responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4012
امية بن‌ ابى‌ الصلت‌
جلد: 10
     
شماره مقاله:4012


اُمَيَّةِ بْن‌ِ اَبِى‌ الصَّلْت‌ (د 8 يا 9ق‌/629 يا 630م‌)، فرزند عبدالله‌ ابن‌ ربيعه‌ از تيرة قسى‌، از قبيلة بزرگ‌ ثقيف‌، شاعر و شخصيت‌ پيچيده‌ و مسأله‌ساز دوران‌ جاهلى‌ و صدراسلام‌. مادرش‌ رقيه‌ دختر عبدشمس‌ ابن‌ عبدمناف‌ بود (ابن‌ قتيبه‌، الشعر...، 369؛ ابن‌ حزم‌، 268). همسرش‌ ام‌ حبيب‌ نام‌ داشت‌ و دختر ابوالعاص‌ بود (بلاذري‌، 4(2)/169). 4 پسر داشت‌ كه‌ از همه‌ معروف‌تر، قاسم‌ است‌. خانوادة او همه‌ شعر مى‌سرودند. پدرش‌ ابوالصلت‌ نام‌آور بود، از فرزندش‌ قاسم‌ نيز دو بيت‌ در الحيوان‌ جاحظ (1/64) آمده‌ است‌. خواهرش‌ فارعه‌ از آن‌ باب‌ مشهور است‌ كه‌ گويند اخبار او را براي‌ حضرت‌ پيامبر(ص‌) نقل‌ مى‌كرده‌ است‌ (ابن‌ عبدالبر، 4/1889-1890).
مسألة اميه‌: اميه‌ را توده‌اي‌ شعر است‌ كه‌ با همة اشعار جاهلى‌ تفاوت‌ دارد. در اين‌ اشعار برخى‌ از داستانهاي‌ خاص‌ قرآن‌ كريم‌ - با الفاظى‌ گاه‌ عين‌ الفاظ قرآن‌ - آمده‌ است‌؛ از سوي‌ ديگر، مسلّم‌ است‌ كه‌ اميه‌ عاقبت‌ به‌ اسلام‌ نگرويد و حتى‌ براي‌ كافرانى‌ كه‌ در بدر به‌ قتل‌ رسيده‌ بودند، مرثيه‌ سرود. حال‌ دربارة اينگونه‌ عبارات‌ و الفاظ چگونه‌ بايد انديشيد؟
بحثهاي‌ خاورشناسان‌، اساساً با اظهار نظر كلمان‌ هوار آغاز شد كه‌ كتاب‌ البدء و التاريخ‌ مقدسى‌ را به‌ فرانسه‌ ترجمه‌ كرده‌ بود. مجموعة بزرگى‌ از اشعار اميه‌ كه‌ در اين‌ كتاب‌ گرد آمده‌، و بيشتر شامل‌ اشعار دينى‌ و اسطوره‌اي‌ اوست‌ (107 بيت‌، نك: نالينو، 63 -62 ، كه‌ به‌ خصوص‌ همانها را جعلى‌ مى‌داند)، سخت‌ نظر هوار را به‌ خود جلب‌ كرده‌ است‌. وي‌ بحث‌ خود را با گسترش‌ مسيحيت‌ در شبه‌ جزيرة عربستان‌ آغاز مى‌كند (ص‌ 132 -1 )؛ سپس‌ به‌ بيان‌ زندگى‌نامة اميه‌ (ص‌ و جعل‌ شعر در آغاز دورة اسلامى‌ (ص‌ مى‌پردازد و سرانجام‌ به‌ اين‌ بحث‌ مى‌رسد كه‌ در قرآن‌ كريم‌ تقليد از شعر اميه‌ ديده‌ مى‌شود (ص‌ .(150ff. وي‌ نخست‌ به‌ بررسى‌ داستان‌ صالح‌(ع‌) و قوم‌ ثمود مى‌پردازد (همانجا) كه‌ به‌ قول‌ نولدكه‌ (ص‌ داستانى‌ منحصراً قرآنى‌ است‌ و در آثار كهن‌ عرب‌ يا كتب‌ آسمانى‌ اشارتى‌ از آن‌ به‌ چشم‌ نمى‌خورد. همين‌ داستان‌ را اميه‌ (قطعة 44) نيز آورده‌ است‌. حال‌ اگر همة مضامين‌ و بيشتر الفاظ و تركيبهاي‌ شعر منسوب‌ به‌ اميه‌، عيناً شبيه‌ به‌ قرآن‌ باشد، ناگزير بايد پنداشت‌ كه‌ شعر، جعلى‌ است‌ و پس‌ از اسلام‌ ساخته‌ شده‌ است‌. اما هوار مى‌گويد: چون‌ در آن‌ روايات‌، نامها و الفاظى‌ خاص‌ يافت‌ شود كه‌ در قرآن‌ نيست‌، ديگر نمى‌توان‌ آنها را تقليد از قرآن‌ تلقى‌ كرد، بلكه‌ بايد باور داشت‌ كه‌ شعرها واقعى‌ است‌ و پيش‌ از نزول‌ قرآن‌ وجود داشته‌ است‌.
استدلال‌ هوار را كسى‌ جز پاور1 باور نكرد. دو سال‌ پس‌ از آن‌ شولتس‌ در يادنامة نولدكه‌، پس‌ از بحث‌ دربارة اميه‌ و تفكرات‌ دينى‌ او، نظرية هوار را چنين‌ تعديل‌ كرد كه‌ البته‌ همة اين‌ اشعار را از آن‌ اميه‌ نمى‌توان‌ دانست‌، اما انبوهى‌ از آنها كه‌ به‌ آيات‌ الهى‌ شبيهند، خواه‌ جعلى‌، خواه‌ واقعى‌ از منابع‌ كهن‌ اقتباس‌ شده‌اند (ص‌ ff. .(71
سرانجام‌ در 1923- 1925م‌ تور آندره‌ موضوع‌ اميه‌ را در كتاب‌ «ريشه‌هاي‌ اسلام‌ و مسيحيت‌» در پژوهشى‌ موشكافانه‌ بررسى‌ كرد و نظرية هوار را به‌ كلى‌ ناصحيح‌ خواند و استدلالهاي‌ او را رد كرد و محور اصلى‌ نظرية هوار را كه‌ «پيش‌تر بودن‌ اطلاعات‌ داده‌ شده‌ در شعر اميه‌ نسبت‌ به‌ قرآن‌ كريم‌» دليل‌ عمدة اصالت‌ شعرش‌ مى‌داند، به‌ شدت‌ موردانتقاد قرار داد (ص‌ .(59
حجاج‌ بن‌ يوسف‌ گفته‌ است‌ (نك: ابوالفرج‌، 4/123): آنانكه‌ شعر اميه‌ را مى‌شناختند، درگذشتند و بدين‌سان‌، سخن‌ او نيز نابود شد. اين‌ سخن‌ بدان‌ معنى‌ است‌ كه‌ آن‌ مقدار شعر عاميانه‌ كه‌ تا آن‌ روز به‌ نام‌ اميه‌ ساخته‌ شده‌ بوده‌، موردقبول‌ حجاج‌ نبوده‌، يا اصلاً اشعار فراوانى‌ هنوز جعل‌ نشده‌ بوده‌ است‌. بلاشر از اين‌ گفتارها و اشعار مذهبى‌ اميه‌ چنين‌ نتيجه‌ مى‌گيرد كه‌ «اين‌ آثار نه‌ از نظر مضمون‌ و نه‌ از نظر اسلوب‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ بازگو كنندة آن‌ آثار مذهبى‌ جاهلى‌ - كه‌ وجود آن‌ براي‌ ما چون‌ رازي‌ گشته‌ است‌ - نمى‌تواند بود» .(II/305-306)
پژوهشگران‌ عرب‌ عموماً به‌ سادگى‌ از كنار مسألة اميه‌ گذشته‌اند و بيشتر به‌ اثبات‌ جعلى‌ بودن‌ (مثلاً حسين‌، 153-156)، يا اصيل‌ بودن‌ شعر جاهلى‌ و از جمله‌ شعر اميه‌ (مثلاً اسد، 213- 215) پرداخته‌اند. با اينهمه‌، جوادعلى‌ (6/485-501) مفصلاً به‌ موضوع‌ پرداخته‌، برپاية عقايد خاورشناسان‌، موضوع‌ را مطرح‌ كرده‌، خود - مانند آندره‌ - به‌ جعلى‌ بودن‌ شعر اميه‌ اعتقاد مى‌يابد. ناشر ديوان‌ اميه‌، بهجت‌ عبدالغفور حديثى‌، برخلاف‌ جواد على‌، بيشتر اشعار اميه‌ را صحيح‌ مى‌داند، مگر آنهايى‌ را كه‌ عيناً شبيه‌ قرآن‌ است‌. چنانكه‌ وي‌، هم‌ رثاي‌ مشركان‌ كشته‌ شده‌ در بدر را اصيل‌ مى‌پندارد (ص‌ 84 -86)، و هم‌ مدح‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) را (ص‌ 78-79).
شيوة قدما، از آغاز تا قرنهاي‌ اخير اندكى‌ شگفت‌ مى‌نمايد. راست‌ است‌ كه‌ گاه‌ شعر او را قابل‌ استشهاد نديده‌اند (نك: ابن‌ قتيبه‌، الشعر، 371؛ ابوالفرج‌، 4/121) و بخشى‌ از اشعار منسوب‌ به‌ او را (نك: اميه‌، 329-393)، از آن‌ ديگران‌ پنداشته‌اند، اما كسى‌ از اينهمه‌ معانى‌ و الفاظ قرآنى‌ كه‌ ظاهراً اصيل‌، و متعلق‌ به‌ عصر جاهلى‌ هستند، دل‌ نگران‌ نگشته‌ است‌. حتى‌ شخصيتى‌ چون‌ جاحظ با اطمينان‌ خاطر به‌ شعر او استشهاد مى‌كند (نك: دنبالة مقاله‌). پنداري‌ ايشان‌ بخشهايى‌ از «دين‌ ابراهيم‌» را همچنان‌ زنده‌ مى‌انگاشتند و طبيعى‌ مى‌نمود كه‌ كسى‌ چون‌ اميه‌، از راه‌ كتابهاي‌ آسمانى‌ يا روايات‌ معروف‌ ميان‌ مردم‌ به‌ گوشه‌هايى‌ از آنها پى‌ ببرد و در شعر و گفتار خود باز نمايد، و آنگاه‌ وحى‌ الهى‌ نازل‌ گردد و بر آنها صحه‌ گذارد. نيز گويى‌ اين‌ حالت‌ را دربارة الفاظ نيز صادق‌ دانسته‌اند، زيرا هيچ‌گاه‌ از تكرار الفاظ الهى‌ در شعر منسوب‌ به‌ اميه‌ در شگفت‌ نشده‌اند.
در اين‌ ميان‌، تنها ابن‌ داوود اصفهانى‌ (د 297ق‌) دربارة اشعار او، اظهار دل‌ نگرانى‌ مى‌كند. وي‌ در آغاز اشاره‌ مى‌كند (1/482-483) كه‌ اميه‌، با آنكه‌ اسلام‌ نياورده‌، بيش‌ از همه‌ در عظمت‌ خداوند سخن‌ گفته‌ است‌. آنگاه‌ مى‌افزايد (2/503): «برخى‌ از ملحدان‌، شعر اميه‌ را طعنى‌ بر اسلام‌ مى‌پندارند و مى‌گويند كه‌ شعر او، خاستگاه‌ برخى‌ از آيات‌ قرآن‌ است‌. ايشان‌ اگر فهم‌ داشتند، شرم‌ مى‌كردند، زيرا اميه‌، با آنكه‌ در دورة جاهلى‌ مى‌زيست‌، اسلام‌ را درك‌ كرد و پيامبر(ص‌) را مدح‌ گفت‌». از گفتار ابن‌ داوود درمى‌يابيم‌ كه‌ او نيز مانند ديگر دانشمندان‌ آن‌ زمان‌، به‌ هيچ‌ وجه‌ اعتقادي‌ به‌ جعلى‌ بودن‌ اشعار اميه‌ ندارد.
روايات‌ و اشعار اميه‌ بر دو نوع‌ كاملاً متمايز تقسيم‌ مى‌شوند:
1. اشعار مدحى‌ او كه‌ شيوة جاهلى‌ - بدوي‌ در آنها پديدار است‌ (قس‌، بلاشر، .(II/305 وي‌ به‌ خصوص‌ عبدالله‌ بن‌ جُدعان‌ را كه‌ از اشراف‌ و ثروتمندان‌ مكه‌ بود، مدح‌ گفت‌ و از او صله‌ طلبيد (نك: قطعة 1، 112، 134، 135). «جمهرة» او نيز كه‌ ابوزيد قرشى‌ در جمهرة الاشعار (ص‌ 185) آورده‌، حال‌ و هواي‌ جاهلى‌ دارد و آكنده‌ از مضامين‌ فخر به‌ شيوة اعراب‌ است‌ (اميه‌، قطعة 124). اما اين‌ قطعه‌، هم‌ از نظر وزن‌ و قافيه‌ و هم‌ از نظر مضامين‌، سخت‌ به‌ معلقة عمرو بن‌ كلثوم‌ شبيه‌ است‌. از اين‌رو، مى‌توان‌ در اصالت‌ آن‌ ترديد كرد.
همچنين‌ قصيده‌اي‌ كه‌ در مدح‌ حضرت‌ پيامبر(ص‌) است‌ (قطعة 95)، بى‌گمان‌ جعلى‌ است‌ و به‌رغم‌ تأييد برخى‌ از نويسندگان‌ گذشته‌ (نك: بغدادي‌، 1/252، كه‌ قصيده‌ را در ديوان‌ او ديده‌ بوده‌ است‌)، معقول‌ نمى‌نمايد كه‌ سرايندة مرثيه‌اي‌ براي‌ كشته‌ شدگان‌ قريش‌ در بدر، پيامبر اسلام‌ را نيز بدين‌گونه‌ مدح‌ گفته‌ باشد. در هيچ‌ يك‌ از كتابهاي‌ بزرگ‌ ادب‌ نيز نمى‌توان‌ آن‌ را يافت‌. ظاهراً كهن‌ترين‌ منبع‌ الزهرة ابن‌ داوود است‌ (همانجا) كه‌ در آن‌ از 25 بيت‌، 9 بيت‌ آمده‌، سپس‌ در قرن‌ 11ق‌ عبدالقادر بغدادي‌ (1/252-253) بقية آنها را نقل‌ كرده‌ است‌.
چنانكه‌ گذشت‌ اميه‌ مرثيه‌اي‌ در رثاي‌ كافران‌ مقتول‌ در غزوة بدر (2ق‌) سروده‌ است‌ (قطعة 18) و در ابيات‌ پايانى‌ آن‌ (26-31) قريشيان‌ را به‌ كين‌خواهى‌ و باز ستاندن‌ خون‌ بهاي‌ آنان‌ تشويق‌ مى‌كند. باقى‌ ماندن‌ اين‌ قصيده‌ كه‌ ظاهراً دست‌ شعرسازان‌ عصر اسلامى‌ كمتر در آن‌ اثر داشته‌، خود بسى‌ شگفت‌ است‌، حال‌ آنكه‌ بارها تأكيد شده‌ است‌ كه‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) مردمان‌ را از روايت‌ آن‌ نهى‌ مى‌فرموده‌اند (مثلاً نك: جاحظ، البيان‌...، 1/236؛ ابوالفرج‌، 4/122-123؛ ابوحيان‌، 681).
2. روايات‌ و اشعار «دينى‌» او كه‌ بخشى‌ از حوادث‌ زندگيش‌ را نيز دربر دارد، در فضايى‌ چنان‌ افسانه‌آميز غرق‌ است‌ كه‌ تنها در زمينة حكايات‌ نيمه‌ ادبى‌ مى‌توان‌ آنها را بررسى‌ كرد، اما كتابهاي‌ ادبى‌ عربى‌ عنايت‌ خاصى‌ به‌ اين‌ داستانها داشته‌اند. اين‌ روايات‌ با خبر يافتن‌ از ظهور پيامبري‌ تازه‌ آغاز مى‌گردد. اميه‌ يك‌ يا دو بار (روايات‌ در هم‌ آميخته‌ مى‌شود) همراه‌ ابوسفيان‌ به‌ شام‌ رفت‌. در راه‌ پيوسته‌ تورات‌ و انجيل‌ را مى‌خواند، با راهبان‌ به‌ گفت‌ و گو مى‌نشست‌ و به‌ كارهاي‌ شگفت‌ مى‌پرداخت‌. سرانجام‌، راهبان‌ از ظهور پيامبري‌ نو اطلاع‌ دادند. او كه‌ طمع‌ در پيامبري‌ داشت‌، در پى‌ كشف‌ آن‌ اوصاف‌ در خود برآمد. اما هيچ‌ يك‌ در او پديدار نبود، به‌ همين‌ سبب‌، سخت‌ خشمناك‌ و غمزده‌ شد (برخى‌ گفته‌اند كه‌ آية 175 سورة اعراف‌ (7) دربارة او نازل‌ شده‌ است‌، نك: طبري‌، 9/83).
اين‌ افسانه‌ها كه‌ در نخستين‌ آثار نسبتاً كوتاه‌ است‌ (مثلاً ابوالفرج‌، 4/123- 128؛ مسعودي‌، 138-142)، شاخ‌ و برگهاي‌ بس‌ فراوان‌ مى‌يابند. مثلاً ابن‌ كثير (2/206، 208-210) در قرن‌ 7ق‌، گسترشى‌ شگفت‌ به‌ داستانها داده‌، و به‌ شيوة قصه‌سرايان‌ عرب‌، روايات‌ را درهم‌ آميخته‌،و به‌آنها انسجامى‌زيبا و داستانى‌(و گاه‌غيرمنطقى‌) داده‌است‌.
همة پيشگويان‌، خبر از ظهور پيامبري‌ مى‌دادند كه‌ اميه‌ نبود. او كه‌ زبردست‌ترين‌ شاعر طائف‌ بود (ابن‌ سلام‌، 1/259؛ ابوالفرج‌، 4/122)، كتابهاي‌ دينى‌ پيشينيان‌ را نيك‌ خوانده‌ بود (ابن‌ قتيبه‌، الشعر، 369)، جامه‌هاي‌ خشن‌ بر تن‌ مى‌كرد و از باده‌نوشى‌ و بت‌پرستى‌ روي‌ برتافته‌ بود و زهد مى‌ورزيد (همو، المعارف‌، 60؛ ابوالفرج‌، همانجا)، اين‌ حرمان‌ را برنمى‌تافت‌ و ناچار از سر حسد نسبت‌ به‌ آنكه‌ رسالت‌ يافته‌ بود، كفر مى‌ورزيد (ابن‌ قتيبه‌، الشعر، نيز ابوالفرج‌، همانجاها).
بنابر روايتى‌، وي‌ مدت‌ 8 سال‌ در بحرين‌ مى‌زيست‌، تا اينكه‌ خبر بعثت‌ حضرت‌ محمد(ص‌) را شنيد، آنگاه‌ به‌ مكه‌ شتافت‌ و خواست‌ با پيامبر(ص‌) به‌ محاجه‌ پردازد، اما چون‌ سورة يس‌ را از زبان‌ آن‌ حضرت‌(ص‌) شنيد، سخت‌ پريشان‌ احوال‌ شد (ابن‌ عساكر، 3/127؛ ابن‌ كثير، 2/210 بب).
مرگ‌ اميه‌: پايان‌ زندگى‌ اميه‌ نيز پر از افسانه‌ است‌. معروف‌ترين‌ داستان‌، ماجراي‌ دو پرنده‌ است‌ كه‌ بر سقف‌ خانة او فرود مى‌آيند، سقف‌ شكاف‌ برمى‌دارد، دو پرنده‌ با يكديگر سخن‌ مى‌گويند، يكى‌ بر سينة اميه‌ كه‌ بيهوش‌ افتاده‌ بود، مى‌نشيند. آنگاه‌ اميه‌ هشيار مى‌شود و نداي‌ پرندگان‌ را پاسخ‌ مى‌گويد، چند بيت‌ مى‌سرايد و سپس‌ جان‌ مى‌سپارد (ابن‌ سلام‌، 1/266؛ ابن‌ قتيبه‌، عيون‌...، 1/334؛ ابوالفرج‌، 4/127- 128؛ ابن‌ كثير، 2/208-210).
مدح‌ سيف‌ بن‌ ذي‌ يزن‌: قصيده‌اي‌ در مدح‌ سيف‌ بن‌ ذي‌ يزن‌ و آزادزادگان‌ ايرانى‌ (بنى‌ الاحرار) مى‌شناسيم‌ كه‌ گاه‌ به‌ ابوالصلت‌ و گاه‌ به‌ فرزندش‌ اميه‌ نسبت‌ داده‌اند. اين‌ قصيده‌ از حال‌ و هواي‌ جاهلى‌ تهى‌ نيست‌ و منابع‌ كهن‌ فراوانى‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌اند؛ با اينهمه‌، شعري‌ را كه‌ چنين‌ از ايرانيان‌ تمجيد مى‌كند، به‌ آسانى‌ مى‌توان‌ ساختة دست‌ شعوبيان‌ ايران‌ دوست‌ پنداشت‌ (حسين‌، 1/172-174).
ديوان‌: از اميه‌ ديوانى‌ بر جاي‌ نمانده‌، اما به‌ وجود اشعار مفصل‌ او اشاره‌ شده‌ است‌ (نك: ابوالفرج‌، 4/123؛ قس‌: حديثى‌، 73). در قرن‌ 11ق‌ عبدالقادر بغدادي‌ (1/248) ادعا مى‌كند كه‌ ديوان‌ او را به‌ شرح‌ ابن‌ حبيب‌ ديده‌ است‌ و روايتى‌ نيز از آن‌ نقل‌ مى‌كند (نيز نك: 1/250، 7/329).
در عصر حاضر، نخستين‌ كسى‌ كه‌ شعر او را گردآوري‌ كرد (1890م‌)، شيخو بود (نك: 1/219-237، حدود 250 بيت‌)؛ پس‌ از او، در 1911م‌، شولتس‌ ديوان‌ او را با 72 قطعه‌ (نزديك‌ به‌ 400 بيت‌) در لايپزيگ‌ به‌ چاپ‌ رساند (نك: يموت‌، 4؛ حديثى‌، 112). سپس‌ در 1934م‌ بشير يموت‌، اصل‌ شولتس‌ را با برخى‌ اضافات‌ در بيروت‌ منتشر كرد. اما او بيشتر اشعار را، به‌ سبب‌ آنكه‌ شبيه‌ به‌ مضامين‌ قرآن‌ است‌ و لاجرم‌ نمى‌توانسته‌ پيش‌ از آن‌ وجود داشته‌ باشد، جعلى‌ مى‌داند (ص‌ 14- 15). سرانجام‌ در 1975م‌، بهجت‌ عبدالغفور حديثى‌ مجدداً به‌ جمع‌آوري‌ ديوان‌ اميه‌ پرداخت‌ و توانست‌ 199 قطعه‌ (از قصايد بزرگ‌ گرفته‌ تا تك‌ بيت‌ و نيم‌ بيت‌) شامل‌ 857 بيت‌ فراهم‌ آورد (چ‌ بغداد). فهرست‌ منابع‌ شعري‌ او (ص‌ 111-117) كه‌ فهرست‌ بلاشر (نك: را تكميل‌ مى‌كند، به‌ روشنى‌ اهميت‌ اميه‌ را نزد اديبان‌ و مفسران‌ باز مى‌نمايد.
مآخذ: ابن‌ حزم‌، على‌، جمهرة انساب‌ العرب‌، بيروت‌، 1403ق‌/1983م‌؛ ابن‌ داوود، محمد، الزهرة، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ طوقان‌ و ديگران‌، بيروت‌، 1351ق‌/1932م‌؛ ابن‌ سلام‌ جمحى‌، محمد، طبقات‌ فحول‌ الشعراء، به‌ كوشش‌ محمود محمدشاكر، قاهره‌، 1394ق‌/1974م‌؛ ابن‌ عبدالبر، يوسف‌، الاستيعاب‌، به‌ كوشش‌ على‌ محمد بجاوي‌، قاهره‌، 1380ق‌؛ ابن‌ عساكر، على‌، التاريخ‌ الكبير، به‌ كوشش‌ عبدالقادر بدران‌، دمشق‌، 1331ق‌؛ ابن‌ قتيبه‌، عبدالله‌، الشعر و الشعراء، بيروت‌، 1964م‌؛ همو، عيون‌ الاخبار، به‌ كوشش‌ يوسف‌ على‌ طويل‌، بيروت‌، 1406ق‌/1986م‌؛ همو، المعارف‌، به‌ كوشش‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌، 1960م‌؛ ابن‌ كثير، اسماعيل‌، البداية و النهاية، به‌ كوشش‌ احمد ابوملحم‌ و ديگران‌، بيروت‌، 1408ق‌/1988م‌؛ ابوحيان‌ توحيدي‌، البصائر و الذخائر، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ كيلانى‌، دمشق‌، 1946م‌؛ ابوزيد قرشى‌، محمد، جمهرة اشعار العرب‌، بيروت‌، دارصادر؛ ابوالفرج‌ اصفهانى‌، الاغانى‌، قاهره‌، 1963م‌؛ اسد، ناصرالدين‌، مصادر الشعر الجاهلى‌، قاهره‌، 1956م‌؛ امية بن‌ ابى‌ الصلت‌، «ديوان‌» (نك: هم، حديثى‌)؛ بغدادي‌، عبدالقادر، خزانةالادب‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، 1402ق‌/ 1981م‌؛ بلاذري‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ محمد حميدالله‌، قاهره‌، 1959م‌؛ جاحظ، عمرو، البيان‌ و التبيين‌، به‌ كوشش‌ حسن‌ سندوبى‌، قاهره‌، 1351ق‌/1932م‌؛ همو، الحيوان‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ هارون‌، بيروت‌، 1950م‌؛ حديثى‌، بهجت‌ عبدالغفور، امية بن‌ ابى‌ الصلت‌، حياته‌ و شعره‌، بغداد، 1975م‌؛ حسين‌، طه‌، من‌ تاريخ‌ الادب‌ العربى‌، بيروت‌، 1981م‌؛ شيخو، لويس‌، شعراء النصرانية، بيروت‌، 1926م‌؛ طبري‌، تفسير؛ على‌، جواد، المفصل‌ فى‌ تاريخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بيروت‌، 1976م‌؛ مسعودي‌، على‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ كوشش‌ باربيه‌ دومنار و پاوه‌ دوكورتى‌، پاريس‌، 1877م‌؛ يموت‌، بشير، مقدمه‌ بر ديوان‌ امية بن‌ ابى‌ الصلت‌، بيروت‌، 1934م‌؛ نيز:
Andrae, Tor, Les Origines de l'Islam et le Christianisme, tr. J. Roche, Paris, 1955; Blach I re, R., Histoire de la litt E rature arabe, Paris, 1964; Haurt, C., Litt E rature arabe, Paris, 1923; Nallino, C. A., La Litt E ra- ture, arabe, tr. C. Pellat, Paris, 1950; N N ldeke, T., Geschichte des Qorans, 1961; Schulthess, F., X Umajja b. Abi- s W alt n , Orientalische Studien, Giessen, 1906.
آذرتاش‌ آذرنوش‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 4012
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست