اَلاْمامَةُ وَ السّياسَة، عنوان كتابى در تاريخ سدههاي 1 تا 3ق منسوب به ابن قتيبه (ه م). اين كتاب كه گاه با عنوان تاريخ الخلفاء نيز از آن ياد شده، بهويژه از حيث انتساب آن به دانشمند مشهوري چون ابن قتيبة دينوري، بارها از آن بحث شده است . اين اثر را مىتوان با در نظر گرفتن دو جنبة كلى بررسى كرد: نخست مسألة انتساب آن به ابن قتيبه و سپس محتواي اخبار و روايات تاريخى و منابع آن كه البته معلوم نبودن نام مؤلف، از ارزش و اعتبار مطالب كتاب در مجموعة آثار تاريخى مربوط به قرون نخستين اسلامى ،نمى كاهد(نك:دنبالة مقاله). كتاب پس از خطبه، با ذكر فضايل دو خليفة نخست آغاز مىشود، سپس به مسألة سقيفه و خلافت ابوبكر مىپردازد، اما به طور كلى، اخبار و روايات مربوط به دورة خلافت ابوبكر و عمر بسيار مختصر و تنها با اشارههاي گذرا آمده است. از اينجا نويسنده به تفصيل بيشتر گراييده، و به ويژه از دورة خلافت اميرالمؤمنين على(ع) روايات متعدد و مفصلى آورده است، چندانكه حدود ربعى از كتاب را به تاريخ اين دوره اختصاص داده است. در اين كتاب كه به رغم اختصار، رويدادهاي ادوار گوناگون سدههاي نخستين هجري را در برمىگيرد، موضوع فتح افريقيه و اندلس به دست موسى بن نصير ويژگى جداگانهاي دارد (2/60 به بعد). ذكر حوادث مربوط به ادوار خلفاي بنىاميه تا واپسين ايشان، به اختصار ادامه مىيابد. موضوع ظهور عباسيان را مؤلف با عنوان «بدء الفتن و الدولة العباسيه» آغاز كرده است (2/130). در اين بخش نيز همچون بخش نخست، مؤلف به اختصار، به ذكر حوادث دوران حكومت چند خليفة نخست عباسى پرداخته است و در پايان ذكر وقايع خلافت هارونالرشيد مىگويد كه در نقل اخبار مربوط به خلافت عباسى، پس از هارونالرشيد، سودي نمىبيند، زيرا از اين پس «زنادقة عراق» بر خلافت استيلا يافتند (2/207). با اينهمه، در كوتاهترين عبارات از ماجراي جانشينى مأمون و جنگ او با امين بر سر خلافت ياد كرده است (2/208). دربارة مؤلف كتاب بايد گفت كه هيچ يك از كسانى كه شرح زندگى و آثار ابن قتيبه را به دست دادهاند، به چنين كتابى، حتى با عنوان تاريخ الخلفاء اشاره نكردهاند (مثلاً نك: ابن نديم، 85 -86). بررسى متن كتاب نيز نفى انتساب الامامة و السياسه به ابن قتيبه را تأييد مىكند. البته كتاب پس از بسمله با اين عبارت آغاز مىشود: «قال ابو محمد عبدالله ابن مسلم بن قتيبة رحمهالله تعالى...» و در يك جاي ديگر نيز اين نام (عبدالله بن مسلم) در صدر يك خبر آمده است (1/27)؛ با اينهمه، آوردن سلسلة اسناد در صدر اخبار، با روش محدثان تفاوت كلى دارد و با آنكه نخستين اخبار و روايات با سلسلة اسناد آغاز مىشود، اما در چند صفحة بعد، مؤلف كتاب - و شايد نخستين كاتب پس از مؤلف - در صدر هر روايت، فقط از لفظ «قالَ...» استفاده كرده است كه غالباً معلوم نيست گوينده كيست. ابن ابى مريم (د 253ق) كه مؤلف، نخستين روايت را از قول او نقل كرده (1/2، 27)، مصري است (نك: ذهبى، 12/311) و تا آنجا كه مىدانيم ابن قتيبه هرگز به مصر نرفت. ديگر رجال و شيوخ كتاب را نيز نمىتوان جزو شيوخ ابن قتيبه محسوب كرد (براي اسامى شيوخ روايى او، نك: همو، 13/297).در پارهاي موارد به نظر مىرسد كه مؤلف يا كاتب، سلسلة اسناد را انداخته، و تنها به نام صاحب اثر اكتفا كرده است، مانند «قال الحسن البصري» (1/27). در همين موارد است كه گاه تناقضهايى ديده مىشود. اما اينكه خطيب به استناد عبارت «حدثنا ابن ابى ليلى التجيبى» در الامامه (2/78)، اين ابن ابى ليلى را قاضى كوفه (د 148ق) دانسته، و نتيجه گرفته كه او 65 سال پيش از تولد ابن قتيبه درگذشته است (ص 23)، درست نمىنمايد. همچنين بايد توجه كرد كه روش تأليف كتاب، با آنچه از روش نويسندگى و عقايد ابن قتيبه مىشناسيم، هماهنگ نيست (براي ديگر ادلة رد انتساب به ابن قتيبه، نك: همو، 23-24؛ قزوينى، 1/109-111). بايد گفت مسألة انتساب اين كتاب به ابن قتيبه دست كم از قرن 6ق مطرح بوده است؛ چنانكه قاضى ابوبكر ابن عربى (د543 ق) در العواصم من القواصم، با آنكه در انتساب همة مطالب الامامة و السياسه به ابن قتيبه ترديد كرده، به سبب روايت اخباري كه موجب طعن بر صحابه مىشود، به ويژه دربخش مربوط به حوادث سقيفه و مسألة بيعت امام على(ع) با خليفة اول، بر او تاخته است (ص 228). ابن شبّاط، مورخ تونسى (د 681ق) نيز در كتاب خود با عنوان صلة السمط...، از الامامة و السياسه با تصريح به نام ابن قتيبه، نقل مىكند (ص 211؛ نيز نك: الامامة، 2/70). قلقشندي (د 821ق) نيز در صبح الاعشى، عهدنامة عمربن عبدالعزيز به سليمان بن عبدالملك را به نقل از كتاب ابن قتيبه با عنوان تاريخ الخلفاء، آورده است (9/360-362) كه اصل آن را در الامامة و السياسه مىتوان يافت (2/114- 115). در ميان محققان متأخر، گويا نخستين كسى كه در انتساب اين اثر به ابن قتيبه ترديد كرد، پاسكوال دِگايانگوس1، خاورشناس اسپانيايى (1809-1897م) بود.محققان ديگرينيز در اينبارهبهتحقيقپرداختهاند (مثلاً نك: خطيب، همانجا؛ عدوي، 3/36-37؛ حسينى، 77- 78؛ مصطفى، 1/241-242؛ I/127 ؛ GAL, لوكنت، 176 -175 )؛ گر چه هيچ يك از اين پژوهشگران به نام و نشان مؤلف واقعى اثر راه نيافتهاند. اين نكته نيز شايستة يادآوري است كه ياقوت حموي در شرح احوال ابن حزم (ه م)، به كتابى از او با عنوان الامامة و السياسه اشاره مىكند (5/94- 95؛ قس: مقري، 2/79: الامامة و الخلافة )، اما اين جز اشتراك لفظى در عنوان كتاب نيست و هيچ دليل ديگري مؤيد اينكه كتاب موجود همان اثر ابن حزم باشد، وجود ندارد. همچنين، هيچ يك از منابع مؤلف از سدة 4ق در نمىگذرد و اين مؤيد نظر دخويه است كه معتقد است اين كتاب را احتمالاً يك مؤلف مصري يا مغربى در عهد ابن قتيبه نگاشته است (نك: I/187 S, جدا از مسألة مؤلف كتاب، همچنانكه گفته شد، بررسى متن اثر، به ويژه از حيث منابع، سخت قابل توجه به نظر مىرسد. در واقع الامامة و السياسه مجموعهاي نامنظم از آثار مورخان قرون نخست هجري است و اين موضوع به طور خاص در بخش مربوط به فتح افريقيه و اندلس نمايانتر است. مقايسة ميان روايات اين بخش با يك اثر از عبدالملك ابن حبيب اندلسى (ه م) نشان مىدهد كه نويسندة الامامة و السياسه، غالب روايات اين بخش را، گاه حتى با حفظ سلسلة سند ابن حبيب، از كتاب او نوشته، و اختلاف ميان دو متن بسيار اندك است (نك: ابنحبيب، 143، شم 412؛ قس: الامامة، 2/78، سطر 7 بب؛ نيز نك: ابن حبيب، 144، شم 418؛ قس: الامامة، 2/86، سطر 12 بب؛ نيز نك: ابن حبيب، 145، شم 419؛ قس: الامامة، 2/87، سطر 3). همچنين در همين بخش، مؤلف كتاب به اثر يك مصريِ اندلسى الاصل، از نوادگان موسى بننُصير، فاتح اندلس، به نام معارك بن مروان تكيه داشته است (نك: مونس، 27). البته درهيچ يك از موارد فوق، مؤلف به منبع اصلى خود اشاره نكرده است. در جاهايى از كتاب كه مؤلف به مأخذ خود تصريح مىكند، مىتوان آثار مورخان بزرگ سدههاي نخست هجري را كه اينك نشانى از آنها در دست نيست، بازيافت و اين يكى از مهم ترين ويژگيهاي الامامة و السياسه محسوب مىشود. آثار تاريخى ابومعشر سندي (ه م) (نك: الامامة، 1/215، 2/8، 9، 10، 25)، ابوالحسن مداينى (همان، 1/159)، و اثر بسيار مهم هيثم بن عدي (د 207ق) با عنوان الدولة در اخبار دعوت عباسى (نك: ابننديم، 112) در بخش مربوط به آغاز خلافت عباسيان (نك: الامامة، 2/130، 141، 149، 164) مورد استفادة مؤلف قرار گرفته است. از كتاب الامامة و السياسه چندين نسخة خطى موجود است (نك: ، GAL همانجا) و متن آن بارها با انتساب به ابن قتيبه، در مصر، عراق و لبنان به شيوهاي غيرانتقادي به چاپ رسيده است. مآخذ: ابن حبيب، عبدالملك، التاريخ، به كوشش خورخه آگوادي، مادريد، 1991م؛ ابن شباط، محمد، «صلة السمط...»، المكتبة العربية الصقلية، به كوشش ميكله آماري، لايپزيگ، 1857م؛ ابن عربى، ابوبكر، العواصم من القواصم، به كوشش محبالدين خطيب، دمشق، دارالبشائر؛ ابن نديم، الفهرست؛ الامامة و السياسة، قاهره، 1388ق/ 1969م؛ حسينى، اسحاق موسى، ابن قتيبة، ترجمة هاشم ياغى، بيروت، 1400ق/ 1980م؛ خطيب، محبالدين، مقدمه بر الميسر و القداحِ ابن قتيبه، قاهره، 1385ق؛ ذهبى، احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و صالح سمر، بيروت، 1404ق/ 1984م؛ عدوي، احمد زكى، مقدمه بر عيون الاخبارِ ابن قتيبه، قاهره، 1930م؛ قزوينى، محمد، يادداشتها، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1363ش؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق؛ مصطفى، شاكر، التاريخ العربى و المورخون، بيروت، 1983م؛ مقري، احمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388ق/1968م؛ مونس، حسين، تاريخ الجغرافية و الجغرافيين فى الاندلس، مادريد، 1986م؛ ياقوت، ادبا؛ نيز: GAL; GAL,S; Lecomte, G., Ibn Qutayba, Damascus, 1965. على بهراميان