responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 3953
امكان‌ اشرف‌
جلد: 10
     
شماره مقاله:3953

 


ا

اِمْكان‌ِ اَشْرَف‌، مفهومى‌ در فلسفة اسلامى‌، به‌ ويژه‌ در مكتب‌ اشراق‌ و بينشهاي‌ فلسفى‌ِ برخاسته‌ از آن‌ كه‌ در شمار يكى‌ از قواعد فلسفى‌ درآمده‌، و نزد فيلسوفان‌ متأثر از بينش‌ اشراقى‌ از اهميت‌ ويژه‌اي‌ برخوردار است‌. اين‌ فيلسوفان‌ از اين‌ قاعده‌ همچون‌ وسيله‌اي‌ براي‌ حل‌ برخى‌ مسائل‌ دشوار ديگر بهره‌ گرفته‌اند. مضمون‌ قاعدة امكان‌ اشرف‌ اين‌ است‌ كه‌ در ميان‌ موجودات‌ ممكن‌ آنچه‌ از مرتبة بالاتري‌ برخوردار است‌، در وجود يافتن‌ بر ممكناتى‌ كه‌ مرتبة وجودي‌ پايين‌تري‌ دارند، مقدم‌ است‌. بنابراين‌، اگر ممكن‌ پست‌تري‌ وجود داشته‌ باشد، مستلزم‌ اين‌ است‌ كه‌ ممكن‌ شريف‌تر از آن‌ پيش‌تر به‌ وجود آمده‌ باشد.
طرح‌ موضوع‌ امكان‌ اشرف‌ در تفكر فلسفى‌ اسلامى‌، از ديدگاه‌ تاريخى‌ به‌ ابن‌ سينا بازمى‌گردد، بى‌آنكه‌ وي‌ آن‌ را به‌ صورت‌ قاعده‌اي‌ درآورد، يا همچون‌ مسألة مستقلى‌ به‌ آن‌ بپردازد و يا آن‌ را در پاسخگويى‌ به‌ مسائل‌ ديگر به‌ كار برد. ابن‌ سينا در تعليقات‌ اين‌ مسأله‌ را در چهرة كلى‌ آن‌ چنين‌ مطرح‌ مى‌كند: «كمال‌ مطلق‌، حيثيت‌ وجوب‌ِ بدون‌ امكان‌، و وجود بدون‌ عدم‌ و فعل‌ بدون‌ قوه‌ و حق‌ بدون‌ باطل‌ است‌. هر آنچه‌ از پس‌ آن‌ بيايد، ناقص‌تر از وجود اول‌ است‌ و غير از آن‌ هرچه‌ هست‌، در ذات‌ خود ممكن‌ است‌. پس‌ از آن‌ اختلاف‌ در ترتيب‌ و اشخاص‌ و انواع‌ به‌ استعداد و امكان‌ بستگى‌ دارد. پس‌ هر يك‌ از عقول‌ فعال‌ نسبت‌ به‌ آنچه‌ از آن‌ صادر مى‌شود، اشرف‌ است‌ و همة عقول‌ فعال‌ از امور مادي‌ شريف‌ترند. در ميان‌ ماديات‌ نيز موجودات‌ آسمانى‌ بر عالم‌ طبيعت‌ برتري‌ دارند. مقصود او [؟] از اشرف‌ در اينجا چيزي‌ است‌ كه‌ در ذات‌ خود تقدم‌ دارد و هستى‌ مرتبة فروتر از آن‌، تنها پس‌ از هستى‌ آن‌ امر متقدم‌ امكان‌پذير است‌» (ص‌ 21، نيز نك: «العرشية»، 15-16).
در اينجا ابن‌ سينا گويا به‌ انديشه‌اي‌ از ارسطو اشاره‌ مى‌كند، زيرا آنجا كه‌ مى‌گويد: «مقصود او...»، مرادش‌ ارسطوست‌. صد و اندي‌ سال‌ پس‌ از ابن‌ سينا، اين‌ مسأله‌ به‌ صورت‌ قاعده‌اي‌ مهم‌ نزد شهاب‌الدين‌ سهروردي‌ (د 587ق‌/1191م‌) بنيان‌گذار حكمت‌ اشراق‌ ديده‌ مى‌شود. وي‌ صريحاً اصل‌ اين‌ قاعده‌ را به‌ ارسطو بازمى‌گرداند، و چنين‌ مى‌گويد: «شايسته‌ است‌ بدانى‌ يكى‌ از اموري‌ كه‌ گذشتگان‌ را به‌ اعتقاد به‌ وجود اشرف‌ و اكرم‌ در موجودات‌ آسمانى‌ و جز آنها واداشته‌، گواهى‌ فطرت‌ است‌ به‌ پديد آمدن‌ موجودات‌ به‌ ترتيب‌ شرافت‌...» («المشارع‌...»، 434)؛ و به‌ دنبال‌ آن‌ مى‌گويد: «بر تواست‌ كه‌ به‌ هستى‌ اتم‌ّ و اكمل‌ در امور آسمانى‌ و عوالم‌ قدسى‌ معتقد شوي‌، و به‌ اينكه‌ كمال‌ واجب‌ الوجود و امور عقلى‌ و آسمانى‌ را هرگونه‌ تصور كنى‌، مرتبة آنها در ذات‌ خود بالاتر و شريف‌تر از تصور تواست‌؛ و اگر جوهر عقلى‌ شريف‌تر از نفس‌ است‌، بايد قبل‌ از نفس‌ موجود باشد؛ و اگر اجسام‌ اثيري‌ از اجسام‌ عنصري‌ برترند، لازم‌ است‌ كه‌ پيش‌ از آنها به‌ يكى‌ از طرق‌ عليت‌ حاصل‌ شده‌ باشند، و اين‌ تفصيلى‌ است‌ كه‌ اجمال‌ آن‌ را ارسطو در كتاب‌ السماء و العالم‌ آورده‌، و معناي‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ در موجودات‌ علوي‌ بايد به‌ آنچه‌ براي‌ آنها اكرم‌ و اشرف‌ است‌، باور داشت‌» (همان‌، 435).
سهروردي‌ از اين‌ قاعده‌ بيش‌ از هر چيز براي‌ اثبات‌ مُثُل‌ نوريه‌ يا به‌ تعبير خودش‌ «انواع‌ نورية مجرده‌» بهره‌ مى‌گيرد. او در «حكمةالاشراق‌» نيز فصلى‌ را به‌ امكان‌ اشرف‌ اختصاص‌ مى‌دهد و آن‌ را يكى‌ از قواعد اشراق‌ مى‌شمارد و در يك‌ جا مى‌گويد: «انواع‌ نورية قاهره‌ بر افراد خود مقدمند، يعنى‌ تقدم‌ عقلى‌ دارند؛ و امكان‌ اشرف‌ اقتضا مى‌كند كه‌ اين‌ انواع‌ نوري‌ مجرد وجود داشته‌ باشند» (ص‌ 143)، و در جاي‌ ديگري‌ مى‌گويد: «يكى‌ از قواعد اشراقى‌ اين‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ ممكن‌ اخس‌ به‌ وجود آيد، مستلزم‌ آن‌ است‌ كه‌ ممكن‌ اشرف‌ وجود داشته‌ باشد» (همان‌، 154؛ قس‌: قطب‌الدين‌، 367 بب؛ نيز نك: سهروردي‌، «اللمحات‌»، 156، 164-166، «الالواح‌...»، 39).
فيلسوف‌ بزرگ‌ ديگري‌ كه‌ پس‌ از سهروردي‌، قاعدة امكان‌ اشرف‌ را پذيرفته‌، و به‌ شرح‌ و بسط آن‌ پرداخته‌، صدرالدين‌ شيرازي‌ (ملاصدرا) (د 1050ق‌/1640م‌) است‌. وي‌ مضمون‌ اين‌ قاعده‌ را از نوشته‌هاي‌ سهروردي‌ گرفته‌ است‌ و به‌ پيروي‌ از او اصل‌ آن‌ را به‌ نوشتة ارسطو بازمى‌گرداند و در اين‌ رهگذر عين‌ عبارات‌ سهروردي‌ را به‌ كار مى‌برد. ملاصدرا در كتاب‌ بنيادي‌ خود اسفار (7/244- 258) به‌ تفصيل‌ مسأله‌ را مطرح‌ و بررسى‌ مى‌كند و قاعدة «امكان‌ اخس‌» را كه‌ به‌ گفتة خودش‌ ابتكار خود اوست‌، در برابر آن‌ قرار مى‌دهد و به‌ بررسى‌ و اثبات‌ تفصيلى‌ هر دو مى‌پردازد. صدرالدين‌ شيرازي‌ قاعدة امكان‌ اشرف‌ را اصلى‌ برهانى‌ و داراي‌ نتايج‌ سودمند مى‌شمارد و استفاده‌ از آن‌ را به‌ ارسطو نسبت‌ مى‌دهد كه‌ به‌ گفتة او در اثولوجيا بسيار به‌ آن‌ پرداخته‌ است‌ (براي‌ نمونه‌، نك: «اثولوجيا»، 134- 139). وي‌ همچنين‌ به‌ همان‌ عبارت‌ او در السماء و العالم‌ استناد مى‌كند كه‌ سهروردي‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. ملاصدرا مى‌گويد: ابن‌ سينا در آثار مختلف‌ خود ترتيب‌ نظام‌ وجود و بيان‌ دو سلسلة «بدو و عود» را برپاية همين‌ قاعده‌ نهاده‌ است‌. وي‌ مى‌افزايد كه‌ سهروردي‌ نيز از اين‌ قاعده‌ براي‌ اثبات‌ عقول‌ و اثبات‌ مُثل‌ نوري‌ بهره‌ برده‌ است‌ (7/244- 245).
ملاصدرا در دنبالة بحث‌ خود مى‌گويد: من‌ سالها به‌ اين‌ قاعده‌ اشكال‌ داشتم‌، تا اينكه‌ خداوند دلم‌ را روشن‌ ساخت‌ و آن‌ را حل‌ كردم‌ (7/254- 255). وي‌ در جاي‌ ديگري‌ در برابر قاعدة امكان‌ اشرف‌، قاعدة امكان‌ اخس‌ را قرار مى‌دهد و اين‌ مبحث‌ را با اين‌ مطلب‌ فلسفى‌ بسيار مهم‌ آغاز مى‌كند: «حق‌ اين‌ است‌ كه‌ جهان‌ هستى‌ واحد است‌ و كل‌ جهان‌ به‌ سان‌ حيوان‌ بزرگ‌ واحدي‌ است‌ كه‌ اجزاء آن‌ به‌ يكديگر متصلند، نه‌ به‌ معنى‌ اتصال‌ مقداري‌ و اتحاد سطوح‌ و اطراف‌، بلكه‌ بدين‌ معنى‌ كه‌ هر مرتبة كماليه‌اي‌ از وجود بايد با مرتبة پس‌ از خود در كمال‌ وجودي‌ مجاور باشد و ميان‌ آن‌ و مرتبة بالاتر يا پايين‌تر خود در شدت‌ و ضعف‌ وجود جاي‌ خالى‌ نباشد، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ در آن‌ ميان‌ درجه‌ يا درجاتى‌ تحقق‌ نيافته‌ را بتوان‌ تصور كرد. اين‌ امر از ديدگاه‌ ما جايز نيست‌ و برهان‌ آن‌ از قاعدة امكان‌ اشرف‌ و قاعدة ديگري‌ كه‌ قاعدة امكان‌ اخس‌ است‌، به‌ دست‌ مى‌آيد. قاعدة نخست‌ ميراث‌ معلم‌ اول‌ است‌ و قاعدة دوم‌ را ما به‌ ياري‌ خداوند بنيان‌ نهاده‌ايم‌ (5/342، نيز 2/307).
چنانكه‌ ديديم‌، سهروردي‌ و به‌ دنبال‌ وي‌ ملاصدرا، اصل‌ قاعدة امكان‌ اشرف‌ را به‌ ارسطو، و به‌ كتاب‌ السماء و العالم‌ بازگردانده‌اند. نوشتة ارسطو زير عنوان‌ «دربارة آسمان‌» به‌ وسيلة يوحنا ابن‌ بطريق‌ (د ح‌ 200ق‌/816م‌) كه‌ يكى‌ از نخستين‌ مترجمان‌ معاصر مأمون‌ بوده‌، از يونانى‌ به‌ عربى‌ ترجمه‌ شده‌ است‌. وي‌ بنا بر گزارش‌ تاريخ‌نگاران‌ در كار ترجمه‌ كاملاً وفادار به‌ متن‌ نيست‌، بلكه‌ در آن‌ تصرف‌ مى‌كند و براي‌ وضوح‌ بيشتر از اصل‌ دور مى‌شود.
اكنون‌ در متن‌ عربى‌ السماء ارسطو عبارتى‌ كه‌ سهروردي‌ و ملاصدرا از ارسطو نقل‌ مى‌كنند، ديده‌ نمى‌شود؛ تنها عباراتى‌ در متن‌ ترجمة يوحنا ابن‌ بطريق‌ كه‌ شايد بتوان‌ از آن‌ معنايى‌ شبيه‌ به‌ نقل‌ قول‌ سهروردي‌ يافت‌، مربوط به‌ فصلى‌ است‌ كه‌ ارسطو در آن‌ به‌ اثبات‌ عنصر پنجم‌ (اثير) كه‌ داراي‌ حركت‌ دوري‌ است‌، مى‌پردازد: «از آنچه‌ گفته‌ شد، مى‌توان‌ با قياسى‌ قانع‌ كننده‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ جرم‌ (يا جسم‌) ديگري‌ غير از اين‌ اجسامى‌ كه‌ نزديك‌ و در پيرامون‌ ما هستند، وجود دارد و از ماده‌اي‌ طبيعى‌ پديد آمده‌ است‌ كه‌ از طبايع‌ اين‌ اجسام‌ ارجمندتر، و به‌ حسب‌ دوري‌ و ارتفاع‌ از اين‌ اجسام‌ داراي‌ طبيعتى‌ عالى‌تر است‌» (ص‌ 136 بب، قس‌: متن‌ يونانى‌، كتاب‌ ، I فصل‌ 2 ، گ‌ b269 ، سطرهاي‌ .(13-17
از سوي‌ ديگر، در ميان‌ نوشته‌هاي‌ شارحان‌ آثار ارسطو، شرح‌ سيمپليكيوس‌(نيمة دوم‌ سدة6م‌) فيلسوف‌نوافلاطونى‌،بر كتاب‌«دربارة آسمان‌» ارسطو مشاهده‌ مى‌شود. وي‌ در جايى‌ از شرح‌ خود عباراتى‌ از نوشته‌هاي‌ گم‌شدة ارسطو نقل‌ مى‌كند كه‌ مضمون‌ آنها با قاعدة امكان‌ اشرف‌ هماننديهايى‌ دارد. سيمپليكيوس‌ در آنجا جملاتى‌ را از ديالوگ‌ ارسطو به‌ نام‌ «دربارة فلسفه‌» كه‌ از ميان‌ رفته‌ است‌، مى‌آورد. وي‌ مى‌نويسد: «[ارسطو] در اين‌باره‌ مى‌گويد: به‌ طور كلى‌ در اموري‌ كه‌ يك‌ چيز بهتر هست‌، در آنها يك‌ چيز بهترين‌ هست‌. پس‌ چون‌ در ميان‌ موجودات‌ يكى‌ از ديگري‌ بهتر است‌، يك‌ چيزي‌ هم‌ هست‌ كه‌ شريف‌ترين‌ است‌ كه‌ همانا الهى‌ است‌» (گ‌ 289 ، سطرهاي‌ .(1-15
اما آنچه‌ ملاصدرا از مضمون‌ قاعدة امكان‌ اشرف‌ در اثولوجيا استنباط كرده‌، روشن‌ است‌ كه‌ انديشة ارسطويى‌ نيست‌، زيرا مى‌دانيم‌ كه‌ اثولوجيا اثري‌ از ارسطو نيست‌، بلكه‌ ترجمة آزاد عربى‌ پاره‌هايى‌ از متن‌ سريانى‌ انئادهاي‌ افلوطين‌ بنيان‌گذار مكتب‌ نوافلاطونى‌ است‌ (نك: ه د، اثولوجيا؛ افلوطين‌).
مآخذ: ابن‌ سينا، التعليقات‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوي‌، قاهره‌، 1973م‌؛ همو، «العرشية»، رسائل‌، حيدرآباد دكن‌، 1354ق‌؛ «اثولوجيا»، افلوطين‌ عند العرب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوي‌، كويت‌، 1977م‌؛ ارسطو، فى‌ السماء و الا¸ثار العلوية، به‌ كوشش‌ عبد الرحمان‌ بدوي‌، قاهره‌، 1961م‌؛ سهروردي‌، يحيى‌، «الالواح‌ العمادية»، «اللمحات‌»، سه‌ رساله‌ از شيخ‌ اشراق‌، به‌ كوشش‌ نجفقلى‌ حبيبى‌، تهران‌، 1356ش‌؛ همو، «حكمة الاشراق‌»، «المشارع‌ و المطارحات‌»، مجموعة مصنفات‌، به‌ كوشش‌ هانري‌ كربن‌، تهران‌، 1355ش‌؛ صدرالدين‌ شيرازي‌، محمد، الاسفار، تهران‌، 1383ق‌؛ قطب‌الدين‌ شيرازي‌، شرح‌ حكمة الاشراق‌، تهران‌، 1315ق‌؛ نيز:
Aristotle, De Caelo, ed. E. H. Warmington, London, 1971; Simplicius, X De Caelo n , ed. J.L. Heiberg, Commentaria in Aristotelem graeca, Berlin, 1893, vol. VII.
شرف‌الدين‌ خراسانى‌ (شرف‌)

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 3953
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست