responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4114
اورنگ‌ زيب‌
جلد: 10
     
شماره مقاله:4114


اورَنْگ‌ْ زيب‌، ابوالمظفر محيى‌الدين‌ محمد عالمگير غازي‌ (حك 1068- 1118ق‌/1657-1706م‌)، ششمين‌ پادشاه‌ گوركانى‌ هند. او سومين‌ پسر شاهجهان‌ (حك 1037- 1068ق‌) بود كه‌ در 1027ق‌/ 1618م‌ در دهود متولد شد ( توزك‌...، 282-283؛ قس‌: خافى‌خان‌، 2/3). اورنگ‌زيب‌ آموزشهاي‌ متداول‌ عصر را زيرنظر استادان‌ آغاز كرد و با زبانهاي‌ فارسى‌، عربى‌، تركى‌ و هندي‌ آشنايى‌ يافت‌ (فاروقى‌، 543 ؛ آفتاب‌ اصغر، 399). وي‌ در دورة شاهزادگى‌ دو بار در 1045ق‌/1635م‌ و 1062ق‌/1652م‌ از سوي‌ شاهجهان‌ نايب‌السلطنة دكن‌ شد (خافى‌خان‌، همانجا؛ 2 .(EIنيز به‌ سبب‌ شايستگى‌ بارها از سوي‌ پدر، به‌ مأموريتهاي‌ گوناگون‌ فرستاده‌ شد، از جمله‌: لشكركشى‌ به‌ بلخ‌ و بدخشان‌ براي‌ مقابله‌ با ازبكها در 1057ق‌/1647م‌ و دو لشكركشى‌ ديگر براي‌ تسخير قندهار ميان‌ سالهاي‌ 1059 تا 1062ق‌، فرماندهى‌ جنگهاي‌ دكن‌، لشكركشى‌ موفقيت‌آميز به‌ گلكنده‌ در 1065ق‌ و بيجاپور در 1066ق‌ (شاملو، 435- 448، 452-470؛ كنبو، 2/442، 3/3، 54 - 55، 105- 108؛ خافى‌خان‌، 2/3-4؛ سركار، I-II/53-62, 90 -70 ؛ «فرهنگ‌ جغرافيايى‌...1»، .(II/401
پس‌ از بروز بيماري‌ سخت‌ شاهجهان‌ و پريشانى‌ اوضاع‌ مملكت‌ در 1067ق‌، ميان‌ 4 برادر - داراشكوه‌، شجاع‌، اورنگ‌ زيب‌ و مراد بخش‌ - بر سر جانشينى‌ پدر، درگيري‌ سختى‌ پديد آمد و هر يك‌ در ناحية حكمرانى‌ خويش‌ داعية پادشاهى‌ برداشتند (بختاورخان‌، 1/1-2؛ خافى‌خان‌، 2/4- 5؛ «فرهنگ‌ تاريخى‌...2»، .(81 اما درايت‌ اورنگ‌ زيب‌، نخست‌ او را به‌ سوي‌ اتحاد با برادر كهتر خود، مراد كشاند كه‌ با هم‌ به‌ سوي‌ اكبرآباد حركت‌ كردند (بختاورخان‌، 1/14؛ خافى‌خان‌، 2/9-10). در فاصلة روياروييها با داراشكوه‌، اورنگ‌ زيب‌ نخست‌ مرادبخش‌ را دستگير كرد، سپس‌ طى‌ مراسمى‌ غيررسمى‌ در حالى‌ كه‌ شاهجهان‌ در قلعة اكبرآباد محبوس‌ بود، در 1068ق‌ در باغ‌ شاليمار دهلى‌ تاج‌ بر سر نهاد (بختاورخان‌، 1/39-51، 65، 71؛ اشر، .(I(4)/252 اورنگ‌ زيب‌ در 1069ق‌ پس‌ از برپا داشتن‌ جشن‌ تاج‌گذاري‌، عنوان‌ «عالمگير» را براي‌ خود برگزيد (كنبو، 3/255؛ بختاورخان‌، 1/148-150)؛ آنگاه‌ دست‌ به‌ كار گسترش‌ قلمرو حكومت‌ خويش‌ شد.
يكى‌ از مسائل‌ مهم‌ دوران‌ حكمروايى‌ اورنگ‌ زيب‌ شورش‌ مراتهه‌ به‌ رهبري‌ شيواجى‌ (د 1091ق‌) پسر شاه‌جى‌ بود. اورنگ‌ زيب‌ بارها، از جمله‌ در 1072 و 1074ق‌، براي‌ سركوب‌ اين‌ شورش‌ اقدام‌ كرد و سرانجام‌ در 1075ق‌ توانست‌ شيواجى‌ را به‌ اطاعت‌ خود درآورد، اما وي‌ در 1080ق‌ از چنگ‌ اورنگ‌ زيب‌ گريخت‌ و از آن‌ پس‌ فعاليت‌ خود را با شدت‌ بيشتري‌ برضد او ادامه‌ داد (اشر، همانجا؛ سركار، ؛ IV/53 2 .(EIاگرچه‌ ناآراميهاي‌ گوناگون‌ تا واپسين‌ روزهاي‌ عمر اورنگ‌ زيب‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌، با اينهمه‌ ، وي‌ توانست‌ در مدت‌ 50 سال‌ پادشاهى‌ خود سرزمينهاي‌ قلمرو گوركانيان‌ را تا دورترين‌ مرزهاي‌ جنوبى‌ گسترش‌ دهد (اشر، ؛ I(4)/253 «فرهنگ‌ تاريخى‌»، همانجا).
اورنگ‌ زيب‌ در 91 سالگى‌ درگذشت‌ (بدخشى‌، 19) و او را در آرامگاهى‌ كه‌ به‌ دستور خودش‌ در درگاه‌ شيخ‌ برهان‌الدين‌ در خلدآباد نزديك‌ اورنگ‌آباد ساخته‌ شده‌ بود، به‌ خاك‌ سپردند (اشر، .(I(4)/260
مجموعة نامه‌هاي‌ بر جاي‌ مانده‌ از وي‌، گذشته‌ از اهميت‌ تاريخى‌، حكايت‌ از تبحر او در نگارش‌ به‌ زبان‌ فارسى‌ دارد. اورنگ‌ زيب‌ در هنر خوشنويسى‌ به‌ ويژه‌ خط نسخ‌ مهارت‌ بسيار داشت‌ و نسخه‌هايى‌ از قرآن‌ كريم‌ به‌ خط وي‌ در موزه‌هاي‌ گوناگون‌ موجود است‌ (آفتاب‌ اصغر، 400-401؛ حكمت‌، 125-126؛ نيز نك: شيمل‌، 104- 105، 243).
اورنگ‌ زيب‌ در امر قضا بسيار سخت‌گير و دقيق‌ بود (فاروقى‌، و براي‌ برقراري‌ قوانين‌ اسلامى‌ و جلوگيري‌ از منكرات‌ و مقابله‌ با متخلفان‌ مجازاتهاي‌ سنگين‌ تعيين‌ كرد («امپراتوري‌...3»، .(234 به‌ دليل‌ پافشاري‌ وي‌ بر مذهب‌ حنفى‌، علماي‌ اهل‌ تسنن‌ بدو لقب‌ «محيى‌الدين‌» داده‌ بودند (احمد، 7، حاشيه‌). اورنگ‌ زيب‌ با وضع‌ جزيه‌ براي‌ هندوان‌ در 1090ق‌ - كه‌ در 972ق‌ به‌ فرمان‌ اكبر ملغى‌ شده‌ بود - و جلوگيري‌ از انتصاب‌ هندوها در مقامات‌ بالاي‌ حكومتى‌ و دستور ويران‌ كردن‌ معابد هندوان‌، موجبات‌ نارضايى‌ عميقى‌ را در ميان‌ آنها به‌ وجود آورد («فرهنگ‌ تاريخى‌»، .(84 اگرچه‌ اورنگ‌ زيب‌ بر مذهب‌ تسنن‌ پاي‌ مى‌فشرد، اما گروه‌ بسياري‌ از امراي‌ وي‌ از شيعيان‌ بودند (هاليستر، 1/157؛ نيز نك: رضوي‌، 33-34 .(II/9-10,
سياست‌ خارجى‌: اگرچه‌ به‌ هنگام‌ جلوس‌ اورنگ‌زيب‌، نمايندگانى‌ از ممالك‌ گوناگون‌ براي‌ گفتن‌ تبريك‌ به‌ دربار وي‌ آمدند («امپراتوري‌»، 225 )، اما ظاهراً او چندان‌ تمايلى‌ به‌ ايجاد رابطة سياسى‌ با همسايگان‌ خود نداشته‌ است‌. دربارة ارتباط با ايران‌، مى‌دانيم‌ كه‌ بوداق‌ بيگ‌ در 1069ق‌/1659م‌ از سوي‌ شاه‌ عباس‌ دوم‌ (سل 1052-1077ق‌) به‌ هند رفت‌ و در دهلى‌ از وي‌ استقبال‌ بى‌ سابقه‌ و گرمى‌ شد (بختاورخان‌، 1/225-227؛ خافى‌خان‌، 2/124، 127؛ رياض‌الاسلام‌، 193-194). تربيت‌خان‌ نيز در 1074ق‌ از سوي‌ اورنگ‌زيب‌ به‌ ايران‌ گسيل‌ شد (شاهنوازخان‌، 1/494-496؛ رياض‌ الاسلام‌، 195-196)؛ اما رفتار نسنجيدة وي‌ در ايران‌ چنان‌ شاه‌ عباس‌ را برآشفت‌ كه‌ ضمن‌ نوشتن‌ نامه‌اي‌ توهين‌آميز به‌ اورنگ‌ زيب‌، بر آن‌ شد كه‌ به‌ سوي‌ شرق‌ لشكركشى‌ كند، ولى‌ با مرگ‌ ناگهانى‌ وي‌ در 1077ق‌ نگرانى‌ اورنگ‌ زيب‌ از رويارويى‌ با صفويان‌ برطرف‌ شد (بختاورخان‌، 1/346؛ خافى‌خان‌، 2/202-203؛ شاهنوازخان‌، 1/496-497؛ رياض‌الاسلام‌، 197- 198) و بعدها اورنگ‌ زيب‌ از به‌ رسميت‌ شناختن‌ سلطنت‌ شاه‌ سليمان‌ و شاه‌ سلطان‌ حسين‌ صفوي‌ خودداري‌ كرد (همو، 205).
سلطان‌ سليمان‌ دوم‌ عثمانى‌ (سل 1099-1102ق‌) با نوشتن‌ نامه‌اي‌ در1101ق‌ كوشيد با تحريك‌اورنگ‌زيب‌ از يك‌سو و سبحان‌ قلى‌خان‌ حاكم‌ بخارا از سوي‌ ديگر، اتحادي‌ برضدمسيحيان‌ (اروپاييان‌) به‌ وجود آورد (همو، 204)، اما مشكلات‌ داخلى‌ اورنگ‌ زيب‌ بيشتر از آن‌ بود كه‌ درگير جنگهاي‌ خارجى‌ شود. در پى‌ ناآراميهاي‌ دكن‌ و اشتغال‌ اورنگ‌ زيب‌ به‌ اين‌ موضوع‌، انگليسيها بر آن‌ شدند تا با استفاده‌ از فرصت‌، جاي‌ پاي‌ خود را در هند محكم‌ كنند. در 1097ق‌ شايسته‌خان‌ حاكم‌ بنگال‌ عوارض‌ گمركى‌ معوقه‌ را از انگليسيها طلب‌ كرد، اما آنها مقاومت‌ كردند و درگيري‌ كوچكى‌ ميان‌ دو طرف‌ روي‌ داد. («امپراتوري‌»، 233 ؛ «فرهنگ‌ جغرافيايى‌»، ؛ VI/246 مهاجان‌، 176 ؛ آفتاب‌ اصغر، 393). برخوردهايى‌ نيز ميان‌ اورنگ‌ زيب‌ و تجار آلمانى‌ و فرانسوي‌ بر سر مسائل‌ تجاري‌ و محافظت‌ از كشتيهاي‌ حجاج‌ كه‌ عازم‌ سفر مكه‌ بودند، روي‌ داد (نك: سركار، .(IV/310-311
فرهنگ‌ و هنر: در دورة اورنگ‌ زيب‌، علوم‌ فقهى‌، فلسفه‌، اخلاق‌ و حديث‌ از جايگاه‌ ويژه‌اي‌ برخوردار بود و مدارس‌ مذهبى‌ بسياري‌ تأسيس‌ شد (احمد، 80؛ آفتاب‌ اصغر، 401). از آثار مهم‌ مذهبى‌ اين‌ دوره‌ مى‌توان‌ از كتاب‌ فتاوي‌ عالمگيري‌، مشهور به‌ فتاوي‌ هندويه‌ ياد كرد (همو، 397- 398). دربارة تاريخ‌نويسى‌ نيز، در اين‌ دوره‌ آثار برجسته‌اي‌ مانند واقعات‌ عالمگيري‌ عاقل‌خان‌ خوافى‌، عالمگيرنامة كاظم‌ قزوينى‌ و مرآة العالم‌ بختاورخان‌ تأليف‌ گرديد (نك: همو، 422- 465؛ استوري‌، ؛ I(1)/582-599 نيز نك: رضوي‌، .(II/275
اگرچه‌ اورنگ‌ زيب‌ موفق‌ شد قلمرو گوركانيان‌ هند را وسعت‌ بخشد، اما كشاكش‌ ميان‌ ديدگاههاي‌ مذهبى‌ كه‌ از دورة اكبر آغاز شده‌ بود، در اين‌ دوره‌ نمود بيشتري‌ يافت‌. مثلاً او با پشتيبانى‌ افراطيون‌ توانست‌ داراشكوه‌ وليعهد شاهجهان‌ را كه‌ انديشه‌هاي‌ روشن‌بينانة صوفيانه‌ داشت‌، از ميان‌ بردارد. پس‌ از آن‌ نيز سياستهاي‌ افراطى‌ او كه‌ نقشبنديان‌ در تقويت‌ آن‌ مؤثر بودند ، بجز هندوان‌، مسلمانان‌ را نيز آزرد (نك: ه د، 8/576 -577؛ هاليستر، 1/157). جنگهاي‌ داخلى‌ به‌ ويژه‌ در دكن‌ كه‌ بيشتر منشأ مذهبى‌ داشت‌، نارضايى‌ و شورشهاي‌ گستردة مردمى‌ را سبب‌ شد. ناتوانى‌ اورنگ‌ زيب‌ در حفظ نظام‌ اداري‌ و يكپارچگى‌ ميان‌ امرا و درباريان‌، به‌ دشواريهاي‌ ديگر مى‌افزود («فرهنگ‌ تاريخى‌»، 84 -83 ؛ اشر، .(I(4)/253 سرانجام‌ اين‌ بحرانها، زمينة تضعيف‌ موقعيت‌ جانشينان‌ اورنگ‌ زيب‌، و نفوذ هرچه‌ بيشتر انگليسيها را پس‌ از مرگ‌ او فراهم‌ آورد كه‌ در مدت‌ كمتر از نيم‌ قرن‌ به‌ فروپاشى‌ و سقوط سلسلة گوركانيان‌ شبه‌ قاره‌ منجر شد.
مآخذ: آفتاب‌ اصغر، تاريخ‌نويسى‌ فارسى‌ در هند و پاكستان‌، لاهور، 1364ش‌؛ احمد، عزيز، تاريخ‌ تفكر اسلامى‌ در هند، ترجمة نقى‌ لطفى‌ و محمد جعفر ياحقى‌، تهران‌، 1367ش‌؛ بختاورخان‌، محمد، مرآة العالم‌: تاريخ‌ اورنگ‌ زيب‌، به‌ كوشش‌ ساجده‌ س‌. علوي‌، لاهور، 1979م‌؛ بدخشى‌، محمد، تاريخ‌ محمدي‌، به‌ كوشش‌ امتياز على‌ عرشى‌، رامپور، 1960م‌؛ توزك‌ جهانگيري‌، به‌ كوشش‌ محمدهاشم‌، تهران‌، 1359ش‌؛ حكمت‌،على‌اصغر، سرزمين‌هند، تهران‌،1337ش‌؛ خافى‌خان‌نظام‌الملكى‌،محمدهاشم‌، منتخب‌ اللباب‌، به‌ كوشش‌ كبيرالدين‌ احمد، كلكته‌، 1874م‌؛ رياض‌ الاسلام‌، تاريخ‌ روابط ايران‌ و هند، ترجمة محمدباقر آرام‌ و عباسقلى‌ غفاري‌فرد، تهران‌، 1373ش‌؛ شاملو، وليقلى‌، قصص‌ خاقانى‌، به‌ كوشش‌ حسن‌ سادات‌ ناصري‌، تهران‌، 1371ش‌؛ شاهنوازخان‌، مآثر الامرا، به‌ كوشش‌ عبدالرحيم‌ اشرف‌ على‌، كلكته‌، 1888م‌؛ شيمل‌، آن‌ ماري‌، خوشنويسى‌ و فرهنگ‌ اسلامى‌ در هند، ترجمة اسدالله‌ آزاد، مشهد، 1368ش‌؛ كنبو، محمدصالح‌، عمل‌ صالح‌، به‌ كوشش‌ غلام‌ يزدانى‌ و وحيد قريشى‌، لاهور، 1967م‌؛ هاليستر، جان‌ نُرمن‌، تشيع‌ در هند، ترجمة آزرميدخت‌ مشايخ‌ فريدنى‌، تهران‌، 1373ش‌؛ نيز:
, C.B., The New Cambridge History of India, Cambridge, 1992; A Dictionary of Indian History, Calcutta, 1967; EI 2 ; Faruki, Z., Aurangzeb, Lahore, 1977; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1981; Mahajan, V.D., Muslim Rule in India, New Delhi, 1975; The Mughul Empire, ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1974; Rizvi, A.A., A Socio-Intellectual History of the Isn ? p Ashar / Sh / p / s in India, Canberra 1986; Sarkar, J., History of Aurangzib, New Delhi, 1973; Storey, C.A., Persian Literature, London, 1970.
هدي‌ سيدحسين‌زاده‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4114
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست