه‌ آثار مكتوب‌ قابل‌ اعتمادي‌ از عصر جاهليت‌ كه‌ نشان‌دهندة اين‌ طبقه‌بندي‌ اجتماعى‌ باشد، در دست‌ نيست‌، ولى‌ كاربردهاي‌ گوناگون‌ اهل‌ كتاب‌ و اميين‌ در قرآن‌ كريم‌، آشكارا نشان‌ مى‌دهد كه‌ اين‌ تعبيرها و اين‌ تقابل‌، مربوط به‌ مدتها پيش‌ از ظهور اسلام‌ بوده‌ است‌. اين‌ تقسيم‌ كه‌ پذيرش‌ برتري‌ فرهنگى‌ اهل‌كتاب‌ بر اميين‌ را مى‌نماياند، با وجود تلخى‌ حقيقتى‌ كه‌ در پس‌ آن‌ نهفته‌ بود، از سوي‌ اكثريت‌ بت‌پرست‌ نيز در عمل‌ پذيرفته‌ شده‌ بود.
براي‌ نشان‌ دادن‌ وجود اصطلاح‌ اهل‌ كتاب‌ در پيش‌ از اسلام‌، بايد به‌ اين‌ نكته‌ اشاره‌ كرد كه‌ اين‌ اصطلاح‌ با وجود پذيرفته‌ بودن‌ كاربردي‌، از نظر ارزش‌ معنايى‌ گاه‌ در قرآن‌ كريم‌ مورد انتقاد قرار گرفته‌ است‌. در اين‌ باره‌، به‌ خصوص‌ بايد به‌ اين‌ مضمون‌ قرآنى‌ اشاره‌ كرد كه‌ «در ميان‌ آنان‌ (اهل‌ كتب‌) گروهى‌ امى‌ هستند كه‌ دانشى‌ به‌ كتاب‌ ندارند...» (بقره‌/2/78)؛ از اين‌ آيه‌ آشكارا برمى‌آيد كه‌ همگى‌ آنان‌ كه‌ در طبقة اجتماعى‌ اهل‌كتاب‌ جاي‌ گرفته‌اند، به‌ واقع‌ اهل‌كتاب‌ نيستند.
در تحليل‌ كاربردهاي‌ اهل‌ كتاب‌ در قرآن‌ كريم‌، بايد گفت‌ كه‌ تقابل‌ اهل‌كتاب‌ و اميين‌ به‌ عنوان‌ يك‌ طبقه‌بندي‌ فرهنگى‌اجتماعى‌ در جاي‌جاي‌ قرآن‌ بازتاب‌ يافته‌ است‌ (مثلاً نك: همانجا؛ آل‌عمران‌/3/20)؛ اما در قرآن‌ كريم‌ با وجود استفاده‌ از دو تعبير اهل‌ كتاب‌ و اميين‌ با مفهومهاي‌ شناخته‌ نزد عرب‌، از تغييرات‌ بنيادي‌ در طبقه‌بندي‌ فرهنگى‌ مردم‌ عربستان‌ سخن‌ رفته‌ كه‌ در عمل‌ به‌ انهدام‌ اين‌ شرايط فرهنگى‌ و انتفاي‌ موضوع‌ تقابل‌ اميين‌ و اهل‌كتاب‌ منجر شده‌ است‌. بر اين‌ پايه‌ بايد بر اين‌ نكته‌ تأكيد كرد كه‌ دو اصطلاح‌ اهل‌كتاب‌ و اميين‌ از فرهنگ‌ قرآنى‌ بر نيامده‌، بلكه‌ ميراثى‌ از زبان‌ پيشين‌ عرب‌ بوده‌ است‌ كه‌ با گسترش‌ و پاي‌ گرفتن‌ فرهنگ‌ اسلامى‌ دامنة رواج‌ آن‌ محدودتر شده‌ است‌.
از بارزترين‌ نمودهاي‌ تلاش‌ براي‌ تغيير اين‌ شرايط، اين‌ آية قرآنى‌ است‌ كه‌ در سخن‌ از پيامبر اسلام‌ (ص‌)، بر مبعوث‌ شدن‌ او از ميان‌ «اميين‌» تأكيد ورزيده‌، و آموختن‌ كتاب‌ و حكمت‌ به‌ اميين‌ را از مهم‌ترين‌ ثمرات‌ نبوت‌ او دانسته‌ است‌ (جمعه‌/62/2). بدين‌ گونه‌ است‌ كه‌ اميين‌ ديگر امى‌ نماندند و اميت‌، دست‌ كم‌ با آن‌ معناي‌ خاص‌ فرهنگى‌ و اجتماعى‌ خود در عصر پيش‌ از اسلام‌، از صحنة عربستان‌ محو گرديد. در پايان‌ رسالت‌ پيامبر اسلام‌ (ص‌)، با استثنا كردن‌ شمار محدودي‌ از يهوديان‌ و مسيحيان‌ اسلام‌ آورده‌، در واقع‌ بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ اكثريت‌ مسلمانان‌ را گروه‌ پيشين‌ اميين‌ تشكيل‌ مى‌دادند و اكنون‌ اهل‌كتاب‌ با همان‌ حوزة مصداقى‌ پيش‌ از اسلام‌، در برابر مسلمانان‌ قرار مى‌گرفتند كه‌ خود نيز به‌ معناي‌ لغوي‌، از اهل‌ كتاب‌ بودند؛ اگرچه‌ هيچ‌گاه‌ در اصطلاح‌ با اين‌ نام‌ خوانده‌ نشده‌اند.
نقد اهل‌كتاب‌ در قرآن‌ : اهل‌ كتاب‌ ناميدن‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ و گاه‌ تعبيرهايى‌ چون‌ «الذين‌ آتيناهم‌ الكتاب‌» (آنانكه‌ به‌ ايشان‌ كتاب‌ داده‌ايم‌) در قرآن‌ كريم‌، اين‌ معنا را آشكار مى‌سازد كه‌ قرآن‌ كريم‌ آنان‌ را پيرو كتبى‌ مى‌داند كه‌ حقانيت‌ اصل‌ آنها مورد تأييد قرار گرفته‌ است‌، اما دربارة اينكه‌ اينان‌، تا چه‌ اندازه‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ نزديك‌ بوده‌اند، بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ آيات‌ قرآنى‌ گاه‌ اهل‌ كتاب‌ را از جهاتى‌ مى‌ستايد و گاه‌ آنان‌ را به‌ سختى‌ نكوهش‌ مى‌كند.
اين‌ برخورد دوگانه‌ در زبان‌ قرآن‌ كريم‌، نامأنوس‌ نيست‌ و بايد چنين‌ برداشت‌ كرد كه‌ قرآن‌ كريم‌ اهل‌ كتاب‌ را به‌ عنوان‌ مجموعه‌اي‌ از مردمان‌ با پندار و كرداري‌ ناهمگون‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ نمى‌كند. اهل‌ كتاب‌ ستايش‌ شده‌، مؤمنانيند كه‌ به‌ توحيد، معاد و كتاب‌ آسمانى‌ خود ايمانى‌ راسخ‌ دارند، بر عمل‌ صالح‌ پايدارند و فرمان‌ كتاب‌ خود را پيروي‌ مى‌كنند. در مقابل‌، اهل‌كتاب‌ نكوهش‌ شده‌، كسانى‌ هستند كه‌ كتاب‌ آسمانى‌ خود را به‌ دور افكنده‌، و زمام‌ خرد و انديشه‌ را به‌ دست‌ هواي‌ نفس‌ سپرده‌اند و با توجيه‌ كردن‌ و پنهان‌ داشتن‌ آيات‌ خداوند، از پايبندي‌ به‌ مضامين‌ آنها سر باز زده‌اند (نك: بقره‌/2/62، 85، 101؛ آل‌عمران‌/ 3/23، 110، 113، 199؛ مائده‌/5/69؛ اعراف‌/7/170؛ جم).
در مقايسة تعبيرهاي‌ قرآنى‌، بايد تفاوت‌ معناي‌ ميان‌ «اَلَّذين‌َ كَفَروا مِن‌ْ اَهْل‌ِ الْكِتاب‌» (كافر شدگان‌ از اهل‌ كتاب‌) و مطلق‌ اهل‌ كتاب‌ را مورد توجه‌ قرار داد. با آنكه‌ در برخى‌ از آيات‌ قرآنى‌ (بقره‌/2/105؛ بينه‌/98/1) «كافرشدگان‌ از اهل‌ كتاب‌» در عرض‌ «مشركان‌» نهاده‌ شده‌، و بيم‌ داده‌ شده‌اند، اما اين‌ شيوة بيان‌ بدان‌ معنا نيست‌ كه‌ همة اهل‌ كتاب‌ در زمرة كفار به‌ شمار آمده‌اند، بلكه‌ به‌ اقتضاي‌ قراين‌ زبانى‌ و به‌ حسب‌ ظاهر، اين‌ انتساب‌ كفر و بيم‌ الهى‌ را نبايد متوجه‌ مؤمنان‌ اهل‌ كتاب‌ دانست‌ (نيز قس‌: مائده‌/5/57).
با آنكه‌ با تحليل‌ آيات‌ گوناگون‌ قرآنى‌، مى‌توان‌ به‌ آسانى‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ اهل‌كتاب‌ به‌ عنوان‌ يك‌ گروه‌ دينى‌، كاملاً از مشركان‌ تفكيك‌ شده‌اند (مثلاً نك: بقره‌/2/105) و در موضعى‌ مشخصاً از يكتاپرستى‌ به‌ عنوان‌ كلمه‌اي‌ مشترك‌ ميان‌ مسلمانان‌ و اهل‌ كتاب‌ ياد شده‌ است‌ (آل‌عمران‌/3/64)، اما آياتى‌ نيز يافت‌ مى‌شود كه‌ حاكى‌ از وجود عقايد شرك‌آميز در ميان‌ باورهاي‌ اهل‌ كتاب‌ است‌. نمونه‌اي‌ از اين‌ ديدگاه‌ را در آياتى‌ ناظر بر عقيدة مسيحيان‌ به‌ تثليث‌ (مائده‌/5/73-74)، اعتقاد منقول‌ از يهوديان‌ و مسيحيان‌ مبتنى‌ بر پسر خدا بودن‌ عُزَير و عيسى‌(ع‌) (توبه‌/9/29-30؛ نيز نك: مائده‌/5/116) مى‌توان‌ يافت‌.
اهل‌كتاب‌ و ديانت‌ اسلام‌: قرآن‌ كريم‌ با آنكه‌ اسلام‌ را به‌ عنوان‌ راه‌ رستگاري‌ براي‌ همة جهانيان‌ معرفى‌ كرده‌، و با تأكيد اهل‌ كتاب‌ را به‌ پذيرش‌ دين‌ اسلام‌ فراخوانده‌ است‌، ولى‌ اهل‌ كتاب‌ را به‌ پذيرش‌ قهري‌ آن‌ ملزم‌ نساخته‌ است‌.
دو آية قرآنى‌ با اين‌ مضامين‌ كه‌ «همانا دين‌ نزد خدا اسلام‌ است‌» (آل‌عمران‌/3/19) و «هر كس‌ جز اسلام‌ دينى‌ بجويد، از او پذيرفته‌ نخواهد شد و در آخرت‌ از زيانكاران‌ است‌» (آل‌ عمران‌/3/85)، در كنار آيات‌ مربوط به‌ اهل‌كتاب‌، دشواريهايى‌ را در مقام‌ تفسير پديد آورده‌ است‌. عالمان‌ اسلامى‌ به‌ اين‌ دو آيه‌ و آياتى‌ از قرآن‌ كريم‌ كه‌ مؤمنان‌ اهل‌ كتاب‌ را از رستگاران‌ شمرده‌ است‌، نگرشى‌ دوگانه‌ داشته‌اند: جمعى‌ با تكيه‌ بر اين‌ دو آيه‌ حرمت‌ اهل‌ كتاب‌ را صرفاً اين‌ جهانى‌ دانسته‌، و اهل‌ كتاب‌ را عموماً در آخرت‌ از زيانكاران‌ شمرده‌اند و در برخورد با آيات‌ مربوط به‌ نجات‌ مؤمنان‌ اهل‌ كتاب‌، مقصود از اين‌ گروه‌ را اسلام‌آورندگان‌ از اهل‌ كتاب‌ دانسته‌اند.
گروهى‌ ديگر از مفسران‌ مقصود از اسلام‌ در دو آية ياد شده‌ را دين‌ توحيدي‌ با معنايى‌ جامع‌ دانسته‌اند كه‌ حضرت‌ ابراهيم‌(ع‌) به‌ تبليغ‌ آن‌ برخاسته‌ است‌ و البته‌ در اين‌ باره‌ از اين‌ مضمون‌ قرآنى‌ الهام‌ گرفته‌اند كه‌ هم‌ ابراهيم‌(ع‌) بوده‌ كه‌ موحدان‌ را «مسلم‌» ناميده‌ است‌ (نك: حج‌/22/78). اين‌ گروه‌ از عالمان‌ بر اين‌ باورند كه‌ هر كس‌ به‌ يكى‌ از اديان‌ آسمانى‌ِ ابراهيم‌، موسى‌، عيسى‌ (ع‌)، يا پيامبر خاتم‌ (ص‌) ايمان‌ آورد، در واقع‌ داخل‌ در جرگة «اسلام‌» خواهد بود و اين‌ دين‌ از او پذيرفته‌ خواهد شد، هرچند خويشتن‌ را يهودي‌ يا مسيحى‌ شمارد. به‌ هر حال‌، آنچه‌ ميان‌ همگى‌ عالمان‌ به‌ عنوان‌ نقطة اتفاق‌ ديده‌ مى‌شود، آن‌ است‌ كه‌ برخورد اسلام‌ با اهل‌ كتاب‌ دست‌ كم‌ در حيات‌ اين‌جهانى‌، برخوردي‌ تؤم‌ با صلح‌ و احترام‌ متقابل‌ مى‌تواند باشد. حتى‌ مظاهر خداجويى‌ در دين‌ اهل‌ كتاب‌ نيز، از سوي‌ قرآن‌ كريم‌ مورد تكريم‌ قرار گرفته‌ است‌؛ در اين‌ باره‌ بايد به‌ آيه‌اي‌ اشاره‌ كرد كه‌ در آن‌، صومعه‌ها و معابد اهل‌ كتاب‌ در كنار مساجد ياد شده‌، و بر اين‌ نكته‌ تكيه‌ شده‌ است‌ كه‌ همگى‌ اين‌ مكانها، مكان‌ ذكر خداوندند (نك: حج‌/22/40).
در آية 46 از سورة عنكبوت‌ (29)، قرآن‌ كريم‌ مسلمانان‌ را به‌ سلوك‌ نيك‌ و احترام‌ متقابل‌ با اهل‌ كتاب‌ فراخوانده‌ است‌، اما به‌ عنوان‌ واقعيتى‌ تاريخى‌ بايد يادآور شد كه‌ در عهد پيامبر(ص‌) به‌ خصوص‌ ميان‌ مسلمانان‌ و يهود اصطكاكهايى‌ نيز پديد آمده‌ كه‌ در قرآن‌ كريم‌ بازتاب‌ يافته‌ است‌. از اين‌ميان‌، مى‌توان‌ به‌پيمان‌شكنى‌ يهود در جنگ‌ احزاب‌، و نيز خيزش‌ يهود بر ضد مسلمانان‌ در جنگ‌ خيبر اشاره‌ كرد (نك: مائده‌/5/ 82؛ احزاب‌/33/26-27؛ حشر/59/2).
دربارة معاشرت‌ و همزيستى‌ با اهل‌ كتاب‌، در آيه‌اي‌ از قرآن‌ كريم‌، خوراك‌ آنان‌ (بدون‌ وارد شدن‌ در جزئيات‌) براي‌ مسلمانان‌ حلال‌ دانسته‌ شده‌ است‌ (مائده‌/5/5) و در همان‌ آيه‌، ازدواج‌ مسلمانان‌ با زنان‌ عفيف‌ از اهل‌ كتاب‌ تجويز شده‌ است‌ (همانجا)، اما در بررسيهاي‌ فقهى‌، برداشتهاي‌ فقيهان‌ از اين‌ آيه‌ با اختلافاتى‌ روبه‌رو بوده‌ است‌.
فقيهان‌ اهل‌سنت‌ و برخى‌ از عالمان‌ اماميه‌، با وجود اختلافاتى‌ در جزئيات‌ بر طبق‌ اين‌ آيه‌، خوردن‌ خوراك‌ اهل‌ كتاب‌ را اعم‌ از گوشت‌ و جز آن‌ تجويز كرده‌، و ازدواج‌ با زنان‌ اهل‌ كتاب‌ را نيز مطلقاً جايز شمرده‌اند (ابن‌هبيره‌، 2/454؛ ابن‌رشد، 1/449-453، 2/44- 45؛ شيخ‌ طوسى‌، 2/218، 3/191؛ جزيري‌، 2/21 بب، 4/75-77).
اكثريت‌ فقيهان‌ اماميه‌ ذبيحة اهل‌ كتاب‌ را جايز نمى‌شمارند و خوردن‌ خوراكهاي‌ گوشتى‌ آنان‌ را ممنوع‌ مى‌دانند. در بارة ازدواج‌ نيز اغلب‌ ازدواج‌ دائم‌ - و نه‌ متعه‌ - را ممنوع‌ دانسته‌اند و برخى‌ تنها در حد ضرورت‌ آن‌ را جايز شمرده‌اند. از ديدگاههاي‌ خلاف‌ مشهور در ميان‌ اماميه‌، بايد به‌ حليت‌ ذبيحة اهل‌كتاب‌ نزد ابن‌جنيد اسكافى‌، ابن‌ابى‌عقيل‌ عمانى‌ و ابن‌بابويه‌ قمى‌ از پيشينيان‌، و كسانى‌ چون‌ شهيد ثانى‌ از متأخران‌ اشاره‌ كرد. در باب‌ ازدواج‌ نيز على‌ بن‌بابويه‌ قمى‌، پسرش‌ محمد بن‌ على‌ ابن‌بابويه‌، ابن‌ابى‌عقيل‌ عمانى‌ و شريف‌ رضى‌ از پيشينيان‌، و عالمانى‌ چون‌ شهيد ثانى‌ و صاحب‌ جواهر از متأخران‌ قائل‌ به‌ جواز بوده‌اند (نك: ابن‌بابويه‌، 26، 35؛ علامة حلى‌، 530، 679؛ شهيد ثانى‌، 7/431-432، 11/451 بب؛ صاحب‌ جواهر، 30/31؛ اصفهانى‌، 2/ 334؛ براي‌ بررسيهاي‌ معاصر، نك: طباطبايى‌، 20/202 بب؛ مغنيه‌، 2/334،3/18-19؛جعفري‌،151 بب؛ براي‌ديدگاهى‌ جالب‌ دربارةشهادت‌ اهل‌كتاب‌، نك: شريف‌ رضى‌، 128-129؛ قس‌: شيخ‌ طوسى‌، 3/242).
افزون‌ بر آنچه‌ ياد شد، بخش‌ مهمى‌ از احكام‌ مربوط به‌ حقوق‌ اجتماعى‌ اهل‌ كتاب‌ و تعهدات‌ آنان‌ در قبال‌ دولت‌ اسلامى‌ در مبحثى‌ با عنوان‌ اهل‌ ذمه‌ يا ذميان‌ (ه م‌) مورد بحث‌ فقيهان‌ قرار گرفته‌ است‌.
توسعة مصاديق‌ اهل‌كتاب‌: اصطلاح‌ اهل‌كتاب‌ در قرآن‌ كريم‌ و به‌تبع‌ در فرهنگ‌ اسلام‌، براي‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ به‌ طور صريح‌ به‌ كار رفته‌ است‌، اما جواز تطبيق‌ اين‌ اصطلاح‌ بر پيروان‌ اديانى‌ ديگر بحثهايى‌ دامنه‌دار در تفسير و فقه‌ اسلامى‌ پديد آورده‌ است‌. در قرآن‌ كريم‌ نام‌ دو گروه‌ دينى‌ صابئان‌ و مجوسيان‌ (زردشتيان‌) در كنار يهوديان‌ و مسيحيان‌ آمده‌ است‌، ولى‌ تصريحى‌ به‌ اهل‌كتاب‌ بودن‌ آنها ديده‌ نمى‌شود (نك: بقره‌/2/62؛ مائده‌/5/69؛ حج‌/22/17).
با توجه‌ به‌ نبودن‌ جمعيتى‌ معتنابه‌ از زردشتيان‌ و صابئان‌ در شبه‌جزيرة عربستان‌، به‌ خصوص‌ در بخشهاي‌ غربى‌ آن‌، اساساً نبايد انتظار داشت‌ كه‌ در تبيين‌ مصاديق‌ اهل‌كتاب‌ متقابل‌ با اميين‌، بجز يهوديان‌ و مسيحيان‌ از پيروان‌ اديان‌ ديگر نيز كه‌ در منطقه‌ حضوري‌ محسوس‌ نداشته‌اند، سخنى‌ به‌ميان‌ آيد. از اين‌رو، بايد گفت‌ كه‌ ياد نكردن‌ از برخى‌ اديان‌ در شمار گروه‌ اجتماعى‌ اهل‌كتاب‌، نبايد الزاماً به‌ معناي‌ نفى‌ شمول‌ اين‌ اصطلاح‌ بر آنها بوده‌ باشد. در اين‌ ميان‌، بايد به‌ مضمون‌ آياتى‌ اشاره‌ كرد كه‌ در آنها به‌ صراحت‌ از اعتقاد برخى‌ از صابئان‌ به‌ خداوند يكتا و روز واپسين‌، و پايبند بودن‌ آنان‌ به‌ عمل‌ صالح‌ سخن‌ رفته‌ است‌ (نك: بقره‌/2/62؛ حج‌/22/17) و اين‌ خود به‌ پيروي‌ مؤمنان‌ ايشان‌ از راهى‌ حق‌جويانه‌ اشاره‌ دارد.
به‌ هر حال‌، به‌ سبب‌ صريح‌ نبودن‌ تعبيرات‌ قرآنى‌ از يك‌ سو، و كاستى‌ اطلاعات‌ عالمان‌ مسلمان‌ در بارة باورها و كردار زردشتيان‌ و صابئان‌، در كتب‌ ملل‌ و نحل‌ ترديدي‌ در الحاق‌ اين‌ گروههاي‌ دينى‌ به‌ اهل‌كتاب‌ پديد آمده‌، و به‌ ايشان‌ «من‌ له‌ شبهة كتاب‌» (يعنى‌ كسانى‌ كه‌ شبهة داشتن‌ كتاب‌ در بارة ايشان‌ مطرح‌ است‌) اطلاق‌ شده‌ است‌ (مثلاً نك: شهرستانى‌، 1/209 بب). كوششهايى‌ كه‌ در بارة اثبات‌ اهل‌كتاب‌ بودن‌ زردشتيان‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ (مثلاً نك: رضوي‌، سراسر كتاب‌)، بيشتر معطوف‌ به‌ اين‌ نكته‌ است‌ كه‌ ثابت‌ شود، زردشتيانى‌ پيرو كتابى‌ آسمانيند كه‌ تعاليم‌ مشترك‌ اديان‌ توحيدي‌ در آن‌ ديده‌ مى‌شود.
اين‌ ديدگاه‌ ترديدآميز در باب‌ اهل‌كتاب‌ بودن‌ زردشتيان‌ و صابئان‌، موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ بحثهايى‌ در بارة مسائل‌ گوناگون‌ حليت‌ ذبيحه‌، جواز ازدواج‌، مسائل‌ مربوط به‌ مالياتها و جز آن‌ با پيروان‌ اين‌ دو دين‌ به‌ ميان‌ آيد و گاه‌ ميان‌ احكام‌ مربوط به‌ ايشان‌ با يهوديان‌ و مسيحيان‌ تمايزهايى‌پيدا شود (نك:ابويوسف‌، 128-129؛ ماوردي‌، 183؛ ابويعلى‌، 154؛ شيخ‌طوسى‌، 3/191؛ علامةحلى‌، 333؛ سيوطى‌،1/75؛ براي‌ مباحثى‌ معاصر در باب‌ تعميم‌ اهل‌ كتاب‌، نك: جعفري‌، 32 بب؛ براي‌ تك‌نگاريها در باب‌ ذبيحة اهل‌كتاب‌، نك: آقابزرگ‌، 10/3-4).
در قانون‌ اساسى‌ جمهوري‌ اسلامى‌ ايران‌، بر پاية تعاليم‌ قرآن‌ كريم‌ و مبانى‌ شناخته‌ شده‌ در فقه‌ اماميه‌، چنين‌ مقرر شده‌ است‌ كه‌ «ايرانيان‌ زردشتى‌، كليمى‌ [يهودي‌] و مسيحى‌، تنها اقليتهاي‌ دينى‌ شناخته‌ مى‌شوند كه‌ در حدود قانون‌ در انجام‌ مراسم‌ دينى‌ خود آزادند و در احوال‌ شخصيه‌ و تعليمات‌ دينى‌ بر طبق‌ آيين‌ خود عمل‌ مى‌كنند» (اصل‌ 13).
مآخذ: آقابزرگ‌، الذريعة؛ ابن‌بابويه‌، محمد، «المقنع‌»، الجوامع‌ الفقهية، تهران‌، 1324ق‌؛ ابن‌رشد، محمد، بداية المجتهد، بيروت‌، 1402ق‌/1982م‌؛ ابن‌هبيره‌، يحيى‌، الافصاح‌، حلب‌، 1366ق‌/ 1947م‌؛ ابويعلى‌، محمد، الاحكام‌ السلطانية، به‌ كوشش‌ محمدحامد فقى‌، قاهره‌، 1403ق‌/1983م‌؛ ابويوسف‌، يعقوب‌، الخراج‌، بيروت‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ اصفهانى‌، ابوالحسن‌، وسيلة النجاة، قم‌، 1393ق‌؛ جزيري‌، عبدالرحمان‌، الفقه‌ على‌ المذاهب‌ الاربعة، بيروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ جعفري‌، محمدتقى‌، منابع‌ فقه‌، تهران‌، 1360ش‌؛ رضوي‌، طاهر، پارسيان‌ اهل‌كتابند، ترجمة مازندي‌، بمبئى‌، 1936م‌؛ سيوطى‌، الدر المنثور، قم‌، 1404ق‌؛ شريف‌ رضى‌، محمد، حقائق‌ التأويل‌، به‌ كوشش‌ محمد رضا آل‌كاشف‌ الغطاء، بيروت‌، دارالتراث‌ الاسلاميه‌؛ شهرستانى‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، به‌ كوشش‌ محمد بدران‌، قاهره‌، 1375ق‌/1956م‌؛ شهيد ثانى‌، زين‌الدين‌، مسالك‌ الافهام‌، بيروت‌، 1410ق‌/ 1990م‌؛ شيخ‌طوسى‌، محمد، الخلاف‌، به‌ كوشش‌ كاظمينى‌ بروجردي‌، تهران‌، 1377ق‌؛ صاحب‌ جواهر، محمد حسن‌، جواهر الكلام‌، به‌ كوشش‌ محمود قوچانى‌، تهران‌، 1394ق‌؛ طباطبايى‌، محمد حسين‌، الميزان‌، بيروت‌، 1393ق‌/ 1973م‌؛ علامة حلى‌، حسن‌، مختلف‌ الشيعة، تهران‌، 1323ق‌؛ قانون‌ اساسى‌ جمهوري‌ اسلامى‌ ايران‌؛ قرآن‌ كريم‌؛ ماوردي‌، على‌، الاحكام‌ السلطانية، قاهره‌، 1405ق‌/1985م‌؛ مغنيه‌، محمد جواد، التفسير الكاشف‌، بيروت‌، 1981م‌. احمد پاكتچى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4154
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست