اورْميه، درياچهاي در استان آذربايجان غربى. سبب نامگذاري: اين درياچه را در زبان سريانى ارميا4، در ارمنى اُرمى5، در عربى ارميه، در فارسى و تركى عهد عثمانى اروميه نوشتهاند. نام مذكور ايرانى به نظر نمىرسد ( 1 ؛ EIمشكور، 41). مؤلفان دربارة نام اين درياچه به گونههاي مختلف داوري كردهاند: پورداود نام اورميه را تركيبى از دو واژة آرامى «اور6» به معناي شهر و «مياه» به معناي آب نوشته است (2/146). در هزوارش پهلوي، نوشتة آرامى «مياه» آب خوانده مىشود، ولى در شهر ناميدن «اور» جاي ترديد است. «اور» در زبان عبري به معناي نور آمده است (گزنيوس، .(21 مينورسكى با تكيه به متنى سريانى كه در آن اسم مكانى به نام ارميت7در كنار درياچةمزبور آمدهاست، ناماورميه را «ارميه8» (ارميا) و بهظاهر سريانى خوانده است ( 1 EI). ايننام در متون اسلامى به صورت اُرميه (ابن خردادبه، 121؛ ابوعلى مسكويه، 539؛ اصطخري، 189؛ ياقوت، 1/513) و اُرمى (نسوي، 187؛ شرفالدين، 393) آمده است. مردم محلى درياچة مزبور را اورمى مىنامند. برخى مؤلفان ترك اين درياچه را اروميه يا روميه نوشته، و چنين پنداشتهاند كه منسوب به روم شرقى است ( 1 EI؛ مشكور، همانجا). اين نظر در همة موارد قاطع نيست، زيرا در نوشتههاي برخى مؤلفان معاصر ترك نيز نام درياچه به صورت اورميه آمده است (سويم، .(39 در متون كهن ايرانى نام اين درياچه به صورت چيچست9 با ياء مجهول آمده است ( بندهش، 77؛ اوستا، 2/606؛ يشتها، 1/235؛ مينوي خرد، 10؛ گزيدهها...، 11؛ ماركوارت، .(108 واژة اوستايى چيچست (چ ا چست) به معناي درخشنده و شفاف است (بارتولمه، .(575 گمان مىرود شوري و ذرات نمك فراوان موجب درخشندگى آن شده باشد (رضى، 419). مؤلفان عهد اسلامى اغلب از شوري آب اين درياچه ياد كردهاند ( حدود العالم، 14، مسعودي، التنبيه...، 75؛ اصطخري، همانجا). در شاهنامة فردوسى (4/71، 7/101) و در نسخهاي از نزهة القلوب نام چيچست به صورت خنجست آمده است (بارتولد، كه آن را تصحيف همين اسم دانستهاند ( دايرةالمعارف...، 1/813؛ لغت نامه...، ذيل چيچست). از ديگر نامهاي كهن اين درياچه، كبودان است. استرابن كه در حدود سدة 1م مىزيسته، اين درياچه را كپوتا10 نوشته است .(V/302) پورداود معتقد است نام دو هزار سالة كپوتا بايد از واژة كپوت (كبود) در زبان پارسى باستان باشد (2/144). در منابع اسلامى نيز اين نام به صورت درياي كبوذان و كبودان ( حدود العالم، همانجا؛ مسعودي، همانجا، نيز مروج...، 1/64؛ ابن حوقل، 2/336؛ ابن فضلالله، 115؛ بيرونى، 2/566؛ طوسى، 298؛ ابودلف، 14؛ ادريسى، 2/682؛ ماركوارت، 143 ، حاشية آمده است. درياچةاورميه را درنوشتهها بهنامجزيرههايدرون آن نيزخواندهاند. يكى از اين جزيرهها كبودان است. شايد نام جزيره از نام درياچه و يا به عكس گرفته شده باشد. پورداود نام جزيره را برگرفته از نام درياچه دانسته است (همانجا). بطلميوس نام درياچه را مارگيانه (مانتيانه، به احتمال مراغه) نوشته است. هرودت از قومى با نام ماتينوي ياد كرده كه به نام مانتيانه نزديك است 255) .(I/237, مينورسكى نام مانتيانه را با نام مانّاها كه در حوالى اين درياچه مىزيستهاند، نزديك دانسته است ( 1 EI؛ ماركوارت، .(143 ابوالفدا درياچة مزبور را «بحيرة تلا» ضبط كرده، دژي را نيز بر كوهى در اين درياچه به همان نام ناميده، و مدعى شده است كه هلاكو اموال خود را در آن دژ نهاده بود (ص 397). طبري از دژ نام برده، و نوشته است كه محمد بن بعيث در 220ق به دژي در ميان اين درياچه كه شاهى ناميده مىشد، رفت (9/12، 164). پورداود مىنويسد كه اين درياچه را گاه به نام يكى از جزيرههاي بزرگ كوهستانى آن كه «شاهى» نام دارد، درياچة شاهى خوانند (2/146). حمدالله مستوفى آن را به نامهاي بحيرة چيچست، درياي شورِ طسوج (طروج) ناميده است ( نزهة...، 85، 223). اين درياچه را اصطخري «بحيرة الشراة» نيز ناميده كه به معناي درياچة خوارج است (ص 181؛ لسترنج، 194). اين نام به احتمال از آنجا ناشى شده كه به نوشتة ياقوت (1/513) در كوه جزيرة وسط درياچه، دژي استوار وجود داشته كه ساكنانش بر واليان آذربايجان عاصى بودهاند. محتمل است اين همان جزيرة شاهى يا شاهو باشد كه طبري (همانجا) از آن ياد كرده، و رشيدالدين آن را «شاهوتله» نوشته است (3/170). درياچة اورميه در فاصلة 17 كيلومتري شمال شرق شهر اورميه از شمال به جنوب كشيده شده است. سواحل باتلاقى و جلگهاي اين درياچه با پايين آمدن سطح آب، كرانهاي با شيب ملايم را تشكيل مىدهد ( فرهنگ...، 13/28). سطح آب درياچه متغير است. در اوايل فروردين به واسطة ذوب برف و ازدياد آب رودخانهها، سطح آب درياچه به منتهاي وسعت خود مىرسد و گاهى 4 تا 5 متر از سطح معمول بالاتر مىآيد و در ماههاي شهريور و مهر و آبان آب درياچه كاستى مىپذيرد (كيهان، 1/22). متغير بودن ميزان آب سبب شده است كه كارشناسان مساحت درياچه را متغير اعلام كنند. برخى وسعت درياچه را 800 ،5كم 2 XXI/579) , 3 BSE) و برخىديگر 868 ،4كم2 نوشتهاند ( فرهنگ، همانجا). ارتفاع درياچه را از سطح درياي آزاد با اختلاف 225 ،1متر (كيهان، همانجا)، 275 ،1متر ( 3 ، BSEهمانجا) و 300 ،1متر (درويش زاده، 791) نوشتهاند. عمق متوسط درياچه 6 متر است (همو، 786). طول آن از شمال تا جنوب حدود 135 تا 150 كم و عرض آن از 15 تا 50 كم متغير است (همانجا). حداكثر عمق درياچه 15 متر است XXXVI/256) , 2 BSE). در اين درياچه به ويژه بخش جنوبى آن حدود صد جزيرة بزرگ و كوچك و صخرههاي برآمده از آب وجود دارد كه غالب آنها غير مسكون و يا مختص حفاظت حيات وحش هستند. از مجموع حدود 56 جزيرة درياچة اورميه، جزيرة شاهى (اكنون اسلامى) بزرگترين آنهاست. در 8 روستاي اين جزيره (1368ش) حدود 500 نفر زندگى مىكردند (سواژه، 6؛ رئيسنيا، 1/22). در برخى مآخذ شمار جزيره هاي درياچة اورميه حدود 60 نوشته شده است ( 3 ، BSEهمانجا). جزيرة كبودان (قويون داغى) يكى ديگر از جزاير اين درياچه است. جزاير عمدة ديگر عبارتند از ايشك (اشك) داغى، اسپير، آرزو داغ و دوقوزلار كه جز جزيرةاسلامى، ديگر جزيرهها غيرمسكونند (همانجا). درياچة اورميه در دورة پليوسن1 به مراتب وسيعتر بوده، و از شمال تا ديلمقان (ديلمگان)، از شرق تا تبريز و مراغه و از جنوب تا مرحمت آباد امتداد داشته است (كيهان، همانجا). آب اغلب رودخانههايى كه به اين درياچه مىريزند، به سبب عبور از طبقات پر نمك و سولفات دو سود شور است. وزن مخصوص آب هنگامى كه سطح آن پايين است 155/1 گرم است (همانجا؛ مرگان، 1/354). ميزان املاح آب درياچه، هنگام پرآبى، 220 گرم در ليتر است و در فصل تابستان تا 280 گرم در ليتر افزايش مىيابد (درويشزاده، همانجا). تركيب املاح آب درياچه چنين است: كلرور سديم: 37/86 گرم، كلرور منيزيم: 94/6 گرم، سولفات دوشو: 34/0 گرم، سولفات منيزي: 08/6 گرم و كلرور كلسيم: 27/0 گرم (كيهان، همانجا). ميزان بارندگى سالانه در منطقة درياچه 200 تا 300 ميلىمتر است. در آبهاي اين درياچه و كنار ساحل آن جلبكهاي سبز، سخت پوستان قرمز رنگ و باكتريها زندگى مىكنند (درويشزاده، 788؛ كيهان، 1/23). در برخى جزاير درياچة اورميه چشمههاي آب شيرين وجود دارند كه براي زندگى حيوانى و گياهى مناسبند. جزيرة قويون داغى داراي آب شيرين دائمى است. بدينسبب، گله داران گوسفندان خود را به اين جزيره مىآورند تا از مراتع آن استفاده كنند. در جزاير اشك، آرزو و اسپير نيز، به سبب وجود آب شيرين، روييدنيهاي فراوان به دست مىآيد. درختان اين جزاير اغلب پستة وحشى است (سواژه، همانجا). درياچة اورميه در گودالى قرار دارد كه از ديدگاه ساختار زمين شناسى ميان دو سيستم گسل فعال تبريز در شمال و زرينه رود در جنوب واقع است و چه بسا بر اثر حركت گسلها پديد آمده باشد. رسوبات شيميايى درياچه شامل نمك طعام، گچ، آرا گونيت و تا اندازهاي كلسيت است. در سواحل باتلاقى درياچة اورميه لجنى متعفن وجود دارد كه به صورت خمير سياه رنگ داراي تركيبات گوگردي و خواص درمانى است (درويش زاده، 788، 791). حمدالله مستوفى به اين نكته اشاره كرده، و نوشته است كه «بحيرة چيچست هوايش گرم است و به عفونت مايل» (نزهة، 85). عمدهترين رودخانههاي حوضة درياچة اورميه اينهاست: تلخه رود (آجى چاي)، صافى رود، مردي رود، زرينه رود (جغتو)، تاتائو(تاتاهو)، قادر رود،بارانداز چاي،اورميه رود، صوفى چاي، نازلوچاي، زولو رود (زولاچاي)، شهرچاي، ليلان چاي، سيمينه رود، مهاباد رود و رودگدار (مرگان، 1/358؛ نهچيري، 40، 42؛ فرهنگ، 13/22؛ جعفري، 2/38، 47). اردكهاي نوك قرمز و مرغان حسينى (فلامينگو) اغلب به سواحل درياچه مىآيند و از موجودات كنار درياچه تغذيه مىكنند (سواژه، 6). برخى نوشتههاي اسلامى زردشت را برخاسته از اورميه مىدانند (بلاذري، 462؛ ابن فقيه، 275؛ ابن خردادبه، 119). در اساطير ايرانى محل كشته شدن افراسياب به دست كيخسرو را درياچة اورميه نوشتهاند (پورداود، 2/153؛ حمدالله، تاريخ...، 90). در نوشتههاي باستان آمده است كه كيخسرو بتكدهاي كه چيچست ناميده مىشد و كنار درياچة مزبور بود، ويران كرد و به جاي آن آتشكدة آذرگشنسپ را بنا نهاد (پورداود، 2/148؛ بندهش، 91). بنابر سالنامههاي شلمنصر سوم شاه آشور، آشوريان در 844قم پارسيان (پارسوآ) و در 836قم مادها (ماداي) را شناختند. در اين عهد پارسها در مغرب و جنوب غربى درياچة اورميه، و مادها در منطقة جنوب شرقى آن مىزيستند. جنوب درياچه سرزمين مانّاها بود (گيرشمن، 87، 88). سكاييان نيز مدتى در اطراف درياچه استقرار داشتند (همو، 99). بنابه نوشتة دياكونوف بخشى از هوريان محتملاً از زمان قديم در ناحية درياچة اورميه مىزيستند (ص 282). مآخذ: ابن حوقل، محمد، صورة الارض، ليدن، 1939م؛ ابن خردادبه، عبيدالله، المسالك و الممالك، به كوشش دخويه، ليدن، 1889م؛ ابن فضلالله عمري، احمد، مسالك الابصار، به كوشش فؤاد سزگين، فرانكفورت، 1408ق/1988م؛ ابن فقيه، احمد، مختصر كتاب البلدان، ليدن، 1302ق؛ ابودلف، مسعر، الرسالة الثانية، به كوشش پ. بولگاكوف و ا. خالدوف، مسكو، 1960م؛ ابوعلى مسكويه، احمد، تجارب الامم، به كوشش دخويه، ليدن، 1871م؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاريس، 1840م؛ ادريسى محمد، نزهة المشتاق، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه؛ اصطخري، ابراهيم، مسالك الممالك، ليدن، 1927م؛ اوستا، ترجمة جليل دوستخواه، تهران، 1370ش؛ بلاذري، احمد، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله انيس طباع و عمر انيس طباع، بيروت، 1407ق/1987م؛ بندهش، فرنبغ دادگى، ترجمة مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بيرونى، ابوريحان، القانون المسعودي، حيدرآباد دكن، 1374ق/1955م؛ پورداود، ابراهيم، تعليقات بر يسنا، به كوشش بهرام فره وشى، تهران، 1337ش؛ جعفري، عباس، رودها و رودنامة ايران، تهران، 1376ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفى، تاريخ گزيده، به كوشش عبدالحسين نوايى، تهران، 1362ش؛ همو، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، ليدن، 1331ق/1913م؛ دايرةالمعارف فارسى؛ درويشزاده، على، زمين شناسى ايران، تهران، 1370ش؛ دياكونوف، ا. م.، تاريخ ماد، ترجمة كريم كشاورز، تهران، 1345ش؛ رئيسنيا، رحيم، آذربايجان در سير تاريخ ايران، تهران، 1368ش؛ رشيدالدين فضل الله، جامع التواريخ، به كوشش عبدالكريم على اوغلى، باكو، 1957م؛ رضى، هاشم، فرهنگ نامهاي اوستا، تهران، 1346ش؛ سواژه، س. د. و.، «جزيرة قويون داغ»، ترجمة منوچهر ستوده، شكار و طبيعت، تهران، 1339ش، شم 13؛ شرفالدين على يزدي، ظفرنامه، به كوشش عصامالدين اورونبايوف، تاشكند، 1972م؛ طبري، تاريخ؛ طوسى، محمد، عجايب المخلوقات، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345ش؛ فردوسى، شاهنامه، تهران، 1345ش؛ فرهنگ جغرافيايى آباديهاي كشور (اروميه)، سازمان جغرافيايى نيروهاي مسلح، تهران، 1376ش؛ كيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران، تهران، 1310ش؛ گزيدههاي زاد سپرم، ترجمة محمد تقى راشد محصل، تهران، 1376ش؛ گيرشمن، و.، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمة محمد معين، تهران، 1336ش؛ لسترنج، گ.، بلدان الخلافة الشرقية، ترجمة بشير فرنسيس و كوركيس عواد، بغداد، 1373ق/1954م؛ لغت نامة دهخدا؛ مرگان، ژاك، ايران، مطالعات جغرافيايى، ترجمة كاظم وديعى، تبريز، 1339ش؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، ليدن، 1893م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش يوسف اسعد داغر، بيروت، 1385ق/1965م؛ مشكور، محمد جواد، نظري به تاريخ آذربايجان...، تهران، 1349ش؛ مينوي خرد، ترجمة احمد تفضلى، تهران، 1364ش؛ نسوي، محمد، سيرت جلالالدين مينكبرنى، به كوشش مجتبى مينوي، تهران، 1344ش؛ نهچيري، عبدالحسين، جغرافياي تاريخى شهرها، تهران، 1370ش؛ ياقوت، بلدان؛ يشتها، ترجمة پورداود، تهران، 1347ش؛ نيز: , Ch., Altiranisches W N rterbuch, Berlin, 1961; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1971; BSE 2 ; BSE 3 ; EI 1 ; Gesenius, W., Hebrew and English Lexicon, Cambridge, 1906; Herodotus, The History, tr. A. D. Godley, London, 1946; Marquart, J., Er ? n l ahr, Berlin, 1901; Sevim, Ali, Anadolu'nun fethi, Ankara, 1988; Strabo, The Geography, London, 1961. عنايتالله رضا