responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4120
اوزگند
جلد: 10
     
شماره مقاله:4120


اوزْگَنْد، يا اوزكند، يوزكند، اوزجند، از شهرهاي‌ مهم‌ ماوراءالنهر واقع‌ در سرحد شرقى‌ فرغانه‌ كه‌ نام‌ كنونى‌ آن‌ اوزگِن‌، شهر و مركز اداري‌ استانى‌ است‌ به‌ همين‌ نام‌ در ناحية اوش‌ ، GSE) ذيل‌ اوزگن‌1).
اين‌ شهر كه‌ در سرزمينى‌ خرم‌، حاصل‌خيز و پهناور واقع‌ بوده‌، دهكده‌هايى‌ وسيع‌ داشته‌ (ابن‌ حوقل‌، 2/514؛ لسترنج‌، 509)، و گرم‌ترين‌ شهر ولايت‌ فرغانه‌ و دارالحرب‌ مسلمانان‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ حوقل‌، 2/513؛ اصطخري‌، 266؛ ياقوت‌، 1/404). اوزگند را بعد از اخسيكت‌ (تختگاه‌ فرغانه‌) و قبا و اوش‌، مهم‌ترين‌ شهر فرغانه‌ دانسته‌اند. وسعت‌ آن‌، دو سوم‌ اوش‌ و شامل‌ كهن‌ دژ، شهرستان‌ و ربض‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ حوقل‌، همانجا؛ مقدسى‌، 271). رود چاچ‌ (سيحون‌) از اوزگند سرچشمه‌ مى‌گرفت‌ (اصطخري‌، 264؛ بكران‌، 49) و از همين‌ رو، در همة بخشهاي‌ اين‌ ناحيه‌ نهرهاي‌ آب‌، كشيده‌ شده‌ بود (نك: بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/354). دو رود مهمى‌ كه‌ از كنار اوزگند مى‌گذشتند، تباغر (يباغو) و برسخان‌ نام‌ داشتند كه‌ دومى‌ اوزگند را از درة نارين‌ جدا مى‌كرد ( حدود العالم‌، 113؛ نيز نك: مينورسكى‌، 72-73, 288 .(116,
در دورة سامانى‌ كه‌ مركز حيات‌ اقتصادي‌ به‌ ناحية جنوب‌ سير دريا منتقل‌ شده‌ بود، راه‌ اصلى‌ بازرگانى‌ از آسياي‌ مقدم‌ به‌ مرز شرقى‌ قلمرو خلافت‌، به‌ اوزگند منتهى‌ مى‌گشت‌ (بارتولد، گزيده‌...، 50). گفته‌اند كه‌ شهر اوزگند در سدة 3ق‌ در دورة سامانيان‌ به‌ دهقانى‌ به‌ نام‌ چورتگين‌، ظاهراً يكى‌ از اميران‌ ترك‌، تعلق‌ داشت‌ (بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/354- 355؛ نيز نك: ابن‌ خردادبه‌، 30).
اوزگند در عهد نخستين‌ِ قراخانيان‌ (ايلك‌ خانيان‌) به‌ عنوان‌ تختگاه‌ ماوراءالنهر اهميت‌ بسزايى‌ يافت‌ و از آن‌ پس‌ نيز مقر حكمرانان‌ محلى‌ بود (بارتولد، همان‌، 1/355؛ گزيده‌، 53). ايلك‌ خان‌ نصر بن‌ على‌ در 389ق‌/999م‌ چون‌ وارد بخارا شد، اعضاي‌ دودمان‌ سامانى‌ را دستگير كرد و به‌ اوزگند فرستاد (عتبى‌، 184؛ منهاج‌، 1/216). در حدود سال‌ 407ق‌/1016م‌ در اوزگند، ميان‌ اعضاي‌ خاندان‌ قراخانى‌، ارسلان‌ خان‌ (برادر ايلك‌ خان‌) از يك‌ سو و طغان‌ خان‌ (ظاهراً برادر ارشد ايلك‌) يا قدرخان‌ يوسف‌، صاحب‌ كاشغر از سوي‌ ديگر پيكاري‌ درگرفت‌ كه‌ سرانجام‌ با ميانجيگري‌ خوارزمشاه‌ مأمون‌ ميان‌ ايشان‌ صلح‌ افتاد (بيهقى‌، 914- 915؛ نيز نك: بارتولد، تركستان‌ نامه‌، 1/584).
ملكشاه‌ سلجوقى‌ در 481 و 482ق‌ در لشكركشيهاي‌ خود به‌ ماوراءالنهر، دوبار به‌ اوزگند رخنه‌ كرد (ظهيرالدين‌، 31؛ راوندي‌، 130؛ ابن‌ اثير، 10/172). اما پس‌ از 536ق‌/1141م‌ فرغانه‌ و ديگر ولايات‌ ماوراءالنهر، تابع‌ گورخان‌ قراختايى‌ گشت‌. در نيمة دوم‌ قرن‌ 6ق‌/12م‌ ظاهراً يكى‌ از حكام‌ اوزگند بر سمرقند چيرگى‌ يافت‌؛ پس‌ از مرگ‌ اين‌ شاهزاده‌، فرزند او، عثمان‌، فقط در سمرقند حكم‌ مى‌راند و اوزگند به‌ فرمانروايى‌ ديگر به‌ نام‌ جلال‌ الدين‌ قدرخان‌ تعلق‌ داشت‌ (بارتولد، گزيده‌، 54). به‌ روايت‌ ابن‌ اثير (12/259، 267). خان‌ِ خانان‌ (عثمان‌ سمرقندي‌) در نامه‌اي‌ از سلطان‌ محمد خوارزمشاه‌ خواست‌ تا به‌ماوراءالنهر لشكركشد و قراختاييان‌كافر را كه‌ در اوزگند و بلاساغون‌ و برخى‌ شهرهاي‌ ديگر پراكنده‌ بودند، سركوب‌ كند. خوارزمشاه‌ چنين‌ كرد و پس‌ از تصرف‌ شهرهاي‌ ماوراءالنهر به‌ اوزگند رسيد و نايبانى‌ را از سوي‌ خود بدان‌ شهرها گمارد و به‌ خوارزم‌ بازگشت‌؛ اما در لشكركشى‌ بعدي‌، متحدان‌ پيشين‌ خود، عثمان‌ سمرقندي‌ و احتمالاً جلال‌ الدين‌ قدرخان‌ فرمانرواي‌ اوزگند را از دم‌ تيغ‌ گذراند (همو، 12/266-269؛ بارتولد، همانجا). گزارشهايى‌ در دست‌ است‌ كه‌ پس‌ از بازگشت‌ محمد خوارزمشاه‌ از ماوراءالنهر، اوزگند و برخى‌ شهرهاي‌ ديگر، به‌ چنگ‌ گورخان‌ قراختايى‌ افتاده‌ بود (همو، تركستان‌ نامه‌، 2/758، 763-764).
در عهد چيرگى‌ مغولان‌ بر ماوراءالنهر، فرغانه‌ بخشى‌ از متصرفات‌ خاندان‌ جغتاي‌، يكى‌ از پسران‌ چنگيز به‌ شمار مى‌آمد، ولى‌ مانند بسياري‌ از ديگر ولايات‌ ماوراءالنهر از خود دودمانى‌ شاهى‌ داشت‌ كه‌ مانند اسلاف‌ خويش‌ در اوزگند مستقر بود (همو، گزيده‌، همانجا). منگوقاآن‌ (حك 649 - 658ق‌/1251-1260م‌)، اوزگند را به‌ يكى‌ از فرزندان‌ ارسلان‌ خان‌، فرمانرواي‌ قارلوقان‌ واگذارد (جوينى‌، 1/58؛ قس‌: بارتولد، همانجا). اما به‌ روايتى‌ ديگر، شخصى‌ به‌ نام‌ ايلچى‌ ملك‌، والى‌ فرغانه‌ شد كه‌ قبر فرزند او، شاهزاده‌ ساتلميش‌ ملكشاه‌ (د 665ق‌/ 1266م‌) در اوزگند باقى‌ مانده‌ است‌. به‌ رغم‌ حكومت‌ دودمانهاي‌ محلى‌ در اوزگند، اين‌ شهر براي‌ حكومت‌ مركزي‌ قراختاييان‌ و مغولان‌ اهميت‌ داشته‌ است‌. خزانة گورخان‌ در آنجا نگهداري‌ مى‌شد (همانجا) و به‌ روايت‌ وصّاف‌ (ص‌ 67)، براق‌ خان‌، از نسل‌ جغتاي‌ در 663ق‌/1265م‌ در اوزگند بر تخت‌ سلطنت‌ جلوس‌ كرد.
در منابع‌ دورة تيموري‌ در شرح‌ لشكركشيهاي‌ تيمور به‌ ماوراءالنهر از اوزگند يادشده‌، و آمده‌است‌ كه‌ او در حدود سال‌ 776ق‌ در تعقيب‌ يكى‌ از دشمنان‌ خود به‌ نام‌ قمرالدين‌ خان‌، بدين‌ شهر رخنه‌ كرد (نظام‌الدين‌، 70، 72؛ شرف‌الدين‌، 321، 325، 334). ظهيرالدين‌ محمد بابر نيز در خاطرات‌ خود بارها از اوزگند ياد مى‌كند و برخى‌ از كشمكشهاي‌ خود را با مخالفانش‌ در اين‌ شهر، از جمله‌ احمد تنبل‌ مغول‌ بين‌ سالهاي‌ 905- 908ق‌/1500-1502م‌ شرح‌ مى‌دهد (ص‌ 108-109 105, .(I/103, به‌ گفتة بابر اوزگند در سرحد فرغانه‌، دژي‌ استوار داشت‌ (ص‌ 162).
در اوزگِن‌ امروزي‌ برخى‌ آثار باستانى‌ مربوط به‌ قرون‌ 6 - 8ق‌/ 12-14م‌ باقى‌ مانده‌ است‌. گذشته‌ از شمار زيادي‌ قبور و سنگ‌ قبر، بناهايى‌ نيز باقى‌مانده‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌: سر در مسجد و مدفنى‌ كه‌ كتيبه‌اي‌ دارد و تاريخ‌ وفاتى‌ به‌ سال‌ 588ق‌/1192م‌ بر آن‌ ديده‌ مى‌شود. در كنار آن‌، مرقد ديگري‌ با مناره‌اي‌ به‌ ارتفاع‌ حدود 20 متر وجود دارد كه‌ دربارة آن‌، اهالى‌ اوزگن‌ روايات‌ افسانه‌آميزي‌ مى‌گويند (نك: بارتولد، گزيده‌، 55). گذشته‌ از اينها، نمونه‌هايى‌ از سفالهاي‌ منقوش‌ لعاب‌ دار و بى‌ لعاب‌ از قرن‌ 4 تا 6ق‌/10 تا 12م‌ و قطعاتى‌ بلوري‌ مربوط به‌ قرون‌ وسطى‌ در اوزگن‌ كشف‌ شده‌ است‌ ، GSE) همانجا).
مآخذ: ابن‌ اثير، الكامل‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، ليدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ خردادبه‌، عبيدالله‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1889م‌؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمة كهن‌ فارسى‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1368ش‌؛ بارتولد، و.و.، تركستان‌نامه‌، ترجمة كريم‌ كشاورز، تهران‌، 1352ش‌؛ همو، گزيدة مقالات‌ تحقيقى‌، ترجمة كريم‌ كشاورز، تهران‌، 1358ش‌؛ بكران‌، محمد، جهان‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ محمدامين‌ رياحى‌، تهران‌، 1342ش‌؛ بيهقى‌، ابوالفضل‌، تاريخ‌، به‌ كوشش‌ على‌ اكبر فياض‌، مشهد، 1356ش‌؛ جوينى‌، عطاملك‌، تاريخ‌ جهانگشاي‌، به‌ كوشش‌ محمد قزوينى‌، ليدن‌، 1329ق‌/1911م‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1362ش‌؛ راوندي‌، محمد، راحة الصدور، به‌ كوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، 1333ش‌؛ شرف‌الدين‌ على‌ يزدي‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ عصام‌الدين‌ ارونبايوف‌، تاشكند، 1972م‌؛ ظهيرالدين‌ نيشابوري‌، سلجوق‌نامه‌، تهران‌، 1332ش‌؛ عتبى‌، محمد، تاريخ‌ يمينى‌، ترجمة ناصح‌ جرفادقانى‌، به‌ كوشش‌ جعفر شعار، تهران‌، 1345ش‌؛ لسترنج‌، گ‌.، جغرافياي‌ تاريخى‌ سرزمينهاي‌ خلافت‌ شرقى‌، ترجمة محمود عرفان‌، تهران‌، 1337ش‌؛ مقدسى‌، محمد، احسن‌ التقاسيم‌، به‌ كوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1906م‌؛ منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصري‌، به‌ كوشش‌ عبدالحى‌ حبيبى‌، تهران‌، 1363ش‌؛ نظام‌الدين‌ شامى‌، ظفرنامه‌، به‌ كوشش‌ فليكس‌ تاور، بيروت‌، 1937م‌؛ وصاف‌، تاريخ‌، بمبئى‌، 1269ق‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ نيز:
B ? bur, Z. M., B ? bur - N ? ma , tr. A. S. Beveridge, New Delhi, 1979, GSE; Minorsky, V., introd. V ud = d al - q P lam, London, 1937.
ابوالفضل‌ خطيبى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست