آتاليق، يا آتالِق، آتاليغ، آتاغليق، واژهاي تركي به معني پدري (اُبُوّت)،
پدرخواندگي، مربّي و آتابك (تورك لغتي)، مشتق از آتا (پدر) و پسوند مصدري ليق، لقبي
رفيع كه در تركستان بر وزيران و بزرگان و بيكها اطلاق ميشده است (قاموس تركي).
دربارة ريشة تاريخي اين لقب چنين گفتهاند: در برخي از نواحي قفقاز گاه پدر خانواده
فرزند خردسال خويش را به خانوادهاي ديگر ميسپرد تا او را تربيت و سرپرستي كند.
رئيس اين خانواده نسبت به اين كودك سمت و عنوان آتاليق مييافت.
آتاليق در ميان اقوام بسيار كهن ترك و طوايف ساكن قفقاز مترادف با اتابك (ه م) به
كار ميرفته است. اين لقب در سدة 7ق/13م در دوران فرمانروايي اميران ئو شاهان
طرخاني منصبي تشكيلاتي به شمار ميآمد و در سدههاي بعد، از جمله در ميان تيموريان
و سلسلههاي ترك نژاد هند نيز به كار ميرفت (علامي، 3/583). در سدههاي اخير اين
عنوان در ميان برخي خاننشينهاي كوچك ترك آسياي ميانه اهميتي ويژه يافت. آتاليق در
ميان اُزبكها سمت مشاورت دولت را داشت و تعداد آتاليقها از سوي خان تعيين ميشد
(وامبري، 427). در سازمان حكومتي بخارا (از سدة 12ق/18م به بعد) كه عنصر ترك و مغول
بر همه چيز برتري داشت، پس از امير كه در رأس همه قرار داشت و در عين حال فرمانده
كلّ قوا و شاهزاده و روحاني بزرگ محسوب ميشد، منصب آتاليق بلندترين مرتبة لشكري و
كشوري بود و در همين خاننشين پانزدهمين درجه محسوب ميشد كه به كمتر كسي واگذار
ميشد (سامي، 129ـ130). برخي از آتاليقهاي (مربيانِ) بخارا در ادوار مختلف به ويژه
دورة نادرشاه مطيع دولت ايران بودند و از جملة آنان حكيم آتاليق بود (سامي، 7).
بنابر يك قاعدة رسمي، كسي جز افراد متعلق به خاندانهاي بزرگ و اصيل نميتوانست به
اين منصب و چند سمت مشابه آن دست يابد و اين امر منوط به داشتن برليغ (فرمان، خط) و
بيليك (نشان، بيگي) بود. اميران بخارا و خيوه در سدة 13ق/19م هنوز اين لقب را به
كار ميبردند و يعقوب بيگ، امير كاشغر، آتاليق غازي ناميده ميشد (تورك لغتي). از
مشهورترين آتاليقها (مربيان) غير از آتاليق غازي، خداي نظر آتاليق و حكيم آتاليق را
نيز ميتوان نام برد.
مآخذ: استرابادي، ميرزامهدي، درّة نادره، به كوشش جعفر شهيدي، تهران، انجمن آثار
ملي، 1341ش، ص 510، 590؛ اسلام آنسيكلوپديسي؛ تورك لغتي؛ سامي، عبدالرحيم، تاريخ
سلاطين منغيتيه، به كوشش ل. م. يپيفانوا، مسكو، نشريات ادبيات شرق، 1962م، متن
فارسي و تعليقات روسي آن؛ سرخ افسر، فاضل علي بيك، تاريخ بدخشان، به كوشش بولديرف،
لنينگراد، 1959م، ص 202؛ علامي، ابوالفضل، اكبرنامه، ترجمة هانري بوريج، لاهور،
1939م؛ قاموس تركي؛ وامبري، آرمينيوس، سياحت درويشي دروغين، ترجمة فتحعلي خواجه
نوريان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1337ش.
جعفر شعار