responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4017
انار
جلد: 10
     
شماره مقاله:4017


اَنار، ميوة درختى‌ از تيرة مورديها2 يا پونيكاسه‌، و از جنس‌ پونيكا و گونة گراناتوم‌ (گل‌ گلاب‌، 232؛ ثابتى‌، 50). برخى‌ از گياه‌شناسان‌ درخت‌ انار را از گياهان‌ بومى‌ ايران‌ و سرزمينهاي‌ همساية ايران‌ ( بريتانيكا، )، VIII/105Šø¤îþõ و برخى‌ديگر از رستنيهاي‌بومى‌ سوريه‌ و مصر دانسته‌اند (نك: پورداود، اناهيتا، 268). مصريان‌ روزگار سلسلة هجدهم‌ فرعونها (از 1580 تا 1350ق‌م‌) درخت‌ انار را مى‌شناختند و آن‌ را پرورش‌ مى‌دادند، اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ اين‌ گياه‌ در زبان‌ قبطى‌ (مصري‌ كهن‌) ريشة سامى‌ دارد، احتمالاً بايد از جايى‌ ديگر به‌ مصر آمده‌ باشد (همانجا). در زمانهاي‌ قديم‌، احتمالاً جِلعاد (سرزمينى‌ در فلسطين‌) نيز از رويشگاههاي‌ درخت‌ انار بوده‌ است‌ (ديويس‌، .(589
واژة انار: انار واژه‌اي‌ فارسى‌ است‌ كه‌ در زبان‌ پهلوي‌ چندبار به‌ كار رفته‌ است‌ ( شايست‌...، 72 -71 ؛ مكنزي‌، 230 ,9 ؛ مشكور، 120). در متنهاي‌ اوستايى‌ واژة انار نيامده‌، اما به‌ گياهى‌ با نام‌ هذانئپتا يا هذانئپاتا1 اشاره‌ شده‌ است‌ كه‌ آن‌ را در سنت‌ پارسيان‌ درخت‌ انار دانسته‌اند (نك: ويسپرد، 48؛ پورداود، تفسير...، 138-139، 146). هذانئپاتا را به‌ معناي‌ درخت‌ «هميشه‌ سبز» نيز نوشته‌اند ( ونديداد، 136؛ نيز نك: مهدي‌حسن‌، 1040).
در زبان‌ و ادب‌ فارسى‌ واژه‌هاي‌ نار، ناردان‌ و ناردانه‌ را براي‌ ميوه‌ و دانة انار (معزي‌، 214، 598؛ اديب‌ صابر، 117، 128) و ناربُن‌ و ناروَن‌ (وَن‌ = درخت‌) را براي‌ درخت‌ انار به‌ كار برده‌اند (پورداود، اناهيتا، 265-266).
انار در زبان‌ عربى‌ رُمّان‌ است‌. برخى‌ رمّان‌ را واژه‌اي‌ دخيل‌ از زبان‌ سريانى‌، و برخى‌ هم‌ برگرفته‌ از آرامى‌ دانسته‌اند (جفري‌، .(144-145 رمان‌ را از رَم‌، به‌ معنى‌ ترميم‌ و سامان‌ بخشيدن‌ نيزگرفته‌اند و گفته‌اند كه‌ خاصيت‌ ميوة انار جلا دادن‌ و سامان‌ دهى‌ دل‌ است‌ (طوسى‌، 9/484؛ نيز نك: جفري‌،همانجا). به‌روايت‌ كلينى‌ 40روز ناشتا انار خوردن‌ دل‌را جلا مى‌دهد و روشن‌ مى‌كند (6/354). در قرآن‌ كريم‌ 3 بار در سوره‌هاي‌ (انعام‌/6/99، 141) و الرحمن‌ (55/68) به‌ رمّان‌ اشاره‌ شده‌ است‌.
اصل‌ و خاستگاه‌ واژة رمان‌ هنوز ناشناخته‌ است‌ و به‌ احتمال‌ بسيار واژه‌اي‌ غيرسامى‌ است‌ و ساميان‌ آن‌ را از زبانهاي‌ ديگر گرفته‌ بوده‌اند (جفري‌، همانجا).
شماري‌ از شهرها و آباديهاي‌ انار خيز در ايران‌ و سرزمينهاي‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ نام‌ اين‌ گياه‌ ناميده‌ شده‌اند. انار، اناران‌، انارو، انارستان‌، انارستانك‌، انارك‌ و انارشيرين‌، از جمله‌ نام‌ برخى‌ از شهرها و آباديها در سرزمين‌ ايران‌ است‌ (پاپلى‌، 70). برخى‌ از آباديها و محلها نيز در سرزمين‌ فلسطين‌ به‌ نام‌ رُمّان‌ يا رِمُّن‌ ناميده‌ شده‌اند ( جودائيكا، .(XIII/842 همچنين‌ غرناطه‌، نام‌ شهري‌ در اندلس‌، به‌ زبان‌ «عجم‌ اندلسى‌» به‌ معناي‌ انار است‌ (ياقوت‌، 3/788 ؛ نيز نك: تاج‌ العروس‌، 5/191). اين‌ كلمه‌ صورت‌ عربى‌ شدة كلمة اسپانيايى‌ «گرانادا2» و صورت‌ ديگر «گراناتوم‌» است‌ (پورداود، همان‌، 267).
گسترة جغرافيايى‌: انار وحشى‌ از ديرباز در سراسر جنگلهاي‌ كرانة درياي‌ مازندران‌ و جنگلهاي‌ خشك‌ منطقة فارس‌ و مناطق‌ كردستان‌ و بلوچستان‌ و داخل‌ سرزمين‌ ايران‌ (ثابتى‌، 50؛ نيلوفري‌، 38؛ زرگري‌، 2/344؛ ساعى‌، 1/244) و در شماري‌ از سرزمينهاي‌ آسيايى‌، به‌ خصوص‌ آسياي‌ غربى‌، بين‌النهرين‌، شمال‌ افريقا و كرانه‌هاي‌ درياي‌ مديترانه‌ (زرگري‌، 2/343-344) مى‌روييده‌ است‌.
تاريخ‌ آشنايى‌ ايرانيان‌ با درختچة انار، و شيوة اهلى‌ و بستانى‌ كردن‌ و پرورش‌ آن‌ در ايران‌ دقيقاً روشن‌ نيست‌. پلوتارك‌ از يك‌ ايرانى‌ ياد مى‌كند كه‌ با دادن‌ اناري‌ بسيار بزرگ‌ به‌اردشير اول‌ (سل 466- 424ق‌م‌)، او را از پرورش‌ چنين‌ ميوه‌اي‌ شگفت‌زده‌ كرده‌ بود ؛ XI/135) نيز نك: پورداود، همان‌، 272). گفتة پلوتارك‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ مردم‌ ايران‌ در دورة هخامنشى‌ در پرورش‌ انار بستانى‌ مهارت‌ و ورزيدگى‌ داشته‌اند.
جغرافيا نويسان‌ اسلامى‌ جسته‌ گريخته‌ به‌ رويش‌ درخت‌ انار در گسترة جغرافيايى‌ ايران‌ و پرورش‌ گونه‌هاي‌ مختلف‌ انارهاي‌ درشت‌ و شيرين‌ در انارستانهاي‌ شهرهاي‌ ايران‌ اشاره‌ كرده‌اند. در قديم‌، ري‌ (ثعالبى‌، ثمار...، 541)، خُجند ( حدود العالم‌، 395)، شهر حُلوان‌ (ابن‌ حوقل‌، 2/368؛ اصطخري‌، 165؛ قزوينى‌، آثار البلاد، 357)، عمان‌ (اصطخري‌، 27)، ساوه‌ و يزد (حمدالله‌، 62، 74) از نواحى‌ انار خيز مشهور ايران‌ بوده‌اند. در آغاز دورة عباسيان‌، قومس‌ و طبرستان‌ نيز از نواحى‌ انار خيز معروف‌ ايران‌، و در جهان‌ اسلام‌ شناخته‌ شده‌ بودند (مناظر احسن‌، 128).
انار برخى‌ از شهرهاي‌ ايران‌ چنان‌ پسند طبع‌ خلفاي‌ عباسى‌ و فرمانروايان‌ آن‌ دوره‌ شده‌ بود كه‌ متوليان‌ آن‌ شهرها موظف‌ بودند همراه‌ خراج‌ شهر مقداري‌ انار هم‌ بفرستند؛ مثلاً رازيان‌ (مردم‌ ري‌) سالى‌ 100 هزار رطل‌ از انارهاي‌ امليسى‌ يا املسى‌ (انارهاي‌ بى‌دانة مَلَس‌ يا ميخوش‌) را به‌ دربار خليفه‌ مى‌فرستادند (ثعالبى‌، لطائف‌...، 234- 235). همچنين‌، همه‌ ساله‌ مردم‌ قومس‌ 40 هزار و مردم‌ طبرستان‌ 100 هزار انار، به‌ عنوان‌ بخشى‌ از خراج‌ شهرهايشان‌، براي‌ هارون‌الرشيد مى‌فرستادند (مناظر احسن‌، همانجا).
پولاك‌، طبيب‌ دورة ناصري‌، انار ساوه‌ را بهترين‌ انار جهان‌ و حتى‌ بهتر از انارهاي‌ بى‌هستة پيشاور مى‌دانست‌ (ص‌ 366). همو مى‌نويسد: مردم‌ اردستان‌ تنها از راه‌ توليد و فروش‌ انار زندگى‌ مى‌گذراندند (همانجا).
در باغهاي‌ ايران‌ نوعهاي‌ مختلف‌ انار را مى‌پروراندند. انارهاي‌ ترش‌، شيرين‌، ميخوش‌، سياه‌ پوست‌، بى‌دانه‌، اَزغَند و اردستانى‌ (ابونصري‌، 177)، از جمله‌ انارهاي‌ پروردة معروف‌ بوده‌اند. هر شهر و ديار نيز در پروراندن‌ برخى‌ از انارها شهرت‌ داشتند؛ مثلاً، كاشان‌ در پرورش‌ درختهاي‌ انار زاغة سفيد دانه‌ و زاغة سرخ‌ دانه‌، انار سياه‌ دانه‌، شيرين‌ شهوار، شيرين‌ بى‌ دانه‌ و شيرين‌ِ سرخ‌ پوست‌، انار ترش‌ يزدي‌ و ترش‌ راوندي‌، و ترش‌ مَلَس‌ (كلانتر ضرابى‌، 194) معروف‌ بود.
امروزه‌ انار در بسياري‌ از شهرها و آباديهاي‌ ايران‌، به‌ خصوص‌ آباديهاي‌ حاشية كوير كاشته‌ مى‌شود. انارهاي‌ ساوه‌، قم‌، تفت‌، عقداي‌ يزد، بَجستان‌ خراسان‌، فين‌ كاشان‌، انار بى‌ دانة سُرخة سمنان‌ و انار سياه‌ دانة ساوه‌ بيش‌ از انارهاي‌ نواحى‌ ديگر ايران‌ مرغوبيت‌ و شهرت‌ دارند ( فرهنگنامه‌...، 4/2؛ سيفى‌، 59).
قداست‌: سرسبزي‌ و حفظ سرزندگى‌ و جاودانگى‌ درخت‌ انار، به‌ اين‌ رستنى‌ در پنداشت‌ بيشتر مردم‌ جهان‌ تقدس‌ بخشيده‌ است‌، و آن‌ را مادر زمين‌ و زهدان‌ طبيعت‌ و مظهري‌ از بركت‌ و باروري‌ و فراوانى‌ و جاودانگى‌ پنداشته‌اند (مهدي‌ حسن‌، 1041). پردانگى‌ ميوة آن‌ را هم‌ نماد بركت‌ و باروري‌ به‌ شمار آورده‌اند (همو، 1039؛ دراور، 7 ؛ نيز نك: فره‌وشى‌، 65). از اين‌ رو، درخت‌ انار و ميوه‌ و شاخه‌هاي‌ آن‌ در اسطوره‌هاي‌ بيشتر اقوام‌ جهان‌ و اديان‌ الهى‌ مقدس‌ شمرده‌ شده‌اند.
در اساطير: مردم‌ دوران‌ باستان‌، گياهان‌ و درختانى‌ را كه‌ مى‌پنداشتند ايزد يا الهه‌اي‌ آنها را كاشته‌، يا از خون‌ الهه‌ يا قهرمانى‌ اسطوره‌اي‌ يا حماسى‌ روييده‌ است‌، مقدس‌ مى‌شمردند (يادداشت‌ مؤلف‌). بنابر اساطير يونانى‌، آفروديته‌، رب‌النوع‌ عشق‌، درخت‌ انار را به‌ دست‌ خود در جزيرة قبرس‌ كاشت‌ (پورداود، اناهيتا، 271)، و از ريختن‌ خون‌ ديونوسوس‌1 كه‌ او را باكوس‌ (رب‌ النوع‌ تاكستان‌ و شور و جذبة عارفانه‌) هم‌ خوانده‌اند، درخت‌ انار سر برآورد (فريزر، .(389
بنابر اساطير ايرانى‌، از فروريختن‌ خون‌ سياوش‌ بر زمين‌، به‌ گفتة فردوسى‌ «گياهى‌ برآمد همانگه‌ ز خون‌» كه‌ آن‌ را گياه‌ سياوشان‌ يا «خون‌ سياوشان‌» خواندند (نك: 3/664). در بيستون‌ درخت‌ اناري‌ روييده‌ بود كه‌ آن‌ را «انار فرهاد» مى‌ناميدند. در افسانه‌اي‌ آمده‌ است‌ كه‌ فرهاد از شنيدن‌ خبر مرگ‌ شيرين‌ تيشه‌ بر سرش‌ زد. دستة تيشه‌ كه‌ از چوب‌ انار بود، بر زمين‌ افتاد و در خون‌ فروريختة فرهاد بر خاك‌ روييد. ميوة اين‌ درخت‌ را كه‌ مى‌شكافتند، اندرونش‌ سوخته‌ و خاكستر بود ( برهان‌...، ذيل‌ انار فرهاد).
درخت‌ انار را مانند افدرا2 گياه‌ جاودانگى‌ به‌ شمار آورده‌اند (مهدي‌ حسن‌، 1035، 1041). برخى‌ افدرا را همان‌ گياه‌ مقدس‌ هَئومه‌ يا هوم‌3 (در سنسكريت‌: سومه‌) دانسته‌اند. آرياييان‌ قديم‌ و سپس‌ پيروان‌ دين‌ مزديسنا پايگاهى‌ ايزدي‌ براي‌ آن‌ مى‌پنداشتند و شيرة آن‌ را مقدس‌ مى‌شمردند (معين‌، 1/50، حاشية 1). بنابه‌ برخى‌ روايتها، از جمله‌ روايت‌ كتاب‌ زراتشت‌ نامه‌، زردشت‌ يك‌ دانه‌ انار به‌ اسفنديار داد و اسفنديار با خوردن‌ آن‌ رويين‌تن‌ شد و ديگر زخمى‌ بر او كارگر نيفتاد (بهرام‌ پژدو، 77).
در اديان‌: انار در دين‌مزديسنا از درختان‌ مينوي‌ و از عناصرمقدس‌ و خجسته‌ به‌ شمار مى‌رود و زرتشتيان‌ شاخه‌ و ميوة آن‌ را در مناسك‌ و آيينهاي‌ دينى‌ خود به‌ كار مى‌برند. بَرسَمى‌ كه‌ زرتشتيان‌ در آيينهاي‌ عبادي‌ به‌ دست‌ مى‌گيرند، بنابر متنهاي‌ متأخر زرتشتى‌، از تركه‌هاي‌ درختان‌ اناري‌ است‌ كه‌ معمولاً در آتشكده‌ها مى‌كاشتند (معين‌، 1/400-401؛ نيز نك: پورداود، همان‌، 274). درخت‌ انار و برسم‌ فراهم‌ آمده‌ از تركه‌هاي‌ انار را ماه‌ درختى‌ مؤنث‌ دانسته‌اند كه‌ در آن‌ رمز و نشانة جاودانگى‌ و باروري‌ نهفته‌ است‌ (مهدي‌ حسن‌، 1041). در قديم‌ آب‌ مقدس‌ زوهر يا زور4 را با فشردةهذانئپاتا (شيرة گياه‌انار) يا شيرة گياه‌ هوم‌ مى‌آميختند و در مراسم‌ دعا خوانى‌ يَسنه‌ به‌ كار مى‌بردند (پورداود، تفسير، 146؛ نيز نك: مينوي‌ خرد، 104- 105). شربت‌ مقدس‌ هوم‌ را نيز از شيرة شاخه‌هاي‌ گياه‌ هوم‌ ساييده‌ شده‌ با شاخة درخت‌ انار مى‌ساختند (موله‌، 69).
ايرانيان‌ به‌ هنگام‌ به‌ جا آوردن‌ مناسك‌ دينى‌، چوب‌ درخت‌ انار را مى‌سوزاندند (مهدي‌ حسن‌، 1042). در خوانهاي‌ نوروزي‌ و مهرگان‌، هفت‌ شاخة درخت‌، از جمله‌ يك‌ شاخة انار مى‌گذاشتند و به‌ آنها تبرك‌ مى‌جستند و تفأل‌ مى‌زدند (جاحظ، 277). اكنون‌ نيز چند شاخة انار (فره‌وشى‌، 59) يا چند دانه‌ انار بر سر خوان‌ نوروزي‌ مى‌چينند (يادداشت‌ مؤلف‌). زرتشتيان‌ در آيين‌ پيوند همسري‌ دختران‌ و پسرانشان‌، به‌ نيت‌ و آرزوي‌ باروري‌ و آوردن‌ فرزند به‌ آنان‌ انار مى‌دهند (اوشيدري‌، 128). منداييها، در مراسم‌ «پنجه‌» كه‌ در 5 روز بر پا مى‌دارند، بر روي‌ خوان‌ مراسم‌ پنجه‌، انار و گندم‌ و نان‌ كه‌ نمادهايى‌ از رويش‌ و باززايى‌ و نوشُدگى‌ و پيروزي‌ زندگى‌ است‌، مى‌گذارند (دراور، .(37
در عهد سليمان‌ نبى‌ رسم‌ بود كه‌ دورادور سرستونهاي‌ معابد و كاخها را به‌ نشانة قداست‌ با نقش‌ انار مى‌آراستند. سليمان‌(ع‌) دستور داده‌ بود كه‌ در كاخش‌ دو ستون‌ برنجى‌ بسازند و گرداگرد آنها را در دو رج‌ با نقش‌ انار بيارايند (كتاب‌ اول‌ پادشاهان‌، 7: 18، 42). نشانه‌هايى‌ از اين‌ آيينهاي‌ اوليه‌ كه‌ مربوط به‌ درختان‌ مقدس‌ است‌، بر دو ستون‌ معبد اورشليم‌ بازمانده‌ بود. اين‌ ستونها با نقش‌ انارهاي‌ تزيينى‌ دور آنها، نشان‌ و گواهى‌ بر درخت‌ زندگى‌ بود (اسميث‌، 488 ؛ نيز نك: .(ERE,XII/457 دورادور دامن‌ جامة پيشوايان‌ مذهبى‌ يهود را يك‌ در ميان‌ با انارهاي‌ لاجوردي‌، ارغوانى‌ و قرمز رنگ‌ و زنگوله‌ تزيين‌ مى‌كردند (سفر خروج‌، 28: 33-34). نقش‌ انار و زنگوله‌ بر جامة كاهنان‌ بزرگ‌، نشان‌ از جاودانگى‌ و مصونيت‌ آنان‌ از مرگ‌ ناگهانى‌ در پيشگاه‌ آفريدگار در قدس‌ بود (همان‌، 28: 35؛ نيز نك: III/541 .(ER,
مسلمانان‌ انار را ميوة بهشتى‌، و آن‌ را مقدس‌ مى‌شمارند. در قرآن‌ كريم‌ نيز انار از ميوه‌هاي‌ بهشتى‌ دانسته‌ شده‌ است‌ (الرحمن‌/55/68). در متون‌ اسلامى‌ به‌ بهشتى‌ بودن‌ انار اشاره‌ شده‌ است‌ و نخل‌ و رمان‌ را برترين‌ ميوه‌ها (طوسى‌، 9/484) و انارملس‌ را يكى‌از ميوه‌هاي‌ پنجگانة بهشت‌ (مجلسى‌، 49) دانسته‌اند. داستان‌ رفتن‌ حضرت‌ على‌(ع‌) همراه‌ پيامبر(ص‌) به‌ وادي‌ عقيق‌ به‌ قصد ديدار غديرهاي‌ آب‌ گرفته‌ از باران‌ شبانگاهى‌ و نزول‌ خوانى‌ پر از انار از آسمان‌ براي‌ ايشان‌ و بيان‌ پيامبر به‌ بهشتى‌ بودن‌ اين‌ ميوه‌ (عمادزاده‌، 123-124) نشانة ديگري‌ بر قداست‌ انار نزد امت‌ مسلمان‌ است‌.
بنابر برخى‌ از روايتها، دانه‌اي‌ از دانه‌هاي‌ انار، بهشتى‌ است‌ و اين‌ دانه‌ فقط نصيب‌ مؤمنان‌ مى‌شود و فرشتگان‌ آن‌ را از كافران‌ دور نگه‌ مى‌دارند (كلينى‌، 6/353؛ مجلسى‌، 50). حضرت‌ على‌(ع‌) به‌ هنگام‌ خوردن‌ انار دستارش‌ را زير دستهايش‌ مى‌گسترد تا دانه‌هاي‌ انار روي‌ زمين‌ نيفتند (كلينى‌، همانجا). عامة مردم‌ باور دارند كه‌ هر كس‌ اين‌ دانة انار را بخورد، به‌ بهشت‌ خواهد رفت‌ (براي‌ تفصيل‌ بيشتر، نك: هدايت‌، 121؛ شكورزاده‌، 309؛ اسديان‌، 235؛ صفى‌ نژاد، 393). طوافان‌ نيز انار خود را با نغمة «انار دارم‌، انار باغ‌ بهشت‌» (فيلوت‌، به‌ مردم‌ كوچه‌ و بازار عرضه‌ مى‌كردند. خراسانيها باور دارند اگر كسى‌ اناري‌ را در شب‌ جمعه‌ بخورد و دانه‌اي‌ از آن‌ بر زمين‌ نيفتد تا 40 روز شيطان‌ به‌ او نزديك‌ نخواهد شد و پس‌ از مردن‌، به‌ بهشت‌ خواهد رفت‌ (شكورزاده‌، همانجا). مردم‌ لرستان‌ و ايلام‌ خوردن‌ انار را ثواب‌ مى‌دانند و در شبهاي‌ جمعه‌ انار براي‌ مردگانشان‌ خيرات‌ مى‌كنند (اسديان‌، همانجا).
مردم‌ ايران‌ تك‌ درخت‌ رسته‌ بر سر تپه‌ها، كوهها و در زيارتگاهها، به‌ خصوص‌ انار را مقدس‌، و نشانه‌اي‌ از وحدت‌ و ذات‌ الهى‌ مى‌انگارند و به‌ آن‌ دخيل‌ مى‌بندند و از آن‌ مراد خواهى‌ مى‌كنند (يادداشت‌ مؤلف‌؛ نيز نك: فره‌وشى‌، 65). مردم‌ ايلات‌ و عشاير و روستاهاي‌ كرمان‌ چوب‌ انار را بركت‌ زا مى‌پندارند و از آن‌ چوب‌ِ مشك‌ زنى‌ مى‌سازند (فرهادي‌، 324). خوردن‌ انار ياسين‌ (اناري‌ كه‌ در عيد نوروز 40 يا 100 بار سورة يس‌ بر آن‌ خوانده‌ و دميده‌ باشند) را تداوم‌ بخش‌ تندرستى‌ در طول‌ سال‌ مى‌پنداشتند ( غياث‌ اللغات‌، آنندراج‌، ذيل‌ انار ياسين‌). شيرازيها با خوراندن‌ انار ياسين‌ به‌ كودكانشان‌، آنان‌ را از شير مى‌گرفتند (فقيري‌، 69).
كاربرد پزشكى‌: دانشمندان‌ علوم‌ طبيعى‌ و پزشكى‌ جهان‌ باستان‌ از ديرباز با علم‌ و تجربه‌ با خواص‌ برخى‌ از اجزاء درخت‌ انار و ميوة آن‌ و خواص‌ درمانى‌ و سود و زيان‌ اين‌ گياه‌ آشنا بوده‌اند. پلينى‌ دانشمند طبيعى‌دان‌ رومى‌ (23-79م‌)، قديم‌ترين‌ آگاهيها را دربارة شماري‌ از خواص‌ انار مى‌دهد. او انار شيرين‌ را فرونشانندة تهوع‌ در زنان‌ آبستن‌ و داروي‌ دهان‌ شوي‌ ساخته‌ شده‌ از انار تلخ‌ را زدايندة عفونتهاي‌ دهان‌، بينى‌، گوش‌، تاري‌ ديد، زخمهاي‌ پلك‌ چشم‌، زخمها و آماسهاي‌ روي‌ قرحه‌هاي‌ شرمگاه‌ و خنثى‌ كنندة آثار زهر دانسته‌ است‌.
در گياه‌ - دارونامه‌ها و پزشكى‌ نامه‌هاي‌ دانشمندان‌ قديم‌ ايران‌ اسلامى‌، مانند قانون‌ ابن‌ سينا، كامل‌ الصناعة الطبية الملكى‌ على‌ بن‌ عباس‌ اهوازي‌، صيدنة بيرونى‌، الابنية عن‌ الحقايق‌ الادوية ابومنصور هروي‌، ذخيرة خوارزمشاهى‌ اسماعيل‌ جرجانى‌ و... شرحى‌ دربارة اين‌ گياه‌ و خواص‌ دارويى‌ و درمانى‌ اجزاء و ميوة آن‌ و شيوة كاربرد آنها آمده‌ است‌.
ابن‌ بيطار، گياه‌شناس‌ و داروشناس‌ اندلسى‌ قرن‌ 7ق‌، چند صفحه‌ از دانشنامة گياهى‌ - دارويى‌ الجامع‌ لمفردات‌ الادوية و الاغذيه‌ را با بهره‌گيري‌ از آثار دانشمندان‌ علوم‌ طبيعى‌ و پزشكى‌ يونان‌ مانند ديسقوريدس‌ و جالينوس‌ و پزشكان‌ و داروشناسان‌ اسلامى‌ پيش‌ از خود، مانند ابن‌ سينا و رازي‌ به‌ بيان‌ خواص‌ و آثار درمانى‌ انار اختصاص‌ داده‌ است‌ (نك: 1/142-144).
عقيلى‌ علوي‌، طبيب‌ خراسانى‌ قرن‌ 12ق‌، اطلاعات‌ پيشينيان‌ خود را دربارة خواص‌ طبى‌ و سود و زيان‌ اجزاء درخت‌ انار و ميوه‌ و گل‌ آن‌ به‌ تفصيل‌ در مخزن‌ الادويه‌ (تأليف‌: 1183ق‌) آورده‌ است‌. او در بخشهاي‌ گوناگون‌ كتابش‌ به‌ شرح‌ ماهيت‌ و طبيعت‌ و افعال‌ و خواص‌ انواع‌ انار: رمّان‌ حامض‌ (انار ترش‌) و رمّان‌ مَز (انار ميخوش‌) مى‌پردازد و خاصيتها و سودمنديهاي‌ درمانى‌ هر يك‌ را به‌ تنهايى‌ يا در تركيب‌ با مواد دارويى‌ ديگر براي‌ درمان‌ يا كمك‌ به‌ درمان‌ بيماريها و ناخوشيها، از جمله‌ استسقا، يَرَقان‌، خفقان‌، وَجَع‌ صَدر (درد سينه‌)، سرفة حارّ (سرفة سوزنده‌)، جَرَب‌، حِكّه‌ (خارش‌) و سُعال‌ مزمن‌ يابِس‌ (سرفة كهنة خشك‌) شرح‌ مى‌دهد (ص‌ 453- 455).
عقيلى‌ انار ترش‌ را «بارِد» و «خراشندة امعا»؛ ناشتا خوردن‌ بسيار اين‌ انار را برهم‌ زنندة امعا و زيانبار براي‌ «استسقاي‌ بارد»؛ اجزاء درخت‌ انار ترش‌ و پوست‌ و گل‌ انار ترش‌ را «شديد القبض‌» و «بارد»؛ انار شيرين‌ را «سرد به‌ اعتدال‌»، «قابض‌»، «قليل‌ الغذا»، خلط آور، نفّاخ‌ و موجب‌ نعوظ در گرم‌ مزاجان‌، جلا دهنده‌ و گشاينده‌ و مليّن‌ بطن‌، مدّر بول‌، تشنگى‌ آور و خوردن‌ آن‌ را پس‌ از طعام‌ موجب‌ فرو آمدن‌ گرماي‌ِ تن‌ِ گرم‌مزاجان‌ دانسته‌ است‌. وي‌ رمّان‌ مز را براي‌ تسكين‌ حدّت‌ صفرا و رمّان‌ حامض‌ را خصوصاً براي‌ تسكين‌ لَهيب‌ و حرارت‌ معده‌ و كبد حار و غليان‌ خون‌ و صفرا و مانع‌ انصباب‌ مواد به‌ معده‌ و مدّر بول‌ و مانع‌ صعود بخار به‌ دماغ‌، و نگه‌ داشتن‌ رمّان‌ حامض‌ را در دهان‌ مانع‌ قروح‌ خبيثة دهان‌ و آكلة آن‌ نوشته‌ است‌ (نك: همانجا).
در متون‌ كهن‌ِ دارو - گياهى‌ و گياه‌ پزشكى‌ ايران‌ اسلامى‌ موارد ديگر كاربري‌ انار را در درمان‌ بيماريها و نارساييهاي‌ جسمانى‌ آورده‌اند. مثلاً شيرة قوام‌ آمده‌ از افشرة دانه‌هاي‌ انار سرخ‌ِ هسته‌ كوچك‌ را تب‌ بُر و معالج‌ تبهاي‌ طولانى‌ (ابن‌ سينا، 3/376؛ نيز نك: فردوسى‌، 9/2821)؛ پختة انار شيرين‌ را بندآورندة شكم‌ روش‌؛ خوردن‌ انار شيرين‌ و ترش‌ را با هم‌ آرامش‌ بخش‌ خفقان‌، و افشرة آن‌ دو را صفرا بُر و نيرو دهندة جگر گرم‌؛ و به‌ طور كلى‌ خوردن‌ انار را دور نگهدارندة شخص‌ از چشم‌ آشفتگى‌ (بر هم‌ خوردن‌ چشم‌) نوشته‌اند (ابن‌ بطلان‌، 8 -9). على‌ بن‌ عباس‌ اهوازي‌ آب‌ انار شيرين‌ آميخته‌ با سكنجبين‌ و آب‌ تمرهندي‌ را براي‌ درمان‌ بيماران‌ مبتلا به‌ تب‌ مطبقه‌ (حصبه‌، تيفوئيد) تجويز مى‌كرد (نجم‌آبادي‌، 469).
خوردن‌ برخى‌ انارها را براي‌ تندرستى‌ و شماري‌ از بيماريها زيان‌آور مى‌دانستند. پلينى‌ به‌ زيانمند بودن‌ نوعى‌ انار شيرين‌ بى‌هسته‌ براي‌ معده‌ و نفخ‌آور بودن‌ آن‌ و آسيب‌ رسانى‌ به‌ دندانها و لثه‌ها اشاره‌ مى‌كند. او بيماران‌ تب‌دار و كسانى‌ را كه‌ تهوع‌ و زرداب‌ دارند، از خوردن‌ اين‌ نوع‌ انار پرهيز مى‌دهد .(IV/485) انار شيرين‌ را بادانگيز، كاهندة آب‌ پشت‌ و فرونشانندة شهوت‌، و انار ترش‌ را قولنج‌آور (جمالى‌، 125) و خلط آور و ناسودمند براي‌ بر و سينه‌ (ابن‌ بطلان‌، 9) و خوردن‌ پيوستة آن‌ را با كاهو موجب‌ ناباروري‌ و سترونى‌ (حاسب‌، 52) مى‌انگاشتند.
درخت‌ انار و اجزاء آن‌ به‌ سبب‌ دارا بودن‌ تانن‌ و آلكالوئيدهاي‌ فراوان‌ در طب‌ عامه‌ و پزشكى‌ نوين‌ هنوز هم‌ كاربري‌ درمانى‌ دارد. مثلاً جوشانده‌ و دم‌ كردة گل‌ انار را براي‌ بندآمدن‌ اسهال‌، خون‌روي‌ ساده‌ و ترشحهاي‌ مهبلى‌، و غرغرة آن‌ را براي‌ فرونشاندن‌ ورم‌ لوزه‌ و شست‌ و شوي‌ حلق‌ و دهان‌ (زرگري‌، 2/348-349) تجويز كرده‌اند. پوست‌ تازه‌ يا خشك‌ ريشة انار را براي‌ دفع‌ كرم‌ كدو (همانجا؛ نيز نك: آيينه‌چى‌، 478، 1071؛ نيز نك: ابونصري‌، 177)، گَرد دانة انار را براي‌ بهبود زخمها و رفع‌ ترشحهاي‌ مهبلى‌؛ برگ‌ تازه‌ يا خشك‌ درخت‌ انار را براي‌ درمان‌ ضعف‌ اعمال‌ معده‌، كم‌ اشتهايى‌، حالت‌ تهوع‌، ضعف‌ عمومى‌، كم‌ خونى‌، اسهال‌ و صُداع‌ شقى‌ (ميگرن‌)؛ و چكاندن‌ چند بار قطره‌هايى‌ از آميزة آب‌ انار با اندكى‌ عسل‌ در بينى‌ را براي‌ پيشگيري‌ رشد پوليپ‌ (زرگري‌، 2/349-350) سودمند و اثربخش‌ دانسته‌اند.
كاربرد صنعتى‌: بنابر اطلاعاتى‌ كه‌ در دست‌ است‌، مردم‌ برخى‌ از سرزمينهاي‌ جهان‌ از ديرباز به‌ خاصيت‌ و ارزش‌ صنعتى‌ پوست‌، شاخه‌، ريشه‌، گل‌، برگ‌ درخت‌ انار و پوست‌ ميوة آن‌ پى‌ برده‌ بودند و از آنها در صنايع‌ دباغى‌ و چرمسازي‌ و رنگرزي‌ نخ‌ و پشم‌ و پارچه‌ استفاده‌ مى‌كردند. پلينى‌ به‌ استفاده‌ از پوست‌ انار نارسيده‌ در دباغى‌، و گل‌ انار در رنگرزي‌ اشاره‌ مى‌كند .(IV/165) قوم‌ يهود از پوست‌ انار، رنگى‌ قهوه‌اي‌ تيره‌ يا سوخته‌ به‌ دست‌ مى‌آوردند و آن‌ را در رنگرزي‌ و ساختن‌ مركب‌ نامرئى‌ به‌ كار مى‌بردند ( جودائيكا، .(XIII/842
كاربري‌ در نظام‌ غذايى‌: آب‌ انار از نوشابه‌هاي‌ همگانى‌ و ناردانه‌، افشرة انار و رب‌ انار از چاشنيهاي‌ گواراي‌ شماري‌ از خوراكيهاي‌ پختنى‌ ايرانيان‌ بوده‌اند و جدا از طعم‌ و مزة خوش‌ و گواراي‌ آن‌، خاصيتهاي‌ طبى‌ و صحّى‌ آن‌ را هم‌ در نظر مى‌گرفتند (يادداشت‌ مؤلف‌). مثلاً خورش‌ فسنجان‌ كه‌ به‌ سبب‌ كاربرد گردو در آن‌ طبعى‌ گرم‌ دارد، با چاشنى‌ كردن‌ رب‌ انار يا آب‌ انار، طبعش‌ را مطابق‌ مناسب‌ با مزاجهاي‌ گرم‌ و سرد مى‌گرداندند (نك: شهري‌، 5/24). قرنها در برخى‌ از جامعه‌هاي‌ اسلامى‌، انار نقش‌ گوجه‌ فرنگى‌ را در آشپزخانه‌ ها داشت‌ (متز، 2/171).
در دورة ساسانى‌، از خورشهاي‌ دهقانى‌، گوشت‌ گوسفندِ نمك‌زده‌ بود كه‌ آن‌ را در رب‌ انار مى‌خواباندند (نارسود) و با تخم‌ مرغ‌ پخته‌ مى‌خوردند (نجم‌ آبادي‌، 87). پلو رب‌ انار (نورالله‌، 225؛ اولئاريوس‌، 265) از غذاهاي‌ مطبوعى‌ بود كه‌ در دورة صفوي‌ با آن‌ از ميهمانها پذيرايى‌ مى‌كردند.
انار در ادبيات‌: درخت‌ انار، شكوفه‌ و گل‌ انار و سرخى‌ و زيبايى‌ ميوة انار چنان‌ خيال‌ انگيز بوده‌ كه‌ در «غزل‌ِ غزلهاي‌ سليمان‌» چندبار به‌ انار اشاره‌ شده‌ است‌. چنانكه‌ معشوق‌ به‌ نهال‌ و اين‌ نهالها به‌ «فردوسى‌ از انار» (4:13)، و بناگوش‌ ميان‌ طره‌هاي‌ معشوق‌ به‌ «پارة انار» (4:3، 6:7) تشبيه‌ گرديده‌ است‌. در تلمود «انار رخسار»، كنايه‌ از گونه‌هاست‌ (نك: جودائيكا، .(XIII/842
شاعران‌ پارسى‌ گوي‌، لب‌ِ زيبارويان‌ را به‌ «ناردان‌» (فردوسى‌، 1/150؛ معزي‌، 598؛ خواجو، 103) و «نارِ كَفيده‌» (اسدي‌، ذيل‌ لال‌، به‌ نقل‌ از عنصري‌)؛ دو رخ‌، يا دو گونه‌ را به‌ «نارِ شكفته‌» (همانجا)؛ دهان‌ تنگ‌ را به‌ «دانگكى‌ = نار دو نيم‌ كرده‌» (نك: نفيسى‌، 496)؛ دل‌ آكنده‌ از درد و اندوه‌ را به‌ «انار پاره‌» (انوري‌، 1/192) مانند و تشبيه‌ كرده‌اند (براي‌ ديگر تشبيهات‌، نك: خواجو، 743؛ فردوسى‌، همانجا).
در ادبيات‌ شفاهى‌ مردم‌ حوزه‌هاي‌ مختلف‌ جغرافيايى‌ - فرهنگى‌ ايران‌، انار جايگاه‌ و نقش‌ ويژه‌اي‌ داشته‌ و دارد؛ مثلاً رخسار گلگون‌ و چهرة شرمسار و برافروخته‌ و گل‌ انداخته‌ را به‌ انار و گل‌ انار تشبيه‌ كرده‌، مى‌گويند: «صورتش‌ مثل‌ انار، سرخ‌ يا قرمز شد». كسى‌ كه‌ از شنيدن‌ خبري‌ يا واقعه‌اي‌ ناگهان‌ به‌ گريه‌ مى‌افتد، مى‌گويند: «مثل‌ انار تركيد و به‌ گريه‌ افتاد». در نشان‌ دادن‌ شمار بسيار بيماران‌ و كمبود دارو، اين‌ ضرب‌ المثل‌ را به‌ كار مى‌برند: «يك‌ انار و ده‌، يا صد و يا هزار بيمار» (نك: دهخدا، 3/1405، 1479، 1494، 4/2037؛ شاملو، 3/904- 905).
مردم‌ مناطق‌ گوناگون‌ ايران‌ در شماري‌ از چيستانها ماهيت‌ و ويژگى‌ انار را بنابر سلايق‌ فرهنگى‌ رايج‌ در جامعة خود با اوصافى‌ چند بيان‌ مى‌كنند؛ مثلاً خراسانيها دانه‌هاي‌ انار را به‌ 40 مرغ‌ در يك‌ خانه‌» (شكورزاده‌، 533) يا «100 دانه‌ بلور در يك‌ قوطى‌»، و «مرواريدهاي‌ پيچيده‌ در لايه‌هاي‌ طلاكاري‌ِ نهاده‌ در صندوقچة حضرت‌ معصومه‌» و يا «پرده‌هاي‌ نقره‌اي‌ در جقّه‌ نهاده‌» (همو، 539) وصف‌ كرده‌اند. در چيستانى‌ انار را به‌ لانة كبوتري‌ تشبيه‌ كرده‌اند كه‌ «چهل‌ صد كَفتر» در آن‌ نشسته‌ و دانه‌ مى‌چينند؛ در چيستانى‌ ديگر انار را به‌ دالانى‌ در بسته‌ كه‌ درونش‌ «صد عروس‌ِ رو بسته‌» نشسته‌، يا به‌ صندوقچه‌اي‌ در بسته‌ «پُر از خانم‌ رو بسته‌» مانند و وصف‌ كرده‌اند (شاملو، 3/901-904).
نقش‌ نمادين‌ و جادويى‌ انار: از زمانهاي‌ بسيار كهن‌، مردم‌ درخت‌ و ميوة انار را داراي‌ نيرويى‌ جادويى‌ و رمزگونه‌ مى‌انگاشته‌اند و از شاخة انار و ميوة آن‌ در شماري‌ از آيينها و مراسم‌ دينى‌ - مذهبى‌ خود استفاده‌ مى‌كرده‌اند. نيز از اين‌ درخت‌ و ميوه‌اش‌ همچون‌ نَفِرات‌ (رمانندگان‌) در دور كردن‌ ارواح‌ خبيث‌، گزندگان‌، بيماريها و دردها، از تن‌، خانه‌ و محيط زيست‌ بهره‌ مى‌جستند.
ايرانيان‌ باستان‌ با سوزاندن‌ شاخه‌هاي‌ هذانئپاتا (درخت‌ انار) و پراكندن‌ دود چوبهاي‌ سوختة اين‌ گياه‌ در فضا، ديوهاي‌ پنهانى‌ را از خانه‌ و كاشانه‌ مى‌راندند و فضاي‌ زيست‌ را پاك‌ مى‌ساختند (پورداود، تفسير، 139، 146-147). مسلمانان‌ دود شاخه‌هاي‌ سوختة درخت‌ انار را رمانندة حشرات‌ و گزندگان‌ (كلينى‌، 6/355؛ قزوينى‌، عجائب‌...، 187؛ دنيسري‌، 133) و نگه‌ داشتن‌ شاخة انار را گريزانندة مار و كژدم‌ از خانه‌ (همو، 248) و خوردن‌ انار را رمانندة شيطان‌ از دل‌ مؤمن‌ و دور كردن‌ وسوسة شيطانى‌ از او نوشته‌اند (كلينى‌، 6/353-354؛ مجلسى‌، 51؛ شكورزاده‌، 309).
كاربردهاي‌ ديگر: مهم‌ترين‌ شب‌ چرة سفرة تنقلات‌ شب‌ يلدا يا شب‌ چلّه‌ (شب‌ اول‌ دي‌ و آغاز زمستان‌) انار و هندوانه‌ بوده‌ است‌. خوردن‌ انار در شب‌ چله‌ را دور كنندة تب‌ و آزار گرماي‌ تابستان‌ (انجوي‌، 1/18، 26)، دورساختن‌ آدميزادگان‌ از گزند جانوران‌ و حشرات‌ در تابستان‌ (شكورزاده‌، 227) و دور كردن‌ ناخوشيها و بيماريها از تن‌ در يك‌ سال‌ (انجوي‌، 19) پنداشته‌اند.
انار، ميوةاصلى‌ سفرة حضرت‌ابوالفضل‌(ع‌) و ميوةخاص‌ خوانچة شب‌ چلّه‌ براي‌ هديه‌ به‌ خانة عروس‌ِ عقد كرده‌ (شكور زاده‌، 48، 181، 228) بوده‌ است‌. در فرهنگ‌ برخى‌ از جامعه‌هاي‌ سنتى‌ ايران‌ رسم‌ است‌ كه‌ به‌ هنگام‌ بردن‌ عروس‌ به‌ خانة شوهر، داماد اناري‌، يا سيبى‌ و يا هر دو را، پيش‌ پاي‌ عروس‌ مى‌اندازد. برخى‌ پرتاب‌ انار سرخ‌ را نشانه‌اي‌ از آرزوي‌ تندرستى‌ و شادابى‌ و سرخ‌ رخساري‌ براي‌ عروس‌ پنداشته‌اند (شكورزاده‌، 619). افكندن‌ انار به‌ سوي‌ عروس‌ احتمالاً نشانه‌ و نمادي‌ از بركت‌ و نعمت‌ و باروري‌ و آوردن‌ فرزندان‌ فراوان‌، به‌ خصوص‌ پسر است‌ (يادداشت‌ مؤلف‌). اين‌ نظر را رسم‌ هديه‌ دادن‌ انار به‌ نيت‌ و به‌ نشانة فرزند آوردن‌، به‌ دختران‌ و پسران‌ به‌ هنگام‌ پيوند زناشويى‌ (اوشيدري‌، 128) در جامعة زرتشتى‌ و تعبير خواب‌ِ «ديدن‌ اناري‌ نيكو در دست‌»، به‌ نشانة پسر آوردن‌ ( خوابگزاري‌، 210) تأييد مى‌كند. خوابگزاران‌ درخت‌ انار را در خواب‌ نماد و نشان‌ زنى‌ خوب‌ روي‌ و پاكيزه‌ و با خواستة بسيار، همچنين‌ مردي‌ پاكيزه‌ و نيك‌ نهاد؛ انار شيرين‌ را زمين‌ و باغ‌ و بستانى‌ آباد و شاداب‌، انار ترش‌ را به‌ غم‌ و اندوه‌، گم‌ كردن‌ انار را، از دست‌ دادن‌ زن‌ (همان‌، 210-211) و دادن‌ هدية انار از سوي‌ مرده‌ به‌ زنده‌ را، نشان‌ فرزندِ دختر آوردن‌ (اسديان‌، 184) تعبير و تفسير كرده‌اند.
مآخذ: آنندراج‌، محمد پادشاه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1335ش‌؛ آيينه‌چى‌، يعقوب‌، مفردات‌ پزشكى‌ و گياهان‌ دارويى‌ ايران‌، تهران‌، 1365ش‌؛ ابن‌ بطلان‌، مختار، تقويم‌ الصحه‌ (ترجمة كهن‌ فارسى‌)، به‌ كوشش‌ غلامحسين‌ يوسفى‌، تهران‌، 1350ش‌؛ ابن‌ بيطار، عبدالله‌، الجامع‌ لمفردات‌ الادوية و الاغذية، بولاق‌، 1291ق‌؛ ابن‌ حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، ليدن‌، 1939م‌؛ ابن‌ سينا، القانون‌، بولاق‌، 1294ق‌؛ ابونصري‌ هروي‌، قاسم‌، ارشاد الزراعه‌، به‌ كوشش‌ محمد مشيري‌، تهران‌، 1346ش‌؛ اديب‌ صابر ترمذي‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ محمد على‌ ناصح‌، تهران‌، 1343ش‌؛ اسديان‌ خرم‌ آبادي‌، محمد و ديگران‌، باورها و دانسته‌ها در لرستان‌ و ايلام‌، تهران‌، 1358ش‌؛ اسدي‌ طوسى‌، لغت‌ فرس‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1356ش‌؛ اصطخري‌، ابراهيم‌، مسالك‌ الممالك‌ (ترجمة كهن‌ فارسى‌)، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1347ش‌؛ انجوي‌ شيرازي‌، ابوالقاسم‌، جشنها و آداب‌ و معتقدات‌ زمستان‌، تهران‌، 1352ش‌؛ انوري‌ ابيوردي‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ محمد تقى‌ مدرس‌ رضوي‌، تهران‌، 1364ش‌؛ اوشيدري‌، جهانگير، دانشنامة مزديسنا، تهران‌، 1371ش‌؛ اولئاريوس‌، آدام‌، سفرنامه‌، ترجمة احمد بهپور، تهران‌، 1363ش‌؛ برهان‌ قاطع‌، محمدحسين‌ بن‌ خلف‌ تبريزي‌، به‌ كوشش‌ محمد معين‌، تهران‌، 1357ش‌؛ بهرام‌ پژدو، زرتشت‌، زراتشت‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ فردريك‌ روزنبرگ‌ و محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1338ش‌؛ پاپلى‌ يزدي‌، محمد حسين‌، فرهنگ‌ آباديها و مكانهاي‌ مذهبى‌ كشور، مشهد، 1367ش‌؛ پورداود، ابراهيم‌، اناهيتا، به‌ كوشش‌ مرتضى‌ گرجى‌، تهران‌، 1343ش‌؛ همو، تفسير بر خرده‌ اوستا، برلين‌، 1310ش‌/1931م‌؛ پولاك‌، ياكوب‌ ادوارد، سفرنامه‌، ترجمة كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1361ش‌؛ تاج‌ العروس‌؛ ثابتى‌، حبيب‌الله‌، درختان‌ جنگلى‌ ايران‌، تهران‌، 1326ش‌؛ ثعالبى‌، عبدالملك‌، ثمار القلوب‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384ق‌/1965م‌؛ همو، لطائف‌ المعارف‌، ترجمة على‌ اكبر شهابى‌ خراسانى‌، مشهد، 1368ش‌؛ جاحظ، عمرو، المحاسن‌ و الاضداد، بيروت‌، مكتبة العرفان‌؛ جمالى‌ يزدي‌، مطهر، فرخ‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1346ش‌؛ حاسب‌، محمد، تحفة الغرائب‌، به‌ كوشش‌ جلال‌ متينى‌، تهران‌، 1371ش‌؛ حدود العالم‌، به‌ كوشش‌ مينورسكى‌، كابل‌، 1342ش‌؛ حمدالله‌ مستوفى‌، نزهةالقلوب‌، به‌ كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، ليدن‌، 1331ق‌/1913م‌؛ خوابگزاري‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1346ش‌؛ خواجوي‌ كرمانى‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ احمد سهيلى‌ خوانساري‌، تهران‌، 1336ش‌؛ دنيسري‌، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به‌ كوشش‌ محمد تقى‌ دانش‌ پژوه‌ و ايرج‌ افشار، تهران‌، 1350ش‌؛ دهخدا، على‌ اكبر، امثال‌ و حكم‌، تهران‌، 1352ش‌؛ زرگري‌، على‌، گياهان‌ دارويى‌، تهران‌، 1367ش‌؛ ساعى‌، كريم‌، جنگل‌ شناسى‌، تهران‌، 1327ش‌؛ سيفى‌ فمى‌ تفرشى‌، مرتضى‌، مروري‌ بر جغرافياي‌ تاريخى‌ ساوه‌، تهران‌، 1370ش‌؛ شاملو، احمد، كتاب‌ كوچه‌، تهران‌، 1361ش‌؛ شكورزاده‌، ابراهيم‌، عقايد و رسوم‌ مردم‌ خراسان‌، تهران‌، 1363ش‌؛ شهري‌، جعفر، طهران‌ قديم‌، تهران‌، 1371ش‌؛ صفى‌ نژاد، جواد، مونوگرافى‌ ده‌ طالب‌آباد، تهران‌، 1355ش‌؛ طوسى‌، محمد، التبيان‌، به‌ كوشش‌ احمد حبيب‌ قصير عاملى‌، قم‌، 1413ق‌؛ عقيلى‌ علوي‌، محمدحسين‌، مخزن‌ الادويه‌، تهران‌، 1371ش‌؛ عمادزاده‌، عمادالدين‌ حسين‌، امير المؤمنين‌: زندگانى‌ حضرت‌ على‌ بن‌ ابى‌ طالب‌(ع‌)، تهران‌، 1331ش‌؛ عهد عتيق‌؛ غياث‌ اللغات‌، محمد رامپوري‌، به‌ كوشش‌ منصور ثروت‌، تهران‌، 1363ش‌؛ فردوسى‌، شاهنامه‌، تهران‌، چ‌ بروخيم‌؛ فرهادي‌، مرتضى‌، «گياهان‌ و درختان‌ مقدس‌ در فرهنگ‌ ايرانى‌»، آينده‌، تهران‌، 1372ش‌، س‌ 19، شم 4-6؛ فرهنگنامة كودكان‌ و نوجوانان‌، تهران‌، 1377ش‌؛ فره‌وشى‌، بهرام‌، جهان‌ فروري‌، تهران‌، 1364ش‌؛ فقيري‌، ابوالقاسم‌، «معتقدات‌ مردم‌ شيراز»، هنر و مردم‌، تهران‌، 1351ش‌، شم 123؛ قرآن‌ كريم‌؛ قزوينى‌، زكريا، آثار البلاد، بيروت‌، 1404ق‌/1984م‌؛ همو، عجائب‌ المخلوقات‌، دارالتحرير للطبع‌ و النشر؛ كلانتر ضرابى‌، عبدالرحيم‌، تاريخ‌ كاشان‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1356ش‌؛ كلينى‌، محمد، الفروع‌ من‌ الكافى‌، به‌ كوشش‌ على‌ اكبر غفاري‌، بيروت‌، 1401ق‌؛ گل‌ گلاب‌، حسين‌، گياه‌ شناسى‌، تهران‌، 1326ش‌؛ متز، آدام‌، تمدن‌ اسلامى‌ در قرن‌ چهارم‌ هجري‌، ترجمة عليرضا ذكاوتى‌ قراگزلو، تهران‌، 1362ش‌؛ مجلسى‌، محمد باقر، حلية المتقين‌، تهران‌، 1371ق‌؛ مشكور، محمد جواد، فرهنگ‌ هزوارشهاي‌ پهلوي‌، تهران‌، 1346ش‌؛ معزي‌، ديوان‌، به‌ كوشش‌ عباس‌ اقبال‌ آشتيانى‌، تهران‌، 1318ش‌؛ معين‌، محمد، مزديسنا و ادب‌ پارسى‌، تهران‌، 1338ش‌؛ مناظر احسن‌، محمد، زندگى‌ اجتماعى‌ در حكومت‌ عباسيان‌، ترجمة مسعود رجب‌نيا، تهران‌، 1369ش‌؛ موله‌، م‌.، ايران‌ باستان‌، ترجمة ژاله‌ آموزگار، تهران‌، 1356ش‌؛ مهدي‌ حسن‌، س‌.، «افدرا و درخت‌ انار در آيين‌ جاودانگى‌ در ايران‌ باستان‌»، ترجمة نوذر جليلى‌، چيستا، تهران‌، 1370ش‌، س‌ 8، شم 9؛ مينوي‌ خرد، ترجمة احمد تفضلى‌، تهران‌، 1364ش‌؛ نجم‌آبادي‌، محمود، تاريخ‌ طب‌ در ايران‌ پس‌ از اسلام‌، تهران‌، 1353ش‌؛ نفيسى‌، سعيد، محيط زندگى‌ و احوال‌ و اشعار رودكى‌، تهران‌، 1346ش‌؛ نورالله‌، «مادة الحيوة»، كارنامه‌ و مادة الحيوة، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1360ش‌؛ نيلوفري‌، پرويز، «تاريخچة انار»، فروهر، تهران‌، 1368ش‌، س‌ 24، شم 7 و 8؛ ونديداد، ترجمة محمدعلى‌ حسنى‌، حيدرآباد دكن‌، 1327ش‌/1948م‌؛ ويسپرد، گزارش‌ ابراهيم‌ پورداود، به‌ كوشش‌ بهرام‌ فره‌وشى‌، تهران‌، 1343ش‌؛ هدايت‌، صادق‌، نيرنگستان‌، تهران‌، 1344ش‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ يادداشتها و تحقيقات‌ مؤلف‌؛ نيز:
Britannica, 1978; Davis, J. D., A Dictionary of the Bible, London, 1898; Drower, E. S., Water into Wine, London, 1956; ER; ERE; Frazer, J. G., The Golden Bough, London, 1932; Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur' ? n, Baroda, 1938; Judaica; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Phillott, D. C., X Some Street Cries Collected in Persia n , Journal of the Asiatic Society of Bengal, 1906, vol. II, no. 7; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1966; Plutarch, Lives, tr. B. Perrin, London, 1975; m ? yast n E - m ? yast, ed. J. C. Tavadia, Hamburg, 1930; Smith, W. R., The Religion of the Semites, New York, 1972.
على‌ بلوكباشى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4017
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست