اَميرْخيزي، اسماعيل(1294- 1385ق/1877-1966م)،فرزند محمدتقى، متخلص به گرامى و هنر، شاعر، اديب، محقق، مورخ، عضو فرهنگستان و از رجال نهضت مشروطيت ايران. محمد اسماعيل، مشهور به اسماعيل (حاج اسماعيل) اميرخيزي در محلة اميرخيز تبريز زاده شد (اميرخيزي، 468؛ اسحاق، 1/387)؛ تا 14 سالگى به تحصيلات مقدماتى اشتغال داشت و پس از آن در تجارتخانة پدر به كار پرداخت (اميرخيزي، همانجا؛ برقعى، 6/3950). در 1325ق/1907م، به طرفداران نهضت مشروطيت ايران پيوست و به عنوان نمايندة اردبيل، به انجمن ايالتى آذربايجان راه يافت (نك: اميرخيزي، 471-472). در همين زمان با ستارخان سردار ملى، آشنا شد و به درخواست همو، مشاور و منشى وي گرديد (نك: همانجا؛ دولتشاهى، 15-16). پس از افتتاح مجلس شوراي ملى، اميرخيزي همراه ستارخان به تهران آمد، ولى پس از حادثة پارك اتابك كه به تيرخوردن و مجروح شدن ستارخان انجاميد، وي با اجازة سردار، به تبريز بازگشت (نك: اميرخيزي، 485-494). در 1330ق/1912م، در نتيجة تجاوز سپاهيان روس و فشار طرفداران استبداد به استانبول هجرت كرد (همو، 294- 295) و از آنجا به دعوت سيدحسن تقىزاده به برلين رفت و در كميتة مليون ايرانى به فعاليت پرداخت (تقىزاده، 482). اميرخيزي در 1333ق/1915م، براي كمك به مقاصد مليون رهسپار بغداد شد (رضازادة ملك، 216) و پس از سقوط بغداد به دست قواي انگليس، به استانبول بازگشت و دو سال در آنجا ماند (نك: اميرخيزي، 500 -502). سرانجام پس از 7 سال دوري از وطن، به تبريز بازگشت (نك: همو، 502) و در 1298ش به خدمت وزارت معارف درآمد و در دبيرستان محموديه (فردوسى) به تدريس پرداخت (نك: همو، 503؛ كارنگ، شش). در همين زمان اميرخيزي به شيخ محمد خيابانى - كه كم كم قدرت مىيافت - پيوست (نك: اميرخيزي، 503 - 504؛ كسروي، 864 بب)، اما پس از قتل خيابانى، يكباره از سياست كناره گرفت و به امور فرهنگى روي آورد (نك: اميرخيزي، 508 -509؛ كارنگ، همانجا). اميرخيزي تا 1314ش، ادارة مدرسة فردوسى را عهدهدار بود؛ پس از آن به تهران منتقل شد و به رياست دارالفنون رسيد. در 1321ش به تبريز بازگشت و رياست فرهنگ آذربايجان را برعهده گرفت، اما دو سال بعد دوباره به تهران آمد و از 1325ش بار ديگر رياست دارالفنون را عهدهدار گرديد. وي در 1328ش بازنشسته شد (نك: اميرخيزي، 508 - 509) و در 27 بهمن ماه 1344 در تهران درگذشت (كارنگ، دوازده؛ بامداد، 27- 28). آثار: اميرخيزي در زمينههاي ادبى و تاريخى، آثاري از خويش برجاي نهادهاست: 1. تصحيح بوستان سعدي،تبريز، 1310 و1312ش؛ 2. قطعات منتخبة زبان فارسى (نظم و نثر در 3 مجلد)، تبريز، 1310 و 1314ش؛ 3. تصحيح ديوان عنصري (چاپ نشده)؛ 4. قيام آذربايجان و ستارخان، تبريز، 1339ش؛ 5. تاريخ فرهنگ و ادب آذربايجان (چاپ نشده)؛ 6. قصايد و اشعار، كه بيشتر در مجلة ارمغان منتشر شده است؛ 7. مقالات، كه بيشتر در مجلة وحيد منتشر شده است (كارنگ، شش - هفت). مآخذ: اسحاق، محمد، سخنوران نامى ايران، تهران، 1363ش؛ اميرخيزي، اسماعيل، «سرگذشت»، همراه قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت ايران كريم طاهرزادة بهزاد، تهران، 1334ش؛ بامداد، مهدي، شرح حال رجال ايران، تهران، 1353ش؛ برقعى، محمدباقر، سخنوران نامى معاصر ايران، تهران، 1373ش؛ تقىزاده، حسن، زندگانى طوفانى، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1372ش؛ دولتشاهى، طهماسب، «مشروطيت و اميرخيزي»، نشرية كتابخانة ملى تبريز، 1345ش، شم 10؛ رضازادة ملك، رحيم، حيدرخان عمواوغلى، تهران، 1356ش؛ كارنگ، عبدالعلى، «شرح حال مؤلف»، قيام آذربايجانو ستارخان، تبريز،1332ش؛كسروي، احمد، تاريخ هيجدهسالة آذربايجان، تهران، 1350ش. جلال خسروشاهى